مرتضی مطهری درباره «خورشیدگرفتگی و درگذشت فرزند پیامبر (ص)» مینویسد:
«رسول اکرم پسری از
ماریه قبطیه داد به نام ابراهیم بن رسول الله. این پسر، که مورد علاقه پیامبر اکرم
است، در هجدهماهگی از دنیا میرود. رسول اکرم که کانون عاطفه بود قهراً متأثر میشود
و حتی اشک میریزد و میفرماید: دل میسوزد و اشک میریزد، ای ابراهیم ما به خاطر
تو محزونایم، ولی هزگر چیزی برخلاف رضای پروردگار نمیگوییم. تمام مسلمین ناراحت
و متأثر ]میشوند[ به خاطر اینکه غباری از حزن بر دل مبارک پیغمبر اکرم نشسته است.
همان روز تصادفاً خورشید منکسف میشود و میگیرد. مسلمین شک نکردند که گرفتن
خورشید هماهنگی عالم بالا به خاطر پیغمبر بود؛ یعنی خورشید گرفت برای اینکه فرزند
پیغمبر از دنیا رفته است.
این مطلب در میان مردم مدینه پیچید و زن و مرد یکزبان شدند که دیدی! خورشید به
خاطر حزنی که عارض پیغمبر اکرم شد گرفت، در حالی که پیغمبر به مردم نگفته ــ العیاذ
بالله ــ که گرفتن خورشید به خاطر این بوده است. این امر سبب شد که عقیده و ایمان
مردم به پیغمبر اضافه شود و مردم هم در این گونه مسائل بیش از این فکر نمیکنند.
ولی پیغمبر چه میکند؟ پیغمبر نمیخواهد از نقاط ضعف مردم برای هدایت مردم استفاده کند، میخواهد از نقاط قوت مردم استفاده کند. پیغمبر نمیخواهد از جهالت و نادانی مردم به نفع اسلام استفاده کند، میخواهد از علم و معرفت مردم استفاده کند. پیغمبر نمیخواهد از ناآگاهی و غفلت مردم استفاده کند، میخواهد از بیداری مردم استفاده کند ]...[ آمد بالای منبر صحبت کرد، خاطر مردم را راحت کرد، گفت: اینکه خورشید گرفت به خاطر بچه من نبود. مردی که حتی از سکوتش سوءاستفاده نمیکند باید این گونه باشد؛ چرا؟ برای اینکه اسلام احتیاج به چنین چیزهایی ندارد.» (مطهری، 1383: 121 ــ 122)
یادداشتها:
ـ مطهری، مرتضی (1383). سیری در سیره نبوی. چاپ بیستوهفتم. تهران: انتشارات صدرا.