امیرالمؤمنین (ع):
«من اگر میخواستم، میتوانستم از عسل پاک، و از مغز گندم، و بافتههای
ابریشم برای خود غذا و لباس فراهم آورم، اما هیهات که هوای نفس بر من چیره گردد و
حرص و طمع مرا وادارد که طعامهای لذیذ برگزینم، در حالی که در حجاز یا یمامه کسی
باشد که به قرص نانی نرسد، و یا هرگز شکمی سیر نخورد، یا من سیر بخوابم و پیرامونم
شکمهایی از گرسنگی به پُشت چسبیده، و جگرهای سوخته وجود داشته باشد، یا چنان باشم
که شاعر گفت: ”این درد تو را بس که شب را با شکم سیر بخوابی و در اطراف تو شکمهایی
گرسنه و به پُشت چسبیده باشند.“» (نهجالبلاغه: بخشی از نامه 45)
یادداشتها:
ـ نهجالبلاغه. ترجمه محمد دشتی (1386). تهران: قدر ولایت.