زهرا قربانی مینویسد:
شاید عجیب به نظر برسد، اما حقیقت دارد همه ما زمینخواریم؛ البته زمین را فقط نمیخوریم گاهی میپوشیمش، گاهی برای حملونقل آن را مصرف میکنیم و گاهی روی آن خانه، کارخانه، جاده و چیزهای دیگر میسازیم. ما در طول زندگی بر روی کره زمین برای تأمین نیازهایمان مقداری زمین مصرف میکنیم؛ همه آن مقدار زمینی که در دوره زمانی مشخص از آن استفاده میکنیم با یک روش علمی قابل محاسبه است. مفهوم ردپای اکولوژیک (Ecological Footprint) نخستین بار در دهه ۹۰ میلادی توسط ویلیام ریس و ماتیس واکرناگل در دانشگاه بریتیش کلمبیا مطرح شد تا دست ما ساکنان کره آبی در این زمینخواری گسترده رو شود.
به کار بردن یک واحد یکسان در محاسبه ردپای اکولوژیک نقش کلیدی دارد، چرا که مقایسه و تحلیل را سادهتر میکند. در این روش مبنای واقعی برای تصمیمگیری وجود دارد و آن تبدیل میزان مصرف به ”زمین“ است. [...] در واقع این روش مشخص میکند که ما در دوره زمانی مشخص چند هکتار زمین مصرف کردهایم. تعاریف متعددی از ردپای اکولوژیک مطرح شده است اما شاید در یک مفهوم اخلاقی ردپای اکولوژیک را بتوان نشاندهنده نوع برخورد هر یک از ما به واسطه شیوه زندگیمان با طبیعت و کره زمین دانست.
ردپای اکولوژیک یک مفهوم ارزشمند را نیز بررسی میکند. مفهوم ظرفیت زیستی (Biocapacity) یعنی مقدار منابع طبیعی که برای مصرف در دسترس ماست یا نواحی زمین حاصلخیزی که برای تولید منابعِ مورد نیاز و جذب پسماند حاصل از فعالیتهای انسانی وجود دارد. ظرفیت زیستی بیانگر سهم ماست، سهمی که در صورت پایبندی به آن میتوانیم به پایداری و سلامت محیط زیست و زندگیمان امیدوار باشیم.
اما برگردیم به زمینخواری. احتمالاً هنوز پذیرفتن اینکه هرکدام از ما علاوهبر اینکه یک زمینخوار بالقوهایم یک زمینخوار بالفعل هم هستیم دشوار است؛ [...] روش ردپای اکولوژیک مصارف انسانها را در شش نوع زمین محاسبه میکند که عبارتاند از: ”زمینِ کشاورزی” که شامل مقدار زمینی میشود که برای تولید انواع مواد غذایی، خوراک دام و دانههای روغنی مورد نیاز است. دومین نوع ”زمین مراتع“ است. حیواناتی که ما از گوشت، پوست، پشم و شیر آنها استفاده میکنیم علاوهبر محصولات کشاورزی از علوفه مراتع نیز تغذیه میکنند. در واقع هنگام میل کردن یک پرس کوبیده مقداری از سهممان در زمینهای کشاورزی و مراتع را مصرف میکنیم.
انسان کربن دیاکسید را از راههایی از جمله سوزاندن سوختهای فسیلی به جو اضافه میکند. چرخههای طبیعی حذف کربن دیاکسید از جو شامل جذب توسط اقیانوسها و جذب توسط گیاهان طی فرآیند فتوسنتز است. با توجه به اینکه جنگلها کارآمدترین نوع زمین برای جذب کربن دیاکسید است، ردپای اکولوژیک در بخش ”زمینِ انرژی“، مساحت جنگلهایی است که برای جذب کربن دیاکسید حاصل از مصرف سوختهای فسیلی مورد نیاز میباشد.
بله ما با نابودی جنگلها و فضای سبز ظرفیت زیستی در دسترسمان را از بین برده و با زندگی مصرفی و خودرومحور یک ردپای بزرگ خاکستری به جا گذاشتهایم. ۶۲درصد از ردپای اکولوژیک هر ایرانی به زمین انرژی یا ردپای کربنی مربوط میشود، یعنی بزرگترین بخش ردپای اکولوژیک هر شهروند. در سطح جهانی نیز بزرگترین بخش از ردپای اکولوژیک مربوط به ردپای کربن است.
چهارمین بخش از رد پای ما باز هم به جنگلها مربوط میشود یعنی مساحتی از جنگل که برای تولید تخته و الوار و کاغذ و حتی سوخت مورد استفاده قرار گرفته است. پنجمین نوع زمین شامل پهنههای آبی و دریایی میشود که برای تولید ماهی و سایر خوراکهای دریایی مصرف کردهایم.
[...] ششمین بخش از ردپای اکولوژیکمان، زمینِ ساختهشده [است]، نزدیکترین تعریفی که از زمینخواری به ذهن میرسد. ما ساکن هر روستا یا شهر یا کشوری که باشیم مساحت بزرگی از زمینِ زیر پایمان را برای ساخت خانه، جاده و خیابان، کارخانه و سد و … مصرف کردهایم، مصرفی که گاهی خیلی بیشتر از سهممان بوده است.
مجموع این شش نوع زمین ردپای اکولوژیک ما را مشخص میکند، که تابعی از میزان مصرف ماست. ردپای اکولوژیک مشخصکننده زمینهایی است که مال ما شده. فراتر رفتن ردپای اکولوژیک از ظرفیت زیستی یعنی ما جنگلها، مراتع، دریاها و رودخانهها و دشتهایی را تصاحب کردهایم که سهم ما نبوده است! فراتر رفتن ردپای اکولوژیک از ظرفیت زیستی زوال سرمایههای طبیعی و ناپایداری را در پی دارد.
اما اینجا نقطه پایان ماجرای ما و ردپای اکولوژیک نیست. ما به دلیل استفاده ناپایدار از منابع طبیعی هر سال بیشتر از سال قبل اندوخته و ظرفیت زیستی شهر، روستا، کشور و کره زمین را از دست میدهیم. این در حالی است که شیوه زیستمان هر سال ردپای اکولوژیک ما را بزرگ و بزرگتر میکند. هیچ کاری در مسیر پایداری کوچک نیست. (با اندکی ویرایش)
یادداشتها:
ـ میدان (دسترسی در 1399/8/18)
ـ یادداشتهای مرتبط: