آیتالله محمدهادی معرفت مینویسد:
«در هر حرکت اصلاحی و روبهپیش لازمهٔ تکامل، نسخ برخی آییننامهها و دستورالعملها میباشد، زیرا در یک حرکت تدریجی وجود مراحل پیدرپی و تغییرِ شرایط لزومِ بازنگری در برنامهها را ضروری میسازد. البته این تا موقعی است که حرکت به رشد نهایی و کمال مقصود نرسیده باشد. هرگاه برنامهها تکامل یافت، مسأله نسخ نیز منتفی میگردد. لذا نسخ در یک شریعت تا موقعی است که پیامبر حیات داشته باشد و فوت وی دیگر جایی برای نسخ در شریعت باقی نمیگذارد.
نسخ پیاپی در یک شریعتِ نوبنیاد همانند نسخههای طبیب است که با شرایط و احوال مریض تغییر پیدا میکند. نسخهٔ دیروز در جای خود مفید و نسحهٔ امروز نیز در جای خود مفید است. لذا خداوند میفرماید: ”مَا نَنْسَخْ مِنْ آیةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَیرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا“ ]بقره: 106[. هر گونه نسخ که صورت میگیرد هر یک در جای خود درست بوده و نسبت به شرایط رعایت اصلح شده است.
مقصود از ”خَیرٍ
مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا“ ]بقره: 106[ لحاظ دو حالت است: اگر حکم دیروز را نسبت به شرایط امروز بنگری،
حکم امروز اصلح (خیر) است و اگر هر یک را در جای خود بنگری، هر دو حکم همانندند،
زیرا هر یک با شرایط متناسب خود توافق کامل دارد.
فرق میان ”نسخ“ و ”اِنساء“ در آن است که اگر حکم سابق هنوز زنده است، ولی شرایط
تغییر یافته و حکم جدیدی را مقتضی ساخته است آن را ”نسخ مستقیم“ میگوییم. اما اگر
حکم سابق بر اثر گذشت زمان به دست فراموشی سپرده شده و از یادها رفته یا تحریف شده
است آن را ”إنساء“ مینامیم، به این معنا که این حکم از یادها برده شده است.
خلاصه ]اینکه[، در آیه کریمه ]106 بقره[ میفرماید: چه نسخ مستقیم صورت گیرد یا حکم سابق فراموش شده باشد و از نو حکم تازه آورده شود، در هر دو صورت رعایت اصلح شده است و آنچه به صلاح مردم است بر آنان عرضه میشود. این آیه میخواهد این شبهه را بزداید که در نسخ احکام یا شرایع هیچگونه اشتباه یا تغییر در رأی که حاکی از پی بردن به ناروایی حکم سابق باشد رخ نداده است، بلکه هر یک در جای خود روا میباشد.» (معرفت، 1378: 249 ــ 250)
«نسخ در شرایعِ الهی نسخِ ظاهری است. یعنی بر حسب ظاهر مردم گمان میبرند که نسخی صورت گرفته [است]، در حالی که واقعاً چنین نیست و خداوند از اول و همان موقع که حکم سابق را تشریع نمود میدانست که آن حکم تداوم ندارد و مدت دوام آن محدود است و سرآمد اجل آن نزد خداوند مشخص بوده، صرفاً وفق مصالحی از بیان مدت آن خودداری شده ]است[، که به موقع و هنگام سررسید اجل آن بیان میگردد.» (همان: 254)
یادداشتها:
ـ معرفت، محمدهادی. (1378). علوم قرآنی. قم: موسسه فرهنگی تمهید.