شاهسوندی و خانهزاد درباره «گفتاری بودن زبان قرآن» مینویسند:
«قرآن به عنوان کتاب برخاسته از سنت شفاهی که در فضایی گفتاری رشد و نمو یافت هویت شفاهی خود را فریاد میزند. این سابقه شفاهی موجب میشود کلام وحی در قالب متن بعضاً ناپخته و گنگ به نظر آید ــ مخصوصاً وقتی تغییرات سبکی (مخاطب) بروز میکند. علت این امر تفاوتهای کلام گفتاری و نوشتاری است. بدیهی است که کلام نوشتاری به ابزارهای شفاهی که گویندگان هر زبان در محیط واقعی به کار میگیرند دسترسی ندارد؛ و در عوض، به پارهای نشانههای تعریفشده که همان علایم سجاوندی است متوسل میشود تا فقدان برخی عناصر شفاهی را که برای انتقال صحیح ضروری است جبران نماید. بدون این علایم، درک متن با مشکل روبهرو است و برقراری ارتباط زمان بیشتری میبرد و چه بسا اصلاً ممکن نباشد. یک نویسنده به طور مثال از ویرگول استفاده میکند تا مکث گوینده را نشان دهد. قرآن نمونه تمامعیار زبانی شفاهی است که بدون ایجاد سازگاری با اصول نگارش به متن تبدیل شده است، چراکه در میان مسلمانان باور این بوده و هست که قرآن کلام خداست و لذا کوچکترین تغییری نباید در آن رخ دهد.» (شاهسوندی و خانهزاد، ۱۳۹۲: ۳۵۳ ــ ۳۵۴) «قرآن با توجه به کارکردهای اولیه آن دارای شالودهای شفاهی بوده [است] که متن آن بدون تغییرات ساختاری به متن نوشتاری تبدیل شده است.» (همان: ۱۴۵)
«بخشی از ماهیت شفاهی زبان قرآن زمانی نمایان میشود که خطابشونده یا گوینده تغییر کند.» (همان: ۴۶) «گاهی متکلم حین صحبت با شخصی، رو به شخص دیگری کرده و کلامش را ادامه میدهد و به این ترتیب مخاطب کلام از شخصی به شخص (یا اشخاص) دیگر تغییر مییابد. این تغییر ممکن است کارکرد خاصی را در نظر داشته یا اینکه متکلم بنا به اقتضای کلام و نیز موقعیتی که در آن قرار دارد، مخاطبِ سخنش را عوض کرده باشد. بدیهی است که چنین فرایندی قاعدتاً در کلام شفاهی نمود مییابد و اصولاً نمیتوان برای آن جایگاهی در کلام نوشتاری قائل شد.» (همان: ۲۳۹) «تغییر متکلم را نیز تا حدودی باید محصول ماهیت شفاهی قرآن دانست، چرا که علم به بافت شفاهی اولیه است که میتوان متکلم جدید را به واسطه برخی اشارات غیرکلامی به خوبی تشخیص داد. لکن در قرآن مکتوب شخص (خواننده یا مترجم) نمیتواند نسبت به هویت این صدای نوظهور مطمئن باشد.» (همان: ۳۵۷)
«متون الهی را باید دارای مبنای شفاهی دانست. این نکته میتواند در فهم هرچه بهتر کارکردهای ارتباطی یک کلام مکتوب کمک مؤثری باشد. از این منظر، قرآن استثنا نیست؛ اگر میخواهیم ارزشهای ارتباطی آن را درک کنیم، باید به آن به دیده یک روایت شفاهی بنگریم.» (همان: ۱۳۵ ــ ۱۳۶) «در حال حاضر، نمیدانیم پیامبر (ص) از چه قسم ارتباطهای غیرکلامی بهره میبردند. اما یک چیز مسلم است: حرکات بدن، حالات چهره و سایر ابزارهای زبان غیرکلامی در کنار زبان کلامی میتوانست قدرت عبارات و در نتیجه تأثیر پیام و ارتباط را ارتقا ببخشد.» (همان: ۱۴۳)
«میتوان گفت قرآن شفاهی در صدر اسلام و در بافت اولیه خود دارای کارکردهای بسیار بهتر از نسخه چاپی آن در عصر حاضر بود.» (همان: ۱۷۶) «به نظر میرسد امروز این کلام اصالتاً شفاهی فاقد برخی کارکردهایی است که در طول ۲۳ سال نبوت پیامبر (ص) از آن برخوردار بود. قرآن به عنوان نسخهای مکتوب با قرآن به عنوان کلامی شفاهی که در زمان پیامبر (ص) معمول بود تفاوت بسیار دارد، زیرا که ظرفیت برقراری ارتباط با مخاطبان به دو علت متفاوت است: نخست اینکه، مفهوم خطابشونده در زمان نزول قرآن نمودی عینی و رودررو داشت که همان اعراب بدوی بودند، حال آنکه خطابشوندگان متن مکتوب در عصر حاضر هنگام قرائت متن مفهومی مجازی از خطاب را تجربه میکنند. [...] دلیل دوم به نحوه ارتباط در زمان پیامبر (ص) یعنی زمانی که ایشان کلام وحی را با صدای بلند ابلاغ میفرمود برمیگردد.» (همان: ۱۴۰ ــ ۱۴۱) «نزول قرآن و ابلاغ آن به شکل شفاهی قابلیت ارتباطی آن را نسبت به قرآن در شکل مکتوب در جایگاه برتری قرار میدهد. پر واضح است که کلام شفاهی از توانش ارتباطی مخاطب بهره بسیار بیشتری میبرد. نکته حائز اهمیت این است که زبان شفاهی با استفاده از ارتباط غیرکلامی و عواملی که در محیط برقراری ارتباط وجود دارد میتواند معانی بسیاری را بینیاز از اظهار در قالب واژهها به مخاطب منتقل نماید.» (همان: ۱۴۴)
«اینکه قرآن نمونهای از یک کلام شفاهی است البته چیزی از اهمیت آن به عنوان یک متن تأثیرگذار نمیکاهد؛ بلکه برعکس، به نظر میرسد خصایص شفاهی کلام وحی، همچون کاربرد قالبهای خطابی و تغییر مخاطب، پویایی متن را افزایش و قدرت قرآن را در قالب متنی تقویت کرده است.» (همان: ۲۴۳)
یادداشتها:
ـ شاهسوندی، شهره و خانهزاد، امید. (۱۳۹۲). تغییر مخاطب در قرآن. قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.