فرهنگ مهروش درباره «بتپرستی» مینویسد:
«ظاهراً رایجترین آیین میان عربها بتپرستی بود. جای پرسش دارد که بتپرستی دقیقاً به چگونه رفتاری در برابر بتها اطلاق میشود. به عبارت دیگر، بت برای عربها چه جایگاهی را داشت؟ آیا عربها معتقد بودند که بتها این جهان را آفریدهاند؟ باید در پاسخ گفت عربها بت را خدا نمیدانستند. آنها به الله باور داشتند و معتقد بودند جهان را الله آفریده است. از دید آنها، هر چیز رب یا الهی داشت که آن را هدایت و اداره و از خطرات حفظ میکرد. ربها و الهههای فراوانی را میپرستیدند. و هرگاه – بسته به نوعش – سراغ یکی از این ربها میرفتند. یکی رب آسمان بود، یکی رب زمین بود، یکی الهه دریا بود، یکی الهه باد بود، یکی الهه عشق بود، یکی الهه حاصلخیزی، یکی الهه بخت و اقبال و به همین ترتیب الهه جنگ و صلح و شب و روز و رب شفق و رب فلق و ... . در این میان، الله رب العالمین بود؛ یعنی رب زمان و صاحباختیار و مدبر همه دورانها. به این ترتیب، الله در واقع بالاترین جایگاه را در میان قدسیان مختلف پیدا میکرد. آنها معتقد بودند جهان و انسان را الله آفریده است (عنکبوت: ۶۱). اما باور داشتند او دستیارانی هم دارد که ربها و الههها هستند. بتپرستی آنها بدین معنا نبود که جایگاه خدا را به منزله آفریننده جهان انکار کنند. مسئله آن بود که میگفتند ما دستمان از دامن قدس الهی کوتاه است و به همین دلیل واسطههایی به درگاه الهی میخوانیم. آنها بتها را واسطههایی برای تقرب به خدا میدانستند و البته پیامبر (ص) این رفتار آنها را نقد کرد، که چنین شفاعتجستنی با پرستش بتها فرق ندارد.
در خود قرآن به همین اعتقاد عربها اشاره گویایی شده است. قرآن از قول عربها نقل میکند که میگفتند:
”الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ؛ این بتها شفیعان ما پیش خدا هستند و ما را به خدا نزدیک میکنند. “ (زمر: ۳)
در فرهنگ پیش از اسلام، پرستش بتها جز اعتقاد به نزدیکی بتها به خدا و توانایی شفاعت برای فرد به پیشگاه الهی معنا نداشت. همین درک از رفتار عبادی عربها در قرآن و سپس در فرهنگ اسلامی بازتاب یافت. از دیگر سو، با ظهور توحید اسلامی، مفهوم پرستش نیز دگرگون شد. بدینسان، مسلمانان متأخر ”بتپرستی عربها“ را در قالب فهم توحیدی از مفهوم ”پرستش“ بازشناختند و پنداشتند که لابد عربهای پیش از اسلام برای بتهای دستساز خویش جایگاه خدایی و آفرینندگی قائل بودهاند. باری، بالادیدن جایگاه خدا در هستی و کوتاهدیدن دست خویش از دامان او سبب شده بود عربها برای خدا نقشی در زندگی روزمره خود سراغ نگیرند. آنقدر که نقش بتها در زندگیشان پررنگ شده بود، توجه به خدا محوریت نداشت. خدا نیز معبودی بود کنار معبودهای دیگر. این همان چیزی بود که پیامبر (ص) نقد کرد.
بتها تنها مرجعی نبودند که عربها از آنها حاجت میطلبیدند. زمانی که عربها شوق رسیدن به چیزی یا حاجتی داشتند یا در مواردی که طمع به چیزی میورزیدند به بتها متوسل میشدند. به خانه خدایان میرفتند و قربانی میکردند به این امید که بتها حاجتشان را برآورند یا به عبارت دیگر، بتها پیش خدای اصلی شفیع آنها شوند. شواهدی از توسلات عربها در شعر عربی برجای مانده است. گاه متن این اشعار گفتوگوهای عاشقانه با بتهاست که به خوبی رابطه عشقورزی میان اشخاص با بتها را نشان میدهد گویی آنها به نوعی عشقورزیدن به بت نیز معتقد بودهاند.
این فقط یک جلوه از پرستش عربهاست. یک نوع دیگر از توسل هم نزد آنها رایج بوده است. زندگی در محیط خشن همچون عربستان با آن همه آفات طبیعی و غیرطبیعی، گردبادهای کشنده و طوفانهای درهمکوبنده و سارقان مسلح و قحط و گرسنگی و تشنگی و جز آنها نیاز به خدایانی برای آرامبخشی از خطر و محافظت از فرد و گروه و قبیله نیز داشت. عربها در این وضعیت به جنها پناه میبردند:
”وَأَنَّهُ کَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ یعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا؛ ... مردانی از انس به مردانی از جن پناه میبردند. این پناهجویی بر وحشتشان میفزود“ (جن: ۶)
خود شیطان در فرهنگ اسلامی یک جن است که از دستور خدا سرپیچی کرده است. عربها وقتی میخواستند از خوفی بگریزند، به شیطان پناه میبردند. چنانکه اسلام توسل به بتها را نقد کرد و مردود شمرد، مددجستن از جنها را نیز باطل دانست. قرآن کریم به پیامبر (ص) امر کرد که هنگام خواندن قرآن از شر شیطان رانده شده به خدا پناه ببرد (نحل: ۹۸). قرآن مددجستن از جنها را نیز نوعی شریکدانستن آنها در قدرت الهی شناساند. گذشته از این، بر مددجویی از خدا هم در حال رهبت و خوف هم در حال رغبت و شوق تأکید کرد (ن.ک. انعام: ۱۰۰؛ انبیا: ۹۰).» (مهروش، 1395: 135 – 138)
یادداشتها: