آیتالله معرفت مینویسد:
«در اهمیت شناخت اسباب نزول یا شأن نزول باید گفت: همانگونه که میدانیم، قرآن ]به طور[ تدریجی و در مناسبتهای مختلف نازل شده است. بر حسب اقتضا، اگر حادثهای پیش میآمد یا مسلمانان دچار مشکلی میشدند، یک یا چند آیه و احیاناً یک سوره برای رفع مشکل نازل میگردید. پر واضح است که آیات نازلشده در هر مناسبتی به همان حادثه و مناسبت نظر دارد. پس اگر ابهام یا اشکالی در لفظ یا معنای آیه پدید آید، با شناخت آن حادثه یا پیشامد رفعِ اشکال میکرد. در نتیجه، برای دانستن معنا و تفسیر کامل هر آیه باید به شأن نزول آن مراجعه کرد تا کاملاً موضوع روشن شود. پس شأن نزول میتواند قرینهای باشد تا دلالت آیه را تکمیل کند و بدون آن، دلالت آیه ناقص میماند. مثلاً، در مورد آیه ”إِنَّ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیهِ أَنْ یطَّوَّفَ بِهِمَا ...“ ]بقره: 158[ اشکال شده است که سعی میان دو کوه صفا و مروه در حج و عمره از ارکان است؛ چرا به لفظ ”لا جناح“ تعبیر شده است؟
معنای ظاهری آیه چنین است: گناهی نیست که میان آن دو کوه سعی نمایید. این عبارت جواز را میرساند، نه وجوب را. ولی با مراجعه به شأن نزول آیه روشن میشود که این عبارت برای رفع توهم گناه آمده است، زیرا پس از صلح حدیبیه در سال ششم هجری مقرر شد که پیامبر اکرم (ص) و صحابه سال بعد برای انجام مراسم عمره به مکه مشرف شوند و در این قرارداد چنین آمده بود که به مدت سه روز مشرکان بتهای خود را از اطراف بیت و همچنین از روی کوه صفا و مروه بردارند تا مسلمانان آزادانه مراسم طواف و سعی را انجام دهند. پس از گذشت سه روز، بتها برگردانده شد. برخی از مسلمانان به عللی هنوز مراسم سعی را انجام نداده بودند و با بازگرداندن بتها چنین گمان بردند که با وجود بتها سعی میان صفا و مروه گناه است. آیه مذکور نازل شد تا مسلمانان از سعی خودداری نکنند، زیرا اساساً سعی از شعائر الهی است و وجود بتها امر عارضی است و به آن زیان نمیرساند ]تفسیر عیاشی، ج 1، ص 70[. لذا مفهوم این آیه با مراجعه به شأن نزول کاملاً واضح و روشن میشود و مسئله جواز یا وجوب سعی در کار نیست، بلکه صرفاً ”دفع توهّم منع“ است؛ یعنی با وجود بتها منعی از انجام سعی نیست. پس شناخت اسباب نزول نقش اساسی در فهم و پیبردن به معانی بسیاری از آیات ایفا میکند.» (معرفت، 1378: 97 ــ 98)
«منابعی که امروزه در دست داریم و برای دستیابی به اسباب نزول مورد استفاده قرار میگیرند تا حدودی قابلاطمیناناند؛ مانند: جامعالبیان طبری، الدرالمنثور سیوطی، مجمعالبیان طبرسی، تبیان شیخ طوسی و علاوهبر آنها کتابهایی نیز به طور خاص درباره اسباب نزول نگاشته شده است، مانند اسبابالنزول واحدی و لبابالنقول سیوطی. البته، در این نوشتهها صحیح و سقیم در هم آمیخته ]است[ و بایستی با کمال دقت در آنها نگریست.» (همان: 103 ــ 104)
یادداشتها:
ـ معرفت، محمدهادی. (1378). علوم قرآنی. قم: موسسه فرهنگی تمهید.