ابوالقاسم فنایی در ضمن پاسخ مبسوط به نقد عبدالحسین خسروپناه درباره تفسیر موجه روایاتی ناظر بر نماز که عنوان میکند «اگر نماز مقبول افتد، دیگر عبادات پذیرفته میشود و اگر مردود گردد، عبادات و اعمال دیگر پذیرفته نمیشوند» مینویسد:
«اگر نظریه تقدم اخلاق بر دین را بپذیریم و در پرتو آن بخواهیم این روایات را تفسیر کنیم، تفسیر موّجه این روایات به شرح زیر خواهد بود. این روایات میگویند: در مقام پذیرش اعمال بندگان، پذیرش نماز شخص توسط خداوند شرط قبولی سایر اعمال است. اما پرسش این است که چه نمازی؟ و از چه کسی؟ و چرا؟
پاسخ پرسش اول این است که نماز اخلاقی، نه نماز فقهی. نماز اخلاقی نمازی است که علاوه بر شرایط فقهی واجد شرایط اخلاقی نیز هست. نماز اخلاقی در خدمت اخلاقی زیستن و اخلاقی ماندن انسان است، اما نماز فقهیای که فاقد شرایط اخلاقی است، نه انسان را به خدا نزدیک میکند و نه در شخصیت و منش و کنش او تحولی مثبت ایجاد میکند. این نماز صرفاً به درد رفع تکلیف و فرار از عذاب میخورد، و چنین نمازی نمیتواند شرط قبولی سایر اعمال باشد. بر این اساس میتوان ادعا کرد که معنای این روایات این است که نماز اخلاقی در شخصیت نمازگزار تحولی مثبت ایجاد میکند و او را به کنشگری اخلاقی بدل میکند. کارهای دیگری که از چنین کنشگری سر میزند، کارهایی اخلاقی است و لذا مورد پذیرش خداوند قرار میگیرد. رابطه نماز با سایر اعمال رابطهای مکانیکی یا حقوقی نیست، بلکه رابطهای اخلاقی ــ معنوی است. اگر نماز شخص اخلاقی باشد، کارهای دیگر او نیز به نحوی طبیعی اخلاقی خواهد شد.
پاسخ پرسش دوم، پرسش ”از چه کسی؟“، این است: از کسی که دلایل و شواهدی قانعکننده به سود وجود خدا، نبوت پیامبر اسلام، وجوب نماز، و وجوب پرستش خداوند در دست دارد. کسی که چنین دلایل و شواهدی در دست ندارد، عقلاً و اخلاقاً معذور است، و بر خدا قبیح است که کارهای نیک چنین شخصی را که با عذری موجه نماز نخوانده است، از او نپذیرد، و به او پاداش ندهد. فرق است میان ”جاهل قاصر“ و ”جاهل مقصر“؛ ”جاهل قاصر“ با ”عالم عامل“ یکسان است، بدین معنا که هر دو سزاوار پاداشاند.
پاسخ پرسش سوم، پرسش از اینکه ”چرا قبولی سایر اعمال در گرو قبولی نماز است؟“، این است که نماز اخلاقی همنشینی با خدایی اخلاقی است؛ خدایی که همنشینی با او موجب اخلاقی شدن و اخلاقی زیستن و اخلاقی ماندن انسان میشود. انسان که اخلاقی شد، کارهای دیگر او هم اخلاقی خواهد شد. نکته جالب این است که این روایات در صدد تفکیک کسانی که نماز میخوانند از کسانی که نماز نمیخوانند نیست، بلکه در صدد تفکیک دو گروه از نمازگزاران از یکدیگر است؛ گروهی که نماز آنان قبول میشود، و گروهی که نمازشان رد میشود. بنابراین، این پرسش کاملاً بجا و معقول است که ”چرا نماز گروهی از نمازگزاران قبول نمیشود؟“، پاسخ من به این پرسش این است که زیرا این نمازگزاران در فاصله بین دو نماز، یعنی در زندگی روزمره خود، کارهایی میکنند که اثر و خاصیت اخلاقی و معنوی نماز را خنثی میکند و از میان میبرد. آن کارها درواقع کارهای غیراخلاقیای است که نماز فقهی شخص را از انجام آنها بازنمیدارد، اما نماز اخلاقی او را از انجام آنها نهی میکند و عملاً مانع انجام آنها و حتی مانع شکلگیری نیّت انجام آنها در روح و روان شخص نمازگزار میشود، و این یکی از کارکردهایی است که خداوند در قرآن کریم برای نماز برشمرده است. [”آنچه از کتاب آسمانى که بر تو وحى شده است، بخوان و نماز را برپا دار، که نماز از ناشایستى و زشتکارى باز میدارد، و یادکرد خداوند [از هر کارى] مهمتر است و خداوند میداند که چه میکنید“ (سوره عنکبوت: ۴۵؛ ترجمه خرمشاهی)]»
متن کامل این جستار
را میتوانید در سایت صدانت بخوانید!
یادداشتها:
ـ صدانت: صدای اندیشه (دسترسی در 1396/6/4)