محمد اسفندیاری مینویسد:
«برخی وارد شدن در موضوع غلو را ورود به ”منطقه ممنوعه“ میدانند. به دیدهٔ ایشان، به جای نوشتن درباره غلو باید درباره موضوع ”تقصیر“ قلم زد؛ اگرچه مخاطبت اهل تقصیر نباشد. به زعم برخی دیگر، اندکی غلو در دین برای صیانت دینداران لازم است و نباید این سپر دفاعی را از مردم گرفت. برخی هم میپندارند بحث در باب غلو ارزش امروزی ندارد، بلکه موضوعی است که قرنها بلاموضوع شده و فقط ارزش تاریخی دارد.» (اسفندیاری، 1395: 99)
معناشناسی غلو
«غلو به معنای افراط، زیادهروی و فراتر رفتن از اندازه است، و در برابر تقصیر (کوتاهی). هنگامی که قیمت چیزی از حد متعارف بالاتر رود، به آن ”غال“ (گران) میگویند. هنگامی هم که مایعات به جوش آیند و در حد خود نگنجند، میگویند ”غلیان“ کرده است. غلو در اصطلاح دین به معنای زیادهانگاری درباره پیشوایان دینی است، و اگر از سر صداقت باشد، از افراط در محبت ناشی میشود. در غلو، پیام دین تحت تأثیر پیشوایان دین قرار میگیرد و بیش از اینکه به پیام دین توجه شود، به پیشوایان دین نظر دوخته میشود. با غلو، پیشوایان دین از انسان مافوق به مافوق انسان تبدیل میشوند و جنبه بشری آنها کمرنگ میگردد.» (همان: 99 ــ 100)
دامنه مفهوم غلو
«علامه مجلسی میگوید غلو درباره پیامبر (ص) و ائمه طاهرین (ع) اعتقاد به الوهیت ایشان است؛ و یا شریک دانستن ایشان با خداوند در معبود بودن و یا در خلق و رزق؛ و یا اعتقاد به اینکه خداوند در ایشان حلول کرده است؛ و یا این اعتقاد که آنان بدون وحی و الهام از جانب خداوند علم غیب دارند؛ و یا این عقیده که ایشان پیامبرند؛ و یا عقیده به تناسخ ارواح ایشان در یکدیگر؛ و یا اعتقاد به اینکه شناخت ایشان کافی است و انسان را از طاعات و ترک گناهان بینیاز میکند ]بحارالانوار، ج 25، ص 346[.» (همان: 100)
انواع غلو
«غلو را میتوان به سه بخش تقسیم کرد: غلو در ذات، غلو در صفات، غلو در فضایل. ]...[ ”غلو در ذات“ آن است که پیامبر یا امام را از ذات خود فراتر برده، به مقام الوهیت برسانیم. همچنین است اگر امامان را از حد خود خارج کرده، قائل به نوبت ایشان شویم. ”غلو در صفات“ آن است که ویژگیها و اعمال و صفات خداوند را به پیامبر یا امام نسبت دهیم. فیالمثل، قائل شویم که خداوند کار جهان را به پیامبر یا امام تفویض ]= واگذار[ کرده و روزی و مرگ و اداره جهان به دست ایشان است. پیروان این عقیده را، به همین دلیل، مفوضه نیز نامیدهاند. بسیاری از غالیان قدیم دچار غلو در صفات بودند. ایشان امام را خدا نمیدانستند، ولی صفات خدایگونه به امام نسبت میدادند. ”غلو در فضائل“ بدین معناست که پیامبر یا امام را مافوق انسان بدانیم، نه انسان مافوق، و درباره ایشان قائل به معجزاتی شویم که دارا نبودهاند. بنابراین غلو پدیدهای است ذومراتب و حداکثر آن خداوندگار دانستن پیامبر یا امام، حد وسط آن پروردگار دانستن آنان، و حداقل آن مافوق انسان دانستن ایشان است.» (همان: 100 ــ 101)
یادداشتها:
ـ اسفندیاری، محمد. (1395). آسیبشناسی دینی. تهران: کویر.