احمد قابل:

شریعت مجموعهٔ قوانینی برای رابطهٔ انسان با خدا، رابطهٔ بین انسان‏‏ها و رابطهٔ انسان با طبیعت است. مطابق گزارش قرآن، این قوانین هیچ مخالفتی با نیازهای فطری بشر ندارند. دین براساس فطرت انسانی تنظیم شده است. در اسلام، مجموعهٔ قوانین، از روابط اقتصادی، سیاسی ــ اجتماعی، قضایی و جزایی را براساس آن چیزی که عقل بشر در زمان نزول این دین رفتار می‏کرد تشریع کرده است. یعنی اسلام همان قوانین را نگاه کرده و هر جای آنکه برای حال بشر مضر بود خطّ بطلان کشید و هر جای آن هم را که منفعت داشت نگه داشت. البته یک سری‏ راه‏‏ها را هم نشان داده است که تا آن زمان یا حداقل در آن جامعه مطرح نبوده است. همان راهکار پیشنهادی هم ممکن است مقطعی یا همیشگی باشد. مثلاً در مورد خرید و فروش، مواردی از خرید و فروش‏‏ها را که مبتنی بر ربا بود منع کرده و گفته است که این کارها را نکنید. راه‏های دیگری را که در همان زمان وجود داشته و غیرربوی بوده تأیید کرده و گفته است که اینها کارهای خوبی است و همین‏طور رفتار کنید. یک‌سری‏ راهکار‏ها هم ممکن است وجود داشته باشد که آنها را هم تجویز و تأیید کرده و مردم را تشویق کرده که اگر آن کار را رها کنید، یک کار دیگری هم می‏توانید انجام دهید که تا به ‏حال انجام نمی‏دادید. باید دقت شود هیچ‌کدام این‏‏ موارد با کلّیات دین، یعنی با اهداف دین، که کاملاً اهداف معقولی است و منطبق با فطرت انسانی است، مغایرت نداشته باشد.

یک اصل کلّی حاکم بر همه دین، این است که نباید مخالف فطرت انسانی باشد. این نکته به ما مجوز می‏دهد در زمان‏های مختلف شکل‏های مختلف را با آن کلّیاتی که دین گفته است منطبق کنیم.‏ به عنوان مثال، در روابط انسانی می‏بینیم زمانی مرد تنها فردی بوده که برای خانواده درآمد ایجاد می‏کرد و سرپرست و نان‏آور خانواده بود. در این شرایط اگر در نزاعی یا در خطایی کسی مرد را از بین می‏برد، برای او دیه‏ای قرار می‏دادیم. این دیه، حالا که صاحب درآمد خانه از بین رفته است، حداقل برای مقطعی خسارت‏ها را جبران می‏کند و سرمایه‏ای است برای آن نسلی که باقی می‏مانند تا آنها بتوانند با این سرمایه‏گذاری، که به عنوان دیه در نظر گرفته‏ایم، زندگی خود را از این پس ادامه دهند. ضمن اینکه راهکارهای دیگری هم وجود دارد، مثل اینکه زن ازدواج کند یا بچّه‏ها تحت قیمومیت کسی قرار بگیرند. ولی به هر حال این نحو جبران خسارت به شکل حداقلی در نظر گرفته شده است. آن زمان به خاطر اینکه زن صاحب درآمد نبوده، اگر مردی به خطا او را از بین می‏برد یا عمداً در یک وضعیّت خاصّی هیجانی می‏شد یا به لحاظ روانی دیوانه می‏شد و او را می‏کشت و بعد هم بنا می‏شد که قاتل را نکشند، وقتی که می‏خواهد دیه را بپردازد، دیهٔ او با مرد یکی نیست. یا اگر بنا شد او را بکشند‏، می‏گویند او سرپرست خانواده است،‏ بچّه‏ها یتیم می‏شوند، پس به زن او پول بدهید. در زمان حاضر نیز اگر خانواده‏ای باشد که شوهر قبلاً‏ در تصادفی از بین رفته باشد و زن بچّه‏های خود را بزرگ می‏کند، کار می‏کند و درآمدی برای بچه‏های خود دارد؛ حالا اگر کسی او را از بین برد آیا باز هم می‏توانیم بگوییم که درآمد خانواده روی دوش این زن نبوده است؟ این سؤالی است که به راحتی نمی‏توان از آن گذشت؛ نمی‏توانیم بگوییم چون در روایت نیست پس هیچ، زیرا فرض این است که اگر شما این ملاک را در آنجا آوردید،‏ خوب اینجا هم همان ملاک وجود دارد. چه چیزی مانع می‏شود که ما آن حکم را تسری دهیم؟‏

در مورد چرایی وجود آیات نسخ‌شده در متن حاضر قرآن بعضی‏ها حدس می‏زنند شاید زمانی برسد که دوباره دورهٔ این آیهٔ منسوخه برسد. یعنی فرض این است که زمان آن به سر آمده است، اما ممکن است زمان دور بزند و ما دوباره به همان آیات منسوخه برسیم؛ چون می‏گویند بشر در حال تجربهٔ مکرّر است، یعنی زندگی خود را دور می‏زند. همین نکته راجع به مُد به راحتی قابل مشاهده است. یعنی بازگشت مُدهای قبلی را گاهی حتی چند نوبت می‏توان دید. گاهی در رابطه با احکام هم همین‏طور است. زمانی که گرایش‏های عمومی جامعه به طرفی متوجّه شد، شما نمی‏توانید این گرایش‏ها را نادیده بگیرید. به عنوان مثال، وضعیّت جغرافیایی در جاهای متفاوت اقتضائاتی دارد. در متن روایات آمده است که دختر در نُه‌سالگی بالغ می‏شود. نه به این معنا که فقط به عدد نُه می‏رسد؛ خیر، یعنی بلوغ طبیعی برای او حاصل می‏شود که در محیط‏های گرمسیری، طبیعی است. همین الان هم محیط‏های گرمسیری با محیط‏های سردسیری فرق می‏کنند. ولی بنا به یک نقل، در کشورهای اسکاندیناوی، آنهایی که مقداری شمالی‏تر هستند، در آنجا گاهی وقت‏ها تا هفده‌ــ‌هجده‌سالگی هیچ خبری از بلوغ طبیعی نیست. نمی‏توان این دو مورد را یکی فرض کرد. حال اگر زمانی آب‌و‌هوای زمین گرم شد، طبیعی است که نمی‏توان حکمی را که برای یک منطقه و وضعیّت خاصّی بوده همچنان ثابت دانست. این‏ امور جنبه‏های شکلی و فرعی دارد که باید تابع اصل باشد. اصل این است که فردی که به صورت طبیعی به بلوغ رسید، حال می‏خواهد در نُه‌سالگی باشد یا هفده‌سالگی ... یک حدّی را برای آن مشخّص کرده‏ و گفته‏اند از یک زمانی عرفاً‏ و قانوناً‏ ما او را بالغ حساب می‏کنیم، ولو بالغ نشده باشد. در مجازات‏ها نیز بعضی از افراد نابالغ را نمی‏شود مجازات کرد. اما اگر فردی دارای طبیعت با تأخیری بود، یعنی نسبت به سایرین دیرتر بالغ شد، آیا در صورت انجام جرم شما می‏توانید حقّ مردم دیگر را ضایع کنید؟ اگر او پانزده‌ساله شده ولی هنوز به آن بلوغ طبیعی نرسیده است، آیا می‏توانیم بگوییم مکافات آن را نباید بدهد؟ در این حال حقّ دیگری ضایع می‏شود. این است که یک حدّی را می‏گذارند و می‏گویند این عدد ثابت است. اسلام، سِنی را مشخص کرده است؛ ممکن است مقطعی باشد یا دائمی باشد، که در جای خود باید بحث شود.

انسان باید با فهمِ عمیق زندگی کند. اساساً فقه به معنی فهم عمیق است. قوانینِ رسانندهٔ فرد به اهداف انسانی و الهی نباید سرسری گرفته شوند. شریعت برای ایجاد عدالت می‏آید، ولی عدالت در هر جامعه‏ای ممکن است نسخهٔ خاصّی داشته باشد. به همین لحاظ هم قرآن می‏گوید: ”لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا“ (مائده/۴۸)؛ برای هر کدام از شما از لحاظ طائفه‏ای یا منطقه‏ای، یک شریعت و منهاجی گذاشتیم: شریعت موسی، شریعت عیسی و ... . به همین لحاظ مدّعی هستم که این شرایع، نسخ هم نشده‏اند. شریعت موسی و شریعت عیسی برای همان‏هایی که پی به حقانیّت اسلام نبرده‏اند همچنان مشروع است. لذا در آخرین آیات نازل‌شده بر پیغمبر اکرم که آیات سورهٔ مائده است، آمده: ”وَ لْیحْکُمْ أَهْلُ الْإِنْجِیلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِیهِ وَ مَنْ لَمْ یحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ“ (مائده/ ۴۷)؛ اگر بر اساس آن رفتار نکنند، فاسق شمرده می‏شوند. یعنی باید بر آن اساس رفتار کنند. اگر قانون اسلام و قرآن را نپذیرفتند، باید به قانون خود پای‌بند باشند. اسلام بی‏نظمی و هرج‌و‌مرج را برنمی‏تابد. اگر یهودی، مسلمان یا مسیحی نمی‏شود، حداقل باید یهودی باقی بماند. این طور نباشد که دین را رها کند و لاابالی‏گری کند.

در نتیجه، اگر می‏خواهیم به عنوان دیندار رفتاری داشته باشیم، باید مستند باشد؛ چون یک بخشِ دین بحثِ عبادات است که تقریباً جنبهٔ پررنگ‏تر دین است. باید بر اساس آن دستورالعملی که برای ما صادر کردند عمل کنیم، البته دستورالعملی که آن را معقول می‏دانیم و مخالف عقل نمی‏دانیم. حال ممکن است چیزهایی از آن هم در زمان‏های مختلف‏ تغییر کند.» (روزنامه سازندگی، ویژه‌نامه آدینه، ش 508، انتشار در 1398/8/3)

یادداشت‌ها:

ـ روزنامه سازندگی: ویژه‌نامه آدینه (شماره 508) (دسترسی در 1398/8/17)