«ای برادر تو همه اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای» (مولوی)

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روحانیت» ثبت شده است

در اسلام شأن خاصی به عنوان روحانیت وجود ندارد!

شهید بهشتی:

”در اسلام شأن خاصی به‌عنوان روحانیت و نگهبانان اختصاصی دین وجود ندارد و [اینکه] یک طبقه‌ای تحت این عنوان، ما به وجود بیاوریم، با امتیازات و اختصاصات از نظر لباس و مقام و اداره زندگی و ... در اسلام نیست. در اسلام، دین است و شناسایی دین است و تبلیغ دین؛ و این‌‌ وظیفه همگان است؛ زهد است و تقوا و پرهیزکاری، وظیفه همه است، همه‌اش وظیفه همه است.“ (سلسله درس‌گفتارهای تفسیری ”در مکتب قرآن“)

یادداشت‌ها:

ـ وبسایت شهید بهشتی (دسترسی در 1399/4/7)

ـ سایت فرهنگی صدانت (دسترسی در 1399/4/7)

ـ یادداشت‌های مرتبط:

بزرگ‌ترین آفت روحانیت!

عوام‌زدگی روحانیت را فلج کرده است!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

شریعتی و روحانیت!

علی شریعتی

بیژن عبدالکریمی می‌گوید:

«آنچه تفکر و شیوه زیست شریعتی را از عمدهٔ سنت‌گرایان، حوزویون و روحانیون ما متمایز می‌سازد این است که وی زیست‌جهان مدرن و عقلانیت جدید را به رسمیت می‌شناسد. به همین دلیل است که می‌کوشد از تفکر و شیوه زیست دینی بر اساس زبان، مؤلفه‌ها و منطق عقلانیت جدید به دفاع از دین و ایمان دینی بپردازد، بی‌آنکه این سخن به این معنا باشد که وی کوشیده است صورت عقلانیت جدید را به ماده سنت تاریخی ما و عقلانیت خاص دینی تحمیل کند. این در حالی است که سنت‌گرایان ما هنوز زیست‌جهان مدرن را به رسمیت نشناخته‌اند و کماکان می‌کوشند همه عناصر و مؤلفه‌های عالَم مدرن را به درون عالَم سنتی خود کشانده، جهان جدید را براساس عقلانیت، چارچوب‌ها و مؤلفه‌های جهان سنتی خودشان تفسیر کنند. باید توجه داشت وقتی از به رسمیت شناختن یا به رسمیت نشناختن زیست‌جهان مدرن سخن می‌گوییم، مرادمان استفاده یا عدم استفاده از ابزارهای مدرن همچون اتومبیل، هواپیما یا کامپیوتر نیست. همه ما از ابزارهای مدرن استفاده می‌کنیم و نمی‌توانیم استفاده نکنیم و محکوم و ناگزیر به استفاده از این ابزارها هستیم. حتی آنهایی که می‌کوشند به نزاع و ستیزه با جهان مدرن برخیزند ناگزیر به استفاده از ابزارها و جنگ‌افزارهای مدرن هستند. مرادم از به رسمیت شناختن جهان مدرن، به رسمیت شناختن مفاهیم و مقولاتی است که بشر جدید براساس آنها در عالَم جدید می‌اندیشد. به اعتبار همین به رسمیت شناخته نشدن مفاهیم، مقولات و مؤلفه‌های نظری عالَم مدرن، همچون آزادی، حقوق بشر، برابری حقوق زن و مرد، به رسمیت شناخته شدن حقوق اقلیت‌ها و بسیاری امور دیگر است که می‌گویم بسیاری از سنت‌گرایان ما زیست‌جهان مدرن را هنوز به رسمیت نشناخته‌اند. همین به رسمیت شناخته نشدن زیست‌جهان مدرن از جانب سنت‌گرایان ما فجایع و بحران‌های مادی، معنوی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و تاریخی عظیمی برای جامعه ما ایجاد کرده است.» (عبدالکریمی، 1397: 180 ــ 181)

«به دلیل همین به رسمیت شناخته شدن زیست‌جهان مدرن و مقوله آزادی است که شریعتی خواهان است فرد در یک مواجهه خودآگاهانه و آزادانه ایمان دینی را خودش انتخاب کند و خودش آن را آزادانه برگزیند. به همین دلیل است که وی این همه بر روی عنصر انتخاب، آزادی و عصیان تأکید می‌ورزد. این در حالی است که روحانیون، حوزویون و سنت‌گرایان ما در نظام معرفتی خود برای عنصر آزادی و انتخاب، محلی از اعراب قائل نیستند و فرضاً فردی را که از اسلام بازگردد مرتد تلقی می‌کنند.» (همان: 185)

«شریعتی به خوبی رابطه تفکر، پرسشگری بنیادین و احیای سنت را دریافته است، و به خوبی به این حقیقت خودآگاه است اگر در فرهنگ و سنتی تاریخی تفکر اصیل و پرسشگری بمیرد، در واقع روح این فرهنگ و سنت تاریخی خواهد مُرد و این فرهنگ و سنت به یک جسد متعفن تبدیل خواهد شد. اما این نکته‌ای است که هنوز روحانیون و حوزویون ما آن را درنیافته‌اند.» (همان: 185)

«شریعتی به خوبی از یک مسئله وجودشناسانه و معرفت‌شناسانه نیز آگاهی دارد و آن اینکه تفکر، معرفت و پرسشگری فرایندی بشرمحور نیست. یعنی پرسش‌ها، شک‌ها، تردیدها و انکارها امری نیست که به اراده و اختیار خود فرد باشد. اما سنت‌گرایان ما هنوز به این آگاهی نرسیده‌اند و درنیافته‌اند که شک‌ها، تردیدها و پرسش‌ها اموری نیستند که در اختیار خود فرد و جامعه باشند و ما نمی‌توانیم جلوی پرسشگری‌ها و ظهور پرسش‌ها را بگیریم. پرسش‌ها، شک‌ها و تردیدها شکل می‌گیرند و ما نمی‌توانیم فرهنگ و تفکر را مدیریت کرده و حق نداریم پرسش‌ها را سرکوب یا سانسور کنیم.» (همان: 186)

«با تفکر و پرسش نمی‌شود مواجهه‌ای سیاسی، پلیسی و امنیتی داشت. چون تفکر امری بشر محور نیست. در روزگار ما، تحت سیطره عقلانیت مدرن، عقلانیت و فرهنگ سنتی با چالش‌ها و پرسش‌های بسیار بنیادینی مواجه است. این چالش‌ها و این پرسش‌ها نه سانسورشدنی و سرکوب‌شدنی است و نه اساساً باید سانسور و سرکوب شوند؛ بلکه ما باید به توانمندی‌ای برسیم که بتوانیم با این پرسش‌ها تا آخرین سطوح و لایه‌هایش پیش رویم. اما یک چنین توانمندی و غنای فکری و فلسفی در میان سنت‌گرایان ما برای مواجهه با چالش‌ها و پرسش‌هایی که در روزگار ما در برابر دین و سنت تاریخی ما عرضه می‌شود وجود ندارد. به همین دلیل، آنان می‌کوشند پرسش‌ها را سانسور یا سرکوب کنند یا به رقیب فکری اجازه بروز و ظهور ندهند، که با توجه به تغییر و تحولاتی که به خصوص در عرصه فناوری‌های اطلاعات و رسانه‌ها در روزگار ما روی داده است اموری غیرممکن به نظر می‌رسند.» (همان.)

 

یادداشت‌ها:

ـ عبدالکریمی، بیژن. (1397). آینده روحانیت و جهان معاصر. تهران: نقد فرهنگ.

ـ نامه‌های حوزوی (دسترسی در 1398/3/29)

ـ دین‌آنلاین (انتشار در 1394/3/30)

ـ یادداشت‌مرتبط:

عوام‌زدگی روحانیت را فلج کرده است!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

امام موسی صدر، اسوه‌ای برای روحانیت ما!

آینده روحانیت و جهان معاصر

بیژن عبدالکریمی می‌نویسد:

«به اعتقاد من، روحانیت کنونی ما در اکثر قریب به اتفاق جوامع مسلمان به اسوه‌ای چون امام موسی صدر شدیداً نیازمند است؛ در غیر این صورت، شأن و اعتبار خود را در جهان معاصر از کف خواهد داد و دچار شکست و خسران عظیمی تاریخی خواهد شد و به همان مسیری سوق خواهد یافت که نهاد روحانیت در عالم مسیحیت طی کرد و در نهایت در حاشیه تاریخ قرار گرفت.» (عبدالکریمی، ۱۳۹۷: ۱۲۳ ــ ۱۲۴)

«دین امام موسی صدر دینی باز و پویا و نه دینی بسته و ایستاست. دین او دینی قومی و طایفه‌ای یا دینی نهادینه‌شده و تاریخی نیست. دین او دینی نیست که یک نظام تئولوژیک، یعنی مجموعه‌ای از گزاره‌های نهادینه‌شده تاریخی را به منزله حقیقت تلقی کرده و انسان‌های ”پوست و گوشت“دار و زنده را به پای پاره‌ای از گزاره‌ها قربانی کند. دین امام موسی صدر دینی است که ما را به حقیقت اصیل دیگری فراتر از گزاره‌ها، فراتر از باورهای قومی، فراتر از گزاره‌های تاریخی و فراتر از پاره‌ای از اعتقادات دعوت می‌کند. دینِ بسته دینِ فرقه‌ای، دین نزاع‌ها و دین جنگ‌ها و جدال‌هاست. در مقابل، دینی ]باز[ وجود دارد که دین سِلم و صلح و دین نوع‌دوستی و ایثار و فداکاری برای همگان و برای نوع انسان است.» (همان: ۱۲۵ ــ ۱۲۶)

«در شخصیت امام موسی صدر ]...[ چند ویژگی اساسی وجود دارد که آدمی را بسیار شیفته می‌سازد. ]...[ این ویژگی‌ها از نظر این‌جانب عبارت‌اند از:

چارچوب‌شکنی

امام موسی صدر شخصیتی چارچوب‌شکن است و به‌ سهولت چارچوب‌های اجتماعی و قالب‌های قراردادی را که با نام دین و به نام دین گره خورده ــ در حالی که بسیاری از این چارچوب‌ها و قالب‌ها آشکارا برخلاف ارزش‌های اخلاقی و متعالی خود تفکر دینی است ــ زیر پا می‌گذارد. بسیاری از مواقع تصویر جامعه و توده‌های عوام از دین مجموعه‌ای از عادات و رفتارهای نهادینه‌شدهٔ اجتماعی و تاریخی است، که نه تنها حکایتگر روح سنت دینی و تفکر معنوی نیست، بلکه حتی جهان‌بینی و ارزش‌های دینی و معنوی را نیز سرکوب می‌کند.» (همان: ۱۲۶)

توانایی ارتباط با دیگری

«ویژگی دومی که در امام موسی صدر می‌بینیم توانایی ارتباط با ”دیگری“ و گروه‌های اجتماعی دیگر است. اساساً در روزگار ما به رسمیت شناختن ”دیگری“ و برقراری ارتباط با ”دیگری“ و گروه‌های اجتماعی دیگر را می‌توان به منزله معیاری برای تشخیص اصالت یا عدم اصالت اندیشه‌ها و شخصیت‌ها دانست. این انسان‌های کوچک و حقیر، اندیشه‌های بسته، دینِ بسته و متولیان دینِ بسته هستند که فقط در گروه اجتماعی خودشان و با گروه اجتماعی خودشان می‌توانند ارتباط برقرار کنند.» (همان: ۱۲۷ ــ ۱۲۸) «امام موسی صدر شخصیتی بود که روحانیان مسیحی، جوانان سکولار، مارکسیست‌ها و ... پای صحبتش می‌نشستند و در کلام وی چیزی وجود داشت که آنها با وی ارتباط برقرار می‌کردند و برقراری این رابطهٔ انسانی امری بسیار بنیادی و اساسی است. ]...[ امام موسی صدر در یکی از خطبه‌هایی که در کلیسای کبوشین بیروت در مقام خطیب سخن می‌گفت قرار گذاشت در یکی از نمازهای جمعه اسقف‌های مسیحی برای ایراد سخنرانی برای مسلمانان به مسجد آیند و حتی آن سخنرانی‌ها به منزلهٔ خطبه نماز تلقی شود. این نحوهٔ مواجه با ”دیگری“ امری است که غالباً با چارچوب‌های رایج اجتماعی سازگار نیست و همین امر یکی از مهم‌ترین پاشنه آشیل‌های حوزه‌های علمیه و روحانیون ما در جوامع جدید کنونی است.» (همان: ۱۲۹ ــ ۱۳۰)

گشودگی نسبت به دیگران!

«ویژگی سومی که در امام موسی صدر وجود دارد این است که وی نه فقط از قدرت برقراری ارتباط با دیگران برخوردار است، بلکه به دیگران گشوده نیز هست. مرادم از ”گشودگی به دیگری“ ]...[ فهم و تفسیر دیگری نه بر اساس نگرش و مفروضات ذهنی و اعتقادی خویش، بلکه بر اساس نگرش و مفروضات خود اوست. ]...[ ”گشودگی به دیگری“ نیز یکی دیگر از مهم‌ترین شاخصه‌هایی است که می‌توانیم به عنوان یک معیار برای بررسی شخصیت‌ها و اندیشه‌ها استفاده کنیم.» (همان: ۱۳۰ ــ ۱۳۱)

ادب مراوده با دیگری!

«ویژگی بسیار مهم و قابل توجه دیگر امام موسی صدر این است که وی ادب ارتباط با دیگری را به خوبی می‌دانست. ]...[ وی وقتی به سراغ دیگری می‌رفت به خوبی می‌دانست که باید با زبان خود او با او سخن بگوید. امام موسی صدر همواره با زبان و لسان خاصِ مخاطب با وی سخن می‌گفت. امام موسی صدر به خوبی آگاه بود که باورهای دینی، فرهنگی و اعتقادی او فقط برای خودش مشروعیت، حجیت و مرجعیت دارد، اما به هیچ وجه دلیلی وجود ندارد که باورهای مورد پذیرش خود او برای دیگران هم مشروعیت و مقبولیت داشته باشد.» (همان: ۱۳۲) «امام موسی صدر، برخلاف بسیاری از ما، در خطبه‌ها و سخنرانی‌هایش از خودش و اعتقادات و باورهای خودش شروع نمی‌کند. مواجههٔ او با مسائل و با دیگران به هیچ وجه خودبنیادانه نیست. او به ”کلمه سواء“ دعوت می‌کرد. ]آل‌عمران: ۶۴[» (همان: ۱۳۳ ــ ۱۳۴)

قدرتی با تکیه بر کلام و کلمه

«نکته قابل‌ملاحظهٔ دیگر در شخصیت امام موسی صدر این است که او از قدرت و اقتداری برخوردار بود که به پشتوانهٔ هیچ قدرت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی‌‌ای حاصل نیامده بود؛ بلکه صرفاً برخاسته از قدرت کلمه و کلام و نیروی درونی و معنوی او بود.» (همان: ۱۳۵)

«به گمانم، امام موسی صدر فرزندِ نمونه‌ای از عالَم اسلام است. شخصیت او نشان می‌دهد که عالَم و فرهنگ اسلامی، علی‌رغم ضعف‌ها و بحران‌های بسیارش، هنوز قدرت زایندگی خویش را به طور کامل از کف نداده است و هنوز می‌تواند آبستن ظهور شخصیت‌های بزرگ انسانی باشد. به گمانم، بشریت و نیز جهان اسلام و حوزه‌های علمیه و روحانیت ما به الگویی چون امام موسی صدر، که در سیمایش هیچ نشانی از فرقه‌گرایی و خشونت وجود نداشت، شدیداً نیازمند است.» (همان: ۱۳۶)

 

یادداشت‌ها:

ـ عبدالکریمی، بیژن. (۱۳۹۷). آینده روحانیت و جهان معاصر. تهران: نقد فرهنگ.

ـ یادداشت‌های مرتبط:

دگرپذیری و احترام به عقاید دیگران!
چرا دین‌شناسی امام موسی صدر مهم است؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

معیشت و ارزش‌های دینی!

آینده روحانیت و جهان معاصر

بیژن عبدالکریمی می‌نویسد:

«مردم ما، یعنی یگانه کشور شیعه جهان، در روزگار کنونی و در زیست جهان معاصر تحت فشار بسیار زندگی می‌کنند. آنان برای اینکه بتوانند در جهان کنونی از یک زندگی شایسته و درخوری برخوردار باشند باید به درآمد سرانه سالیانه‌ای حداقل حدود ۲۰ هزار دلار دست یابند و جامعه ما به دلیل توسعه‌نیافتگی با این مقدار بسیار فاصله دارد. در یک چنین شرایطی چه بسیار استعدادهای انسانی لِه شده، نمی‌توانند شکوفا شوند و در شرایط سخت و دشوار زندگی قربانی می‌شوند. در یک چنین شرایطی صرفاً با وعظ، خطابه و منبر نمی‌توان از ارزش‌های بزرگ دینی و معنوی در فرهنگ اسلامی و شیعی دفاع کرد و انتظار تحقق آنها را در جامعه داشت. در یک چنین شرایطی، مردم و جامعه از روحانیت و حوزه‌های علمیه چه بسا فاصله گرفته، نسبت به سنت تاریخی و نهادهای متولی آن دچار دل‌آزردگی یا خدای‌ناکرده احساس و هیجانات خشم و کینه گردند. ]...[

ما برای توسعه کشور نیاز به ”حضور مردم“ داریم. روحانیت این توان را دارد که مردم را به صحنه بکشد. مرادم از ”کشیدن مردم به صحنه“، فراخواندن جامعه به حضور در صحنه سیاسی، حضور در راه‌پیمایی‌ها یا شرکت در انتخابات‌های گوناگون نیست. این گونه فراخوانی‌ها حاصل نگاه ابزاری به مردم و مواجهه ابزاری با آنان است. برای توسعه نیاز به حضور واقعی مردم در صحنه‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی داریم. وجود نهادهایی مستقل از دولت و گاه شاید در برابر دولت و قدرت سیاسی، برای توسعه کشور لازم است. ما باید دریابیم که توسعه کشور مهم‌تر از حفظ منافع سیاسی یک جناح سیاسی خاص است.

اما متأسفانه روحانیت و حوزه‌های علمیه ما کمتر به این امور مهم می‌اندیشند. بنابراین، روحانیت و حوزه‌های علمیه ما، بیش از آنکه دغدغه مباحث نظری، فقهی یا سیاسی صرف را داشته باشند، باید همّ و غم اصلی خود را بر اساس این اصل ]...[ که ”مَنْ لا مَعاش لَهُ لا مَعادَ لَهُ“، بهبود اوضاع زندگی مردم و نجات مردم از زیر این فشار سهمگین قرار دهند. روحانیت و حوزه‌های علمیه ما باید دریابند مسئله عقب‌افتادگی‌های تاریخی و اقتصادی و توسعه‌نایافتگی ما یک مسئله سیاسی نیست، بلکه مسئله‌ای ملی و فراسیاسی است و روحانیت و حوزه‌های علمیه ما برای آنکه بتوانند شأن و جایگاه خود را در جامعه کنونی حفظ نمایند، باید یک چنین درکی غیرصنفی، غیرجناحی، ملی و فراسیاسی از مسائل بزرگ کشور، همچون توسعه‌نایافتگی، داشته باشند و مسئولیت خطیر خویش را در ایفای نقش در روند توسعه کشور برعهده گیرند. روحانیون و حوزویون ما باید دریابند در یک کشور فقیر و توسعه‌نایافته ارزش‌های متعالی اسلامی و شیعی معنای حقیقی و امکان واقعی تحقق خود را نمی‌یابند و برعکس، در یک کشور ثروتمند و توسعه‌یافته این ارزش‌ها شکل و شمایل و معنای دیگری پیدا خواهند کرد.» (عبدالکریمی، 1397: 19 ــ 20)

 

یادداشت‌ها:

ـ عبدالکریمی، بیژن. (1397). آینده روحانیت و جهان معاصر. تهران: نقد فرهنگ.

ـ یادداشت مرتبط:

آدمی اول اسیر نان بود!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

بزرگ‌ترین آفت روحانیت!

آینده روحانیت و جهان معاصر

بیژن عبدالکریمی می‌نویسد:

«روحانیت امری یکدست و یکپارچه نیست و از اقشار و لایه‌های گوناگونی تشکیل شده است؛ از روستاییان بسیار ساده‌اندیش، غیرمتخصص و عوام گرفته تا مراجع بزرگ و عالی‌قدری که فهمی علمی، عمیق و تخصصی از تاریخ اسلام، حدیث و روایات، علم تفسیر و فقه دارند. لیکن سیطرهٔ نوعی عوام‌زدگی و عوام‌گرایی در درک بسیاری از مسائل جهان کنونی و نیز در مواجهه با مسائل بسیار سترگ جهان و جوامعِ معاصر شاید بزرگ‌ترین آفتی باشد که به روحانیت و حوزه‌های علمیه ضربه عظیمی وارد می‌کند. فاصله گرفتن از عوام‌گرایی و عوام‌زدگی و در حاشیه نماندنِ مراجع بزرگ و استادان برجسته حوزه و از صحنه خارج ساختن اقشار عوام موجود در حوزه‌های علمیه بی‌تردید می‌تواند به حفظ بیشتر شأن و جایگاه روحانیت در جوامع امروزی یاری رساند.» (عبدالکریمی، 1397: 16)

 

یادداشت‌ها:

ـ عبدالکریمی، بیژن. (1397). آینده روحانیت و جهان معاصر. تهران: نقد فرهنگ.

ـ یادداشت مرتبط:

عوام‌زدگی روحانیت را فلج کرده است!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

شکاف اجتماعی میان جامعه و روحانیت!

سید محمدعلی ایازی می‌گوید:

بخش‌هایی از جامعه ما نمی‌توانند حرف روحانیت را بفهمند و روحانیت هم نمی‌تواند حرف جامعه را دریابد؛ در نتیجه، شکاف فرهنگی و اجتماعی به وجود آمده است. ایجاد ”شکاف اجتماعی“ میان بخش‌هایی از جامعه و روحانیت به دلیل عملکرد نابسامان حوزه به وجود آمده است.

عدم تناسب میان کمیت و کیفیت طلاب!

حوزه بدون اینکه امکانات و ابزارهای لازم علمی و آموزشی و جذب و برنامه‌ریزی برای استفاده از حوزه و روحانیت وجود داشته باشد، طلبه پذیرفت و بسیار بزرگ شده است. ]...[ اما سؤال این است که از این مجموعه برای چه تعداد از آنها مطلوبیت و مفیدیت نهایی در نظر گرفته شده و این حجم کمّی تا چه میزان با حجم کیفی و تأمین نیازهای دینی تناسب دارد؟! البته باید تأکید کنم که در دانشگاه‌ها هم با مشکل عدم تناسب میان کمیت و کیفیت مواجه هستیم، چون در دانشگاه‌ها هم گاهی میان دانشجویانی که می‌پذیرند با نیاز علمی و سطح گرفتن دانشجو هیچ تناسبی وجود ندارد.

عدم تناسب بودجه‌ها با بازدهی!

در حوزه علمیه توسعه فیزیکی اماکن و ساختمان‌های اداری بسیار شده، یعنی ساختمان‌سازی و دستگاه‌های اداری بسیار بزرگی ساخته شده است؛ ساختمان‌ها، اتاق‌ها و بودجه‌هایی که به حوزه علمیه تزریق شده هیچ تناسبی با بازدهی و کارکرد آن در حل مشکلات اخلاقی و معنوی جامعه ندارد. اگر این ساختمان‌سازی‌ها در یک شرایط مطلوب و براساس نیازسنجی ساخته شوند، مناسب و مفید است، اما اینکه این همه ساختمان ساخته شود و تشریفات اداری و بروکراسی فراهم شود و در مقابل بازدهی لازم را برای توانمند کردن و مفید و کارایی لازم طلاب نداشته باشد و مشکلات مالی و علمی را پاسخ نداشته باشد، جای سؤالاتی جدی را به وجود می‌آورد.

ناتوانی حوزه علمیه در پاسخ‌گویی به نیازها!

حوزه علمیه امروز در رابطه با نیازهایی که جامعه دارد پویایی و پویندگی لازم را ندارد. نمی‌خواهم بگویم پویایی امروز حوزه قابل قیاس با قبل از انقلاب است، بلکه تحولات بسیاری در حوزه اتفاق افتاده است؛ امروز محققان، نویسندگان و مبلغان بسیاری داریم که در گذشته نبوده‌اند و جامعیت و پویندگی که امروز در حوزه ایجاد شده قابل قیاس با قبل از انقلاب نیست. اما به همان نسبت نیازها افزایش پیدا کرده، توقعات بیشتر شده و کمیت حوزه قابل قیاس نیست، اما کیفیت لازم را پیدا نکرده است، و در مجموع با توجه به نیازهای فراوانی که در این جهت هست پاسخ‌گویی لازم وجود ندارد.

شکاف اجتماعی میان روحانیت و جامعه!

امروز جامعه ما نسبت به ۳۰ سال پیش بسیار تحول پیدا کرده است؛ شبکه‌های اجتماعی که امروز به وجود آمده دانش مردم را زیاد و توقعات مردم را افزایش داده است؛ همه این موارد الزامی برای روحانیت به وجود می‌آورد که خود را روزآمد کند. این اتفاق باعث شده که بخش‌هایی از جامعه ما نمی‌توانند حرف روحانیت را بفهمند و روحانیت هم نمی‌تواند حرف جامعه را دریابد؛ در نتیجه، شکاف فرهنگی و اجتماعی به وجود آمده و قهراً این شکاف هست و باید به صورت جدی به این مسئله و همچنین آثار و علل آن توجه و رسیدگی کرد. (شفقنا، دسترسی در 1397/7/20)

 

یادداشت‌ها:

ـ شفقنا (انتشار در 1397/7/15)

ـ یادداشت‌ مرتبط:

مهجوریت قرآن در حوزه‌های علمیه!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

عوام‌زدگی روحانیت را فلج کرده است!

مطهری و ده گفتار

شهید مطهری می‌نویسد:

«آفتی که جامعهٔ روحانیت ما را فلج کرده و از پا درآورده است ”عوام‌زدگی“ است. عوام‌زدگی از سیل‌زدگی، زلزله‌زدگی، مار و عقرب‌زدگی بالاتر است. این آفت عظیم معلول نظام مالی ماست. روحانیت ما در اثر آفت عوام‌زدگی نمی‌تواند، چنانکه باید، پیشرو باشد و از جلو قافله حرکت کند و به معنی صحیح کلمه هادی قافله باشد؛ مجبور است در عقبِ قافله حرکت کند. خاصیت عوام این است که همیشه با گذشته و آنچه به آن نحو خو گرفته پیمان بسته است، حق و باطل را تمیز نمی‌دهد. عوام هر تازه‌ای را بدعت و هواوهوس می‌خواند، ناموس خلقت و مقتضای فطرت و طبیعت را نمی‌شناسد؛ از این رو، با هر نوی مخالفت می‌کند و همیشه طرفدار حفظ وضع موجود است.» (مطهری، 1382: 302 ــ 303)
«روحانیت عوام‌زده ما چاره‌ای ندارد از اینکه همواره سکوت را بر منطق، سکون را بر تحرک، نفی را بر اثبات ترجیح دهد، زیرا موافق طبیعت عوام است. حکومتِ عوام منشأ رواج فراوان ریا، مجامله و تظاهر و کتمان حقایق و آرایش قیافه و پرداختن به هیکل و شیوع عناوین و القاب بالابلند در جامعه روحانیت ما شده ]است[، که در دنیا بی‌نظیر است. حکومت عوام است که آزادمردان و اصلاح‌طلبان روحانیت ما را دلخون کرده و می‌کند.» (همان: 303 ــ 304)

«چرا حوزه‌های علمیه ما از صورت دانشگاه دینی به صورت ”دانشکده فقه“ درآمده ]است[؟ چرا علما و فضلای ما همین که معروف و مشهور شدند، اگر معلومات دیگری غیر از فقه و اصول دارند، روی آنها را می‌پوشانند و منکر آنها می‌شود؟ چرا بیکاره و علف هرزه در محیط مقدس روحانی ما زیاد است، به طوری که یک زعیم روحانی مجبور است، برای آب دادن یک گل، خارها و علف‌ هرزه‌های زیادی را آب بدهد؟ چرا در محیط روحانی ما سکوت و سکون و تماوت و مرده‌وَشی بر منطق و تحرک و زنده‌صفتی ترجیح دارد؟ چرا حریت فکر و عقیده در میان ما کمتر وجود دارد؟ چرا برنامه تعلیمات طلاب و محصلین علوم دینی مطابق احتیاجات روز تنظیم نمی‌شود؟ چرا روحانیون ما، به جای آنکه پیشرو و پیشتاز و هادی قافله اجتماع باشند، از دنبال قافله حرکت می‌کنند؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟» (همان: 307)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی. (1382). ده گفتار. چاپ نوزدهم. تهران: انتشارات صدرا.

ـ یادداشت مرتبط:

بزرگ‌ترین آفت روحانیت!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز