علی زمانیان

علی زمانیان می‌نویسد:

«روزها، هفته‌ها و ماه‌ها را در بیهودگی، عصیان و در بی‌حاصلی و در غفلتی مذموم سپری می‌کنیم. زندگی و عمرمان را در سرگردانی و بی‌اخلاقی می‌گذرانیم؛ آنگاه به قصد زدودنِ زنگارها از درون، ساعتی و در شبی به نام ”شب ‌قدر“ می‌نشینیم و دعایی می‌خوانیم که حتی ترجمهٔ سادهٔ آن را نیز نمی‌دانیم، قرآن بر سر می‌نهیم و سپس شادمان از اینکه وظیفه‌مان را انجام داده‌ایم و ”قدر“ را قدر نهاده‌ایم، سر بر بالین آسودگیِ غافلانه می‌گذاریم. سال‌ها از پسِ این همه تکرارِ چنین شبی، هیچ گاه از خود نپرسیدیم اگر ”شب ‌قدرِ“ ما شبی عزیز بود که از هزار شب برتر است، چرا پیش از ”قدر“ و پس از آن، تغییری نکرده‌ایم، بهتر نشده‌ایم و بلکه اوضاع‌مان بدتر و تباه‌تر شده ‌است. تعجب نکردیم از اینکه اگر قرار بود ”شب قدر“ قدرمان را بیفزاید، چرا چنین حقیرانه زندگی می‌کنیم.

خطا در تصویری است که از شبِ قدر داریم. تصویری که از شب قدر داریم این است: ”رستگاری در دو دقیقه.“

نمی‌دانیم همچنان که اخلاقی زیستن، سخت و دشوار است، رستگار شدن نیز بسیار صعب و گاه طاقت‌فرسا است. زیرا هم برای اخلاقی زیستن و هم برای رستگاری آن‌جهانی باید از آنات زندگی، پاسداری و مراقبت و از خویشتن در برابر زشتی‌ها و بدی‌ها مستمراً محافظت کنیم. امیال درونی را کنترل [کنیم] و بسیاری از خوشایندهایی که ما را از ”سودای سر بالا داشتن“ باز می‌دارد بگذریم و نادیده‌شان بینگاریم. یله و رها زیستن و خود را به هیچ حد و مرزی محدود نکردن، پاس فضیلت‌ها را نگه نداشتن و زندگی را در تعلیق و بیهودگی نهادن، این‌ها همان کارهای است که می‌کنیم، اما انتظار داریم با سرگرفتن قرآن و خواندن دعایی که نمی‌دانیم چه می‌گوید، گناه‌مان بخشیده و در درگاه خداوند قدر ببینیم. نمی‌دانیم ما بیش از آنکه به خدا بدهکار باشیم به انسان‌هایی بدهکاریم که سبب رنج‌شان شده‌ایم و آسمان زندگی‌شان را تیره و خودشان را تباه کرده‌ایم. خطر آن تصور ساده‌انگارانه‌ای که بعضاً روحانیون مسببش بوده‌اند این است که زندگی نسنجیده و محاسبه‌نشده‌ای را پیش می‌گیریم و دلخوش‌ایم به اینکه می‌توان در اسرع وقت و فقط در دو دقیقه رستگار شد.

آنچه آمد برای آن نبود که شب قدر را بیهوده بپنداریم و از قدر و قیمتش بیندازیم، بلکه از آن رو است که بگوییم اگر شب قدر را احترام می‌کنیم و آن را واقعاً پاس می‌داریم، چرا چنین می‌زییم که با آن سازگار نیست؟ تعارض میان اینکه زندگی ما به رنگ شبِ قدر نیست، نشان می‌دهد شب قدری که برپا می‌کنیم فاقد اصالت است. ما خود را فریب می‌دهیم و نمی‌دانیم #شب_قدر هر کس به سانِ زندگی زیستهٔ اوست. رستگاری مانند اخلاقی بودن، نتیجه و ماحصل فرایندی است که در طی زمان و با تحمل مضایق و محدودیت‌ها همراه است. رستگاری و هم اخلاق، یک رخداد تصادفی، آنی، بی‌زحمت و رنج نیست. بلکه همان گونه که اشاره شد، نتیجهٔ یک پروسهٔ طولانی‌مدت است. شب قدر یک رخداد است. اما اگر این رخداد در زندگی سرایت پیدا نکند، به آن نتیجهٔ دلخواه نمی‌رسیم.

آیین‌ها و مناسک، با همهٔ کارکرد مثبت‌شان، اما عموماً مفاهیم متعالی را از میان تهی کرده و آنها را به نمایش جمعی تبدیل می‌کند. اکنون، ”شب قدر“ نزد ما نیز کارکرد آیینی پیدا کرده است، نمایشی که در آن شرکت کرده و کنشِ دینی که به صورت دسته‌جمعی اجرا می‌کنیم. اما پس از تمام شدنش،‌ باز ما همان هستیم که بودیم. زندگی ما همان خواهد بود که تا کنون بوده است، زیرا آیین‌ها عموماً اثرات زودگذر و سطحی دارند. ما در آیین‌ها تغییر نمی‌کنیم، زیرا عمق درون و جان ما درگیر آیین نمی‌شود. وقتی جان‌ها درگیر می‌شود که در سکوتی عمیق خلوت کنیم و به محاسبهٔ خویش بپردازیم و صادقانه خود را در ترازوی اخلاق و معنویت بگذاریم. خود را در آیینهٔ معیارها ببینیم و به ارزیابی خویش همت کنیم.

شبِ قدرِ هر کس به رنگ روزها و ماه‌های زیستهٔ اوست. از این رو، در انتظار شبی عزیز که از هزار شب برتر است نباشیم، مگر آنکه روزهای زیسته‌مان را به محک ارزش‌هایی متعالی بسنجیم و چنان بزییم که بتوانیم سرفرازانه از آن دفاع کنیم. شب قدر کسانی از هزار شب برتر است که روزشان نه هزار روز که دست‌کم به اندازهٔ یک روز بیرزَد. آن که روزهایش ارزشمند است شب قدرش نیز قدر و قیمت دارد و بلکه به هزار شب برتری دارد.» (با اندکی ویرایش از وبلاگ خرد منتقد، دسترسی در 1398/3/5)

 

یادداشت‌ها:

ـ وبلاگ خرد منتقد (انتشار در 1398/3/3)