«ای برادر تو همه اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای» (مولوی)

جاهل و احمق مقیاس حق و باطل بودن را افراد قرار می‌دهد!

شهید مطهری می‌نویسد:

«لازمه تسلیم حقیقت بودن، پذیرفتن حقایق است، قطع ‌نظر از اینکه گوینده‌اش کیست؛ گوینده تأثیری در حقیقت بودن ندارد. انسان عاقل این طور است که گوینده را به سخن می‌شناسد، نه سخن را به گوینده، برخلاف جاهل و احمق که مقیاس حق و باطل بودن را افراد قرار می‌دهد.»

یادداشت‌ها:

ـ یادداشت‌های استاد مطهری (ج 14؛ صص 162 ــ 163)

ـ یادداشت‌های مرتبط:

شخصیت‌گرایی!

هشدار به عالمان دین و دینداران!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

غرقِ در شکوه دیگران!

فردین علیخواه می‌نویسد:

«فرض کنید که فردی در جست‌وجوی خانه‌ای برای خرید یا اجاره است. موردی را می‌بیند و در نگاه نخست می‌پسندد. از کارمند آژانس مسکن خواهش می‌کند تا درباره آن ”مورد اکازیون“ بیشتر بگوید. کارمند آژانس با افتخار و به شکل تحسین‌آمیزی می‌گوید ”رضا عطاران اینجا می‌شینه، می‌شناسین دیگه؟“ و دیگر به ویژگی خاصی اشاره نمی‌کند. آن فرد پس از سکونت در آن ساختمان به همه قوم و خویش خود اطلاع می‌دهد که  به ساختمان جدیدی نقل مکان کرده که رضا عطاران هم ساکن آن است. باز فرض کنید که فردی دنبال‌کننده (فالوور) صفحه یک اینفلوئنسر یا ستاره اینستاگرام است. وقتی آن اینفلوئنسر موفقیتی کسب می‌کند این فرد با شور‌ و‌ شوقی وصف‌ناپذیر خبر موفقیت او  را در بین خانواده و دوستانش جار می‌زند. او مدام خودش را به آن اینفلوئنسر می‌چسباند و به شکل کسالت‌باری در این خصوص مانور می‌دهد. حال موفقیت آن اینفلوئنسر هم گرفتن عکسی با یک اینفلوئنسر بسیار مشهورتر از خودش است. در واقع، اینفلوئنسر نخست هم عکس گرفتن با اینفلوئنسر مشهورتر از خود را در صفحه‌اش جار می‌زند و آشکار یا پنهان با اتصال خود به او پُز می‌دهد.

رابرت سیالدینی در سال ۱۹۷۶ به مطالعه آنچه در سطرهای قبل توصیف شد پرداخت. او طی آزمایش‌هایی مشاهده کرد که دانش‌آموزان با به تن کردن لباس‌های ورزشی تیم‌های موفق و برنده، موفقیت آنها را در واقع موفقیت خودشان قلمداد می‌کنند و به این شکل تلاش می‌کنند تا مقام و موقعیت فردی خودشان را برتر جلوه دهند و این در حالی بود که آنها هیچ نقشی در موفقیت تیم‌های مورد نظر نداشتند. رابرت سیالدینی طی این تحقیقات از پدیده ”غرقِ شکوه انعکاس‌یافته“ [۱] یا با حروف اختصاری ”بی.آی.آر.جینگ“ گفت؛ به بیانی، شکوه و افتخاری که بازتاب یافته و فرد خود را غرق آن کرده است. از آن زمان تاکنون تحقیقات درباره این رفتار اجتماعی همچنان ادامه داشته است. در این خصوص گفته می‌شود که افراد بنا به دلایلی همچون ارتقاء اعتمادبه‌نفس، تأثیر بیشتر بر دیگران، کسب هویت اجتماعی، کسب تمایز و تفاخر، و جلب توجه اطرافیان، ”غرق در شکوهِ انعکاس‌یافته“ می‌شوند.

بدون تردید، همه ما گاهی در زندگی روزمره‌مان شاید غرق که نه، ولی جسته‌گریخته به شکوه انعکاس‌یافته متوسل می‌شویم. به دلایل مختلف، گاهی سعی می‌کنیم خودمان را به چیزی متصل کنیم تا منزلت اجتماعی به دست آوریم یا در زندگی‌مان ــ حتی برای مدت زمان کوتاهی ــ احساس افتخار داشته باشیم و در مقابل، گاهی خودمان را از آنچه موجب تنزّل منزلت اجتماعی‌مان می‌شود دور می‌کنیم. ما گاهی نیاز داریم تا خودمان را عضو گروهی بدانیم و به این امر مباهات کنیم. ولی آنچه در پدیده ”غرق در شکوه انعکاس‌یافته“ موجب نگرانی و شاید سرزنش باشد رضایت به موفقیت دیگران و اکتفای فرد به آن است. به عبارت دیگر، شاهد وضعیتی باشیم که در آن فرد ”شکوهِ خود“ [۲] را به کل از یاد برده و تنها راضی به شکوه انعکاس‌یافته دیگران شده است.

با گسترش شبکه‌های اجتماعی و به ویژه اینستاگرام و استقبال درخور تأمل ایرانیان از آن، توجه به پدیده ”غرق در شکوه انعکاس‌یافته“ می‌تواند از جهات گوناگون مفید و مؤثر باشد. در صفحات مختلف ستاره‌های اینستاگرام و اینفلوئنسرهای ایرانی شاهد انبوه جمعیت دنبال‌کنندگانی هستیم که به انتظار موفقیت‌های بعدی و بعدی و باز بعدی آنها نشسته‌اند تا آن را با اشتیاق برای اطرافیان خود تعریف نمایند. نگاهی به قسمت نظرات این صفحات هر محققی را به تأمل درباره حسرت‌ها، ناکامی‌ها، و غبطه‌های دنبال‌کنندگان وامی‌دارد. با مرور این نظرات می‌توان دریافت که تعداد زیادی از این دنبال‌کنندگان به معنای واقعی کلمه ”غرق در شکوه انعکاس‌یافته“ اینفلوئنسرها گشته‌اند. آنان برای ارتقاء اعتمادبه‌نفس خود یا کسب افتخار و غرور مدام به موفقیت‌های اینفلوئنسر موردِ ستایش خود متوسل می‌شوند و دقیقه به دقیقه، و اینجا و آنجا موفقیت‌های آنان را نقل می‌کنند.

”شکوهِ خود“ این آن چیزی است که باید جدی گرفت.» (با اندکی ویرایش از کانال فردین علیخواه)

[1] Basking in reflected glory (BIRGing)

[2] self-glory

یادداشت‌ها:

ـ کانال تلگرامی فردین علیخواه (دسترسی در 1399/3/19)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

حضرت عبدالعظیم از نگاهی دیگر!

محمد سروش محلاتی می‌نویسد:

«حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) از اصحاب امام جواد و امام هادی (ع) است و در نزد فقها و محدثان، مورد اعتماد بوده، روایاتش پذیرفته شده است. هیچ‌یک از علمای رجال قدحی درباره او ذکر نکرده، و بلکه جملگی او را ستوده‌اند، تا جایی که جلالت قدر، ایمان و تقوای وی امری مسلم شمرده شده است. ولی متأسفانه برای شناخت شخصیت علمی این راوی بزرگوار اسناد معتبر کافی در اختیار نداریم و آنچه درباره وی ذکر شده است برای پاسخ به بسیاری از سؤالات کافی نیست.

آیا عبدالعظیم حسنی در فقه و کلام، مانند هشام بن حکم و محمد بن مسلم، در رتبه نخست قرار دارد؟

آیا عبدالعظیم حسنی از راویان کثیرالروایه است و در نشر احادیث اهل بیت موقعیت ممتازی داشته و روات فراوانی از وی اخذ حدیث کرده‌اند؟

آیا آن جناب از مؤلفانی است که با تألیفات خود، در حفظ معارف تشیع، نقش مؤثری ایفا نموده است؟

آیا وی در عصر خود به عنوان یک شخصیت علمی مطرح بوده است، و شیعیان برای حل معضلات فکری خویش بدو مراجعه داشته‌اند؟

آیا عبدالعظیم حسنی از طرف امامان آن زمان، دارای سمتی مانند وکالت بوده و از موقعیت خاصی نزد ایشان برخوردار بوده است؟ و ...

با تفحص در روایات وی، و با تأمل در آنچه اصحاب رجال و تراجم درباره او آورده‌اند، پاسخ مثبتی برای هیچ‌یک از این سؤالات نمی‌توان یافت.

در برخی از روایات، تعبیراتی در باره حضرت عبدالعظیم به کار رفته است که نشان از عظمت آن بزرگوار دارد؛ مانند آنکه امام هادی، ابوحماد رازی را به وی ارجاع داده تا مشکلات دینی‌اش را از وی بپرسد. همچنین آن حضرت او را از دوستان حقیقی خود دانسته است. و در روایتی برای زیارت قبر آن بزرگوار، فضیلت زیارت امام حسین بیان شده است.

هیچ یک از این روایات، از اعتبار کافی برخوردار نیست و اعتماد بدانها دشوار است، زیرا حدیث ابو حماد رازی، علاوه‌بر جهالت شخص وی، در هیچ منبع حدیثی معتبری با ذکر سند نقل نشده است، و حدیث فضیلت زیارت آن حضرت را یک ”راوی مجهول“ روایت کرده است. البته روایت دیگری از حضرت رضا (ع) نیز منقول است که ”من زار قبره وجبت له الجنه“، ولی محققان این روایت را نیز نپذیرفته‌اند.» (بخش‌هایی از مقاله ”حضرت عبدالعظیم از نگاهی دیگر“)

یادداشت‌ها:

ـ محلاتی، محمدسروش. (1382). حضرت عبدالعظیم از نگاهی دیگر. مجله علوم حدیث. شماره 30.

ـ یادداشت‌ مرتبط:

درباره تاریخ ولادت و وفات حضرت عبدالعظیم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

بدون شرح!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

مردم چرا بی‌دین می‌شوند؟

شهید مطهری می‌نویسد:

«اگر انسان تحلیل کند و ریشه‌های بی‌دینی مردم را به دست بیاورد، از این دو عامل قطعاً بیرون نیست: یا برمی‌گردد به تفسیرهای غلط و نامعقول از دین، یا برمی‌گردد به سوء‌استفاده‌های ناروا» (فطری بودن دین، ص 105)

یادداشت‌ها:

ـ فطری بودن دین (ص 105)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

علی (ع) سرباز چشم‌وگوش‌بسته نمی‌خواهد!

شهید مطهری می‌نویسد:

«ما در تاریخ می‌خوانیم که علی (ع) نه تنها حق انتقاد را از دیگران نمی‏‌گرفت، بلکه ترغیب می‌کرد که از من انتقاد کنید، می‌فرمود: لَا تُخَالِطُونِی بِالْمُصَانَعَةِ وَ لَا تَظُنُّوا بِی اسْتِثْقَالًا فِی حَقٍّ قِیلَ لِی‏ (قریب به این مضمون ــ رجوع شود به  خطبه ۲۱۶ نهج‌البلاغه) و همین روش سبب شد که گروهی از خوارج طغیان کنند و حق چون‌وچرا برای خود در امر حکمیت و قرآن به نیزه کردن قائل شوند، گو اینکه در اثر کج‌فهمی سوء‌استفاده کردند.

ولی علی ترجیح می‌دهد که سربازش چشم‌وگوش‌بسته و دارای انضباط کورکورانه نباشد و این اصل پرورش اسلامی محفوظ بماند، ولو اینکه منجر به شکست سیاسی خیالی او بشود، زیرا پیروزی مسلکی و هدفی او را دربرداشت. ولی معاویه همه کوشش‏‌اش این است که مردم را بسازد آنچنان که برای او مفید باشد؛ چشم‌و‌گوش‌بسته، شتر نر را از ماده تشخیص ندهد، روز چهارشنبه را به جای جمعه بپذیرد و بعد محرمانه پیغام دهد که به علی بگویید با سربازانی ”انضباطی“ به جنگ تو خواهم آمد که چهارشنبه را به جای جمعه می‏‌پذیرند، شتر نر را به جای شتر ماده می‌گیرند. به یزید توصیه می‌کند مردم شام را نگهداری کن، نگذار ملت‌های دیگر با اینها خلط و آمیزش یابند که در این صورت ”تغیرت اخلاقهم.“ این تغییر اخلاق جز به خود آمدن مردم شام و باز شدن چشم‌شان نیست، جز آزادی و خروج از اطاعت کورکورانه نیست.

چرا امام حسین (ع) در شب عاشورا اصحابش را مرخص کرد و گفت: ”أَنْتُم فی حِلّ مِنْ بَیعَتی‏“ و به آنها گفت دشمن هم به شما کاری ندارد، پس شما هم از ناحیه دوست و هم از ناحیه دشمن آزادید؟ برای اینکه نمی‌خواست کوچک‌ترین اجباری در کار باشد، ولو اجبار یک بیعت، ولو اجبار یک رودرواسی؛ می‌خواست راه خود را در کمال بصیرت و آگاهی انتخاب کنند.

از همه بالاتر اینکه، چرا رسول خدا در کارهای عمومی که دستوری از وحی الهی نداشت با اصحاب مشورت می‌کرد، آرای آنها را محترم می‏‌شمرد، به آنها شخصیت می‌داد، آنها را عملًا وادار می‌کرد که فکر کنند (هرکس که طرف مشورت قرار گیرد احساس مسئولیت می‌کند و طبعاً فکر خود را در اطراف کار به جولان درمی‌آورد) و حال آنکه برای هیچ‌کس به اندازه رسول خدا زمینه ساختن ابزار بلااراده از انسان میسر نبود؟ برای اینکه تربیت اسلامی نه براساس ساختن موجودات بی‏‌انتخاب، بی‌فکر، آلی و ابزارصفت، وسیله هویتی، نوکرماهیتی بود، بلکه براساس رشد دادن شخصیت‌ها بود.»

یادداشت‌ها:

ـ یادداشت‌های استاد مطهری (ج 2؛ 178 ــ 179)

ـ یادداشت‌ مرتبط:

پیامبر (ص) ــ مشورت با و نظرخواهی از یاران!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

خدایا، گناهان آشکار و نهان ما را بیامرز!

امام سجاد (ع):

«بار خدایا، ما‌ آشناى این ماه‌ایم، ماهى که‌ ما‌ را‌ بِدان شرف ‌و‌ منزلت دادى ‌و‌ به‌ برکت نعمت ‌و‌ احسان خویش روزه داشتن‌اش را‌ توفیق دادى، در‌ حالى که‌ مردمان شقى قدرش را‌ نشناختند ‌و‌ شوربختى خویش را‌ از‌ فضیلتش محروم ماندند.

اى خداوند، تو‌ بودى که‌ ما‌ را‌ برگزیدى ‌و‌ به‌ شناخت این ماه توفیق عنایت کردى ‌و‌ به‌ سنت ‌آن راه نمودى. تو‌ بودى که‌ ما‌ را‌ توفیق روزه داشتن ‌و‌ نمازگزاردن ارزانى داشتى، هر‌ چند ما‌ قصور ورزیدیم ‌و‌ اندکى از‌ بسیار به‌ جاى آوردیم.

بار خدایا، حمد تو‌ راست در‌ حالى که‌ به‌ بدکردارى خویش اقرار می‌کنیم ‌و‌ به‌ تبهکارى خویش معترف‌ایم. براى رضاى توست اگر در‌ این اعماق دل‌مان پشیمان شده‌ایم ‌و‌ از‌ سر‌ صدق از‌ تو‌ پوزش مى‌طلبیم. پس‌ در‌ برابر قصورى که‌ در این ماه در‌ طاعت تو‌ ورزیده‌ایم، ما‌ را‌ پاداشى ده‌ که‌ به‌ یارى ‌آن بر‌ فضیلت مرغوب دست یابیم ‌و‌ ‌آن اندوخته‌هاى گوناگون را‌ که‌ به‌ ‌آن مشتاق شده‌ایم بستانیم.

عذر تقصیر ما‌ را‌ در‌ اداى حق خود بپذیر ‌و‌ عمر ما‌ را‌ تا‌ رمضان دیگر دراز کن. ‌و‌ چون به‌ رمضان دیگر رسیدیم، یاری‌مان ده‌ تا‌ آن‌سان که‌ سزاى خداوندى توست عبادتت کنیم ‌و‌ ما‌ را‌ به‌ منزلتى رسان که‌ سزاوار طاعت توست ‌و‌ به‌ چنان اعمال شایسته‌اى برگمار که‌ اداى حق تو‌ را‌ در‌ این رمضان ‌و‌ رمضان دیگر، بایسته باشد.

بار خدایا، در‌ این ماه اگر قصد گناه کرده‌ایم، یا‌ مرتکب ‌آن شده‌ایم، یا‌ به‌ عمد خطایى از‌ ما‌ سر‌ زده، یا‌ از‌ سر‌ فراموشى ستمى بر‌ خود روا داشته‌ایم، یا‌ پرده‌ حرمت دیگرى را‌ دریده‌ایم، بار خدایا بر‌ محمد ‌و‌ خاندانش درود بفرست ‌و‌ گناه ما‌ در‌ پرده‌ اغماض فرو پوش ‌و‌ ما‌ را‌ عفو کن ‌و‌ در‌ برابر دیدگان شماتت‌کنندگان قرار مده ‌و‌ زبان طاعنان در‌ حق ما‌ دراز مگردان ‌و‌ ما‌ را‌ به‌ رأفت پایان‌نیافتنى ‌و‌ فضل ‌و‌ کرم نقصان‌ناپذیر خود به‌ کارى برگمار که‌ خطاهایى را‌ که‌ در‌ این ماه مرتکب شده‌ایم ‌و‌ تو‌ ‌آن را‌ نپسندیده‌اى، از‌ میان ببرد یا‌ فرو پوشد.

بار خدایا، درود بفرست بر‌ محمد ‌و‌ خاندان او. ما‌ از‌ سپرى شدن رمضان اندوهگین‌ایم، تو‌ ما‌ را‌ بر‌ اندوه این فراق پاداش خیر ده‌ ‌و‌ این روز عید ‌و‌ روز روزه گشادن را‌ بر‌ ما‌ مبارک گردان. چنان کن که‌ روز عید از‌ شمار بهترین روزهایى باشد که‌ بر‌ ما‌ گذشته ‌و‌ عفو تو‌ را‌ به‌ سوى ما‌ آورده ‌و‌ گناه ما‌ را‌ زدوده است. بار خدایا، گناهان آشکار ‌و‌ نهان ما‌ را‌ بیامرز.

اى خداوند، با‌ به‌ پایان رسیدن این ماه، ما‌ را‌ از‌ لوث گناه پاک نماى ‌و‌ با‌ رفتن‌اش، از‌ ورطه‌ گناهان بِرَهان ‌و‌ از‌ نیکبخت‌ترین کسانى قرار ده‌ که‌ در‌ ‌آن به‌ عبادت تو‌ پرداخته‌اند ‌و‌ نصیب‌شان از‌ همه بیشتر بوده ‌و‌ بیش از‌ همه از‌ ‌آن بهره یافته‌اند.

اى خداوند، ما‌ در‌ این روز فطر، روز عید ‌و‌ شادمانى مؤمنان، روز اجتماع مسلمانان به‌ گرد یکدیگر، از‌ هر‌ گناه که‌ مرتکب شده‌ایم ‌و‌ از‌ هر‌ کار زشت که‌ زین پیش از‌ ما‌ سرزده، ‌و‌ از‌ هر‌ خیال بد که‌ در‌ دل خود پنهان داشته‌ایم، توبه می‌کنیم، توبه کسى که‌ در‌ دل خیال بازگشتش به‌ گناه نیست ‌و‌ بار دیگر به‌ گناه بازنگردد توبه‌اى بی‌بازگشت، عارى از‌ هرگونه شک ‌و‌ ریب. بار خدایا، چنین توبه‌اى را‌ از‌ ما‌ بپذیر ‌و‌ از‌ ما‌ خشنود شو ‌و‌ ما‌ را‌ در‌ ‌آن توبه ثابت‌قدم گردان.» (صحیفه سجّادیه: بخش‌هایی از نیایش 45)

یادداشت‌ها:

ـ صحیفه سجّادیه. ترجمه عبدالمحمد آیتی. (1375). چاپ دوم. تهران: سروش.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

اخلاق بدون پیشوند و پسوند تدریس شود!

کاظم موسوی بجنوردی می‌نویسد:

«اخیراً در گروه‌های اجتماعی مسائلی مربوط به اخلاق جوانان مطرح شده که انگیزه‌ای شد برای نوشتن این یادداشت. پیشنهاد من به وزیر محترم آموزش و پرورش این است که ترتیبی داده شود تا اخلاق بدون هیچ‌گونه پسوند و پیشوندی و فقط اخلاق، صرفاً به دلیل خوب و پرثمر بودن از کودکستان تا دانشگاه تدریس شود و برنامه دقیقی از سوی اتاق فکر یا اندیشکده‌ای که به همین منظور تشکیل می‌شود فراهم گردد. مثلاً معلم در کلاس اول ابتدایی با کودکان به بحث و گفت‌وگو بنشیند و بپرسد که بچه‌ها شرف یعنی چه، شرف چه معنایی دارد، آدم باشرف کیست و آدم بی‌شرف کیست. اگر روی همین کلمه چند ماه آقا یا خانم معلم بچه‌ها را به تفکر وا دارد و آنان را برانگیزاند که در بحث شرکت کنند و نشاط و علاقه‌ای در کلاس پدید آورد که هر بچه‌ای بدون ترس و خجالت این شهامت را پیدا کند که دست خود را به نشانۀ اینکه سخنی دارد بالا بگیرد، و چنان شوری در کلاس به وجود آید که همه بچه‌ها یکی دو ماه در اطراف این مفهوم که شرف چیست و بی‌شرف کیست بحث و گفت‌وگو کنند، مسلماً معنای شرف چیست و بی‌شرف کیست در اعماق وجودشان رسوخ خواهد کرد ومی‌توان این امید را داشت که در رفتار و گفتارشان ملکه گردد.

دیگر مفاهیم اخلاقی را نیز به همین ترتیب و با چنین روشی می‌توان به بچه‌ها آموخت که بدانند راستگویی و وطن‌خواهی و وفاداری، و دفاع از میهن و دلسوزی نسبت به همنوعان و غمخوارگی نسبت به فروافتادگان و افراد و خانواده‌های پریشان و وفای به عهد و امانت‌داری و التزام به همبستگی خانوادگی و احترام به مادر و پدر و اطاعت از آنان و احترام به بزرگترها و ادب در گفتار و رفتار و پاک‌اندیشی و خیرخواهی برای دیگران و شاید صدها مفهوم دیگر که انسان‌ها در طول تجربه زیسته خود به آن رسیده‌اند و بدان انسانیت را چشیده و تجربه کرده‌اند. در واقع، جوامع بشری نیز براساس همین مفاهیم رفتار و کردار و پندارشان را در جهت اعتلای خود و خانواده و جامعه به کار بسته‌اند. در این روش، آموزش مفاهیم اخلاقی به خاطر رسیدن به بهشت یا به خاطر سفارش دین نیست و باید به بچه‌ها آموخت که در هر کجا باشند و هر هویت و یا دینی داشته باشند بدی بد است و خوبی خوب است؛ یعنی در هر حال حُسن براساس حکم عقل پسندیده است و قبح نیز براساس حکم عقل بَد و ناپسند است.

کودکانی که بدین ترتیب ملکات نفسانی نیکی پیدا می‌کنند و به مفاهیم اخلاقی باور می‌آورند و بدانها مزین می‌شوند تبدیل به شخصیت نیرومند و پاکی می‌شوند که بهتر می‌توانند دین را بپذیرند و به تعالیم آن عمل کنند. اگر به بچه‌ای بگویند به دلیل اینکه خدا یا دین گفته دروغ بد است و دروغ گفتن حرام است، هرگز چنین بچه‌ای نخواهد دانست که دروغ علامت ترس و ضعف و ریا و بی‌مایگی و بی‌شخصیتی است. فرد نیرومند و باشخصیت دروغ نمی‌گوید و باید بچه‌ها به زشتی و قبح دروغ، بدون در نظر گرفتن اینکه دین یا خدا گفته است، پی ببرند و عمیقاً در آنان ملکه گردد و بدون ترس و طمع، راستگویی را روش خود در زندگی قرار دهند. تأمین منابع ملی و رسیدن به مواهب وحدت ملی نیز در همین است، زیرا کودکانی که بدین منوال تربیت شوند تبدیل به افرادی متعهد، مسئولیت‌پذیر، پاسخ‌گو، قوی و محکم خواهند شد و چنانچه این روش در سراسر کشور تعمیم یابد، چنان ملت نیرومندی به وجود خواهد آمد که هیچ دشمنی قادر به شکست آن نیست و جاودانه به پویش تکاملی خود ادامه خواهد داد و قطعاً دین‌مدارانی بدون ریا و تزویر خواهند شد.» (با اندکی ویرایش، به نقل از سایت دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی)

یادداشت‌ها:

ـ سایت دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی (دسترسی در 1399/2/30)

ـ یادداشت‌ مرتبط:

آیا در پرورش فرزندان و کودکان، توجیه رفتار به انگیز‌ه‌های دینی کافی است؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

آیا در پرورش فرزندان و کودکان، توجیه رفتار به انگیز‌ه‌های دینی کافی است؟

ابوالقاسم فنایی می‌نویسد:

«ساحت دیگری که داریم ساحت عواطف و احساسات ما است که در آنجا هم عواطف و احساسات غیراخلاقی در ما شدید می‌شود و آنها می‌توانند مانع اخلاقی زیستن ما باشند. یک اتفاق بدی که ممکن است در بعضی از جوامع دینی بیفتد برمی‌گردد به تعلیم و تربیت دینی. در تعلیم و تربیت دینی، والدین یا سیستم آموزش و پرورشی که به دینی زیستن اهمیت می‌دهد سعی می‌کنند انگیزه‌های افراد و دلایلی را که برای توجیه یک کار دارند را منحصر به دلایل دینی کنند. اگر نگاه کنید خیلی از خود ما به طور ناخودآگاه وقتی می‌خواهیم فرزندمان کاری را انجام ندهد به او می‌گوییم این کار را انجام نده برای اینکه خدا بدش می‌آید؛ اگر می‌خواهی خدا دوستت داشته باشد، این کار را انجام نده یا می‌گوییم اگر دروغ بگویی، جهنم می‌روی. مثلاً می‌گوییم اگر می‌خواهی پیغمبر یا امام زمان دوستت داشته باشد، این کار را بکن یا آن کار را نکن. آن کسانی که با این شیوه تربیتی بار می‌آیند انگیزه‌ها و دلایل‌شان برای اخلاقی زیستن منحصر می‌شود به دلایل و انگیزه‌های دینی. اگر از بدِ حادثه یک اتفاقی در آن جامعه‌ دینی بیفتد، مشکلاتی پیش بیاید، مثل مشکلات سیاسی یا اجتماعی، که باورهای دینی افراد جامعه تضعیف شود، اخلاق هم خودبه‌خود از بین می‌رود. یعنی اگر به هر دلیلی، به خاطر توطئه دشمنان یا به خاطر ناکارآمدی سیستم سیاسی، افراد در موقعیتی قرار بگیرند که در وجود خدا یا وجود زندگی پس از مرگ دچار شک و شبهه شوند، بنیان‌های اخلاقی جامعه هم فرو می‌ریزد و پشتوانه‌ روان‌شناختی اخلاق از بین می‌رود و خیلی راحت رفتارهای غیراخلاقی از او سر خواهد زد. در حالی که همین فرد اگر از همان ابتدای کودکی پدر و مادر به او گاهی اوقات هم می‌گفتند که این کار را نکن، چون خوب نیست، یعنی دلیل و انگیزه‌ اخلاقی برای او تولید می‌کردند، آن مشکلات پیش نمی‌آید؛ مثلاً به فرزندمان بگوییم این کار را نکن، چون مردم‌آزاری است و مردم‌آزاری بد است. یا بگوییم دوست داری دیگری همین بلا را سر تو دربیاورد؟ دوست داری همان طور که تو خواهرت را کتک می‌زنی، برادرت هم تو را کتک بزند؟ اگر از این جور دلایل را در ذهن فرزندمان پررنگ شود و او را به این صورت تربیت کنیم، وقتی آن باورهای دینی تضعیف شود، هنوز هم شخص دلیل و انگیزه‌ای برای اخلاقی زیستن دارد و از این جهت مشکلی برای او به وجود نمی‌آمد.» (با اندکی ویرایش به نقل از بنیاد باران)

یادداشت‌ها:

ـ  سایت و اینستاگرام بنیاد باران (دسترسی در 1399/2/30)

ـ یادداشت‌ مرتبط:

اخلاق بدون پیشوند و پسوند تدریس شود!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

شیوه‌نامه نقل کرامات و روایات در صداوسیما تدوین شود!

ابوالقاسم علیدوست می‌نویسد:

«واقعش این است که با ورود جمعی از اعزه این جانب قصد گذاشتن این یادداشت را نداشتم، اما برخی مطالب به قدری بر حقیر فشار آورد و به جانم افتاد که تصمیم گرفتم به برخی نکات اشاره کنم:

➊ دین خدا در طول تاریخ در سایه تلاش‌های عالمان بزرگ حفظ گردیده است و البته در کنار هدایت عالمان آنجا که نیازی به ذوق، شعر و مرثیه‌سرایی بود، شاعرانی و مداحانی به ”ضرورت و ندرت“ و ”با کنترل عالمان غیور“ به مرثیه‌سرایی و شعرخوانی می‌پرداختند، لکن هرگز اجازه نداشتند از خطوط قرمز در حضور عالمان تخطی کنند (داستان تذکر شدید میرزای بزرگ به آن روضه‌خوان در این باره معروف است).

➋ تا وقتی تبلیغ دین خداوند به دست عالمان بوده است، عموماً سعی شده به دور از خرافه‌گویی، شریعت‌زدایی، نقل خواب و حکایات غیرثابت، غلو و آسیب‌هایی از این قبیل باشد.

➌ این محدودیتِ محمود و میمون حساب‌ناشده نبوده است. عالمان دین به خوبی می‌دانستند به گونه‌ای باید تبلیغ کنند که گمراه‌کننده و خلاف واقع نباشد و بهانه به دست بهانه‌جویان ندهد. مگر نه این است که قرآن می‌فرماید: ”راعنا“ نگویید که اهل سخره شما را مسخره می‌کنند و با تبدیل آن به ”راعینا“ اسباب خنده خود و تمسخر شما را فراهم می‌کنند [بقره: 104]. از این جهت، وظیفه مبلغ تنها کلام حق گفتن نیست، حتی مقصد حق داشتن هم کافی نیست، بلکه باید به گونه‌ای مدیریت کرد که بهانه به دست اهل باطل هم ندهد.

➍ به نظر می‌رسد این محدودیت امروزه برای برخی مبلغان، مداحان، مسئولان مربوطه و ... پدیده مهمی نیست؛ لذا ثابت بودن، راست بودن و بهانه به دست بدخواهان ندادن در اولویت ایشان قرار ندارد و نتیجه آن این شده که برخی از نامهربانان به حوزه، روحانیت و تراث شیعه به همه آنچه ما حفظش را لازم می‌دانیم حمله می‌کنند و عمده استشهاد خود را نیز قطعه‌هایی از گفته‌ها و رفتارهای غیرقابل‌دفاع بخشی از همین واعظان و مداحان قرار داده‌اند (در این باره می‌توان به پنج کلیپی که از حقیر با عنوان ”آسیب‌شناسی خرافه‌زدایی“ و ”رسالت روحانیت در فهم و تبلیغ دین“ منتشر شده است مراجعه کرد).

➎ مسئولان صدا و سیما، تولیت‌های محترم اماکن متبرک و مسئولان تبلیغات قاعدتاً باور دارند که در طول ۴ دهه اخیر به قدری نیروی قابل در حوزه برای تبلیغ دین تربیت شده که می‌توان از آنها استفاده کرد، بدون آنکه به برخی آفات مبتلا شد. اما گویا مثَل روزگار ما مثل باغبانی شده که میوه خوب تولید کرده، اما نمی‌خواهد یا نمی‌تواند از این میوه‌ها بهره کافی ببرد!

➏ مناسب است علی‌الحساب به حضراتی که در مراکز عام چون صدا و سیما و حرم‌های متبرک به مداحی یا تبلیغ می‌پردازند تذکر جدی داده شود که از نقل هرگونه خواب، قصه غیرمستند، نقل کرامات برای افراد و نقل روایت ضعیف و مستعد برای سوء‌ استفاده بپرهیزند. در این باره می‌توان شیوه‌نامه‌ای متین و محکم تهیه کرد.

➐ واضح است که عرضه مطالب فوق به معنای نادیده گرفتن زحمات مثبت افراد نیست و هرگز نباید ناموجه و غیرضرور زخمی بر اعتبار افراد وارد کرد.

اللهم اصلح کل فاسد من امور المسلمین و لا تجعلنا ممن نحسب اننا نحسن صنعا.» (با اندکی ویرایش به نقل از کانال انجمن فقه و حوزه، انتشار در 1399/2/17)

یادداشت‌ها:

ـ سایت خبرگزاری شفقنا (دسترسی در 1399/2/21)

ـ کانال انجمن فقه و حوزه (دسترسی در 1399/2/21)

ـ یادداشت‌ مرتبط:

مداح‌محوری!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز