«ای برادر تو همه اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای» (مولوی)

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «توسل» ثبت شده است

فقط خداوند حاجت‌روا است!

امام سجاد (ع):

«خداوندا، هرکس که حاجت به یکی از بندگان تو بَرَد یا یکی از بندگانت را سبب رواشدن حاجت خود پندارد جز حرمان نصیبی حاصل نکند و سزاوار است که تو احسان از او بازگیری.» (صحیفه سجادیه: نیایش 13)

یادداشت‌ها:

ـ صحیفه سجّادیه. ترجمه عبدالمحمد آیتی. (1375). چاپ دوم. تهران: سروش.

ـ یادداشت مرتبط:

خداوند بین تو و خودش کسی را قرار نداده است!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

خداوند بین تو و خودش کسی را قرار نداده است!

امیرالمؤمنین (ع):

«بدان! خدایى که گنج‌هاى آسمان و زمین در دست اوست به تو اجازه درخواست داده، و اجابت آن را به عهده گرفته است. تو را فرمان داده که از او بخواهى تا عطا کند، درخواست رحمت کنى تا ببخشاید، و خداوند بین تو و خودش کسى را قرار نداده تا حجاب و فاصله ایجاد کند، و تو را مجبور نساخته که به شفیع و واسطه‌اى پناه ببرى، و در صورت ارتکاب گناه درِ توبه را مسدود نکرده است، در کیفر تو شتاب نداشته، و در توبه و بازگشت، بر تو عیب نگرفته است، در آنجا که رسوایى سزاوار توست رسوا نساخته، و براى بازگشت به خویش شرایط سنگینى مطرح نکرده است. در گناهان تو را به محاکمه نکشیده، و از رحمت خویش نا امیدت نکرده، بلکه بازگشت تو را از گناهان نیکى شمرده است. هر گناه تو را یکى، و هر نیکى تو را ده به حساب آورده، و راه بازگشت و توبه را به روى تو گشوده است. هر گاه او را بخوانى، ندایت را مى‌شنود، و چون با او راز دل گویى راز تو را مى‌داند. پس حاجت خود را با او بگوى، و آنچه در دل دارى نزد او باز گوى، غم و اندوه خود را در پیشگاه او مطرح کن، تا غم‌هاى تو را بر طرف کند و در مشکلات تو را یارى رساند.» (نهج‌البلاغه: بخشی از نامه 31)

یادداشت‌ها:

ـ نهج‌البلاغه. ترجمه محمد دشتی (1386). تهران: قدر ولایت.

ـ یادداشت مرتبط:

فقط خداوند حاجت‌روا است!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

توسل به اسباب منافاتی با اخلاص ندارد!

علامه طباطبایی:

«ضمیرهایى که در جمله ”فَأَنْسَاهُ الشَّیطَانُ ذِکْرَ رَبِّهِ“ [یوسف: ۴۲] هست همه به کلمه ”الَّذِی“ بر می‌گردد، و معنایش این است که : شیطان از یاد رفیق زندانى یوسف محو کرد که نزد ربّش از یوسف سخن به میان آورد، و همین فراموشى باعث شد که یوسف چند سالى دیگر در زندان بماند. [...]

و اما اینکه دو ضمیر مذکور را به یوسف برگردانیم و در نتیجه معنا چنین شود که: شیطان یاد پروردگار یوسف را از دل او ببرد و لاجرم در نجات یافتن از زندان دست به دامن غیر آورد و به همین جهت خدا عقابش کرد و چند سال دیگر در زندان بماند، همچنانکه بعضى از مفسرین هم گفته‌اند: و چه بسا به روایت هم نسبت داده باشند (احتمال ضعیفى است که) با نص کتاب مخالفت دارد.

چون صرف‌نظر از ثنایى که خداوند در این سوره از آن جناب نموده تصریح کرده بر اینکه او از مخلصین بوده  و نیز تصریح کرده که مخلصین کسانی‌اند که شیطان در ایشان راه ندارد. و اخلاص براى خدا باعث آن نمى‌شود که انسان به غیر از خدا متوسل به سبب‌هاى دیگر نشود، زیرا این از نهایت درجه نادانى است که آدمى توقع کند که به طور کلى اسباب را لغو بداند و مقاصد خود را بدون سبب انجام دهد. بلکه تنها و تنها اخلاص سبب مى‌شود که انسان به سبب‌هاى دیگر دلبستگى و اعتماد نداشته باشد. و در جمله (”اذْکُرْنِی عِنْدَ رَبِّک“َ) قرینه‌اى که دلالت کند بر دلبستگى یوسف (ع) به غیر خدا وجود ندارد. به علاوه جمله (”وَ قَالَ الَّذِی نَجَا مِنْهُمَا وَادَّکَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ ...“) [یوسف: ۴۵] خود قرینه روشنى است بر اینکه فراموش‌کننده ساقى بوده، نه یوسف.» (ترجمه تفسیر المیزان: ج ۱۱، ذیل آیات ۳۵ ــ ۴۲ سوره یوسف، به نقل از کتابخانه مدرسه فقاهت)

پس‌نوشت:
عجیب اینکه، در سریال ”یوسف پیامبر“ (قسمت ۱۹: دقیقه ۱۸ ــ ۲۹) از یک سو، غفلتِ یوسف (ع) از یاد خدا (کمک خواستن از دیگری) و اظهار پشیمانی وی و، از سوی دیگر، عتاب و عقاب از سوی خداوند (حبس بیشتر برای یوسف) را می‌توان تماشا کرد!!!

تماشای سریال ”یوسف پیامبر“ (قسمت ۱۹)

یادداشت‌ها:

ـ کتابخانه مدرسه فقاهت: ترجمه تفسیر المیزان (دسترسی در 1398/7/17)

ـ یادداشت‌ مرتبط:

آیا یوسف (ع) در زندان از یاد خدا غافل شد؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

بت‌پرستی

حامد خانی

فرهنگ مهروش درباره «بت‌پرستی» می‌نویسد:

«ظاهراً رایج‌ترین آیین میان عرب‌ها بت‌پرستی بود. جای پرسش دارد که بت‌پرستی دقیقاً به چگونه رفتاری در برابر بت‌ها اطلاق می‌شود. به عبارت دیگر، بت برای عرب‌ها چه جایگاهی را داشت؟ آیا عرب‌ها معتقد بودند که بت‌ها این جهان را آفریده‌اند؟ باید در پاسخ گفت عرب‌ها بت را خدا نمی‌دانستند. آنها به الله باور داشتند و معتقد بودند جهان را الله آفریده است. از دید آنها، هر چیز رب یا الهی داشت که آن را هدایت و اداره و از خطرات حفظ می‌کرد. رب‌ها و الهه‌های فراوانی را می‌پرستیدند. و هرگاه – بسته به نوعش – سراغ یکی از این رب‌ها می‌رفتند. یکی رب آسمان بود، یکی رب زمین بود، یکی الهه دریا بود، یکی الهه باد بود، یکی الهه عشق بود، یکی الهه حاصل‌خیزی، یکی الهه بخت و اقبال و به همین ترتیب الهه جنگ و صلح و شب و روز و رب شفق و رب فلق و ... . در این میان، الله رب العالمین بود؛ یعنی رب زمان و صاحب‌اختیار و مدبر همه دوران‌ها. به این ترتیب، الله در واقع بالاترین جایگاه را در میان قدسیان مختلف پیدا می‌کرد. آنها معتقد بودند جهان و انسان را الله آفریده است (عنکبوت: ۶۱). اما باور داشتند او دستیارانی هم دارد که رب‌ها و الهه‌ها هستند. بت‌پرستی آنها بدین معنا نبود که جایگاه خدا را به منزله آفریننده جهان انکار کنند. مسئله آن بود که می‌گفتند ما دست‌مان از دامن قدس الهی کوتاه است و به همین دلیل واسطه‌هایی به درگاه الهی می‌خوانیم. آنها بت‌ها را واسطه‌هایی برای تقرب به خدا می‌دانستند و البته پیامبر (ص) این رفتار آنها را نقد کرد، که چنین شفاعت‌جستنی با پرستش بت‌ها فرق ندارد.

در خود قرآن به همین اعتقاد عرب‌ها اشاره گویایی شده است. قرآن از قول عرب‌ها نقل می‌کند که می‌گفتند:

”الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ؛ این بت‌ها شفیعان ما پیش خدا هستند و ما را به خدا نزدیک می‌کنند. “ (زمر: ۳)

در فرهنگ پیش از اسلام، پرستش بت‌ها جز اعتقاد به نزدیکی بت‌ها به خدا و توانایی شفاعت برای فرد به پیشگاه الهی معنا نداشت. همین درک از رفتار عبادی عرب‌ها در قرآن و سپس در فرهنگ اسلامی بازتاب یافت. از دیگر سو، با ظهور توحید اسلامی، مفهوم پرستش نیز دگرگون شد. بدین‌سان، مسلمانان متأخر ”بت‌پرستی عرب‌ها“ را در قالب فهم توحیدی از مفهوم ”پرستش“ بازشناختند و پنداشتند که لابد عرب‌های پیش از اسلام برای بت‌های دست‌ساز خویش جایگاه خدایی و آفرینندگی قائل بوده‌اند. باری، بالادیدن جایگاه خدا در هستی و کوتاه‌دیدن دست خویش از دامان او سبب شده بود عرب‌ها برای خدا نقشی در زندگی روزمره خود سراغ نگیرند. آن‌قدر که نقش بت‌ها در زندگی‌شان پررنگ شده بود، توجه به خدا محوریت نداشت. خدا نیز معبودی بود کنار معبودهای دیگر. این همان چیزی بود که پیامبر (ص) نقد کرد.

بت‌ها تنها مرجعی نبودند که عرب‌ها از آنها حاجت می‌طلبیدند. زمانی که عرب‌ها شوق رسیدن به چیزی یا حاجتی داشتند یا در مواردی که طمع به چیزی می‌ورزیدند به بت‌ها متوسل می‌شدند. به خانه خدایان می‌رفتند و قربانی می‌کردند به این امید که بت‌ها حاجت‌شان را برآورند یا به عبارت دیگر، بت‌ها پیش خدای اصلی شفیع آنها شوند. شواهدی از توسلات عرب‌ها در شعر عربی برجای مانده است. گاه متن این اشعار گفت‌وگوهای عاشقانه با بت‌هاست که به خوبی رابطه عشق‌ورزی میان اشخاص با بت‌ها را نشان می‌دهد گویی آنها به نوعی عشق‌ورزیدن به بت نیز معتقد بوده‌اند.

این فقط یک جلوه از پرستش عرب‌هاست. یک نوع دیگر از توسل هم نزد آنها رایج بوده است. زندگی در محیط خشن همچون عربستان با آن همه آفات طبیعی و غیرطبیعی، گردبادهای کشنده و طو‌فان‌های درهم‌کوبنده و سارقان مسلح و قحط و گرسنگی و تشنگی و جز آنها نیاز به خدایانی برای آرام‌بخشی از خطر و محافظت از فرد و گروه  و قبیله نیز داشت. عرب‌ها در این وضعیت به جن‌ها پناه می‌بردند:

”وَأَنَّهُ کَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ یعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا؛ ... مردانی از انس به مردانی از جن پناه می‌بردند. این پناه‌جویی بر وحشت‌شان می‌فزود“ (جن: ۶)

خود شیطان در فرهنگ اسلامی یک جن است که از دستور خدا سرپیچی کرده است. عرب‌ها وقتی می‌خواستند از خوفی بگریزند، به شیطان پناه می‌بردند. چنانکه اسلام توسل به بت‌ها را نقد کرد و مردود شمرد، مددجستن از جن‌ها را نیز باطل دانست. قرآن کریم به پیامبر (ص) امر کرد که هنگام خواندن قرآن از شر شیطان رانده شده به خدا پناه ببرد (نحل: ۹۸). قرآن مددجستن از جن‌ها را نیز نوعی شریک‌دانستن آنها در قدرت الهی شناساند. گذشته از این، بر مددجویی از خدا هم در حال رهبت و خوف هم در حال رغبت و شوق تأکید کرد (ن.ک.‌ انعام: ۱۰۰؛ انبیا: ۹۰).» (مهروش، 1395: 135 – 138)

 

یادداشت‌ها:

ـ مهروش، فرهنگ (حامد خانی)(1395). تاریخ فقه اسلامی در سده‌های نخستین: از آغاز اسلام تا شکل‌گیری مکتب اصحاب حدیث متأخر. تهران: نشر نی.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز