«ای برادر تو همه اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای» (مولوی)

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جویا جهان‌بخش» ثبت شده است

جاده‌صاف‌کن مدعیات غالیان!

جویا جهان‌بخش می‌نویسد:

«صورت ”نَزِّلُونَا عَنِ الرُّبُوبِیّة وَ قُولُوا فِینَا (یا فی حَقِّنا) مَا شِئْتُم“ را علی‌رغم این همه شهرت در اَفواه [= دهان‌ها] و اَلسِنه [= زبان‌ها]، این کمترین، در هیچ متنِ رواییِ کهن و شایان‌اعتنا دست‌یاب نکرد و دیگران نیز گویا نیافته‌اند. مضمون آن را در برخی از روایت‌ها می‌توان سراغ گرفت که حتی اگر قُصور سَنَدی نداشتند، باز پذیرش‌شان محلِ تأمل بود، خاصّه اعتقادات که ابتنای آن بر صِرفِ ”خبرِ واحد“ شدنی نیست.» (جهان‌بخش، 1390: 104 ــ 107)

«با ابهام‌ها و اشکال‌هایی که در ”مأخذ“ یا ”سند“ هریک از نقل‌های مُشعِر [= خبردهنده] به مضمون ”نَزِّلُونَا عَنِ الرُّبُوبِیّة وَ …“ وجود دارد، و با کثرت دواعی جعل و تزویر غالیانه که در این راستا وجود داشته است، حصول اطمینان به صدور این مطلب از پیشوایان (علیهم السّلام) به غایت دشوار به نظر می‌رسد.» (همان: 118)

«این نکته مهم و کلیدی هم نباید مغفول افتد که در برهه‌ای از زمان غالیان روایاتی مجعول را با سندِ معتبر در جامعهٔ شیعی نشر می‌داده‌اند. از این روی، به ویژه در موضوعات [= جعلیات] و جای‌هایی که در آنها غالیان انگیزه‌ای قوی برای جعل و وضع داشته‌اند آسان‌گیری در نقدِ حدیث و بسنده‌گری به صحت نسبیِ سنَد پسندیده نیست، و اهمیت نقد محتوایی از راه عرضهٔ روایات بر کتاب خدا و سنت قطعی و ضرورت بهره‌وری از ارزیابی‌های تاریخی و زبان‌شناختی و سبْک‌شناختی، بیشتر و بیشتر، و حصولِ وثوق به صدور، دشوارتر می‌گردد. در چنین جایگاه‌ها اَسنادِ صحیح نیز جای درنگ دارند، تا چه رسد به اسناد ضعیف.

النّهایه، با همه آنچه گفتیم و با آنکه ”نَزِّلُونَا عَنِ الرُّبُوبِیّة وَ قُولُوا فِی فَضْلِنا مَا شِئْتُم“: اولاً، شعاری کاملاً غالی‌پسند و سازگار با جهان‌بینیِ غالیانه است و غالیان انگیزه‌ها و دواعی بسیار برای جعل چنین جمله‌ها داشته‌اند؛ و ثانیاً، در عمل سخت مورد بهره‌برداری غالیان و غُلوزَدگان بوده است؛ و ثالثاً، به سبب ضعفِ طُرُق روایی و ... و ... هیچ‌یک از صُوَر مُشعِر بدین مضمون که ما می‌شناسیم چنان نیست که بتوان با اطمینان و بی‌دغدغه آن را سخن امام (ع) دانست. باید انصاف داد که با شواهد و بررسی‌های موجود، قطع بدین هم که جمیع صُوَر یادشده ساختگی و موضوع [= جعلی] و بی‌پایه است ناشدنی است، زیرا [...] امکان ارائه معنا و تفسیری صحیح و مقید و محدود نیز از بعض آن روایت‌ها وجود دارد که آن تفسیر مقید و محدود با مسلّمات کتاب و سنّت قطعه و تاریخ واقعی پیشوایان (ع) تعارضی نخواهد داشت و با معتقدات شیعیان اعتدالی کاملاً سازگار خواهد بود.» (همان: 120 ــ 121)

«برداشت غالیانهٔ حداکثری از ”نَزِّلُونَا عَنِ الرُّبُوبِیّة وَ قُولُوا ...“ حتی با اصل نگرش توحیدی اسلامی ناسازگار است. [...] مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در گزارش سومین آیه سوره زمر توضیح می‌دهد که بت‌پرستان، کسان و چیزهایی را که ”أرباب“ و ”آلِهَه“ قرار می‌دادند خودِ الله (سبحانه و تعالی) نمی‌دانستند، بلکه آنها را موجوداتی ممکن‌الوجود و مخلوق می‌دانستند که نزدِ الله تعالی مقرب‌اند و او به حسب منزلتِ آنها تدبیر امور عالم را بدان‌ها تفویض کرده است و خود جُز خَلْق و ایجاد را عهده‌دار نیست و ”رب الأرباب“ و ”إله الآلِهَه“ به شمار می رود.» (همان: 76 ــ 77) «آموزه ”نَزِّلُونَا عَنِ الرُّبُوبِیّة وَ قُولُوا ...“، با تفسیر افراطیِ حداکثری‌اش پیوسته می‌توانسته پشتوانه و جاده‌صاف‌کن مُدعیات بی‌دلیل و عقائد نااستوار غُلات باشد تا به کمکِ آن دهانِ معترضانِ عادی و عامی را ببندند و ذهن‌ها را به پذیرفتن ناپذیرفتنی‌ها خوگر [= مأنوس] سازند.» (همان: 123)

«در کثیری از نوشتارهایی که تفکر ”نَزِّلُونَا عَنِ الرُّبُوبِیّة ...“ بر آنها حاکم است منتقدان و منکرانِ این‌چنین فراخ‌داریِ غالیانه را به حربهٔ تهدید و اتهام بر جای خود نشانده‌اند! نمونه را، به ”کوری چشم منکران ...“ قلم‌فرسایی کرده‌اند، و مخالفانِ شیعی‌مذهبِ خود را ”به ظاهر شیعه“ شمرده‌اند، یا در باب ”حماقت“ و ”اُشترچران“بودن مخالف قلم فرسوده‌اند. در مواردی نیز دامنه اهانت چندان گسترانیده شده است که قلم از بازگفت آن خویشتن‌داری می‌کند و دامان سخن آلایش به آن را برنمی‌تابد.» (همان: 99 ــ 100)

یادداشت‌ها:

ـ جهان‌بخش، جویا. (1390). سه گفتار در غلوپژوهی. تهران: انتشارات اساطیر.

ـ یادداشت‌های مرتبط:

درباره غلو!

غلو چیست؟

سرانجام دوست غلوکننده؟!

دستاویز غالیان برای غلو در فضائل ائمه (ع)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

”کربلایی“ و کاربرد تازه‌اش!

جویا جهان‌بخش می‌نویسد:

«”کربلائی / کربلایی“ ــ چنانکه همه می‌دانیم ــ یعنی: منسوب به کربلا. نمونه را، ”أهل کربلا، باشندۀ کربلا“ را ”کربلایی“ می‌گویند. ساخته و پرداختهٔ کربلا یا رهاورد کربلا را نیز ”کربلایی“ می‌گویند. (مثلاً: ”این مهر و جانماز کربلایی است.“)

همچنین کسی را که به زیارت کربلای معلّیٰ رفته باشد ”کربلایی“ می‌گویند؛ چنانکه کسی را که به زیارت مشهد رضوی مشرف شده باشد ”مشهدی“ می‌گویند. دو لقب ”مشهدی“ و ”کربلایی“ در زمان قدیم، که سفرهای زیارتی آسان دست نمی‌داد و اندک‌شمار بودند کسانی از توده‌ها که بتوانند بدین زیارت‌ها مشرف شوند، وجاهت و اعتباری ویژه داشت.

بر پایۀ همین وجاهت و احترام نیز بود که روستاییان و عامّۀ مردم به هنگام مخاطبت کسانی را که نمی‌شناختند با همین لقب مودت‌آمیز ”کربلایی“ (یا در تعبیر عامیانه: ”کَبْلای“) صدا می‌زدند؛ کما اینکه در زمان ما صرفاً جهت احترام و بدون اطّلاع از مراتب تحصیلی، موقع صدا زدن مشتری در بقّالی و نانوایی و سلمانی می‌گویند: دکتر! یا: مهندس! (و طُرفه اینکه، وقتی کسی توضیح می‌دهد که من دکتر یا مهندس نیستم؛ لبْ‌‌گزه می‌روند و می‌گویند: نفرمایید! شما برای ما ”دکتر“ید! ... یا ... !!!)

در قدیم ”کربلایی“ نام نوعی پارچۀ خط‌دار هم بوده است که ذکرش در شعرهای عهد صفوی هست.

باری، واژۀ ”کربلایی“ یک کاربرد نسبتاً تازه هم یافته است؛ و آن، استعمال کلمۀ ”کربلایی“ است به مثابت لقب تشریفی مدّاحان.

بر روی پرده‌ها و برگه‌های تبلیغی مجالس عزاداری دینی و خصوصاً سوکواری‌های دو ماه محرم و صفر، نام‌های سخنرانان را که پیش‌تر بیشتر با القابی چون ”حجّت‌الاسلام“ (و احیاناً در حقّ بعض مشاهیر خطبا، ”استاد“ و ”خطیب دانشمند“) می‌نوشتند، این روزها غالباً به ریخت ”حجّت‌الاسلام دکتر“ و یا تنها ”دکتر“ (که گویا بعض حجج این لقب را دوست‌تر دارند) می‌نویسند. وان۟گهی، مدّاحان مجلس را که اغلب نیز در سال‌های اخیر به یمن تسهیل امکانات سفر به عراق، سعادت زیارت عتبات یافته‌اند به مناسبت همین تشرّف به کربلای معلّیٰ، با لقب ”کربلایی“ معرّفی می‌کنند و انگاری بناست این کاربرد تازۀ لقب ”کربلایی“ در حقّ مدّاحان، تداعیگر نوعی ”پیوند روحانی“ و مناسبت ملکوتی باشد میان ایشان و دستگاه معنوی سالار شهیدان (علیه‌السلام).

به هر روی، نام ”کربلا“ با خاطرۀ تابناک امام حسین (ع) پیوند خورده است؛ و زین رو، لقب ”کربلایی“ لقب معنوی فرخنده‌ای است که أهل دیانت آن را ارج می‌نهند. آرزو می‌بریم حرمت جلالت آن در گفتار و کردار همۀ آنان که بدین لقب بازخوانده می‌شوند پاس داشته شود.»

یادداشت‌ها:

ـ یادگارستان: یادداشت‌هایج جویا جهان‌بخش (انتشار در 1397/7/29)

ـ یادداشت‌های مرتبط:

مداح‌محوری!

مداحان و صیانت از عزاداری‌ها!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

مداح‌محوری!

جویا جهان‌بخش می‌نویسد:

یکی از تحولات چشمگیر عزاداری سنتی شیعی در دو دهۀ اخیر، روند فَزایندۀ مدّاح‌محوری است. در این سال‌ها شمار کسانی که در  اصطلاح ”مدّاح“ خوانده می‌شوند و انشاد ]= خواندن[ نوحه‌ها و برخواندن سوک‌سرودها و احیاناً رهبری سینه‌زنی و دیگر اجزای مراسم سوکواری را بر عهده دارند فزونی یافته است. ”اقتصاد“ مدّاحی هم بسیار ترقّی کرده و مدّاحی به یک پیشۀ نان‌وآب‌دار بدل گردیده است. نفوذ اجتماعی و سیاسی مدّاحان بالا گرفته است و حتّیٰ مدّاحانِ مُسلَّح یا مدّاحان تعیینگرِ روندها و تصدّی‌های سیاسی به میدان آمده‌اند و بعضاً تا جایی پیش رفته‌اند که بتوانند بعضِ مقامات رسمی کشور را، که محبوب برخی از دیگر مقامات نیستند، به قتل تهدید کنند یا با تمثیلات رکیک و تشبیهات مسته۟جن خوار و بی‌مقدار دارند!!! تفاصیل پاره‌ای از این غرائب را لابد در اخبار سیاسی شنیده و در جرائد خوانده‌اید؛ و البتّه این جوانب تحوّلات نهاد اجتماعی ”مدّاحی“، لزوماً مورد بحثِ بنده نیست؛ و از بن، دربارۀ پاره‌ای از آنها سخن نمی‌توانم گفت.

پدیده‌ای نوظهور و اندیشه‌برانگیز که در کنار این تحوّلات فراخ‌دامنه جلب نظر می‌کند و عامّ و فراگیر نیز شده است پدیدۀ مدّاح‌محوری است، که در کثیری از مجالس سوکواری حسینی نگاهِ ناظران را به خود می‌کشد و اختصاصی به مجالس رسمی و حکومتی و سیاسیٖ‌مآب هم ندارد.

سابقاً مرسوم بود که ”اهل منبر“ یعنی خطبا ــ که اغلب نیز در زیِ دستاربندان بودند و بیش یا کمی از دانشِ دین اندوخته ــ محورِ جلسات سوکواری باشند. فی‌المثل می‌دانستیم فلان واعظ نامی یا بهمان سخنران گرامی، در این یا آن مجلس تعزیت، سخن خواهد راند. عمدۀ وقت و مجال نیز در اختیارِ همین سخنرانان بود تا از عقائد و احکام و اخلاق و تاریخ اسلام برای مستمعان سخن بگویند. در فواصل میان سخنرانی‌ها و برای عوض ‌شدن حال‌وهوای مجلس، زمانی کوتاه به مدّاحی اختصاص می‌یافت؛ آن هم مدّاحی سنتی که غالباً مؤدبانه و نسبةً معقول بود و منافاتی هویدا با شأن مجلس نداشت؛ مدّاحان زیرک و دانا می‌کوشیدند تا ”مناسب‌خوانی“ پیشه سازند و بیانات خود را به نحوی تتمۀ سخنان خطبا قرار دهند و با اشعار و گفتارِ مناسب، آنچه را اهل منبر گفته‌اند تکمیل و تأ۟یید کنند و در اذهان مجلسیان رسوخ دهند. به همین مناسبت، کم نبودند مدّاحانی که بضاعتی درخور از علوم و فنون و آداب داشتند؛ از شعر و ادب آگاه و از صناعتِ موسیقی و فنِ آواز مطلع بودند؛ در حد خود مطالعات تاریخی نیز داشتند و از معرفت آداب اجتماعی هم محظوظ بودند.

پدیدۀ نوظهورِ مدّاح‌محوری، بیشینۀ این مناسبات را بر هم زده است. عمدۀ وقت و وقتِ عمدۀ مجالس عزاداری حسینی، در اختیار مدّاحان است، نه خطبا. مجالس به نام مدّاحان شناخته می‌شود و سخنرانان در حاشیۀ حضورِ مدّاحان، مجالی تنگ و حضوری کم‌رنگ دارند (گویی برای خالی نبودن عریضه!). حتّیٰ در اعلان‌ها و تبلیغات مجالس سخنرانی، نام و نشان مدّاحان تقدّم و تشخص دارد، یا دست‌کم همپایۀ نام و نشان خطباست. در واقع، زمام مجالس و محافل حسینی را برنامه‌های مدّاحان و روندِ مدّاحانه در دست دارد، نه سخنرانی‌های معارفی خطبا. مجلس، مجلسِ ”عزاداری“ است، نه ”بیان عقائد و احکام و اخلاق و تاریخ اسلام.“ دیگر از کیفیت بعضِ مدّاحی‌های رایج و اقتران آن با نواهای مبتذل و حرکات بغایت ناموزون و اشارات جانگَزای ]= جان‌گداز[ و عبارات مَهانت‌فزای ]= خوارکننده[ جماعت و چه و چه‌های شایع چیزی نمی‌گویم که آن خود داستانی دارد علیٰ‌حِده و پُر آب چشم.

دوستی ستوده و دانشمند ــ دامت برکاتُهُ ــ از برایم حکایت می‌فرمود که در شهر شیراز یکی از این مجالس سینه‌زنی را که با عزاداری تُند و دویدن و بالا و پایین پریدن همراه است، مشتریان و هوادارانش رسماً ”باشگاه“ می‌نامند!!! ... ... به قول سعدی: ”معاذَاللَّه! من این صورت نبندم!“

این که چه شد که چنین شد، و کدام دستان پیدا و پنهان، این چگونگی‌ها را از برای مجالس حسینی رقم زد، ــ درست به مانند کثیری از دیگر چگونگی‌های نیم‌قرن اخیر ــ بر من درویشِ دلریشِ جان‌فگار پوشیده است. لیک عیان می‌بینم که این مدّاح‌محوری و افراط در بذل توجُّه به مدّاحی (آن هم بدین آیین که تنها و تنها مطلوب شماری از جوانان هیجان‌زده و چالاک و سراندازان سینه‌چاک تواند بود)، به هیچ روی، به سود معارف شیعی تمام نخواهد شد و سنت تبلیغی شیعه را به انحطاط خواهد کشانید؛ مجالس ما را روزاروز از آموزش و احیای علوم آل محمد (ص)، که هدف اصلی تشکیل اجتماعات یمانی بوده است، تُهی‌تر می‌سازد و سیطرۀ عواطف و احساسات را بر معارف و عقلانیت فزونی می‌بخشد؛ و این در درازمدت به سود دشمنان دیانت است. به ازدحام‌های عاطفی و احساسی در مجالس پُرشورِ مدّاحی، دل خوش نباید کرد. قدری ژرف‌تر باید نگریست!» (یادگارستان، دسترسی در 1397/12/10)

 

یادداشت‌ها:

ـ یادگارستان: یادداشت‌های جویا جهان‌بخش در قلمرو فرهنگ و میراث اسلام و ایران (انتشار در 1397/7/29)

ـ یادداشت‌ مرتبط:

مداحان و صیانت از عزاداری‌ها!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز