«و از هیچ بیهودهــسوگندخوار بیمقداری اطاعت مکن.» (قلم:10)
یادداشتها:
ـ قرآن. ترجمه بهاءالدین خرمشاهی (1386). تهران: انتشارات دوستان.
«و از هیچ بیهودهــسوگندخوار بیمقداری اطاعت مکن.» (قلم:10)
یادداشتها:
ـ قرآن. ترجمه بهاءالدین خرمشاهی (1386). تهران: انتشارات دوستان.
شهید مطهری درباره «پُرسوگندخواری» مینویسد:
«آیا برای هر راستی باید قسم خورد؟ نه. در روایات و دستورات دینی زیاد داریم که قسم را خوار نکنید، ولو برای هر حرف راستی. آخر همه جا که جای واللهِ و باللهِ نیست؛ موارد خاصی. انسان خودش باید طوری عمل کند و طوری باشد که دیگران به او آنقدر اعتماد داشته باشند که وقتی یک جمله میگوید، چون او را صادق میدانند، حرفش را راست بدانند. چنین اشخاصی اصلاً احتیاج یه قسم خوردن ندارند؛ قسم هم که نخورند، افراد حرفشان را باور میکنند. وقتی که انسان خودش بیمایه است و میداند که دیگران به حرفش اعتماد ندارند، دائماً قسم میخورد. قسم راست خوردن هم از نظر شرعی یک امر زشتی است. ما روایات زیادی داریم که قسم راست هم جز در مواقع ضرورت نباید به کار رود.» (مطهری، 1378: 264)
«اگر انسان خودش یک شخصیت اخلاقی داشته باشد، خودش پیش خودش یک وزن اخلاقی داشته باشد، اگر خودش به سخن خودش اعتماد داشته باشد و اگر دیگران به سخن او اعتماد داشته باشند، احتیاجی به قسم نیست. ولی آدمهای حقیر و پست و کموزن هستند که پُر سوگند میخورند.» (همان.) «در واقع، یعنی هر جا مردمی را دیدید که پُر سوگند میخورند این را دلیل پستی آنها بدانید. اگر به راست هم پُر سوگند بخورند پستاند، تا چه رسد که به دروغ پُر سوگند بخورند.» (همان: 265)
یادداشتها:
ـ مطهری، مرتضی (1378). آشنایی با قرآن. جلد 8. چاپ ؟. تهران: انتشارات صدرا.
«در روزگار پیامبر (ص) آنقدر دروغ به آن حضرت نسبت داده شد که ایستاد و خطابه ایراد کرد و فرمود: ”هر کس از روی عمد به من دروغ نسبت دهد جایگاه او پر از آتش است.“» (نهجالبلاغه: خطبه 210)
یادداشتها:
ـ نهجالبلاغه. ترجمه محمد دشتی (1386). تهران: قدر ولایت.
مرحوم حسینعلی راشد:
«بعضی سادهلوحان خوشنیت هستند که گمان میکنند برای وادار کردن مردم به کارهای خوب و جلوگیری از کارهای بد، اگر احادیثی راجع به فضایل آن اعمال یا بدی این معصیتها جعل کنند و برای مردم بخوانند، عیب ندارد؛ زیرا میگویند مقصود صحیح است و جعل حدیث برای آنکه مردم را به مقصود صحیحی برساند جایز است. باید متوجه بود که این گناه و اشتباهی بزرگ است، که علاوهبر داشتن تمام گناههای دروغ، باعث فساد و خرابی دین خدا میشود. آنکه دین را آورده عقلش از ما رساتر بوده و اهل این فن بوده ]است]. در هر جا که سکوت کرده، باید سکوت کنیم و آنچه را نگفته، نباید بگوییم و هرچه گفته به همان اندازه که گفته باید نقل کنیم و کموزیاد نکنیم. ما نباید دایه دلسوزتر از مادر باشیم و کاسه داغتر از آش. ما باید ناقل امین باشیم؛ دین خدا را بیکموزیاد بفهمیم و عمل کنیم و به مردم برسانیم؛ وگرنه برای آنکه ابرویش را درست کنیم، چشمش را کور خواهیم کرد.» (راشد، 1323؛ به نقل از اسلامی اردکانی، 1382: 525 ــ 526)
یادداشتها:
ـ راشد، حسین علی. (1323). دروغ مصلحتآمیز. در: اسلامی اردکانی، سید حسن. (1382). دروغ مصلحتآمیز: بحثی در مفهوم و گستره آن (پیوست: صص 519 ــ 526). قم: بوستان کتاب.
گاو را دارند باور در خدایی عامیان
نوح را باور ندارند از پی پیغمبری
(سنایی، دیوان اشعار، قصاید: قصیده 185)
یادداشتها:
ـ گنجور (دسترسی در 1396/4/26)
محمد اسفندیاری درباره «ویژگیهای دین عامیانه» مینویسد:
«مهمترین ویژگی دین عامیانه این است که بحث عقلی را برنمیتابد و چونوچرا را جایز نمیشمارد و عقلگریز است. اینکه گفتهاند: «زیر هر ”چرا“ شیری نهفته است» (تَحتَ کُلِّ «لِمَ» اَسدٌ) و یا «”چرا چنین“ دروازه دوزخ است» مربوط به دین عامیانه است. چون نمیتواند پاسخ چرا را بدهد، چنگ و دندان شیر را به رخ میکشد و سؤالکشی میکند. پیروان دین عامیانه بر آناند که دین را باید مانند کپسولی بلعید، نباید جوید. باید ایمان بیاوریم تا بفهمیم، نه اینکه بفهمیم و ایمان بیاوریم.» (اسفندیاری، 1395: 132)
«ویژگی دیگر دین عامیانه نقلگرایی است. در این دین، نقل و روایت بیش از عقل و درایت ارج دارد، و به جای اینکه مردم به اندیشیدن دعوت شوند، به پذیرفتن وادار میشوند. بنیاد دین عامیانه بر نقل است و پاسداران آنْ قوه حافظهاند تا قوه عاقله و مردم را چنین میخواهند. ایشان اگر اندکی درایت کنند، درمییابند که برخی از مطالبی که روایت میکنند ضعیف است، ولی دریغ از همان اندک درایت.» (همان: 133)
«ویژگی دیگر دین عامیانه خرافهآمیزبودن آن است. خرافات ناشی از عجز انسان از تفسیر محیط پیرامونش است. هنگامی که آدمی نتواند علت رخدادهای طبیعی را از دل طبیعت بیرون بکشد، به ما ورای طبیعت رو میآورد و موهوماتی میسازد. علم از بزرگترین دشمنان خرافات است و بسیاری از خرافاتی که از میان رفته به مدد روشنگری علم بوده است. از میان انواع خرافات خرافات دینی از همه بیشتر است و بدتر. از این رو که چهره دین را مخدوش و مردم را تخدیر میکند و مبارزه با آن دشوارتر است. مؤمنانی که خرافات را جزء دین میدانند نقد خرافات را نقد دین میشمارند و ناقدان را کافر یا بدکیش. ترس از همین اتهام است که بسیاری را از نقد خرافات بازمیدارد.» (همان: 134 ــ 135) «عوام خواهان دینی هستند که عجیبوغریب باشد و سرشار از خرافه. هرچه عجیبتر و غریبتر و خرافهتر باشد، بیشتر دین میدانند. ترازوی عقل عوام همواره در کار است و هر چیز را با عقل توزین میکنند، الا دین را. به دین که میرسند، این ترازو را عاطل مینهند و بر باطل میروند. میپندارند سخن گفتن از عقل در عرصه دین توهین به دین است و در اینجا باید عقل را تعطیل کرد.» (همان: 135)
یادداشتها:
ـ اسفندیاری، محمد. (1395). آسیبشناسی دینی. تهران: کویر.
چیست این سقف بلند ساده بسیارنقش
زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست
(حافظ، غزلیات، غزل شماره 71)
یادداشتها:
ـ گنجور (دسترسی در 1396/4/21)
«و آسمان را توانمندانه برافراشتیم و ما توانمندیم» (ذاریات: 47)
یادداشتها:
ـ قرآن. ترجمه بهاءالدین خرمشاهی (1386). تهران: انتشارات دوستان.
مرتضی مطهری درباره «علامت قبولی روزه» میگوید:
«پس اگر ما ماه رمضانی را گذراندیم، شبهای احیایی را گذراندیم، روزههای متوالی را گذراندیم و بعد از ماه رمضان در دل خودمان احساسی کردیم که بر شهوات خودمان بیش از پیش از ماه رمضان مسلط هستیم، بر عصبانیت خودمان از سابق بیشتر مسلط هستیم، بر چشم خودمان بیشتر مسلط هستیم، بر زبان خودمان بیشتر مسلط هستیم، بر اعضا و جوارح خودمان بیشتر مسلط هستیم و بالأخره بر نفس خودمان بیشتر مسلط هستیم و میتوانیم جلو نفس امّاره را بگیریم، این علامت قبولی روزهٔ ماست.» (مطهری، 1387: 50)
یادداشتها:
ـ مطهری، مرتضی (1387). آزادی معنوی. چاپ چهلم. تهران: انتشارات صدرا.