«ای برادر تو همه اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای» (مولوی)

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دولت و اجرای شریعت (1394)» ثبت شده است

سنت نبوی در تغییر و تحول!

کتاب دولت و اجرای شریعت

محمد سروش محلاتی می‌نویسد:

«رسول خدا (ص) رسالت خود را از تحول در زیرساخت‌های فکری جامعه آغاز کرد و در مرحله نخست، بنیادهای اعتقادی مردم را تغییر داد و آنان را از شرک به توحید درآورد؛ سپس اصول اخلاقی را تحکیم بخشید. بعد از آن، شریعت در قالب اصولی روشن ارائه گردید، و این مجموعه ”اعتقاد، اخلاق و فقه“ به جهانیان چنین عرضه شد:

”قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیکُمْ أَلَّا تُشْرِکُوا بِهِ شَیئًا وَ بِالْوَالِدَینِ إِحْسَانًا وَ لَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ ... ]انعام: 151 ــ  152[؛ بیایید تا آنچه حرام گردیده را برای‌تان بازگو کنم: به خداوند شرک نورزید، به والدین خود نیکی کنید، فرزندان خویش از ترس گرسنگی نکُشید، به کارهای زشت نزدیک نشوید، انسان بی‌گناه را به قتل نرسانید، به مال ایتام دستبرد نزنید، کیل و وزن را عادلانه تحویل دهید، در گفتارتان عدالت را رعایت کنید، به پیمان‌های‌تان وفادار باشید.

آنچه در این دوره از مردم خواسته می‌شد، نه از لحاظ کمیّت، مشتمل بود بر تکالیف زیاد و فراوان، نه از لحاظ کیفیت مشتمل بود بر دستورات سخت و سنگین. در همین شرایط بود که مواد شریعت به تدریج ارائه می‌شد و مسلمانان آزاد بودند به ارتکاب بسیاری از رفتارهایی که در واقع حرام بود. صاحب المیزان با استناد به همین آیات سوره انعام بیان می‌کند که قرآن در گام‌های نخست همه دستورات الهی را به گونه‌ای جمع کرده است که حتی عقل افراد عامی و کوته‌فکر هم از پذیرفتن آن سرباز نمی‌زند، زیرا اگر کسی از کمترین خرد بهره داشته باشد، در ضرورت ”پرهیز از زشتی‌ها“ تردید نمی‌کند و هیچ کس به حکم فطرت و عواطف انسانی خویش ”بدی به پدر و مادر“ یا ”قتل فرزند“ یا ”خوردن مال یتیم“ را نمی‌پسندد. ]المیزان، ج 4، ص 158[

اسلام با این تدبیر چارچوب شریعت را در جامعه جداشده از جاهلیت مستقر کرد. بهترین نمونه در زمینه سیرِ تدریجیِ احکام آیاتِ ”حرمت خمر“ است که در قرآن ابتداء از ”خمر“ یاد شده و فقط ”اشاره“ شده است که روزیِ پسندیده‌ای نیست. ]نحل: 67[؛ سپس خمر را مصداق ”اثم“ معرفی کرده و در بیانی توأم با ملاطفت و مدارا نفع آن را نیز مطرح کرده ]بقره: 219[ و در نهایت تحریم خمر را به اثبات رسانده است. ]مائده: 90[ در عین حال، قرآن ”کیفر و حدّی“ برای شرب خمر بیان نکرد و رسول خدا (ص) هم در مجازات شرب خمر به تنبیه با ضربهٔ کفش (نه تازیانه) اکتفا کرده ]الکافی، ج 7: 214 ــ 215[ و سپس به مرور این مجازات افزایش یافته تا به هشتاد تازیانه رسیده است.» (سروش محلاتی، 1394: 18 ــ 19)

«امروز برای ما این سؤال مطرح است که چرا پیامبر اسلام (ص) در یک اقدام انقلابی و با تصمیم یکباره مبادرت به ریشه‌کن کردن فساد نکرد و چرا حداقل در دوران مدینه، که بر اوضاع اجتماعی کاملاً مسلط بود و می‌توانست با اِعمال قدرت مانع از ارتکاب گناه شود و همه ابعاد شریعت را به اجرا گذارد، به چنین کاری اقدام نکرد؟

کسانی که سرشار از احساسات دینی‌اند و فقط غیرت اسلامی در وجودشان موج می‌زند چنین شیوه‌ای را برنمی‌تابند و خود را صرفاً به استناد ”تعبد“ و ”اینکه خداوند اجازه نداده بود“ قانع می‌کنند. لذا نتیجه می‌گیرند که ما تکلیف دیگری داریم و اگر مماشات و مدارا از پیامبر پذیرفته بود، از ما پذیرفته نیست و کاری را که آن روز پیامبر (ص) انجام نداد ما باید امروز انجام دهیم. ولی متفکرانی که غیرت‌شان با عقل آمیخته است چنین شیوه‌هایی را به ضرر دین و موجب تنفر از شریعت می‌دانند. در منطق آنان این شیوه‌های فشار و تحمیل برای تربیت انسان مهذب و ساختن جامعه پاکیزه اساساً با اهداف اسلامی در تضاد است.» (همان: 19 ــ 20)

 

یادداشت‌ها:

ـ سروش محلاتی، محمد. (1394). دولت و اجرای شریعت: سلسله مقالات دولت و ابزارهای الزام شهروندان به شریعت. تهران: نشر نی.

ـ سایت محمد سروش محلاتی: دولت و ابزارهای الزام به شریعت (2) (دسترسی در 1397/9/9)

ـ یادداشت‌ مرتبط:

فلسفه ارائه تدریجی شریعت!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

فلسفه ارائه تدریجی شریعت!

کتاب دولت و اجرای شریعت

محمد سروش محلاتی می‌نویسد:

«از نظر تاریخی مسلّم است که پیامبر خدا (ص) احکام اسلامی را به ”تدریج“ به مردم اعلام کرد. در سال‌های نخستینِ بعثت تکالیف و وظایفِ مسلمانان بسیار اندک و محدود بود، اما در سال‌های بعد آرام آرام گسترهٔ شریعت توسعه یافت و بر احکام افزوده شد.

آیا این شیوهٔ تشریع و بیانْ حادثه‌ای اتفاقی بود که ارزش تحلیل و تأمل ندارد؟! و یا اینکه ناشی بود از آماده نبودن قوانین و احکام مورد نیاز انسان‌ها و در نتیجه معطل شده آنها؟! یا تأخیر در تشریع برخی احکام به دلیل ابهام در تصمیم‌گیری و تردید در جَعل آنها بوده است؟! یا شارع در اعلام یک‌باره و تشریع دفعیِ احکام احساسِ ترس و نگرانی می‌کرده و از جرئت و جسارت لازم برای گفتن صریح و سریع برخی از تصمیمات برخوردار نبوده است؟!

متفکران اسلامی که به ”حکمت الهی“ در تشریع اعتقاد دارند هیچ‌یک از این احتمالات را طرح نکرده‌اند. از نظر آنها، ”تدریج در تشریع“ مبتنی است بر ”درک حکیمانه“ و نگاه واقع‌بینانه به وضع زندگی بشر، زیرا اگر ”شریعت“ باید به اقتضای ”طبیعت“ باشد، چون تغییر خلق‌وخو و تصحیح رفتارها امری تدریجی است، لذا شریعت هم باید با رعایت آن ”تدریجی“ بیان شود تا به مرور زمینه‌های عینیت یافتن آن به وجود آید. دانشمندان اسلامی که نگاه عاقلانه به فقه و نگاه حکیمانه به تشریع دارند می‌گویند: تشریع دفعی و یک‌بارهٔ احکام در آغاز بعثت و در شرایطی که هنوز روحیات جاهلیت و سنن جاهلی در میان تازه‌مسلمانان رسوخ داشت عملاً آرمان پیامبر را به ”شکست“ می‌رساند، زیرا مسلمانان که ”تحمل“ روش جدید زندگی را نداشتند نه تنها آن را نمی‌پذیرفتند، بلکه از بقیهٔ اعتقادات دینی هم عقب‌نشینی کرده و آیین جدید را به کلی طرد می‌کردند. پس پیامبر‌ (ص) با توجه به ”اصل تدریج“ با مردم و برخی از رفتارهای غلط آنان همراهی می‌کند تا به مرور زمینه‌های جایگزین کردن روش جدید زندگی فراهم شود.» (سروش محلاتی، 1394: 10 ــ 11)

«]...[ در نزد عالمان عقل‌گرا و مصلحت‌اندیش شیعه ”مصلحت تدریج“ چندان ضروری و مهم است که شرع مقدس به دلیل چنین مصلحتی از احکام واقعی خود صرف‌نظر می‌کند تا مبادا اصرار بر رعایت ”احکام واقعی“، بدون در نظر گرفتن زمینه‌های مناسب اعتقادی، فرهنگی و اجتماعی، به عوارض منفی از قبیل ”دین‌گریزی“ بینجامد. لذا علمای بزرگ اصول مانند آیت‌الله خویی می‌گویند احکام دینی به تدریج بیان شده است تا دینداری برای مردم آسان شود و به شریعت رغبت و تمایل پیدا کنند و این مصلحت تسهیل و ترغیب قوی‌تر و مهم‌تر است از مصلحت ملاکات واقعی احکام که از دست می‌رود.» (همان: 13)

 

یادداشت‌ها:

ـ سروش محلاتی، محمد. (1394). دولت و اجرای شریعت: سلسله مقالات دولت و ابزارهای الزام شهروندان به شریعت. تهران: نشر نی.

ـ یادداشت‌ مرتبط:

نزول تدریجی قرآن!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

اصول حاکم بر امر به معروف!

کتاب دولت و اجرای شریعت

محمد سروش محلاتی می‌نویسد:

«از نظر فقهی، شیوهٔ اجرای امر به معروف و نهی از منکر ”عُقلایی“ است و به همین دلیل است که در اجرای آن باید به اصولی مانند ”امکان تأثیرگذاری“ و ”عدم ترتّب مفسده“ و ”تدریج در روش امر و نهی“ توجه داشت و با درک درست و دقیق از وضع روحی و شرایط اجتماعی مخاطب، درصدد اصلاح رفتار او برآمد. فراتر از این، عده‌ای از فقهای بزرگ شیعه شیخ طوسی و علامه حلی در برخی از آثارشان اصل تکلیف امر به معروف را هم ”عقلی“ می‌دانند، که در این صورت ضرورت به‌کارگیری خِرد و تجربه در اجرای آن جایگاه روشن‌تری دارد و لزوم نفی روش‌های غیرمنطقی واضح‌تر است. به هر حال، فقه ”شیوهٔ اجرا“ را در قلمرو ”تعبد“ نمی‌داند و چون شیوه‌ها و روش‌ها را به اقتضای شرایط مختلف ”متنوع“ و سیّال می‌بیند، لذا تبیین آن را در هر دو مورد برعهده نمی‌گیرد و صرفاً اکتفا می‌کند بر اصولی عقلانی نظیر اینکه روش‌ها باید مفید و تأثیرگذار باشد و بر آنها فسادی مترتب نشود. فقه اضافه می‌کند که وقتی این زمینه‌ها وجود ندارد، حتی ممکن است حکم امر به معروف از ”وجوب“ به ”حرمت“ تغییر یابد و ”نباید“ به انجام آن مبادرت ورزید.» (سروش محلاتی، 1394: 26)

«برای امر به معروف و نهی از منکر باید از ”روش‌ها و شیوه‌هایی“ استفاده کرد که ”مفسده“ نداشته باشد. البته کلام فقها در این باره صریح‌تر از این است، چون آنها اصلِ تکلیف امر و نهی را مشروط به این شرط دانسته و گفته‌اند با وجود مفسده تکلیف امر به معروف و نهی از منکر ساقط است. استدلالی که برای این شرط وجود دارد کاملاً منطقی و عقلانی است. آنان می‌گویند امر به معروف و نهی از منکر برای از میان برداشتن ”زشتی‌ها“ و ”ناپسندی‌ها“ است. بدین ترتیب، بی‌معناست که اگر خود موجب زشتی و ناپسندی می‌شود، همچنان واجب و لازم باشد؛ چراکه با این فرض نهی از منکر عملاً امر به منکر خواهد بود و دیگر نمی‌تواند کاری نیکو و واجب باشد. ]...[ پس وقتی اثر امر به معروف وقوعِ منکر است، عقل و شرع آن را تخطئه می‌کنند و مُجاز نمی‌شمارند. لذا کسی که برای ادای این فریضه احساسِ تکلیف می‌کند باید به عکس‌العمل‌های آن نیز توجه داشته باشد و بازتاب عمل خود را در رفتار مخاطب و در جامعه در نظر بگیرد و چنانچه امر و نهی او ــ به ویژه با زبان تلخ یا با ضرب دست ــ منجر شود به افزایش منکر در همان قالب یا در قالب‌ها و اشکال دیگر، از آن خودداری کند. در حقیقت، این خودداری از نهی از منکر یک گام برای جلوگیری از گسترش منکرات است!» (همان: 34 ــ 35)

«ای کاش کسانی که سال‌ها از سر دلسوزی یا از روی نادانی یا تحجّر بر طبل تندی می‌کوبند و از بازتاب پرخاشگری‌های خویش در فضای خطابه‌ها و رسانه‌ها لذت می‌برند اجازه می‌دادند حتی برای یک‌بار گروهی از کارشناسان علوم اجتماعی به بررسی علمی و بی‌طرفانه این مسئله بپردازند که با به‌کارگیری این ادبیات و این شیوه‌ها در دینداری نسل حاضر و به‌ ویژه جوانان چه اتفاقی افتاده است؟ آیا شعاع و گسترهٔ دینداری در میان آنان گسترش یافته و بر عمق آن افزوده شده است یا برعکس، فوج کثیری از آنان از دین جدا شده‌اند یا با تردید و تزلزل زندگی می‌کنند؟» (همان: 30 ــ 31)

 

یادداشت‌ها:

ـ سروش محلاتی، محمد. (1394). دولت و اجرای شریعت: سلسله مقالات دولت و ابزارهای الزام شهروندان به شریعت. تهران: نشر نی.

ـ یادداشت‌های مرتبط:

امر به معروف و نهی از منکر!

بزرگ‌ترین منکر اجتماعی جامعه ما!

امر به معروف و نهی از منکر جاهلانه!

بایدها و نبایدهای امر به معروف و نهی از منکر!

امر به معروف و نهی از منکر چارچوبی اخلاقی دارد!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

اصل بر اختیار است یا اجبار؟

کتاب دولت و اجرای شریعت

محمد سروش محلاتی می‌نویسد:

«آیا بنای شرع بر آن است که با جمع‌آوری اسباب گناه از جامعه زمینه‌های معصیت را از میان بردارد و امکان خلاف‌کاری از انسان‌ها سلب شود؟ آیا شریعت جامعهٔ بشری را به مثابه مهدکودکی می‌بیند که باید هر گونه وسیله خطرناک را از دسترس کودکان دور کند که مبادا برای آنها حادثه‌ای تلخ اتفاق افتد و یا برعکس، اصل را بر برخورداری انسان از قدرت انتخاب و امکان بروز خیر و شر از او می‌گذارد و جز در موارد ضروری به سلب اختیار از شهروندان نظر نمی‌دهد؟» (سروش محلاتی، 1394: 69 ــ 70)

منطق قرآن

«در قرآن کریم، آیات فراوانی وجود دارد که بر عنصر اختیار در انسان تأکید می‌کند و ایمان و هدایت را مبتنی بر آن ساخته است. در حقیقت، قرآن به ایمان و عمل صالحی فرامی‌خواند که آدمی با درک و شعور خود آن را بشناسد و با اراده و اختیار خود آن را بپذیرد و انجام دهد. همچنین تصریح شده است کامل‌ترین انسان، که در بالاترین مقام ولایت قرار دارد ــ یعنی رسول اکرم (ص) ــ از سیطره و قدرتی برخوردار نیست که انسان‌ها را با زور و قهر به هدایت وادار کند: ”لَسْتَ عَلَیهِمْ بِمُصَیطِرٍ“ ]غاشیه: 22[. و آیات مکرری که وظیفه پیامبر را ”فقط“ ابلاغ روشن پیام الهی می‌داند: ”فَإِنَّمَا عَلَیکَ الْبَلَاغُ الْمُبِینُ“ ]نحل: 82[ به معنای آن است که پیامبر در برابر کسانی که دعوت او را نمی‌پذیرند دست به ”اجبار و اکراه“ نمی‌برد ]...[» (همان: 71 ــ 72)

دیدگاه علامه طباطبایی

«وظیفه پیامبران این نیست که مردم را به زور به تکالیف‌شان وادار کرده و چنان کنند که آنان مجبور شوند از کفر به ایمان درآیند و گناهکاران از سر اضطرار و ناچاری به اطاعت و فرمان‌برداری تن دهند، بلکه قلمرو رسالت آنان انذار و تبشیر است. ]المیزان، ج 12، ص 241[» (همان: 72)

دیدگاه علامه شعرانی

«اگر خداوند می‌خواست می‌توانست بندگان خود را بر کارهای خوب اجبار کرده زمینه‌ها و اسباب گناه را از بین ببرد، مثل اینکه برای آنان خمر و خنزیر نیافریده و یا کسی که قصد کار خلافی مانند دزدی دارد دستش را فلج کرده و کسی که قصد زنا دارد شهوتش را نابود کند. ولی خداوند انسان‌ها را بر ”خوبی“ و ”بدی“ قدرت بخشیده و برای آنها اسباب و آلات هر کدام را آفریده و در اختیارشان گذاشته تا بتوانند ”انتخاب“ کنند. او هرچند گناه را نمی‌پسندد، ولی می‌خواهد که انسان‌ها با ”ارادهٔ خود“ از آن پرهیز کنند و البته خوبی‌های ”اختیار“ در انسان بسیار بیشتر از بدی‌هایی است که در وقوع گناه وجود دارد. چه اینکه ضرر سلب اختیار از شهروندان به وسیله نابود کردن ابزارهای گناه بسیار بیشتر از ضرر گناهانی است که اتفاق می‌افتد، زیرا در همان ابزارها و آلات هم فواید و منافعی برای جامعه بشری وجود دارد که نباید بشریت را از آنها محروم نمود. ]تعلیقهٔ شرح اصول الکافی، ج 4، ص 367[» (همان: 69)

 

یادداشت‌ها:

ـ سروش محلاتی، محمد. (1394). دولت و اجرای شریعت: سلسله مقالات دولت و ابزارهای الزام شهروندان به شریعت. تهران: نشر نی.

ـ سایت محمد سروش محلاتی (انتشار در ۱۳۹۴/۷/۶)

ـ یادداشت‌های مرتبط:

آزادی عقیده!

اجبار یا اختیار؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز