مصطفی ملکیان مینویسد:
«اکثر متدینان طول تاریخ فکر میکنند که دینداری کشتیسواری است و نمیدانند که نوعی شناگری است. [...] وقتی انسان خود را سوار کشتی میبیند، تصور میکند کشتیسواران اهل نجاتاند، مگر به حسب تصادف و کسانی که سوار کشتی نیستند و بر موج سوارند غرق خواهند شد، مگر به حسب تصادف. روانشناسی افراد داخل کشتی این است که بنا بر قاعده به ساحل میرسیم، مگر اینکه تصادفی رخ دهد و آنهایی که بر موجها سوارند و شنا میکنند بنا بر قاعده غرق میشوند، مگر اینکه برحسب تصادف نجات یابند. مسلمانانی که تلقیشان کشتیسواری است گمان میکنند مسلمانانِ اهل نجاتاند، مگر آنکه تصادفی رخ دهد و آنهایی که مسلمان نیستند اهل غرقشدناند، مگر آنکه تصادفی رخ دهد. [...] وقتی شناگر باشید، فقط با شناکردن امید به نجات دارید و نه با هیچ کار دیگری. بنابراین، همهٔ شناگران همّ و غمّ واحدی دارند و آن شناگری است.اما کسانی که سوار بر کشتیاند هرکدام کار مختلفی انجام میدهند؛ یکی رادیو گوش میکند، یکی روزنامه میخواند، یکی میخوابد، یکی آواز میخواند، یکی غذا میخورد و ... . آنها دلمشغولی واحدی ندارند، زیرا همه سوارند و میگویند هر کاری در کشتی انجام دهیم مهم نیست، زیرا در کشتی هستیم. متدینانی که چنین تلقیای دارند و خود را مالک حقیقت میدانند به اینکه سوار کشتی نجاتاند دل خوش دارند. اما شناگران این طور نیستند؛ آنها فقط یک همّ دارند و آن شناکردن است. اگر از شناگری غافل شوند، غرق میشوند.» (ملکیان، 1394: 244)
یادداشتها:
ـ ملکیان، مصطفی (1394). در رهگذار باد و نگهبان لاله. جلد 2. تهران: نگاه معاصر.