«ای برادر تو همه اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای» (مولوی)

فکر دینی ما باید اصلاح بشود!

مطهری و ده گفتار

شهید مطهری می‌نویسد:

«اکنون بنشینیم و حساب کنیم ببینیم آیا واقعاً تفکر ما تفکر اسلامی است؟ آیا تفکر اسلامی در مغز ما زنده است یا مرده؟ فعلاً لازم نیست زیاد دنبال این باشیم که کسی را که مسلمان نیست مسلمان کنیم. البته منتهای آرزو این است، ای کاش چنین چیزی بشود، ولی آن چیزی که فکر می‌کنیم در درجه اول لازم است این است که فکر دینی که الآن ما متدین‌ها و مسلمان‌ها و نمازخوان‌ها و روزه‌گیرها و زیارت‌روها و حج‌کن‌ها داریم، این فکری که در خود ما به حالت نیمه‌مرده درآمده است، به حالت کِرِخ به اصطلاح درآمده است، این را زنده بکنیم. تا این جور نشود فایده ندارد. فرضاً اگر در اروپا هم یک عده مسلمان شوند و ما را ببینند، ممکن است پشیمان شوند و از اسلام بازگردند.» (مطهری، 1382: 153)

«فکر دینی ما باید اصلاح بشود. تفکر ما درباره دین غلط است، غلط. به جرأت می‌گویم از چهارتا مسئله فروع، آن هم در عبادات، چندتایی هم از معاملات، از اینها که بگذریم، دیگر فکر درستی ما درباره دین نداریم؛ نه در این منبرها و در این خطابه‌ها می‌گوییم و نه در این کتاب‌ها و روزنامه‌ها و مقاله‌ها می‌نویسیم و نه فکر می‌کنیم. ما قبل از اینکه بخواهیم درباره دیگران فکر کنیم که آنها مسلمان شوند، باید درباره خود فکر کنیم. چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است.» (همان: 157)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی. (1382). ده گفتار. چاپ نوزدهم. تهران: انتشارات صدرا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

ایده علم الهیات برای بهبود دینداری در ایران چیست؟

 

ایده علم الهیات برای بهبود دینداری در ایران چیست؟

برنامه زاویه: دینداری در ایران!

 

مهمان‌ها: همایون همتی و امیرعباس علی‌زمانی

 

 

� چه تصوری از دین و دینداری داریم؟

� این تصور را از کجا آموخته‌ایم؟

� آیا تبیینی از وضعیت فعلی دینداری داریم؟

� چالش‌ها و مخاطرات پیش‌روی دینداران چیست؟

� چه اموری دینداری را تصحیح یا تهدید می‌کند؟

� آینده دینداری به چه سمت‌وسویی خواهد بود؟

مشاهده و دریافت فیلم!

تاریخ پخش: ۱۳۹۸/۵/۹

یادداشت‌ها:

ـ سایت آپارات (دسترسی در 1398/5/11)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

علم و عالِم در آموزه‌های اسلامی!

علم چیست فلسفه چیست

عبدالکریم سروش می‌نویسد:

«آنچه به نام ”علم“ در اسلام نامیده می‌شود متفاوت است با آنچه که امروزه حرمت زیاد یافته و ”علم“ نامیده می‌شود و تبدیل به لقب پرحرمتی شده است که توسط کسانی به دنبال یک رشته از افکار بسته می‌شود تا آنها را از انتقاد مصون بدارد!» (سروش، ۱۳۸۸: ۷۸) «در شریعت اسلام و در معارف اسلامی ”علم“ تعریف نشده است، ولی برای علم صفاتی و برای عالم هم صفاتی ذکر شده است و اگر ما این صفات را در نظر بگیریم [...] تا حدودی به مفهوم علم از نظر اسلامی نزدیک شده‌ایم.» (همان: ۸۳)

«در زمینهٔ علم و عالم اولاً از پیامبر (ص) نقل شده است:

”العلماء ورثة الأنبیاء؛ علما وارث پیامبران‌اند.“ [۱]

یک عالم چگونه می‌تواند میراث پیامبران را منتقل کند به نحوی که به معنای واقعی وارث پیامبران محسوب شود؟ وراثت از پیامبر مسلماً وراثت در ملک و مال و امثال این امور نیست. و آنچه که نقش اصلی پیامبران را تشکیل می‌دهد عبارت است از هدایت به معنای وسیع کلمه. عالمان هم از همین جهت از پیامبران وراثت می‌کنند و کار آنها را ادامه می‌دهند. از همین جا باید تا حدودی اصولاً به قالب‌گیری این اندیشه راه پیدا کرد که عالم چگونه دارد معرفی می‌شود و نقش و شأن و فنی که عالم از نظر اسلام باید داشته باشد چیست؟ این باید به ما نشان دهد که ما از چه بینشی پیروی می‌کنیم و در چه مسیری داریم گام می‌گذاریم. به خاطر بیاورید که فرانسیس بیکن می‌گفت که ما علم را علم نمی‌شناسیم مگر اینکه ما را بر طبیعت چیره‌تر کند. این را مقایسه کنید با این اندیشه که ما علم را علم نمی‌شناسیم مگر اینکه ما را وارث پیامبران و پیامبرگونه کند. در این مقایسه شما به خوبی می‌توانید حدس بزنید که چارچوب اندیشه اسلامی درباره علم چیست.» (همان: ۸۴)

«نکته دومی که در زمینه علم و عالم گفته شده این است که عالم دارای خشیت می‌شود. این مطلب را هم در روایات و هم در خود قرآن داریم:

”إِنَّمَا یخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ؛ تنها دانشمندان و عالمان‌اند که دارای خشیت خداوند می‌شوند.“ [۲]

و نیز از امام صادق (ع) نقل شده است که:

”[متن عربی]؛ هر کس بی‌نصیب از خشیت باشد عالم محسوب نمی‌شود، حتی اگر با موشکافی‌های محققانه دشواری‌های علمی را حل کند.“ [۳]

و نیز از امام علی (ع) منقول است که:

”[متن عربی]؛ آن که علم را علم می‌کند خشیت است و آن که علم را جهل می‌کند عُجب و خویشتن‌بینی است.“ [۴]» (همان: ۸۴ ــ ۸۵)

«نکته سوم اینکه علم هدایت‌آور است یعنی کسی را به خود رها نمی‌کند. نه تنها هدایت‌آور است بلکه ضلالت‌آور هم هست [...] این مسأله بسیار آموزنده‌ای است، این نه تنها در مورد علم صادق است، بلکه در مورد بسیاری از امور دیگر در این جهان نیز صادق است.

قرآن خود درباره خودش چنین سخنی را دارد. قرآن خود را هدایت می‌داند، نور می‌داند، ولی در عین حال معتقد است که:

”وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لَا یزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا؛ قرآن بر مؤمنین شفاء و رحمت است، ولی برای ظالمان خسارت و زیان است.“ [۵]

از مولانا هم بخوانیم که:

زانکه که از قرآن بسی گمره شدند

زان رسن قومی درون چه شدند

مر رسن را نیست جرمی ای عنود

چون تو را سودای سربالا نبود [۶]» (همان: ۸۶ ــ ۸۷)

«نکته بعد اینکه از نظر اسلامی و در تفکر اسلامی، علم امر ذومراتب است. غرض من اجمالاً و مختصراً این است که علم سطوح مختلف دارد و از حقیقت واحد می‌توان درک‌های متفاوت داشت. و همین درک‌های متفاوت به نحوی است که موضع‌گیری‌های متفاوتی ایجاد خواهد کرد. همیشه در اجتماعات اسلامی (و در غیر آن) برخوردهای بسیار داشته‌ایم که متفکرانی به تکفیر متفکران دیگری می‌پرداختند و عارفانی هم وجود داشتند که در دل می‌گفتند ”ای بی‌خبران راه نه آن است و نه این.“ یعنی از موضع والاتری به آنان نگاه می‌کردند. در تمام این موارد، این اندیشه فی‌الجمله مورد قبول بود که تفکر سطوحِ مختلف دارد و ممکن است که از امری بعضی از افراد درک و استنباطی داشته باشند و افراد دیگر از همان چیز درک و استنباط دیگری داشته باشند به نحوی که یکی، آنچه را که دیگری می‌فهمد صددرصد تکذیب کند و بر باطل بداند.» (همان: ۸۹)

«صفت دیگر علم، صمت و سکوت و حلم است. علم باید برای شخص عالم صمت و حلم بیاورد.

از امام رضا (ع) منقول است که:

”[متن عربی]؛ از علامات فقیه بودن، حلم و صمت است.“ [۷]

امام صادق (ع) از امام علی (ع) نیز روایت کرده‌اند که:

”[متن عربی]؛ عالم سه علامت دارد: علم و حلم و صمت.“ [۸]

از پیامبر (ص) علیه نیز منقول است که:

”[متن عربی]؛ هیچ مقارنتی افضل از مقارنت علم و حلم نیست.“ [۹]

امیرالمؤمنین (ع) درباره یکی از اصحاب خودشان (که بنابر یکی از اقوال، ابوذر بود) این ارزش را ذکر می‌کنند:

”یکی از صفات این ′اخ فی الله‘ (این برادر خدایی) این بود که بیشتر اوقات خود را ساکت بود.“ [۱۰]

این ارزش امروز نزد ما عکس شده است. پرحرف‌ترین و پرادعاترین اشخاص ظاهراً ارجمندترین اشخاص می‌شوند. اما از نظر تفکر اسلامی، علم شخص را سوق می‌دهد به سمت صمت [= سکوت].» (همان: ۹۴ ــ ۹۵)

«[اگر] معلوم شود در تفکر اسلامی چه چیزی ”علم“ خوانده می‌شود، دیگر فریضه بودن و مقدس بودنش و نیز اینکه ملائکه بال‌های‌شان را زیر پای عالم یا متعلم پهن می‌کنند خود به خود روشن خواهد شد.» (همان: ۱۰۴)

پانوشت‌ها:

[۱] اصول کافی، جلد اول، باب ثواب العالم و المتعلم، حدیث ۱.

[۲] فاطر: ۲۸.

[۳] بحارالأنوار، جزء ۲، کتاب العلم، ص ۵۲.

[۴] همان: ص ۴۸.

[۵] إسرا: ۸۲.

[۶] مثنوی، دفتر سوم، ابیات ۴۲۰۹ و ۴۲۱۰.

[۷] نقل از المحجّة البیضاء، ج ۱، ص ۱۵۷.

[۸] بحارالأنوار، جزء ۲، کتاب العلم، ص ۵۹. (به نقل از منیة المرید)

[۹] همان: ص ۴۶.

[۱۰] نهج‌البلاغه: حکمت ۲۸۹.

یادداشت‌ها:

ـ سروش، عبدالکریم. (۱۳۸۸). علم چیست؟ فلسفه چیست؟ چاپ هفدهم. تهران: انتشارات صراط.

ـ یادداشت‌ مرتبط:

علم‌پرستی جانشین بت‌پرستی دوران کهن شده است!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

از مرگ کمتر غفلت کنید!

کتاب نهج البلاغه

امیرالمؤمنین (ع):

«مردم! شما را به یادآورى مرگ سفارش مى‌کنم، از مرگ کمتر غفلت کنید، چگونه مرگ را فراموش مى‌کنید، در حالى که او شما را فراموش نمى‌کند؟ و چگونه طمع مى‌ورزید، در حالى که به شما مهلت نمى‌دهد؟ مرگ گذشتگان براى عبرت شما کافى است. آنها را به گورشان حمل مى‌کردند، بى آن که بر مرکبى سوار باشند؛ آنان را در قبر فرود آوردند بى آن که خود فرود آیند.

چنان از یاد رفتند گویا از آبادکنندگان دنیا نبودند و آخرت همواره خانه‌شان بود. آنچه را وطن خود مى‌دانستند از آن رمیدند، و در آنجا که از آن رمیدند آرام گرفتند، و از چیزهایى که با آنها مشغول بودند جدا شدند، و آنجا را که سرانجام‌شان بود ضایع کردند. اکنون نه قدرت دارند از اعمال زشت خود دورى کنند، و نه مى‌توانند عمل نیکى بر نیکى‌هاى خود بیفزایند. به دنیایى انس گرفتند که مغرورشان کرد، چون به آن اطمینان داشتند، سرانجام مغلوب‌شان کرد.» (نهج‌البلاغه: خطبه 188)

یادداشت‌ها:

ـ نهج‌البلاغه. ترجمه محمد دشتی (1386). تهران: قدر ولایت.

ـ یادداشت مرتبط:

روزی مباد که از یاد مرگ غافل شویم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

روزی مباد که از یاد مرگ غافل باشیم!

امام سجاد (ع):

«اى خداوند، ما‌ را‌ از‌ فریب سراب آرزوها به‌ سلامت دار ‌و‌ از‌ شر ‌و‌ فساد ‌آن ایمنى بخش ‌و‌ مرگ را‌ در‌ برابر ما‌ بدار ‌و‌ روزى مباد که‌ از‌ یاد مرگ غافل باشیم.

اى خداوند، در‌ این جهان، ‌آن چنان از‌ عمل صالح برخوردارمان فرماى که‌ وعده دیدار تو‌ را‌ با‌ همهٔ ‌نزدیکى‌اش دیر شماریم ‌و‌ آتش اشتیاق ما‌ در‌ پیوستن به‌ تو‌ در‌ دل زبانه کشد، آن‌سان که‌ مرگ سراى انس ما‌ شود که‌ بدان دل بربندیم ‌و‌ آشیانهٔ‌ اُلفت ما‌ که‌ به‌ سوى ‌آن پر بگشاییم ‌و‌ خویشاوند ما‌ که‌ نزدیک شدن به‌ او‌ را‌ دوست بداریم.

چون مرگ را‌ بر‌ سر‌ ما‌ آورى ‌و‌ بر‌ ما‌ فرود آرى، ما‌ را‌ به‌ چنان مهمانى نیکبخت گردان. ‌و‌ چون بیامد، آرامش جان ما‌ بدو قرار ده. مهمان ما‌ را‌ سبب شوربختى ما‌ مگردان ‌و‌ از‌ دیدار او‌ ما‌ را‌ به‌ خوارى میفکن. او‌ را‌ درى از‌ درهاى آمرزش ‌و‌ کلیدى از‌ کلیدهاى رحمت خویش قرار ده.

اى خداوندى که‌ جزاى نیکوکاران را‌ بر‌ عهده گرفته‌اى اى خداوندى که‌ عمل مفسدان را‌ به‌ صلاح مى‌آورى ما‌ را‌ در‌ زمرهٔ هدایت‌یافتگان بمیران، نه گمراهان. چنان کن که‌ مرگ را‌ به‌ پیشباز رویم، نه ناپسندش شمریم. چنان کن که‌ در‌ شمار ثابتان باشیم، نه در‌ شمار عاصیان ‌و‌ نه در‌ شمار اصرارکنندگان بر‌ گناه.» (صحیفه سجادیه: نیایش 40)

 

یادداشت‌ها:

ـ صحیفه سجّادیه. ترجمه عبدالمحمد آیتی. (1375). چاپ دوم. تهران: سروش.

ـ یادداشت مرتبط:

از مرگ کمتر غفلت کنید!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

باور دینی یا رفتار اخلاقی؟

علی زمانیان

علی زمانیان می‌نویسد:

«در مقایسه میان باورها و رفتارها، باورها مهم‌ترند یا اعمال؟ اعتقادات مهم‌ترند یا کنش‌ها؟ اگر دینداری هم مانند اخلاق از جنس عمل و رفتار باشد، آنگاه باورهای دینی نسبت به کنش‌ها مهم‌ترند و یا بالعکس؟ به طور کلی در واکنش به این پرسش، برخی اصالت را به باور و برخی دیگر اصالت را به رفتار و کنش می‌دهند.

به عبارت دیگر، برای برخی از افراد، باورها مهم‌تر از رفتارها محسوب می‌شوند و برای برخی دیگر عکس آن. به نظر شما اولویت با باورها است و یا رفتارها؟ به دیگر سخن، توجه شما عمومًا به باورها و اعتقادات دیگران جلب می‌شود و یا رفتارهای آنان؟  

این دسته از پرسش‌ها نشان می‌دهد که آدمی را می‌توان و باید از دو زاویه ارزیابی کرد و مورد سنجش قرار داد. اولاً از بُعد باورها و اعتقادات و ثانیاً از بُعد رفتارها و کنش‌ها. باور امری ذهنی و غیرقابل‌مشاهده، و رفتار امری عینی و قابل‌مشاهده است. باور یعنی آنچه که به نحو ذهنی قبول داریم و رفتار یعنی آنچه به نحو عینی انجام می‌دهیم.

وقتی از اهمیت و اولویت رفتار و یا باور سخن به میان می‌آید، شاید ابهامی در کار باشد. و آن، ابهام در معنای واژه اولویت و اهمیت است. گویا اهمیت و اولویت باورها و رفتارها نسبی است و آنها را باید با موقعیت‌های خاص سنجید و نسبت آنها را با شرایط ویژه ملاحظه کرد. بنابر این، فارغ از موقعیت و شرایط خاص، نمی‌توان پاسخ روشنی به آن داد. مثلاً می‌توان پرسش را این گونه رونمایی کرد و روشن‌تر و شفاف‌تر بیان نمود: شما در زمان انتخاب دوست و یا همسر، باورهای فرد مورد نظر، برای‌تان اهمیت درجه اول دارد و یا ابتدا رفتارها را مورد توجه قرار می‌هید؟ در صورت هماهنگی و تناسب میان باور و رفتار، مسئله‌ای برای انتخاب نمی‌ماند. اما در حالت تعارض میان آن دو، کدام‌یک برای‌تان مهم‌تر می‌شود و آن را به منزله معیاری برای انتخاب در نظر می‌گیرید؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

”از مردم نترسید و از من بترسید!“

محمد اسفندیاری

محمد اسفندیاری می‌نویسد:

«ما دو گونه دین داریم: دین خدا و دین مردم. دین خدا آن است که پیامبرش ابلاغ کرده، و دین مردم آن است که ایشان مدّعی آن‌اند. مردم در این دین برساختهٔ خود متعصب‌تر از دین خدا هستند، و گروهی از عالمان نیز به دین مردم بیشتر وابسته‌اند و از مردم بیش از خدا می‌ترسند؛ حال اینکه خداوند بارها فرموده است که از مردم نترسید، بلکه از من بترسید، از جمله: ”فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ“ ]مائده: 44[؛ همچنین ”فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِی“ ]بقره: 150[؛ همچنین فرموده است که سزاوارتر این است که از خدا بترسید: ”فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ“ ]توبه: 13[؛ همچنین ”وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ“ ]احزاب: 37[» (اسفندیاری، 1398: 392 ــ 393)

 

یادداشت‌ها:

ـ اسفندیاری، محمد. (1398). حقیقت عاشورا: از عاشورای حسین (ع) تا تحریفات عاشورا. تهران: نشر نی.

ـ یادداشت‌های مرتبط:

ویژگی‌های دین عامیانه!

واجبات خدا و واجبات مردم!

هراس عالمان از غوغاسالاری هوچیگران!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

علم‌پرستی جانشین بت‌پرستی دوران کهن شده است!

 

علم چیست فلسفه چیست

عبدالکریم سروش می‌نویسد:

«قرن نوزدهم قرن غرور علم تجربی است. پیروزی‌های علوم در این قرن به خوبی مکشوف بود. اما نارسایی‌های آن هنوز برای همه مشهود نبود. خصومت با طبیعت و تسلط بر آن، که محرک و هدف کاوش‌های تجربی است، برای چشم‌های ظاهربین به شکوفایی و ثمر نشسته بود. می‌پنداشتند که چندان چیزی نمانده است که کشف شود و تا مدت کوتاهی پرده از راز همهٔ معماهای جهان برداشته خواهد شد و همهٔ مجهولات به سوهان علم تراش خواهد یافت. و بلور شفاف و پرتوخیز دانش چشم همه بلفضولان را خیره خواهد کرد. می‌گفتند جهان یک مسأله مکانیک ساده است. فیزیک آینده اندکی فربه‌تر از فیزیک کنونی است. می‌گفتند نیوتن قوانین حرکت را برای همه زمان‌ها کشف کرده است. دکارت گفته بود به من امتداد و حرکت بدهید جهان را می‌سازم. ماخ می‌گفت به من خط‌کش و ساعت بدهید همه چیز را اندازه می‌گیرم. و لاپلاس می‌گفت حرکت امروز ذرات جهان را معین کنید تا من همهٔ آینده جهان را پیش‌بینی قطعی کنم.

پوزیتیویسم در دامن چنین قرنی و در قلب چنین فضایی پرورش یافت. اندیشه مادر و بنیادین این مکتب این بود که بشر جز به دانش تجربی راه به دانش دیگری ندارد. و به گفته برتراند راسل، نماینده و سخنگوی نامبردار این مکتب در قرن بیستم، اگر از چیزی آگاهی تجربی نتوان داشت، از آن هیچ آگاهی نمی‌توان داشت. به سخن دیگر، اینان علم به معنای اول [دانش] را معادل علم به معنای دوم [دانستنی‌های تجربی] گرفتند و بخشی از آن را مساوی همهٔ آن دانستند و هر چه را در قلمرو علم تجربی نمی‌گنجید در زمرهٔ مجهولات و مبهمات در آوردند.

و چنین بود که لقب پرحرمت و کوبنده ”علمی“ تولد یافت. ”علمی“ از این پس معادل ”درست و حقیقی“ به کار می‌رفت. و ”غیرعلمی“ با طنینی پوزیتیویستیک، مفهوم ”نادرست و خرافی“ را منتقل می‌نمود. ”علم“ هیبتی ساحرانه به خود گرفت و لقب ”علمی“ چون بازوبندی جاودانه شد که بر هر چه می‌بستند از نقد و اعتراض مصون می‌ماند. علم اینک شرک بزرگ روزگار ماست و علم‌پرستی جانشین بت‌پرستی دوران‌های کهن شده است.

باید از همین جا بهوش بود که فروشنده متاع پوزیتیویست‌ها نباشیم و ناآگاهانه در ذهن خود معادله ”علمی = درست“ را اذعان نکنیم. و علم در برابر جهل را معادل علم در برابر دانستنی‌های غیرتجربی نگیریم. دایره درست و نادرست بسی گشاده‌تر از دایره علمی و غیرعلمی است، نه هر چه درست است لزوماً علمی (تجربی) است و نه هر چه غیرعلمی است لزوماً نادرست است.

[...] و چه اندوه‌بار و رنج‌آور است که می‌بینیم کسانی مقلدانه و عامیانه به دفاع از ”علمی“ بودن اسلام و ایمان برخاسته‌اند و در غایت خامی و ساده‌لوحی، تن به افسون رقیب داده‌اند و از سر حقارت و ضعف، حال که گویی حریف را در موضع قوت دیده‌اند می‌کوشند تا از آن نمد کلاهی برای خود فراهم کنند. اما حقیقت این است که این جز کلاهی بیش نیست؛ کلاه فریبی بر سر صد خطای نهان. که همه جا اسم حاکی از مسمّیٰ نیست.

پرسیدنی است که همین مدعا که ”فقط تجربه است که حقیقت را به ما می‌نمایاند“ چگونه و از چه راهی به ثبوت رسیده است. و به سخن دیگر، از کجا می‌توان دانست که مدعای فوق درست است. پیداست که برای اثبات صحت این مدعا دست به تجربه نمی‌توان برد، چرا که اولاً سؤال یادشده و جواب آن یک پرسش و پاسخ تجربی نیست و ثانیاً به فرض که تجربی باشد مگر همین تجربه نیست که اکنون مورد سؤال و کاوش است و مگر می‌توان از چیزی که درستی خودش مورد سؤال است برای اثبات درستی همان چیز اتخاذ دلیل نمود؟

چنین است که آشکار می‌شود، درستی و واقع‌نمایی تجربه، اگر مورد پذیرفتن باشد، خودش یک امر تجربی نیست، یعنی درست و نادرست معادل تجربی و غیرتجربی نیستند. این سخنان هیچ‌یک برای بی‌مقدار کردن علم تجربی نیست، بلکه برای شناختن خود آن و تعیین مرزها و توانایی‌های آن است.» (سروش، 1388: 3 ــ 6)

یادداشت‌ها:

ـ سروش، عبدالکریم. (1388). علم چیست؟ فلسفه چیست؟ چاپ هفدهم. تهران: انتشارات صراط.

ـ یادداشت‌ مرتبط:

علم و عالِم در آموزه‌های اسلامی!

آیا عِلم می‌تواند چیزی را اثبات کند؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

چرا چیزی می‌گویید که انجام نمی‌دهید؟

بقره 44

«ای مؤمنان، چرا چیزی می‌گویید که انجام نمی‌دهید؛

نزد خداوند بس منفور است که چیزی را بگویید که انجام نمی‌دهید.» (صف: 2 ــ 3)

 

یادداشت‌ها:‌

ـ قرآن. ترجمه بهاء‌الدین خرمشاهی (1386). تهران: انتشارات دوستان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

مردم را با عمل‌تان دعوت کنید، نه با زبان‌تان!

امام جعفر صادق

امام صادق (ع):

«کُونُوا دُعَاةَ اَلنَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ لِیَرَوْا مِنْکُمُ اَلاِجْتِهَادَ وَ اَلصِّدْقَ وَ اَلْوَرَعَ.»

مردم را با غیر زبان‌تان ]به نیکی‌ها[ دعوت کنید

تا از شما تلاش و صداقت و پارسایی ببینند.

 

یادداشت‌ها:

ـ بحارالأنوار (ج 67، ص 309) و کافی (ج 3، ص 272) (دسترسی در 1398/4/8)

ـ یادداشت‌ مرتبط:

چرا چیزی می‌گویید که انجام نمی‌دهید؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز