آیتالله حیدری:
«در اینکه مردان و زنان از نظر تکوینی و وجودی ــ چه در بُعد جسمی، چه در بُعد روحی و روانشناختی، و چه از جهت دستگاههای ادراکی و معرفتشناختی ــ به گونهای متفاوت خلق شدهاند تردیدی نیست، اگرچه این تفاوت بارِ ارزشی ندارد تا بهانۀ برتری و شرافت مردان بر زنان یا بالعکس شود.
این اختلاف در خلقت تا حدودی و در برخی زمینهها باعث تفاوت مرد و زن در فهم، برداشت و قرائت آنها در موضوعات گوناگون ــ به ویژه در مواجهه با نصوص دینی ــ میشود؛ یعنی در عین اشتراکاتی که زنان و مردان در فهم دین دارند مانند تلقّی یکسان از ممدوح بودن عدالت و خوشاخلاقی یا مذموم بودن ظلم و تعدّی، اما در عین حال، در برخی دیگر از مسائل، از برداشت و قرائتی متفاوت و حتی متعارض با یکدیگر برخوردارند.
از دیدگاه ما، زنان هم مانند مردان، باید به طور جدّیتر به میدان علم بیایند و فهم و قرائت زنانهٔ خودشان از نصوص دینی را ارائه دهند، زیرا فهم مردان ــ یعنی فقها و مفسرینِ مَرد از آیات و روایات ــ بدون اینکه لزوماً تعمّد و غرض بدی داشته باشند، بلکه صرفاً به دلیل حاکمیت نظام روانشناختی و روحی و معرفتشناختی مردانه، با فهم زنان متفاوت و گاهی متقابل است!
از همین رو، زنان باید مجتهد و عارف و فقیه و فیلسوف و متکّلم و مفسّر و حدیثشناس و در یک کلمه ”دینشناس“ و ”صاحب مبنا“ بشوند، و در کنار قرائتِ مردان اظهارِ وجود کنند و قرائت متفاوت خودشان از دین ــ حداقل در برخی حوزهها و موضوعات ــ را در برابر فهم عالمانِ مرد ارائه بدهند و با صراحت و شهامت بگویند ما زنان، قرآن و روایات را چنین میفهمیم و شما مردان فلان مطلب را که دربارۀ مسائل و حقوق زنان است خطا متوجه شدهاید!
البته باید دقّت داشت که این نگرش نباید به نوعی تقابل ساختگی و نزاعگونه که مبتنی بر غرضورزی و مردستیزی یا زنستیزی است منجر شود، بلکه باید فضایی سالم برای رقابت علمی با رعایت موازین انسانی، اخلاقی و فراجنسیتی پدید آورد.
و اما به میان آمدن فهم و برداشت زنان از متون دینی، حداقل دو فایده و اثر مهم در بر دارد که ضرورت آن را آشکار میسازد.
فایدۀ اوّل: احقاق حقوق زنان
اوّلین اثر مثبتِ مطرح شدن جدّیِ قرائتهای زنان از معارف دینی این است که جامعۀ زنان به راحتی میتوانند با زبان خودشان ــ و نه از زبان مردان و به واسطۀ ایشان ــ نیازها و حقوق خودشان را تبیین کنند و به نحو علمی و استدلالی با صدای بلند بگویند فهم فقها از فلان مسأله و حقِّ مربوط به زنان خطا است و باید به گونهای که ما معتقدیم و برای اعتقاد خود دلیل هم داریم تصحیح و تغییر داد شود. جامعۀ علمی زنان باید به میدان تقابل سالم علمی با دینشناسان مرد وارد شوند، نه اینکه در حاشیه بنشینند تا عالمان و فقیهان مرد، دین را آن طوری که خودشان میفهمند ــ ولو نه به قصد سوء و دشمنی با زنان ــ تفسیر کنند و دربارۀ دنیا و آخرت زنان، از کوچکترین مسأله گرفته تا کلانترین امور، حکم وضع کنند و بعد از آن، زنان فقط به گونهای احساسی گِله کنند. بلکه باید صدها و هزاران کتاب فلسفی و عرفانی و تفسیری و فقهی و اصولی عمیق بنویسند و توان علمی و قدرت تاریخسازی خودشان را در وادی علم و اندیشهورزی اثبات کنند و داشتههای علمی و حتی توانمندیهای عملی و مدیریتی خودشان را به رخ مردان بکشند، البته همان طور که بیان شد و باز تکرار و تأکید میگردد، با رعایت اخلاق و بدون ایجاد دودستگیهای کینهتوزانه و رقابتهای ناسالم و تخریبی بین زنان و مردان. باید توجّه داشت که نگاه اخلاقی و فراجنسیّتی در همۀ مراحل این نگرش حاکم است.
فایدۀ دوّم: تکمیل و تعمیق فهم مردان از دین
دومین اثر و فایدۀ به میان آمدن دینشناسی زنان، تکمیل نمودن و تعمیق بخشیدن به فهم و قرائت مردان از معارف دینی است؛ یعنی از دیدگاه ما نه تنها مردان بینیاز از قرائت و دینفهمی زنان نیستند، و نه تنها عقل و شعور زنان کمتر از عقل و فهم مردان نیست، بلکه عالمانِ مرد نیازمند قرائت و دینشناسی زنان از نصوص دینی هستند، تا از این طریق شناخت و قرائت خودشان از آیات و روایات را گسترش و تکامل ببخشند! به بیان دیگر، نگاه تعاملی و تکاملی در حوزۀ روابط زناشویی، باید به عرصۀ دینشناسی و تکوّن معرفت دینی تسرّی پیدا کند؛ در غیر این صورت، هم قرائت زنانۀ صِرف از دین ناقص است، و هم قرائت مردانۀ صِرف از دین ناقص میباشد.
دینشناسی صحیح و عمیق، حاصل مجموعِ فهم عالمان مرد و عالمان زن از نصوص دینی، در طول تاریخ علم است. اگر از یک سو زنان متعددی در حوزۀ مطالعات دینشناسی، فقیه و فیلسوف و مفسّر بشوند و به تولید علم و اندیشه بپردازند (به عنوان نمونه، مثل خانم لیندا زاگزِبسکی در زمینۀ ”معرفتشناسی فضیلت“، و خانم هانا آرنت در حوزۀ ”فلسفۀ سیاست“ در فرهنگ غرب)، و از سوی دیگر فقها و فلاسفه و مفسرین و دینشناسان مرد، خودشان را بینیاز از برداشت زنان از دین ندانند و قرائت و فهم آنها را هم لحاظ کنند و بخوانند و بفهمند، در مجموع و نهایتاً نظام معرفتی و دینشناسی جامعۀ اسلامی، تغییر و تکامل محسوس و قابل توجّهی مییابد.
طبق این مبنا، عالمان دین نه تنها نباید به حرفها و دیدگاههای زنان بیتفاوت باشند، بلکه باید داوطلبانه به استقبال فهم زنان از دین بروند و به عقل و شعور ایشان احترام بگذارند، زیرا به دلیل وجود تفاوتهای جدّی، مهم و ارزشمند بین زنان و مردان از نظر فهم و دستگاه ادراکی و معرفتی، فهم زن و مرد از دین میتواند در عین تفاوت و تمایز، مکمّل و همافزا باشد. این نگرش یکی دیگر از تفاوتهای جوهری و بنیادین روش دینشناسی بنده با دیدگاه مشهور در حوزههای علمیه نسبت به زنان از دیدگاه اسلام است که در طول تاریخ، تسلّط و حاکمیّت داشته و هم اکنون نیز دارد!» (برگرفته از درس خارج فقه آیتالله حیدری با عنوان ”فقه زنان؛ تلاشی در جهت ارائه دیدگاهی نو“، دسترسی در 1398/10/13)
یادداشتها:
ـ پایگاه اطلاعرسانی دفتر آیتالله حیدری (انتشار در 1398/10/8)