سید حسن اسلامی اردکانی میگوید:
«از آموزههای اساسی قرآن این است که انسانهای خوب هنگامی که بر زمین گام برمیدارند آرام و نرم گام برمیدارند، متکبرانه گام برنمیدارند، متواضعانه گام برمیدارند. از آن طرف در قرآن آمده است ”وَ عِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا؛ بندگان خدا و عبادُ الرحمان کسانی هستند که بر زمین آرام گام برمیدارند.“ (فرقان/63) از آن طرف لقمان به فرزندش وصیت میکند ”وَ لاتَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً؛ متکبرانه در زمین راه نرو.“ (لقمان/18) چرا متکبرانه راه نرویم؟ چون علت تکبر این است که ما فکر میکنیم برتر از دیگران هستیم. این دیگران، گاهی انسانهای دیگر هستند، گاهی دیگران، طبیعت است؛ فرقی نمیکند. هیچ برتری برای نوع بشر در قرآن دیده نشده است. در قرآن تأکید شده که ”وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً“ (اسراء/70) خدا میفرماید: ما فضیلت بخشیدیم به شما. یعنی ما انسانها قدرتهایی داریم، تواناییهایی داریم که این تواناییها ما را بر طبیعت مسلط و چیره میکند؛ ولی مسلط شدن ما بر طبیعت معنایش این نیست که ما در طبیعت بهتر هستیم؛ چنین معنایی ندارد. معنایش این است که ما مسئولتر هستیم. میتوانیم بهتر باشیم؛ ولی لزوماً بهتر نیستیم. بله؛ در قرآن آمده است که ”لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی أَحْسَنِ تَقْویمٍ“ (تین/4) اما در ادامه میفرماید ”ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلینَ.“ در بدترین وضعیت میگوید ما در یک دامنهای سیر میکنیم و نوسان داریم. بستگی دارد بر اساس کارهایی که میکنیم در قبال خودمان، همنوعان خودمان و طبیعت میشود داوری نهایی کرد که ما بلأخره برتر هستیم یا پستتر هستیم. این نکته درباره متواضعانه گام نهادن است.
آموزه دیگری که در قرآن بسیار بر آن تأکید شده و همگانی میباشد بحث اسراف است. برخورد ما با طبیعت باید هم محترمانه باشد، و هم باید مقتصدانه. اصلاً اقتصاد به معنای دقیقش در سنت دینی ما معنای دیگری دارد. حضرت علی (ع) در خطبه همام در مورد اوصاف متقین میفرماید: مشیشان، روششان، شیوهشان و راه رفتنشان مقتصدانه است. اقتصاد یعنی پرهیز از افراط و تفریط، پرهیز از اسراف و بخل. یعنی سنجیده عمل کردن، یعنی حکیمانه رفتار کردن.
ما واقعاً ناسپاسی میکنیم، کفور هستیم. آموزه قرآن این است که ”لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی لَشَدیدٌ“ (ابراهیم/7) ما سپاسگزار طبیعت نیستیم، سپاسگزار خداوند نیستیم که این طبیعت را در اختیار ما گذاشته و ما را بر آن مسیطر کرده است. ما از توان تسخیری خودمان خوب استفاده نمیکنیم. مثل پسربچه، دختربچه یا دوستی که برای او یک اسباببازی گرانقیمت میخرند، ولی او آن را از بین میبرد. رفتار مالکانه موجب میشود که این را از بین ببرد به جای اینکه خوب از آن استفاده کند.
حضرت امیر (ع) در عهدنامه معروف به مالک اشتر میفرماید که هیچ سنت صالح موجودی را از بین نبر. سنتهای بسیاری قبل از اسلام در جامعه عربی وجود داشته است. مثلاً ”إخاء“ (به معنای پیوند برادری) رسم جاهلی و متعلق به قبل از اسلام بود. اسلام نیامد بگوید این إخاء مال جاهلیت است، پس ما قبول نداریم و یک سیستم جدید احداث میکنیم. نه همان را احیاء کرد و به آن روح دینی داد. فرموده ”إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ“ (حجرات: 10) قدیم رابطه اخوت و برادری قبیلگی بود؛ قرآن آن را اسلامی و دینی کرد. سنت نوروز هم همین است؛ به هر دلیل سنت قبل از اسلام بوده است. ریشه تاریخی آن هرچه میخواهد باشد، این سنت سنتِ خوبی است و ما باید کمک کنیم این سنت زمینهای باشد برای آشنایی با طبیعت، سپاسگزاری از طبیعت، سپاسگزاری از خداوند و آموختن و دیدن تجلیات خداوند در طبیعت. [...] رفتن در دل طبیعت و گسستن از این مناسبات روزمره، ذهن ما را آزاد میکند و ما را متوجه مقصود اصلی از زندگی و حیاتمان میکند، ما را متوجه آن دست و آن ناپیدایی که همه چیز را پدید آورده میکند.» (با اندکی ویرایش به نقل از ابنا، دسترسی در 1399/1/13)
یادداشتها:
ـ خبرگزاری ابنا (انتشار در 1399/1/12)
ـ یادداشت مرتبط: