ابوالقاسم فنایی مینویسد:
«انگیزه و نیت در اخلاق فردی نقش مهمی بازی میکند، نه تنها نیتِ بد نشانه پستی و رذیلت نفسانی و نقصان و انحطاط اخلاقی فرد است و ”از کوزه همان تراود که در اوست“، که اساساً پارهای از عالمانِ اخلاق ارزش اخلاقی عمل را تابع نیت فاعل آن میدانند. اما بهتر است ”حُسن و قبح فعلی“ را از ”حُسن و قبح فاعلی“ جدا کنیم و بگوییم کار خوبی که از انگیزه بدی سرچشمه گرفته حُسن فاعلی ندارد، هرچند حُسن فعلی دارد، زیرا شهودهای اخلاقی ما گواهی میدهند که خود افعال با صرفنظر از فاعل و انگیزه او نیز قابل ارزشداوری اخلاقیاند و کار خوبی که با نیت بد انجام گرفته با کار بدی که با نیت بدی انجام گرفته یکسان نیست.» (فنایی، 1384: 55) «به هر حال، از نظر اخلاق فردی نیت اهمیت بسیاری دارد و دستکم این است که نیتِ خوب خود یکی از فضایل و ارزشهای اخلاق فردی به شمار میرود و در کمال و سعادت فردی و اخروی شخص نقش دارد.» (همان.)
« [...] قضاوت در مورد فعل با قضاوت در مورد فاعل یکی نیست. بعضی از کارها، مانند عدالتورزی یا احسان، با صرفنظر از فاعل و انگیزه او از نظر اخلاقی خوب و بایستهاند، یعنی واجد ”حُسن فعلی“اند، در حالی که ”حُسن فاعلی“ آنها از انگیزه فاعل سرچشمه میگیرد و تابعی از آن به شمار میرود. به تعبیر دیگر، انگیزه فاعل نیز مشمول ارزشداوری اخلاقی است و به خوب و بد یا اخلاقی و غیراخلاقی تقسیم میشود و کمال یا انحطاط اخلاقی شخص را بر آفتاب میافکند. انگیزه خوبِ اخلاقی یکی از ویژگیهای انسانِ اخلاقی است، یعنی از نظر اخلاقی یکی از مؤلفههای تعریف انسان خوب و یکی از ویژگیهای ”خوبساز“ را تشکیل میهد.» (همان: 106)
«[...] از نظر دینی، اطلاعت از فرامین خدای شارع به خودی خود انگیزهای اخلاقی به شمار نمیرود و کسانی که از خدا اطاعت میکنند به سه گروه تقسیم میشوند:
1. گروه نخست کسانی هستند که از ترس جهنم خدای را اطاعت میکنند و اگر جهنمی در کار نبود، از دستورات او اطاعت نمیکردند. اما این گروه بَردهاند و عبادتشان عبادت بردگان است.
2. گروه دوم کسانی هستند که به طمع بهشت از دستورات خدا اطاعت میکنند و اگر بهشتی در کار نبود، از فرامین او پیروی نمیکردند. این گروه در حقیقت تاجرند و عبادتشان عبادت تاجران است.
3. گروه سوم کسانی هستند که نه از ترس جهنم و نه به طمع بهشت، بلکه صرفاً به خاطر اینکه خدا را از نظر اخلاقی شایسته اطاعت مییابند از دستورات او اطاعت میکنند. این گروه در حقیقت آزادهاند و عبادتشان عبادت آزادگان است.
پرستش گروه اول و دوم صرفاً ”حُسن فعلی“ دارد، یعنی در مقایسه با عدم پرستش خوب محسوب میشود، اما فاقد حُسن فاعلی و ارزش اخلاقی است. به بیان دیگر، گروه اول و دوم در حقیقت خودپرست یا قدرتپرست یا منفعتپرست و مصلحتاندیشاند. برای اینان خدا هدف نیست، بلکه وسیله است و اطاعت از دستورات او در نظرشان ارزش ذاتی ندارد و مطلوب بالذات نیست، بلکه مطلوبیت آن صرفاً از آن رو است که از طریق این کار ضرری دفع یا منفعتی جلب میشود. اما گروه سوم تنها در اثر توجه به ارزش ذاتی نهفته در اطاعت و عبادت تحریک میشوند، یعنی صرف درک این حقیقت که عبادت خدا و اطاعت از او اخلاقاً کار خوبی است و خدا شایستگی عبادت و اطاعت دارد آنان را بدین کار وامیدارد. بنابراین، تنها انگیزه گروه سوم انگیزهای اخلاقی به شمار میرود [...]» (همان: 107 ــ 108)
یادداشتها:
ـ فنایی، ابوالقاسم (1384). دین در ترازوی اخلاق. تهران: مؤسسه فرهنگی صراط.