«ای برادر تو همه اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای» (مولوی)

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آشنایی با قرآن (جلد 3)» ثبت شده است

همزیستی مسالمت‌آمیز با اهل کتاب!

شهید مطهری می‌نویسد:

«اسلام ــ به اصطلاح امروز ــ همزیستی مسالمت‌آمیز با اهل کتاب را (یعنی مردمی که به یکی از ادیان آسمانی اعتقاد دارند) می‌پذیرد، ولو بالفعل توحیدشان توحید درستی نیست. بالاخره اینها در اصل اهل توحید بوده‌اند. اسلام تنها شرک را نمی‌پذیرد.» (مطهری، 1379: 59 ــ 60)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی (1379). آشنایی با قرآن. جلد 3. چاپ سیزدهم. تهران: انتشارات صدرا.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

چرا به ”مردن“ می‌گوییم ”وفات“؟

 

شهید مطهری می‌نویسد:

«قرآن ”مردن“ را ”توفّی“ تعبیر می‌کند، که ما هم الان در اصطلاح خودمان می‌گوییم فلانی وفات کرد. چرا به ”مردن“ می‌گوییم ”وفات“؟ کلمه ”فوت“ که ما به کار می‌بریم ]از این ماده نیست و[ غیر از لغت ”وفات“ است. بعضی‌ها خیال می‌کنند کلمه ”فوت کرد“ با ”وفات کرد“ یکی است. نه، فوت یک معنی دارد و وفات معنی دیگر، ]...[ و قرآن راجع به مردن کلمه ”توفّی“ را به کار می‌برد که از ماده ”وفات“ است، نه از ماده ”فوت“. ”فوت“ معنایش از دست رفتن است. می‌گوییم: ”نماز من فوت شد“ یعنی از دستم رفت. یا می‌گوییم: ”فلان عمل از من فوت شد“، ”فلان شخص از مکه آمد و من می‌خواستم به دیدن او بروم، ولی در اثر گرفتاری این دیدن از من فوت شد.“ ”از من فوت شد“ یعنی از دستم رفت. ما اگر به ”مردن“ کلمه فوت را اطلاق می‌کنیم ــ که قرآن اطلاق نمی‌کند ــ به اعتبار این است که مرده را ازدست‌رفته تلقی می‌کنیم. نسبت به ما همین‌طور است؛ یعنی کسی که می‌میرد از دست ما می‌رود. وقتی می‌گوییم ”فلانی فوت شد“ یعنی از دست ما رفت. ولی قرآن مکرر کلمه ”توفّی“ را به کار می‌برد. ”توفّی“ با ”وفات“ از یک ریشه است. ”توفّی“ درست نقطه مقابل ”فوت“ را می‌رساند، یعنی چیزی را قبض کردن و تمام گرفتن. مثلاً، اگر شما از کسی طلب‌کار باشید و طلب‌تان را از او بگیرید، می‌گویند استیفا کرد. ”استیفا“ هم از این لغت است. اگر تمام طلب‌تان را بگیرید، نه اینکه نیمی از آن را بگیرید و نیمی را نگیرید، می‌گویند توفّی کرد، یعنی استیفا کرد. پس ”توفّی“ و ”استیفا“ به معنی از دست رفتن نیست، برعکس،‌ چیزی را به تمام و کمال تحویل گرفتن است. قرآن همیشه ”مردن“ را ”کامل تحویل گرفتن“ تعبیر می‌کند. لهذا می‌فرماید: اللَّهُ یتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا؛ خدا نفوس را در وقت مردن به تمام و کمال تحویل می‌گیرد. ]زمر: 42[» (مطهری، 1379: 114 ــ 116)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی (1379). آشنایی با قرآن. جلد 3. چاپ سیزدهم. تهران: انتشارات صدرا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

سخن زینب (س) خطاب به یزید!

شهید مطهری می‌نویسد:

«آیه دیگری در قرآن هست که همان آیه را وجود مقدس زینب کبری در مجلس یزید برای یزید خواند. فرمود: یزید! تو خیال نکن حالا که این مُلک و این ثروت و این مال و این خدم و حشم و این همه وسائل برایت فراهم شده ]مشمول لطف خدا هستی[؛ بگویی پس معلوم می‌شود خدا من را خیلی دوست دارد، این دلیل این است که خدا به من عنایت دارد، خدا خیلی من را دوست دارد که این همه اسباب و وسائل داده ]است[. بدان که منطق دیگری در کار است که قرآن آن را بیان کرده و آن این است که گاهی افراد به دلیل اینکه دیگر از چشم خدا افتاده‌اند یعنی مستحق کرامت خدا نیستند، بلکه مستحق عقوبت خدا هستند خدا برای اینها وسائل فراهم می‌کند تا در آن راهِ گمراهی که رفته‌اند بیشتر بروند و بیشتر مستحق عذاب خدا بشوند.

آل عمران 178


]...[ این است که می‌گویند اگر کسی یک وقت دید که هیچ وقت ضرر به او وارد نمی‌شود درباره خودش شک کند که نکند من از نظر لطف الهی آن‌قدر ساقط شده‌ام که خداوند برای من مصائب به وجود نمی‌آورد؛ چون مصائب اغلب اسباب تنبه انسان است.» (مطهری، 1379: 236 ــ 237)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی (1379). آشنایی با قرآن. جلد 3. چاپ سیزدهم. تهران: انتشارات صدرا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز