مرتضی مطهری درباره ملاحسین کاشفی و کتاب «روضةالشهدا» میگوید:
«ملاحسین کاشفی مردی است که واعظ هم هست، اتفاقاً این بیانصاف مرد باسوادی هم بوده است؛ کتابهایی هم دارد؛ صاحب انوار سهیلی ]است[، که خیلی عبارتپردازی کرده و میگویند کلیله و دمنه را خراب کرده است. به هر حال، مرد باسوادی بوده است. تاریخش را که انسان میخواند، معلوم نیست که او شیعه بوده یا سنّی و مثل اینکه اساساً یک مرد بوقلمونصفتی هم بوده است؛ در میان شیعهها خودش را یک شیعه صددرصد متصلّبی نشان میداده و در میان سنیها خودش را حنفی نشان میداده است. اصلاً اهل بیهق و سبزوار است. سبزوار مرکز تشیع بوده است و مردم آن هم فوقالعاده متعصب در تشیع. اینجا که در میان سبزواریها بود یک شیعه صددرصد شیعه بود. بعد میرفت هرات. (میگویند شوهر خواهر عبدالرحمن جامی یا باجناق او بود.) آنجا که میرفت، به روش اهل تسنن بود.
این مرد واعظ هم بوده است. چون در سبزوار بود، ذکر مصیبت میکرد. کتابی نوشته است به فارسی. اولین کتابی که به فارسی نوشته شده همین کتاب روضةالشهدا است، که پانصد سال پیش نوشته شده است، چون وفات کاشفی در 910، اوایل قرن دهم، بوده است و این کتاب یا در اواخر قرن نهم هجری نوشته شده است یا در اوایل قرن دهم. قبل از این کتاب مردم به منابع اصلی مراجعه میکردند. شیخ مفید (رضوانالله علیه) ارشاد را نوشته است و چقدر متقن نوشته است. ما اگر به ارشاد شیخ مفید خودمان مراجعه کنیم، احتیاج به منبع دیگر نداریم. ]در[ تواریخ اهل تسنن، طبری نوشته است، ابن اثیر نوشته است، یعقوبی نوشته است، ابن عساکر نوشته است، خوارزمی نوشته است. من نمیدانم این بیانصاف چه کرده است! من وقتی این کتاب را خواندم، دیدم حتی اسمها جعلی است؛ یعنی در میان اصحاب امام حسین اسمهایی را میآورد که اصلاً چنین آدمهایی وجود نداشتهاند؛ در میان دشمنها اسمهایی را میبرد که همه جعلی است؛ داستانها را به شکل افسانه درآورده است. چون این کتاب اولین کتابی بود که به زبان فارسی نوشته شد، ]مرثیهخوانها[ که اغلب بیسواد بودند و به کتابهای عربی مراجعه نمیکردند همین کتاب را میگرفتند و در مجالس از رو میخواندند. این است که امروز مجلس عزاداری امام حسین را ما ”روضهخوانی“ میگوییم. در زمان امام حسین روضهخوانی نمیگفتند؛ در زمان حضرت صادق هم روضهخوانی نمیگفتند؛ در زمان امام حسن عسکری هم روضهخوانی نمیگفتند؛ بعد در زمان سید مرتضی هم روضهخوانی نمیگفتند؛ در زمان خواجه نصیرالدین طوسی هم روضهخوانی نمیگفتند. از پانصد سال پیش به این طرف اسم این کار شده ”روضهخوانی“. روضهخوانی یعنی خواندن کتاب روضةالشهدا، همان کتاب دروغ. از وقتی که این کتاب در دستوبالها افتاد، دیگر کسی تاریخ واقعی امام حسین را مطالعه نکرد و شد افسانهسازیِ روضةالشهدا خواندن. ما شدیم روضهخوان، یعنی روضةالشهداخوان، یعنی افسانهها را نقل کردن و به تاریخ امام حسین توجه نکردن.» (مطهری، 1391: 82 ـ 83)
یادداشتها:
ـ مطهری، مرتضی. (1391). حماسه حسینی: سخنرانیها. جلد 1. چاپ هفتادویکم. تهران: انتشارات صدرا.