محمد اسفندیاری مینویسد:
«یکی از بزنگاههایی که عدالت قربانی میشود
هنگام عداوت و مخالفت است. حال آنکه به عدالت، بیشتر از هر جا، در این مقام نیاز
است و غیبتش در اینجا بسیار زبانبار.» (اسفندیاری، 1396: 73) «بعضی میپندارند
ظلم به ظالمان ظلم نیست و ظلم در جایی مصداق مییابد که طرفِ مقابل ظالم نباشد.
اما در قرآن از این ظلم نیز نهی شده و به عدالت در عداوت، حتی در مقابل ستمکارترین
افراد، توصیه گردیده است: ”وَ لَا یجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا
تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى؛ دشمنی با گروهی بر آنتان ندارد
که عدالت نورزید. عدالت بورزید که به تقوا نزدیکتر است.“ ]مائده: 8[» (همان: 77 ــ 78)
«سیره
پیشوایان اسلام نیز چنین بود که همواره عدالت را پاس میداشتند و به حقوق طرفِ مقابلشان
دستاندازی نمیکردند. امیرالمؤمنین در خطابهای خطاب به خوارج، که خشک و تر را با
هم میسوزاند، سیره رسول خدا (ص) را یادآور شد که، ضمن مجازات مجرمان، حقوقشان را
سلب نمیکرد و سهمشان را از غنایم میپرداخت و نامشان را از طومار مسلمانان نمیزدود
]نهجالبلاغه: خطبه
127[.
امیرالمؤمنین
نیز در پاسداشت عدالت در حقّ مجرمان از کوچکترین چیزی نمیگذشت. یک بار که قنبر
سه تازیانه بیشتر به یکی از مجرمان زد، آن حضرت بدون چشمپوشی قنبر را قصاص کرد.
هنگامی که آن حضرت از ابن ملجم ضربت خورد و ضارب دستگیر شد، به فرزندش سفارش کرد
که با وی مدارا کند. و آنگاه که در بستر مرگ کاسهای شیر برایش آوردند، اندکی
آشامید و بقیه را برای ابن ملجم فرستاد و بار دیگر سفارش کرد که از غذای او کم
نگذارند. این همه توجه به حقوق دشمن و رعایت عدالت و شفقت درباره یک قاتل دیدهگشا
و درسآموز است. ]...[
همچنین آن
حضرت در وصیتش به امام حسن (ع) و امام حسین (ع) فرمود که اگر من مُردم، مبادا با این
شعار که ”امیرالمؤمنین کشته شد“ عدهای را بکُشید و خون بریزید. البته، چنین هم
نشد و پس از مرگ امیرالمؤمنین، فقط قاتلش قصاص شد و کسی به خوارج تعرّض نکرد. اما
بنگرید که در تاریخ، پس از کشته شدن هر حاکم، چه تعداد از مردم کشته شدند و خشک و
تر با هم سوزانده.
باری،
امیرالمؤمنین در وصیتش فرمود: ”]متن
عربی[؛ هان پسران عبدالمطّلب! نبینم در خون مسلمانان فروروید و بگویید
امیرالمؤمنین را کشتند! بدانید که جز قاتل من نباید کسی کشته شود. بنگرید که اگر
من از ضربت او مُردم، او را فقط یک ضربت بزنید.“ ]نهجالبلاغه: نامه
47[ این وصیت امیرالمؤمنین بر پایه این آیه قرآن است: ” مَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا
لِوَلِیهِ سُلْطَانًا فَلَا یسْرِفْ فِی الْقَتْلِ؛ هر کس مظلومانه کشته شود برای
ولیّ و وارث او حقّی و حجّتی مقرّر داشتهایم، اما او نباید ]در قصاص[ زیادهروی کند.“ ]اسراء: 33[» (همان: 81 ــ 82)
«در دیده
بعضی، اساساً ظلم به ظالمان ظلم نیست. هرچه طرفِ مقابلشان بدتر باشد، آنها نیز
بیشتر بدی میکنند و بیشتر بیمبالات میگردند. میپندارند کسی که سراپا ظلم است و
کارنامهاش سیاه، ظلم به او معنا ندارد. یعنی معنا ندارد که بگوییم به او ظلم میشود
و یا نباید ظلم شود. نمونهای از چنین رفتاری را با ظالمان مختار ثقفی کرد. وی به
انتقام خون امام حسین (ع) قاتلان آن حضرت را کُشت و با چنین کاری آب بر آتش درون
شیعیان ریخت و موجب تسلی خاطرشان شد. اما آنچه جز این کرد ظلم به ظالمان بود و خروج از مسیر عدالت. وی
بعضی را شکنجه و مُثله کرد و در آتش افکند و دست و پایشان را با میخ به زمین
کوبید و در دیگهایی از روغن جوشان انداخت. کاری که یکسره دور از روح اسلام است و
مغایر احکام آن.» (همان: 84)
یادداشتها:
ـ اسفندیاری،
محمد. (1396). همه ما برادریم: سیمای انسانی و اخلاقی اسلام. ویراست چهارم.
چاپ هشتم. تهران: نگاه معاصر.