«ای برادر تو همه اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای» (مولوی)

برخورد امام علی (ع) با خوارج

قضاوت زن در فقه اسلامی

نعمت‌الله صالحی نجف‌آبادی می‌نویسد:

«اینها افراد مقدسی بودند که جهالت‌شان بر عقل‌شان می‌چربید. جهالت بر عقل غلبه داشت. اینها با علی (ع) دشمن بودند، علی (ع) را کافر می‌دانستند و می‌گفتند که ریختن خونش کار ثوابی است؛ ثواب یعنی پاداش دارد. ابن ملجم هم با همین نیت علی (ع) را کُشت که خدا پاداش خوبی به او بدهد. این یک تفکر بود. این برداشت دینی بود و نیاز به اصلاح داشت. ابن ملجم به عنوان دین این کار را کرد، یعنی تلقی‌اش از دین این بود. این تلقیِ اشتباه نیاز به اصلاح دارد، که این گروه خوارج ــ که باقی ماندند ــ نتوانستند اندیشه‌های دینی‌شان را اصلاح کنند. اینها اول دوازده هزار نفر بودند. رفتند بیرون کوفه و تشکیل اردو دادند در زمینی، که به ”حروراء“ معروف است. برای علی (ع) پیام دادند که قصد براندازی تو را داریم، با حکومت تو مخالف‌ایم و باید مردم را از دست تو خلاص کنیم. علی (ع) در مقابل اینها چه کرد؟ سپاهی تهیّه کرد برای دفاع. علی (ع) سه جنگ داشته است، که هر سه برای دفاع بوده است و هیچ‌وقت شروع‌کننده نبوده است، چنانچه پیغمبر هم نبوده ]است[. پیامبر خدا حتی یک بار هم شروع به جنگ نکرد. وقتی دشمن تهاجم کرد، پیامبر دفاع کرد. حتی برای جلوگیری از جنگ کوشش فراوانی کرد که بعضی‌وقت‌ها نتیجه‌بخش می‌شد و گاهی نمی‌شد.

علی (ع) وقتی حاکم است و در اپوزیسیون چنین افرادی هستند، افراد کج‌فهم و متعصب که جهل‌شان بر عقل‌شان غلبه دارد، با آنها چطور رفتار کرد؟ چنان گرفت و زد و بست و سرکوب کرد که احدی نتواند نفس بکشد؟ ولی نَه، این‌طور عمل نکرد. فرمود که همین خوارج، که من را کافر می‌دانند و کشتن من را ثواب، ما اینها را از جامعه اسلامی منع‌شان نمی‌کنیم. به مساجد ما بیایند، در اجتماعات ما شرکت کنند، حتی حقوق آنها را بیت‌المال قطع نمی‌کنیم. اینها شهروندند و حق زندگی، حق حیات دارند، حق گرفتن حقوق ماهیانه‌شان را دارند. یک تفکر غلطی دارند و تا زمانی که دست به شمشیر نبرده‌اند و مسلحانه در مقابل من نیامده‌اند، من کاری با آنها ندارم. حال که آنها اردو زدند، علی (ع) هم نیرویی آماده کرد تا قدرت دفاع داشته باشد و حرکت کرد به سرزمین حروراء در بیرون کوفه. اول به اصحابش فرمود که احدی متعرض این جماعت نشود، احدی به آنها تیراندازی و شروع به جنگ نکند. ما باید با اینها صحبت کنیم. باید این اندیشه دینی اشتباه را از مغزشان بیرون بیاوریم. اولین راه همین است. ]...] علی (ع) گفت که اول باید اندیشه دینی را اصلاح کنیم؛ بعد اگر از انحراف برنگشتند و به جنگ پرداختند و به ما حمله کردند، ما دفاع می‌کنیم؛ اگر حمله نکردند، به دفاع هم نیازی نداریم.» (صالحی نجف‌آبادی، 1383: 60 ــ 61)

 

یادداشت‌ها:

ـ صالحی نجف‌آبادی، نعمت‌الله. (1383). قضاوت زن در فقه اسلامی. تهران: امید فردا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

دعای سحر

دعای سحر با صدای محمد اصفهانی

 

ـ وبگاه محمد اصفهانی (دسترسی در 1397/3/11)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

علی (ع) و خوارج

رضا بابایی می‌نویسد:

«خوارج نام گروهی از مسلمانان متعصب و خشک‌مغز است که در زمان خلافت علی (ع) اعلام موجودیت کردند. علی (ع) در جنگ نهروان آنان را شکستی سخت داد و پس از آن، سازمان خوارج فروپاشید؛ اما تفکر آنان باقی ماند و با نام‌های دیگر و زیر پرچم‌های متفاوت به حیات خود ادامه داد. به باور نویسنده، اکنون نیز گفتمان خوارج از قوی‌ترین رویکردهای دین‌شناختی در جهان اسلام است، زیرا مهم‌ترین ویژگی خوارج همچنان در میان مسلمانان حضوری تأثیرگذار دارد. از امیر مؤمنان (ع) نیز نقل شده است: ”اگر از امت محمد (ص) بیش از سه نفر باقی نماند، یکی از آن سه همچون خوارج می‌اندیشد.“ ]المعجم الأوسط، ج 7، ص 339، ح 7666[

خوارج مردان و زنانی شریعت‌مدار بودند که از بذل جان و مال خود در راه دین دریغ نداشتند. علی (ع) آنان را حقیقت‌جویانِ گمراه می‌خواند ]نهج‌البلاغه: خطبه 61[ و امام باقر (ع) درباره آنان گفته است: ”جاهلانه بر خود سخت گرفتند و ندانستند که دین خدا فراخ‌تر از فهم آنان است.“ ] اصول کافی، ج 2، ص 298[. در سیره و زندگی رهبران خوارج جز زهد و تلاوت قرآن و نماز و روزه‌داری و تهجد و جهاد به چشم نمی‌خورد و اگر خشونتی از آنان سر زده است، آن را در راه خدا و برای حراست از دین خدا می‌دانستند؛ چنانکه برای کشتن علی‌ (ع) و معاویه و عمرو عاص در کنار خانه خدا هم‌قسم شدند و یکی از شب‌های قدر را برای مقصود خود انتخاب کردند تا ثواب بیشتری ببرند!

در باور خوارج، با وجود قرآن و سنت رسول (ص) هیچ نیازی به هیچ چیز و هیچ کس نیست؛ حتی اگر آن چیز عقل باشد و حتی اگر آن شخص علی باشد. مهم‌ترین ویژگی‌ آنان، که هنوز هم در میان بسیاری از جریان‌های اسلامی بیش‌وکم وجود دارد، ظاهرگرایی و تعصب خام و کور بر ظواهر متون دینی است. آنان دین را در ظواهر قرآن و سنت خلاصه می‌کردند و هر چیزی را که بیرون از آن بود بی‌دینی می‌شمردند. می‌گفتند در قرآن آمده است: ”لا حکم الا لله؛ فرمان‌روایی مخصوص خداست.“ پس ما از علی و غیر علی فرمان نمی‌بریم. وقتی معاویه قرآن‌ها را بر سر نیزه کرد و سپاهیان عراق را به حَکَمیت قرآن فراخواند، آنان پذیرفتند. علی (ع) گفت: آری!‌ حکم از آنِ خداست و بس. اما شما از این سخنِ حق معنایی باطل می‌فهمید. ]نهج‌البلاغه: خطبه 40 [فرمان‌بری از خدا شما را از حاکم ــ هرچند ظالم ــ بی‌نیاز نمی‌کند. می‌گفتند: تو ما را به کاری می‌گماری که در قرآن نیامده است. وقتی قرآن در میان است، چه جای دیگران است.

خوارج پدرانِ معنوی اخباری‌گری و تحجر و سخت‌کیشی در جهان اسلام‌اند. آنان ریشه اجتهاد را در جهان اسلام نحیف و لاغر کردند، عقل را به حاشیه‌های دور راندند، خردمندان را خوار و شمشیر را عمود خیمه دین و ظاهرپرستی را جانشین خداپرستی کردند. در فهم دین، هیچ سهمی به عقل و دانش ندادند و متن‌پرستی را عین خداپرستی دانستند. خاستگاه خوارج اندیشه‌ای است که به زمان و مکان و عقل و تجربه و اجتهاد هیچ وقعی نمی‌نهد و دین را جامد می‌پندارد. به گمان ایشان، دینداری یعنی تکرار بی‌کم‌وکاستِ قطعه‌ای از تاریخ دین در همه دوران‌ها و همه مکان‌ها. این گمان باطل و ویرانگر اندک اندک راه خود را گشود و در قرن‌های پسین در اردوگاه پیروان علی نیز رخنه کرد.» (بابایی، 1397: 325 ــ 326)

 

یادداشت‌ها:

ـ بابایی، رضا. (1397). دیانت و عقلانیت: جستارهایی در قلمرو دین‌پژوهی و آسیب‌شناسی دینی. اصفهان: نشر آرما.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

باشد که تقوا پیشه کنید!

بقره 183 

«ای مؤمنان بر شما روزه مقرر گردیده است همچنانکه بر کسانی که پیش از شما بودند نیز مقرر شده بود، باشد که تقوا پیشه کنید.» (بقره: 183)

 

یادداشت‌ها:‌

ـ قرآن. ترجمه بهاء‌الدین خرمشاهی (1386). تهران: انتشارات دوستان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

تأکید، مبالغه و سوگند در زبان عربی

دیانت و عقلانیت

رضا بابایی می‌نویسد:

«تأکید، مبالغه و سوگند، بیشتر در ذات زبان عربی است تا به مقتضای حال؛ آن‌گونه که در زبان‌های دیگر می‌شناسیم. در زبان عربی کلاسیک وقتی می‌خواستند بگویند ”وفاداری“ خوب است، طوری می‌گفتند که گویی هیچ فضیلتی در جهان به پای آن نمی‌رسد (لا دین لمن لا عهد له). یا وقتی می‌خواستند از کراهت ”شطرنج“ خبر دهند، از تعبیرهایی استفاده می‌کردند که گویی زشت‌ترین کار ممکن در جهان است و نارواتر از آن در تصور نمی‌گنجد. درباره ”حجامت“ عبارت‌هایی در متون دینی وجود دارد که آن را در کنار مهم‌ترین آداب معنوی و عبادی می‌نشاند. مذمت‌ها و ستایش‌ها نیز در زبان عربی بسیار غلیظ و مایه‌دار است. مثلاً، در متون دینی ما وقتی امام (ع) می‌خواهد به یکی از یاران و اصحاب وفادار خود بگوید تو اشتباه کردی، می‌گوید: مادرت به عزایت بنشیند! این چه سخنی است که می‌گویی؟ شیطان در دهان تو ...

همچنین در روایات اسلامی، برای ”افضل الاعمال = بهترین عمل“، ”احسن الاعمال = نیکوترین عمل“ و ”اکرم الناس = گرامی‌ترین انسان‌ها“ مصداق‌های متعددی می‌شمارند، در حالی که صفت‌های عالی (ترین) قاعدتاً نباید بیش از یک موصوف داشته باشند؛ یعنی بیش از یک عمل را نمی‌توان ”بهترین“ شمرد، اما روایاتی که با ”افضل الاعمال“ یا ”احسن الاعمال“ شروع می‌شوند فراوان است. همچنین روایات اسلامی تعبیر ”نیمی از ایمان“ را برای صبر، شُکر، وضو، ازدواج و ... آورده‌اند. اگر نیمی از دین مراعات بهداشت است و نیم دیگر آن ازدواج، جای دیگر فضیلت‌ها و توصیه دینی کجا است؟ مگر ممکن است چیزی بیش از دو نیمه داشته باشد؟ ]...[ روشن است که تعبیرهایی مانند ”نصف الایمان“، که برای امور متعدد به کار رفته است، دلالت حقیقی و مطابقی ندارد، بلکه رسالت آنها رساندن مبالغه به نقطه جوش است.
تعبیرهایی که درباره نماز در روایات آمده است به گونه‌ای است که آن را در شمار اصول دین و در کنار توحید می‌نشاند، حال آنکه می‌دانیم نماز جزء فروع دین است و به شکل امروزین آن سال‌ها پس از آغاز بعثت تشریع شد. ]...[ پس تعبیر ”عمود الدین“ برای نماز، که در روایات اسلامی آمده است، قابل حمل بر معنای حقیقی آن نیست. از این تعبیر برای دیگر فروع دین، مانند زکات، حج، روزه و ولایت هم استفاده شده است، در حالی که می‌دانیم خیمه بیش از یک ستون ندارد. پس کلمه ”ستون“ در این تعبیر برای مبالغه و برجسته‌سازی است، نه مقتضای حال. ]...[
اگر فقیهی به این نکته زبان‌شناختی توجه نکند، سرنوشت احکام دینی را به عبارت‌هایی گره می‌زند که برخی از آنها برآمده از خصلت‌های زبانی در دوره‌ای خاص از تاریخ آن زبان است؛ به ویژه آنکه می‌دانیم بیشتر روایات اسلامی ”سینه به سینه“ حفظ و از راه ”نقل به معنا“ ثبت و ضبط شده‌اند؛ یعنی راوی معنایی را که فهمیده‌ است نقل کرده است، نه عین الفاظ را.
در فرایند ترجمه، بی‌توجهی به ماهیت مبالغه‌آمیز زبان عربی و فرهنگ مبالغه‌پذیر مردم عصر صدور حدیث، مترجم را ناکام و گمراه می‌کند. اگر مترجم بداند که ”تأکید“ و ”مبالغه“ و ”سوگند“ در این زبان بخشی جدایی‌ناپذیر از‌ آن است، بسیاری از ادات تأکید را در آن نادیده می‌گیرد و متن مقصد را به کلیشه‌هایی همچون ”هر آینه“ و ”همانا“ و ”به درستی که“ نمی‌آلاید. همچنین در مقام ترجمه فرهنگی متون عربی به معانی و معادل‌های مناسب‌تری دست پیدا می‌کند.
پس برای فهم روایات و متون دینی، اولاً، باید از آنها خصلت‌زدایی کرد که گاهی در غایت دشواری است، زیرا شماری از خصلت‌های زبانی به شدن آمیخته با زمانه یا موقعیت‌هایی خاص است که ما هیچ‌گونه درک حضوری و حتی حصولی از آنها نداریم؛ ثانیاً، باید خاستگاه فرهنگی، زبانی، تاریخی و قرائن حالیه آن عبارات را هم دید.» (بابایی، 1397: 29 ــ 32)

 

یادداشت‌ها:

ـ بابایی، رضا. (1397). دیانت و عقلانیت: جستارهایی در قلمرو دین‌پژوهی و آسیب‌شناسی دینی. اصفهان: نشر آرما.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

خدای ما و شما یکی است!

 

«و با اهل کتاب جز به شیوه‌ای که نیکوتر است مجادله مکنید، مگر با ستمگران آنان، و بگویید به آنچه بر ما و ]به آنچه[ بر شما نازل شده ایمان آورده‌ایم، و خدای ما و خدای شما یک است و ما همه فرمانبردار اوییم.» (عنکبوت: 46)

 

یادداشت‌ها:‌

ـ قرآن. ترجمه بهاء‌الدین خرمشاهی (1386). تهران: انتشارات دوستان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

همزیستی مسالمت‌آمیز با اهل کتاب!

شهید مطهری می‌نویسد:

«اسلام ــ به اصطلاح امروز ــ همزیستی مسالمت‌آمیز با اهل کتاب را (یعنی مردمی که به یکی از ادیان آسمانی اعتقاد دارند) می‌پذیرد، ولو بالفعل توحیدشان توحید درستی نیست. بالاخره اینها در اصل اهل توحید بوده‌اند. اسلام تنها شرک را نمی‌پذیرد.» (مطهری، 1379: 59 ــ 60)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی (1379). آشنایی با قرآن. جلد 3. چاپ سیزدهم. تهران: انتشارات صدرا.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

شأن نزول

معرفت و علوم قرآنی

آیت‌الله معرفت می‌نویسد:

«در اهمیت شناخت اسباب نزول یا شأن نزول باید گفت: همان‌گونه که می‌دانیم، قرآن ]به طور[ تدریجی و در مناسبت‌های مختلف نازل شده است. بر حسب اقتضا، اگر حادثه‌ای پیش می‌آمد یا مسلمانان دچار مشکلی می‌شدند، یک یا چند آیه و احیاناً یک سوره برای رفع مشکل نازل می‌گردید. پر واضح است که آیات نازل‌شده در هر مناسبتی به همان حادثه و مناسبت نظر دارد. پس اگر ابهام یا اشکالی در لفظ یا معنای آیه پدید آید، با شناخت آن حادثه یا پیشامد رفعِ اشکال می‌کرد. در نتیجه، برای دانستن معنا و تفسیر کامل هر آیه باید به شأن نزول آن مراجعه کرد تا کاملاً موضوع روشن شود. پس شأن نزول می‌تواند قرینه‌ای باشد تا دلالت آیه را تکمیل کند و بدون آن، دلالت آیه ناقص می‌ماند. مثلاً، در مورد آیه ”إِنَّ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیهِ أَنْ یطَّوَّفَ بِهِمَا ...“ ]بقره: 158[ اشکال شده است که سعی میان دو کوه صفا و مروه در حج و عمره از ارکان است؛ چرا به لفظ ”لا جناح“ تعبیر شده است؟

معنای ظاهری آیه چنین است: گناهی نیست که میان آن دو کوه سعی نمایید. این عبارت جواز را می‌رساند، نه وجوب را. ولی با مراجعه به شأن نزول آیه روشن می‌شود که این عبارت برای رفع توهم گناه آمده است، زیرا پس از صلح حدیبیه در سال ششم هجری مقرر شد که پیامبر اکرم (ص) و صحابه سال بعد برای انجام مراسم عمره به مکه مشرف شوند و در این قرارداد چنین آمده بود که به مدت سه روز مشرکان بت‌های خود را از اطراف بیت و همچنین از روی کوه صفا و مروه بردارند تا مسلمانان آزادانه مراسم طواف و سعی را انجام دهند. پس از گذشت سه روز، بت‌ها برگردانده شد. برخی از مسلمانان به عللی هنوز مراسم سعی را انجام نداده بودند و با بازگرداندن بت‌ها چنین گمان بردند که با وجود بت‌ها سعی میان صفا و مروه گناه است. آیه مذکور نازل شد تا مسلمانان از سعی خودداری نکنند، زیرا اساساً سعی از شعائر الهی است و وجود بت‌ها امر عارضی است و به آن زیان نمی‌رساند ]تفسیر عیاشی، ج 1، ص 70[. لذا مفهوم این آیه با مراجعه به شأن نزول کاملاً واضح و روشن می‌شود و مسئله جواز یا وجوب سعی در کار نیست، بلکه صرفاً ”دفع توهّم منع“ است؛ یعنی با وجود بت‌ها منعی از انجام سعی نیست. پس شناخت اسباب نزول نقش اساسی در فهم و پی‌بردن به معانی بسیاری از آیات ایفا می‌کند.» (معرفت، 1378: 97 ــ 98)

«منابعی که امروزه در دست داریم و برای دست‌یابی به اسباب نزول مورد استفاده قرار می‌گیرند تا حدودی قابل‌اطمینان‌اند؛ مانند: جامع‌البیان طبری، الدرالمنثور سیوطی، مجمع‌البیان طبرسی، تبیان شیخ طوسی و علاوه‌بر آنها کتاب‌هایی نیز به طور خاص درباره اسباب نزول نگاشته شده است، مانند اسباب‌النزول واحدی و لباب‌النقول سیوطی. البته، در این نوشته‌ها صحیح و سقیم در هم آمیخته ]است[ و بایستی با کمال دقت در آنها نگریست.» (همان: 103 ــ 104)

 

یادداشت‌ها:

ـ معرفت، محمدهادی. (1378). علوم قرآنی. قم: موسسه فرهنگی تمهید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

او مُصلحِ کلّ عالَم است!

مطهری و ده گفتار

شهید مطهری می‌نویسد:

«نه آقا!‌ ما همچو چیزی نداریم که صد سال یا هزار سال یک بار یک نفر باید ]برای تجدید و احیای دین[ ظهور کند. فقط درباره یک نفر هست که آن هم در این سطح نیست، در سطح دیگری است، جنبه جهانی دارد، نه اینکه مخصوص به عالَم شیعه باشد، و آن وجود مقدس حضرت حجت (ع) است. ایشان مربوط به همه عالَم‌اند. آنهایی که شنیده‌اند در منبرها می‌گویند ]ایشان[ بیاید یک مشت شیعه را نجات دهد، ”یک مشت شیعه“ دروغ است. یک مشت شیعه، که قالتاق‌ترین مردم دنیا هستند، امام زمان (ع) حامی اینها نیست. او مُصلح کلّ عالم است. درباره او هم ما هیچ حق نداریم به اینکه وقت معین کنیم، حساب بکنیم چند سال دیگر، ده سال دیگر، از این حساب ابجدهایی که هر روز می‌کنند یک دفعه می‌آیند آیه ”إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یورِثُهَا مَنْ یشَاءُ“ ]اعراف: 128[ و یک وقت آیه ”وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُهَا عِبَادِی الصَّالِحُونَ“ ]انبیاء: 105[ را حساب می‌کنند که مثلاً در فلان سال حضرت ظهور می‌کند. از اینها بترسید و تکذیب کنید که ”کَذَبَ اَلْوَقَّاتُونَ“ ]اصول کافی، ج 1، ص 368[.» (مطهری، 1382: 152)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی. (1382). ده گفتار. چاپ نوزدهم. تهران: انتشارات صدرا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

در اسلام چیزی به نام سفره حضرت ابوالفضل نداریم!

شهید مطهری می‌نویسد:

«خیلی چیزهاست که بدعت است و در میان مردم ــ مخصوصاً خانم‌ها ــ از این بدعت‌ها هست، مثل آش ابودَرداء، آش بی‌بی سه‌شنبه، سفره حضرت ابوالفضل. ما چنین چیزهایی در اسلام نداریم. در اسلام، ما یک چیزی به نام سفرهٔ حضرت ابوالفضل نداریم. بله، یک مطلب هست: یک کار خیری بکنید، مثلاً فقرا را اطعام کنید، ثواب دارد، بعد ثوابش را نثار حضرت رسول کنید، نثار حضرت امیر کنید، نثار حضرت زهرا کنید، نثار امام حسن، امام حسین، هریک از ائمه، یا نثار حضرت ابوالفضل بکنید. همین طور اگر نثار یکی از اموات خودتان بکنید، مانعی ندارد. اگر شما سفره‌ای در منزل‌تان تشکیل بدهید، به شرط آنکه آداب و تشریفات زنانه‌اش را ــ که من نمی‌دانم چیست و اگر کسی خیال کند آن دَنگ‌وفنگ‌ها جزء آداب اسلامی است، باز بدعت می‌شود ــ حذف کنید، اگر اطعام مسلمانْ بالخصوص اطعام فقرا باشد و ثوابش نثار حضرت ابوالفضل شود، مانعی ندارد. اما اگر کارهایی با آداب و تشریفات و تشکیلاتی انجام شود و خیال کنید اینها از اسلام است، این بدعت و حرام است.» (مطهری، 1386: 48)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی. (1386). آشنایی با قرآن. جلد 4. چاپ بیست‌ودوم. تهران: انتشارات صدرا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز