محمد سروش محلاتی در مصاحبه با روزنامه جمهوری اسلامی میگوید:
ـ آقای مطهری
[...] در کتاب یادداشتها، جلد پنجم آن آورده است که «حکومت به مفهوم اسلامی آن،
واقعا ولایت و سرپرستی است و در آن رأی و اراده مردم دخالت ندارد» و در جلد دهم یادداشتها
هم که مربوط به سالهای اخیر عمر ایشان است، ایشان نظرات مختلف مربوط به حق حاکمیت
را مطرح میکند و نظریه «حق الهی» را - که همان نظر معروف در میان علماست - این
طور توضیح داده که «ماهیت حکومت، ولایت بر جامعه است، نه نیابت از جامعه و وکالت
از جامعه، و فقه هم این مسأله را با عنوان «ولایت حاکم» مطرح کرده است، از نوع ولایتی
که بر قصّر و غیب دارد. پس ملاک، انتخاب مردم نیست، انطباق با معیارهای الهی است و
با آن انطباق، (فرد) خودبهخود حاکم میشود.» [...] البته این را هم باید اضافه کرد، که
آقای مطهری شخصاً با این نظریه موافق نیست، ایشان در مصاحبه تلویزیونی خود درباره
جمهوری اسلامی که در همان آغاز جمهوری اسلامی انجام گرفت و بعداً در کتاب آینده
انقلاب اسلامی به چاپ رسید، گفتهاند که فقیه را خود مردم برای رهبری «انتخاب» میکنند،
و در آنجا انتصاب را نفی کردهاند، و بر این اساس نتیجه گرفتهاند که ولایت فقیه،
با اصول دموکراسی، منافاتی ندارد.
ـ آقای مطهری،
دو نظریه را در حد احتمال در تحلیل ماهیت رأی و انتخاب مطرح کردهاند: نظر اول
وکالت است، یعنی شهروندان با انتخاب خود، وکلای خود را تعیین میکنند. این نظریه
مبتنی بر آن است که خود مردم برای تدبیر امور خویش در جامعه دارای حق هستند، لذا
از طرف خود جانشین و نایب انتخاب میکنند و دلیل این انتخاب آن است که شهروندان نمیتوانند
همگی به طور مستقیم در تصمیمگیریهای کلان کشور دخالت داشته باشند، از این نظر
وکالت متصدیان کار مملکت مثل وکالتی است که هیئت مدیره یک شرکت از سهامداران آن پیدا
میکنند. نظریه دوم، تفویض است یعنی جامعه نیاز به قیم و سرپرست دارد، کسی که حالت
پدر در خانواده را داشته باشد و کار کودکان را به عهده گیرد، و چون همه مردم نمیتوانند
به چنین موقعیتی دست یابند، لذا با حضور در انتخابات، این حق خود را به یک یا چند
نفر تفویض میکنند. البته استاد مطهری، همان نظریه اول را ترجیح دادهاند و حقیقت
رأی دادن را وکالت میدانند (م.آ.ج۲۹،ص۴۶۶).
ـ ایشان [شهید
مطهری] در همان مصاحبه تلویزیونی در اول تشکیل نظام توضیح داده است که جمهوری بودن
نظام به معنی آن است که «مردم حق حاکمیت دارند و حق حاکمیت به معنی این است که
مردم حق دارند که سرنوشت خودشان را خودشان در دست بگیرند.»
ـ آقای مطهری
در مواجهه با این دیدگاه رایج، نیامد به اثبات ولایت برای زنان بپردازد، بلکه او
اساسا «ولایت» را حتی برای مردان هم انکار کرد! مطهری گفت: «کشورداری، امروزه ماهیت
وکالتی دارد و زنان هم مثل مردان میتوانند برای اداره امور جامعه خود و کارهایی
که به خودشان مربوط است، نماینده انتخاب کنند و یا نماینده شوند، زیرا ذکورت، شرط
وکالت نیست، حتی اگر شرط ولایت باشد. ایشان معتقد بود و میگفت: «ما فکر میکنیم
رای دادن وکیل گرفتن است و وکیل گرفتن حق عمومی برای زن و مرد است و این مطلب یعنی
رأی دادن زن فی حد ذاته اشکال ندارد.»
ـ بعد از
فوت آیتالله بروجردی که مسأله حق رأی زنان مطرح شد (۱۳۴۰) علمای قم بالاتفاق، اعم
از مراجع و علمای دیگر مثل علامه طباطبایی، آن را انکار کردند و بیانیه دادند. ولی
همان موقع استاد مطهری به مراجع متذکر شد که این نظر آقایان، پایه و اساس محکم
اسلامی ندارد و نباید بر آن اصرار ورزید. در همان سالها یک کتابچه در قم منتشر شد
به نام «زن و انتخابات» برای اثبات اینکه زنان نباید در انتخابات شرکت کنند. شهید
مطهری از اول در مقابل این جریان فکری موضع داشت.
ـ بر اساس
نظر استاد مطهری، اساسا حکومت امروزی، از مقوله ولایت نیست، و چون وکالت است،
کارگزاران حکومت، نمایندگان مردماند و همانطور که در مجلس به کار تقنین میپردازند،
در دولت و قوه مجریه هم به کار اجرا مشغول میشوند.
ـ عین کلام
استاد مطهری چنین است: «اگر امام به حق را مردم از روی جهالت و عدم تشخیص نمیخواهند،
او به زور نباید و نمیتواند خود را به مردم به امر خدا تحمیل کند، لزوم بیعت هم
برای این است.»
متن کامل این
مصاحبه را میتوانید در وبگاه محمد سروش محلاتی یا شبکه اجتهاد بخوانید (دسترسی در 1396/2/23).
یادداشتها:
ـ وبگاه محمد
سروش محلاتی (دسترسی در 1396/2/23)
ـ شبکه اجتهاد (دسترسی در
1396/2/23)