«ای برادر تو همه اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای» (مولوی)

۱۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است

آثار استاد شهید مرتضی مطهری!

آثار استاد شهید مطهری

به اطلاع علاقه‌مندان و خوانندگان محترم می‌رساند آثار استاد شهید مرتضی مطهری از روش‌های زیر قابل‌دسترسی است:

 

مطالعه آنلاین

کتابخانه الکترونیکی استاد مطهری

بنیاد علمی و فرهنگی شهید مطهری

اپلیکیشن استاد مطهری (با جست‌وجوی پیشرفته) (بازار)

 

دانلود رایگان

صدانت: صدای اندیشه

پایگاه اطلاع‌رسانی و خبری جماران

 

خرید آنلاین

انتشارات صدرا

 

یادداشت‌ها:

ـ صدانت (دسترسی در 1398/2/27)

ـ انتشارات صدرا (دسترسی در 1398/2/27)

ـ کتابخانه الکترونیکی استاد مطهری (دسترسی در 1398/2/27)

ـ پایگاه اطلاع‌رسانی و خبری جماران (دسترسی در 1398/2/27)

ـ بنیاد علمی و فرهنگی شهید مطهری (دسترسی در 1398/2/27)

ـ برچسب مرتبط: شهید مطهری!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

بدون شرح!

حذف لینک

 

یادداشت‌ها:

ـ اینستاگرام (دسترسی در 1398/2/27)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

طالب بی‌قرار شو تا که قرار آیدت!

زمین از دریچه آسمان

مصطفی ملکیان می‌نویسد:

«عمیق‌ترین نوع بی‌ثباتی چیزی است که در بیان عیسی در انجیل آمده و آن این است که تو همه چیزهایی را که می‌خواهی به دست بیاروی برای این می‌خواهی که از طریقش به آرامش برسی، ولی تا سعی می‌کنی نگه‌شان داری، آرامشت را از دست می‌دهی. این دیگر بدترین وضعی است که ممکن است پیش بیاید. در حقیقت، دلیل اینکه من و شما ثروت و شهرت می‌خواهیم این است که فکر می‌کنیم از طریق آن به آرامش می‌رسیم، اما پارادوکس داستان اینجا است که اگر بخواهیم حفظ‌شان کنیم آرامش‌مان را از دست می‌دهیم؛ وقتی هم به آنها بی‌اعتنا می‌شویم آرامش به دست می‌آوریم:

جمله بی‌قراریت از طلب قرار توست

طالب بی‌قرار شو تا که قرار آیدت

در اینجاست که به این جمله حضرت عیسی می‌رسیم که عارفان و الهی‌دانان مسیحی از دل آن اخلاق و الهیات عملی زیادی استخراج کرده‌اند: ”هر که از دست داد به دست آورد و هرکه به دست آورد از دست داد.“ ما به دنبال ثروت می‌رویم برای اینکه به آرامش برسیم. بعد می‌بینیم اگر بخواهیم ثروتی را که به دست آورده‌ایم نگاه داریم آرامش‌مان را از دست می‌دهیم. پس باید ثروت را رها کنیم. اگر این‌گونه است چرا چیزی را که از اول باید رها شود بگیریم؟ پس باید با ثروت مسامحه‌آمیز رفتار کنیم. (فرض کنید من یک میلیون تومان پول در جیبم داشته باشم و شما هم یک میلیون تومان داشته باشید. اما شما به یک میلیون تومان‌تان بی‌اعتنا باشید؛ شما راحت سوار تاکسی و اتوبوس می‌شوید و در پارک روی چمن دراز می‌کشید؛ اما من چون ثروتم به جانم بسته است، روی چمن دراز نمی‌کشم و سوار تاکسی و اتوبوس نمی‌شوم تا آن را از جیبم ندزدند. چون شما به آن یک میلیون تومان علقه ندارید، آرامش دارید. اما وقتی به آن علقه داشته باشید، آرامشی ندارید و به همین دلیل است که بین دو آدمی که یک میلیون تومان در جیب دارند یکی خوب به خواب می‌رود و دیگری تا این پول را به جایی نرساند و دستش را به جایی بند نکند خواب به چشمش نمی آید.)» (ملکیان، 1397: 137)

 

یادداشت‌ها:

ـ ملکیان، مصطفی. (1397). زمین از دریچه آسمان. تهران: انتشارات سروش مولانا با همکاری انتشارات دوستان.

ـ یادداشت‌‌های مرتبط:

آزادی معنوی یعنی چه؟

زمین از دریچه آسمان: گفت‌وگو با ملکیان!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

معیشت و ارزش‌های دینی!

آینده روحانیت و جهان معاصر

بیژن عبدالکریمی می‌نویسد:

«مردم ما، یعنی یگانه کشور شیعه جهان، در روزگار کنونی و در زیست جهان معاصر تحت فشار بسیار زندگی می‌کنند. آنان برای اینکه بتوانند در جهان کنونی از یک زندگی شایسته و درخوری برخوردار باشند باید به درآمد سرانه سالیانه‌ای حداقل حدود ۲۰ هزار دلار دست یابند و جامعه ما به دلیل توسعه‌نیافتگی با این مقدار بسیار فاصله دارد. در یک چنین شرایطی چه بسیار استعدادهای انسانی لِه شده، نمی‌توانند شکوفا شوند و در شرایط سخت و دشوار زندگی قربانی می‌شوند. در یک چنین شرایطی صرفاً با وعظ، خطابه و منبر نمی‌توان از ارزش‌های بزرگ دینی و معنوی در فرهنگ اسلامی و شیعی دفاع کرد و انتظار تحقق آنها را در جامعه داشت. در یک چنین شرایطی، مردم و جامعه از روحانیت و حوزه‌های علمیه چه بسا فاصله گرفته، نسبت به سنت تاریخی و نهادهای متولی آن دچار دل‌آزردگی یا خدای‌ناکرده احساس و هیجانات خشم و کینه گردند. ]...[

ما برای توسعه کشور نیاز به ”حضور مردم“ داریم. روحانیت این توان را دارد که مردم را به صحنه بکشد. مرادم از ”کشیدن مردم به صحنه“، فراخواندن جامعه به حضور در صحنه سیاسی، حضور در راه‌پیمایی‌ها یا شرکت در انتخابات‌های گوناگون نیست. این گونه فراخوانی‌ها حاصل نگاه ابزاری به مردم و مواجهه ابزاری با آنان است. برای توسعه نیاز به حضور واقعی مردم در صحنه‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی داریم. وجود نهادهایی مستقل از دولت و گاه شاید در برابر دولت و قدرت سیاسی، برای توسعه کشور لازم است. ما باید دریابیم که توسعه کشور مهم‌تر از حفظ منافع سیاسی یک جناح سیاسی خاص است.

اما متأسفانه روحانیت و حوزه‌های علمیه ما کمتر به این امور مهم می‌اندیشند. بنابراین، روحانیت و حوزه‌های علمیه ما، بیش از آنکه دغدغه مباحث نظری، فقهی یا سیاسی صرف را داشته باشند، باید همّ و غم اصلی خود را بر اساس این اصل ]...[ که ”مَنْ لا مَعاش لَهُ لا مَعادَ لَهُ“، بهبود اوضاع زندگی مردم و نجات مردم از زیر این فشار سهمگین قرار دهند. روحانیت و حوزه‌های علمیه ما باید دریابند مسئله عقب‌افتادگی‌های تاریخی و اقتصادی و توسعه‌نایافتگی ما یک مسئله سیاسی نیست، بلکه مسئله‌ای ملی و فراسیاسی است و روحانیت و حوزه‌های علمیه ما برای آنکه بتوانند شأن و جایگاه خود را در جامعه کنونی حفظ نمایند، باید یک چنین درکی غیرصنفی، غیرجناحی، ملی و فراسیاسی از مسائل بزرگ کشور، همچون توسعه‌نایافتگی، داشته باشند و مسئولیت خطیر خویش را در ایفای نقش در روند توسعه کشور برعهده گیرند. روحانیون و حوزویون ما باید دریابند در یک کشور فقیر و توسعه‌نایافته ارزش‌های متعالی اسلامی و شیعی معنای حقیقی و امکان واقعی تحقق خود را نمی‌یابند و برعکس، در یک کشور ثروتمند و توسعه‌یافته این ارزش‌ها شکل و شمایل و معنای دیگری پیدا خواهند کرد.» (عبدالکریمی، 1397: 19 ــ 20)

 

یادداشت‌ها:

ـ عبدالکریمی، بیژن. (1397). آینده روحانیت و جهان معاصر. تهران: نقد فرهنگ.

ـ یادداشت مرتبط:

آدمی اول اسیر نان بود!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

آدمی اول اسیر نان بود!

مطهری و کتاب فلسفه تاریخ ج 1

شهید مطهری می‌نویسد:

« مولوی می‌گوید: ”آدمی اول اسیر نان بود“ و حرف درستی هم هست. ]حدیث[ ”مَنْ لا مَعاش لَهُ لا مَعادَ لَهُ“ نیز چنین مطلبی است. البته نه اینکه یک قاعده کلی باشد، ولی به طور تقریباً اکثریت می‌شود گفت. یا بگوییم اصل اول در انسان این است که انسان‌ باید شکمش سیر باشد و مسکنی داشته باشد؛ همین‌هایی که با پول می‌شود آنها را تهیه کرد و با پول قابل معاوضه است ــ یعنی مادیات ــ اینها باید درست بشود. بعد که درست شد، آن‌وقت به اصطلاح دل و دماغ برای انسان‌ پیدا می‌شود. آن امور چیزهایی است که به اصطلاح به دل و دماغ مربوط است‌. اول این شکم باید سیر شود؛ وقتی که شکم سیر شد، آنگاه نوبت فلسفه‌سازی‌ و هنر و زیبایی و شعر و نقاشی و مجسمه‌سازی و به قول اینها دین و غیره‌ می‌رسد. آیا خود ما نمی‌گوییم ”شکم گرسنه ایمان ندارد“؟ این معنایش‌ این است که اول معاش است. شکم گرسنه نه ایمان دارد، نه عشق دارد، نه اخلاق دارد، نه فلسفه دارد. معاش اساس و زیربناست. این که‌ درست شد، آنها هست. و شما می‌بینید هر جامعه‌ای که از مرحله احتیاجات‌ اولیه گذشته به ظرائف تمدن پرداخته است ]...[» (مطهری، 1380: 85 ــ 86)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی. (1380). فلسفه تاریخ. جلد 1. چاپ یازدهم. تهران: انتشارات صدرا.

ـ یادداشت‌ مرتبط:

معیشت و ارزش‌های دینی!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

خوف و حبِّ حق عینِ آزادگی است!

عبدالکریم سروش می‌نویسد:

«خوف‌ و حبّ حق‌ عینِ‌ آزادگى است‌ و انبیا در اصل‌ براى آن‌ آمده‌اند. 

کیست‌ مولى‌ آنکه‌ آزادت‌ کند

بند رقیت‌ زپایت‌ برکند 

چون‌ به‌ آزادى نبوت‌ هادى است‌

مومنان‌ را زانبیا آزادى است‌

(مثنوی، دفتر ششم، ابیات 4540 ــ 4541 )

ماه‌ مبارک‌ رمضان‌ مزرعه‌ این‌ دو صفت‌ است‌؛ به‌ همین‌ دلیل‌ ماه‌ خداست‌. ماهى است‌ که‌ خوف‌ از خدا در آن‌ به‌ اوج‌ می‌رسد، زیرا روزه،‌ که‌ از بهترین‌ تجلى‌گاه‌هاى اطاعت‌ از خداست،‌ در این‌ ماه‌ واجب‌ می‌گردد، روزه‌اى که‌ مستلزم‌ صبر و خویشتن‌دارى‌ است‌ و صبرى‌ که‌ به‌ منزله‌ سَرِ ایمان‌ است ]نهج‌الفصاحه، ص 294، جمله 1862[ و ایمان‌ بدون‌ صبر ایمان‌ نیست‌. دعاهاى مخصوص‌ ماه‌ رمضان‌ نیز در جهت‌ تقویت‌ و ایجاد رابطه‌ محبت‌آمیز با خداست‌. بنابراین‌ ماه‌ رمضان‌ ماه‌ خوف‌ از خدا ماه‌ ایمان‌ معرفت‌ و محبت‌ نسبت‌ به‌ اوست‌ و ماه‌ شعبان‌ و ادعیه‌ آن‌ نیز پیش‌‌درآمد ورود به‌ چنین‌ ماهى ‌است‌. از این‌ مدخل‌ باید به‌ نیکى‌ وارد شد تا زمانى که‌ به‌ ضیافت‌ خداوند می‌رویم‌ با دلى‌ پاک‌ و روحى عطش‌ناک در محضر او بنشینیم‌ و از آن‌ خوان‌ بی‌دریغ‌ حظ وافر و بهره‌ بسیار ببریم‌.» (سروش، ۱۳۸۸: 172 ــ 173)

«]البته[ منظور ما از خوف جُبن نیست. جُبن (ترسو بودن) یک صفت مذموم و یک رذیلت اخلاقی است، در حالی که خوف صفتی ممدوح و از ثمرات معرفت است. به تعبیر دیگر، معرفت هم در چهرهٔ دوستی و هم در چهرهٔ ترس و خوف ظاهر می‌گردد. بندگانِ پارسا خائف‌اند، نه جبون و زبون. در قرآن هم از خوف و خشیت سخن رفته است، نه از جُبن:

 ”وَ أَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى؛ فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِی الْمَأْوَى“ ]نازعات: 40 ــ 41[ 

یا

”إِنَّمَا یخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ“ ]فاطر: 28[» (همان: 167 ــ 168)

یادداشت‌ها:

ـ سروش، عبدالکریم. (1388). حدیث بندگی و دلبردگی. چاپ هفتم. تهران: انتشارات صراط.

ـ یادداشت‌ مرتبط:

آزادی معنوی یعنی چه؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

ماه رمضان!

بقره 185

«]ایام روزه[ ماه رمضان است که قرآن در آن نازل شده است که راهنمای مردم است و آیات روشنگری شامل رهنمودها و جداکنندهٔ حق از باطل دربردارد.» (بقره: 185)

 

یادداشت‌ها:‌

ـ قرآن. ترجمه بهاء‌الدین خرمشاهی (1386). تهران: انتشارات دوستان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

دو نگاه متفاوت به زکات!

صدیقه وسمقی

صدیقه وسمقی ‌می‌نویسد:

«زکات بر اساس آیات متعدد قرآن واجب است و تأکید فراوانی بر آن شده است. زکات پرداخت بخشی از مال از سوی شخص متمول به افراد فقیر و درمانده است. شرایط زندگی، گذر زمان و تحولات اجتماعی نمی‌تواند در ماهیت این عبادت تأثیر بگذارد. پرداخت زکات در هر جامعه و عصری از سوی ثروتمند به فقیر کاری انسانی و پسندیده و عقلانی است.

در قرآن به اصل پرداخت زکات و صفات افراد مستحق دریافت زکات اشاره شده است. اما اینکه زکات به چه اموالی تعلق می‌گیرد و مقدار آن چقدر است توسط پیامبر تعیین شده است. پیامبر اسلام با توجه به اموال معمول و مورد استفاده مردم جامعه خود جنس و مقدار زکات را تعیین نمود. براساس منابع فقهی و روایی، زکات به شتر، گاو، گوسفند، گندم، جو، خرما، کشمش و طلا و نقره با شرایط خاص تعلق می‌گیرد. این اجناس اموال معمول و ضروری زندگی مردم بود. به عمل پیامبر در رابطه با تعیین جنس و مقدار زکات می‌توان دو گونه نگریست. نگاه اول آنکه، عین عمل پیامبر را حجت و مستند حکم شرعی بدانیم و امروز هم همان اجناس و مقادیر را در همه جوامع در نظر بگیریم. این همان رویه‌ای است که فقها برگزیده‌اند.

نگاه دوم این است که به رویه پیامبر و ملاک عمل او توجه کنیم. آن حضرت اموال ضروری و معمول را به عنوان اجناس زکات تعیین کرد. نصاب آن را نیز با توجه به شرایط مالی و اقتصادی مردم اعلام نمود. ما می‌توانیم رویه پیامبر را مورد توجه قرار داده، بر این اساس جنس زکات را در هر جامعه‌ای از اموال ضروری قرار دهیم و نصاب آن را نیز با مطالعه‌ای علمی و کارشناسی با در نظر گرفتن شرایط مالی و اقتصادی مردم تعیین کنیم. در بسیاری از نقاط دنیا، شتر از اموال معمول زندگی نیست و یا حتی وجود ندارد. امروز جنس پول رایج طلا و نقره نیست. در برخی نقاط جهان برنج و در پاره‌ای نقاط ذرت و یا دیگر محصولات غذای اصلی و کشت رایج مردم است.

مطابق رویه فقها، زکات به این اجناس تعلق نمی‌گیرد و یا مستحب است. از آنجا که پیامبر اجناس و مقادیر زکات را با توجه به زندگی و شرایط مردم جامعه خود تعیین کرده [است] عاقلانه به نظر نمی‌رسد که قائل به حجیت و تعمیم عین آن به همه اعصار و جوامع باشیم و از رویه و ملاک عمل پیامبر غفلت کنیم.» (وسمقی، ۱۳۸۸: ۳۴۲ ــ ۳۴۳)

 

یادداشت‌ها:

ـ وسمقی، صدیقه. (۱۳۸۸). بضاعت فقه و گستره نفوذ فقها. نشر اینترنتی.

ـ یادداشت‌های مرتبط:

ویکی‌فقه: موارد وجوب زکات!

باید ماهیت زکات را بررسی کنیم!

ضرورت ترجمه فرهنگی متون دینی!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

باید ماهیت زکات را بررسی کنیم!

اسلام و مقتضیات زمان محمد سروش محلاتی

محمد سروش محلاتی می‌نویسد:

«چقدر در قرآن کریم دعوت به پرداخت زکات و ادای زکات است؟ چقدر کنار ”أَقِیمُوا الصَّلَوٰةَ“ ”ءَاتُوا الزَّکَوٰةَ“ هم آمده است؟ زکات چیست؟ می‌فرمایند زکات برای خرما است، برای کشمش است، برای گندم و جو است. آیا آنچه که انسان از طبیعت برداشت می‌کند فقط همین است؟ محصولاتی که هست همین است؟ دانه‌های روغنی در مناطقی که وجود دارد مثل استان گلستان، آنجا چه؟ آن جاهایی که کشت‌شان پنبه است، آنها چه؟ شما می‌گویید که کسانی که گندم و جو دارند زکات دهند. آنهایی که تولیدات دیگری دارند، ولو درآمدهای کلانی هم داشته باشند، به آنها زکات تعلق نمی‌گیرد؟ بعد هم می‌فرمایید در روایات ما است که اگر مردم زکات‌شان را بدهند، هیچ فقیری باقی نمی‌ماند؛ فقر از بین می‌رود و ریشه‌کن می‌شود. زکات به چه موارد دیگری تعلق می‌گیرد؟ به درهم و دینار؛ یعنی به همان پول رایج. شما که می‌فرمایید به اسکناس هم تعلق نمی‌گیرد، چون درهم و دینار، طلا و نقره مسکوک است. آن طلا و نقره مسکوک هم که اصلاً وجود ندارد. موضوعش منتفی است. به این سکه‌های طلایی که الان هست هم زکات تعلق نمی‌گیرد. آن‌وقت اسلام، به عنوان دین جاودانه برای همه عالم و برای همیشه، در طول تاریخ آمده، منبع مالی تأمین زندگی فقرا و مسائل اجتماعی دیگر را جوری تنظیم کرده که در بسیاری از اعصار جواب نمی‌دهد.» (سروش محلاتی، 1394:‌ 18 ــ 19)

«آیا این احتمال وجود دارد که خدا اصل زکات را واجب کرده، موارد و میزان زکات را براساس شرایط به پیغمبر محول کرده باشد؟ حالا در جزیرة‌العرب مردم چه دارند؟ گندم دارند؟ جو دارند؟ خرما دارند؟ برای هر کدام نسبت خاصی را معین کرده باشند؟ برای درهم و دینار به نسبت دیگری؟ اگر پیغمبر اکرم به جای این مقدار عمری که کرده بودند، هزار سال، دو هزار سال عمر می‌کردند، آیا این حکم را روی همان گندم و جو نگه می‌داشتند یا نه؟ این احتمال برای امام دیگر وجود دارد که با توجه به شرایط خود تغییراتی در زکات انجام دهد؟ این سؤال است.» (همان: 24)

«تلقی عموم فقهای ما تا به حال این بوده که این موارد نُه‌گانه‌ای که به عنوان زکات است، اینها را خدا مشخص و مقرر کرده و ثابت هم هست، تغییر هم نمی‌کند. این تلقیِ رایج است. در برابر این تلقی رایجی که بین علما است برخی از نظرات دیگر هم هم‌اینک وجود دارد ]که[ بین علمای دوره اخیر مطرح شده، چون در روایات ما است که ”وَضَعَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله علیه و آله) الزَّکَاةَ عَلَى تِسْعَةِ أَشْیَاء ...“ ]اصول کافی، ج 3، ص 509[ پیغمبر قرار داد زکات را بر این چیزها؛ یعنی وضع و قرار دادن را به شخص پیغمبر نسبت داده؛ یعنی تصمیم پیغمبر بوده. روی این حساب است که نظریه دیگری در فقه ما پیدا شده مثل آقای منتظری که این نظریه را تقویت می‌کرد. حالا به مرور زمان ممکن است در آینده این نظر تثبیت شود. ولی در حوزه‌های علمیه فعلاً این نظر نظر نادر به حساب می‌آید. علامه محمد تقی جعفری هم مقاله‌ای در این باره دارد و این محدودیت به موارد نُه‌گانه را مورد نقد قرار می‌دهد.» (همان: 181)

 

یادداشت‌ها:

ـ سروش محلاتی، محمد. (1394). اسلام و مقتضیات زمان: بررسی نسبت دین و تحولات حیات انسانی. تهران: میراث اهل قلم. (به کوشش بنیاد اندیشه و احسان توحید)

 

ـ یادداشت‌های مرتبط:

دو نگاه متفاوت به زکات!

ویکی‌فقه: موارد وجوب زکات!

ضرورت ترجمه فرهنگی متون دینی!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

ما عقب‌گرد داریم!

رسول جعفریان

رسول جعفریان می‌نویسد:

«ما عقب‌گرد داریم. از جنبش‌های فکری اخیر یکی مکتب تفکیک است که می خواهد برای دنیای جدید ایده تازه بدهد. مکتب تفکیک همان رویکرد اخباریگری است؛ تفکر اخباریگری و تفکیکی از اساس اجازه تحول فکری نمی‌دهد. مرتب می‌گویند ما کاری به عقل نداریم و فلسفه قدیم را منکریم اما در عمل، مبنای تفکر این است که برای همه چیز باید در همین متون حدیثی گشت و راه‌حل یافت. من نقد فلسفه سنتی را از سوی آنها دوست دارم، اما هیچ جایگزینی ندارند. مثل آخر صفوی، که فلسفه قدیم نقد شد و اخبار‌یگری جایش را گرفت. فیض کاشانی کتاب درباره اسب می‌نوشت اما فقط تعدادی روایت بود! [...]

من صرف تکیه بر تفکر تجربی را ستایش نمی‌کنم، اما تا اینجا این حرف درست بود که قرآن نگرش واقع‌گرایانه‌ای به علم داشت که مسلمان‌ها از آنها دور شدند. از همان ابتدای اسلام، برخلاف روش قرآنی که علم را در معنای عام به کار می‌برد، عُلما علم را به معنای حدیث گرفتند. ده‌ها کتاب و رساله هست که نام ”کتاب العلم“ دارد؛ در بخاری و کافی هم هست، اما همه آنها مقصودشان علم حدیث است. به تبع آن، علمِ اصلی همان علم دینی شد و بقیه در حاشیه قرار گرفتند. هیچ‌کس علم را جز افرادی نادر، مثل رازی و بیرونی، جدی نگرفت.

اینکه دنیای اسلام توانست بهره‌ای در علم داشته باشد، حرفی نیست، اما باید بدانیم هیچ نوع انقلاب علمی [در هیچ زمانی میان مسلمانان] پدید نیامد، انقلابی مشابه آنچه در رنسانس و پس از آن قرن‌های هفدهم و هجدهم در بغداد پدید نیامد. ما همان علوم یونانی را توسط فارابی و ابن سینا لباس جدید پوشاندیم. اتفاق خاصی نیفتاد. دانش‌های فرعی ما توسعه یافت. البته در زمینه حقوق و فقه توسعه داشتیم اما آنها هم به دلایلی متوقف شد.

ما انتظار داشتیم بعد از انقلاب، ادبیات علمی‌تری را داشته باشیم. متأسفانه نه فقط در علم کار جدی نکردیم، بلکه از لحاظ دینی هم نگرش‌های عاقلانه جای خود را به تمایلات خرافه‌گرایانه واگذار کرد. طی سه چهار دهه گذشته، بر شمار آداب و رسوم مذهبی بی‌پایه افزوده شده، حجم داستان‌های شگفت در مداحی و روضه‌خوانی بیشتر شده، و باورهایی که به تدریج در حال گرفتن رنگ تقدس است فزونی یافته است. حتی بر شمار امامزاده‌ها هم افزوده شده است. شما عقب‌ماندگی علمی را هم به عنوان خرافات علمی در نظر بگیرید، چیزی که در رشد پدیده‌ای ساختگی و ناشی از تنفر نسبت به غرب به نام طب سنتی قابل مشاهده است. همه آنها که از طب سنتی ترویج می‌کنند به طور مداوم به علم جدید حمله می‌کنند.

بنده وقتی این دوره را با دوره صفوی مقایسه می‌کنم، فرق چندانی نمی‌بینم. چنان که دوره قاجاری هم تا اواسط راه و حتی بعد از آن همین طور است. ما در یک برهه کوتاه، با رشد افکار کسانی مانند مطهری، قدری برابر خرافات ایستادیم، اما به سرعت از آن وضعیت دور شدیم. حقیقت آن است که ترویجِ خرافات قدری هم گرو این است که کسانی که قدرت و پول دارند، می‌خواهند خود را مذهبی‌تر هم نشان دهند و از این راه بهره‌برداری بیشتری بکنند. این کار معمولاً در دل خرافات راحت‌تر انجام می‌شود. جنس آدم‌های متدینِ پولدار این است که اگر هوشیارش نکنیم، مدام به سمت ظاهربینی غش می‌کند. به میزان دینداری باید عقلش را هم تقویت کرد. آدم‌هایی را داشتیم که اوایل انقلاب، نگاه‌های روشنفکری بهتری به دین داشتند، اما به تدریج، یا سکوت کردند یا خود به حمایت از این امور پرداختند. مدعیان امام زمانی بیش از حد هستند، و اگر مقاومت برخی از نهادها نبود، وضع ما از این هم که هست بدتر بود.

ما در این دوره، شاهد تکرار صفویه هستیم؛ مقصودم به خصوص روی این جهت است که در دوره اخیرِ صفوی تلاش کردند همه علوم را از دل احادیث درآورند، مشابه این تلاش را در اسلامی کردن علوم در دوره جدید مشاهده می‌کنیم. گاهی آنها که فلسفی‌ترند می‌گویند ما در کل می‌خواهیم نگرش توحیدی را حاکم کنیم، اما به طور مشخص، عده‌ای دنبال آن هستند که از دل احادیث و متونِ دینی همهٔ علوم را استخراج کنند. برخی می‌گویند می‌خواهیم علوم انسانی و اجتماعی را استخراج کنیم، برخی پا را بالاتر گذاشته و همه علوم را می‌گویند. مشکل این است که فکرِ علمی، فکر کشف روابط علمی در جهان، فکری که بتواند مثل نیوتن یا انیشتین عمل کند، در عمق فکر ما نیست. با این وضع، ما حتی تشیع را از عقل هم دور می‌کنیم.» (خبرآنلاین: وبلاگ رسول جعفریان، دسترسی در 1398/2/13)

 

یادداشت‌ها:

ـ خبرآنلاین: وبلاگ رسول جعفریان (انتشار در 1397/10/11)

ـ یادداشت‌های‌ مرتبط:

درباره مکتب تفکیک!

درباره اخباریگری و پیشینهٔ آن!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز