«ای برادر تو همه اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای» (مولوی)

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کربلا» ثبت شده است

”کربلایی“ و کاربرد تازه‌اش!

جویا جهان‌بخش می‌نویسد:

«”کربلائی / کربلایی“ ــ چنانکه همه می‌دانیم ــ یعنی: منسوب به کربلا. نمونه را، ”أهل کربلا، باشندۀ کربلا“ را ”کربلایی“ می‌گویند. ساخته و پرداختهٔ کربلا یا رهاورد کربلا را نیز ”کربلایی“ می‌گویند. (مثلاً: ”این مهر و جانماز کربلایی است.“)

همچنین کسی را که به زیارت کربلای معلّیٰ رفته باشد ”کربلایی“ می‌گویند؛ چنانکه کسی را که به زیارت مشهد رضوی مشرف شده باشد ”مشهدی“ می‌گویند. دو لقب ”مشهدی“ و ”کربلایی“ در زمان قدیم، که سفرهای زیارتی آسان دست نمی‌داد و اندک‌شمار بودند کسانی از توده‌ها که بتوانند بدین زیارت‌ها مشرف شوند، وجاهت و اعتباری ویژه داشت.

بر پایۀ همین وجاهت و احترام نیز بود که روستاییان و عامّۀ مردم به هنگام مخاطبت کسانی را که نمی‌شناختند با همین لقب مودت‌آمیز ”کربلایی“ (یا در تعبیر عامیانه: ”کَبْلای“) صدا می‌زدند؛ کما اینکه در زمان ما صرفاً جهت احترام و بدون اطّلاع از مراتب تحصیلی، موقع صدا زدن مشتری در بقّالی و نانوایی و سلمانی می‌گویند: دکتر! یا: مهندس! (و طُرفه اینکه، وقتی کسی توضیح می‌دهد که من دکتر یا مهندس نیستم؛ لبْ‌‌گزه می‌روند و می‌گویند: نفرمایید! شما برای ما ”دکتر“ید! ... یا ... !!!)

در قدیم ”کربلایی“ نام نوعی پارچۀ خط‌دار هم بوده است که ذکرش در شعرهای عهد صفوی هست.

باری، واژۀ ”کربلایی“ یک کاربرد نسبتاً تازه هم یافته است؛ و آن، استعمال کلمۀ ”کربلایی“ است به مثابت لقب تشریفی مدّاحان.

بر روی پرده‌ها و برگه‌های تبلیغی مجالس عزاداری دینی و خصوصاً سوکواری‌های دو ماه محرم و صفر، نام‌های سخنرانان را که پیش‌تر بیشتر با القابی چون ”حجّت‌الاسلام“ (و احیاناً در حقّ بعض مشاهیر خطبا، ”استاد“ و ”خطیب دانشمند“) می‌نوشتند، این روزها غالباً به ریخت ”حجّت‌الاسلام دکتر“ و یا تنها ”دکتر“ (که گویا بعض حجج این لقب را دوست‌تر دارند) می‌نویسند. وان۟گهی، مدّاحان مجلس را که اغلب نیز در سال‌های اخیر به یمن تسهیل امکانات سفر به عراق، سعادت زیارت عتبات یافته‌اند به مناسبت همین تشرّف به کربلای معلّیٰ، با لقب ”کربلایی“ معرّفی می‌کنند و انگاری بناست این کاربرد تازۀ لقب ”کربلایی“ در حقّ مدّاحان، تداعیگر نوعی ”پیوند روحانی“ و مناسبت ملکوتی باشد میان ایشان و دستگاه معنوی سالار شهیدان (علیه‌السلام).

به هر روی، نام ”کربلا“ با خاطرۀ تابناک امام حسین (ع) پیوند خورده است؛ و زین رو، لقب ”کربلایی“ لقب معنوی فرخنده‌ای است که أهل دیانت آن را ارج می‌نهند. آرزو می‌بریم حرمت جلالت آن در گفتار و کردار همۀ آنان که بدین لقب بازخوانده می‌شوند پاس داشته شود.»

یادداشت‌ها:

ـ یادگارستان: یادداشت‌هایج جویا جهان‌بخش (انتشار در 1397/7/29)

ـ یادداشت‌های مرتبط:

مداح‌محوری!

مداحان و صیانت از عزاداری‌ها!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

درسی که از واقعهٔ کربلا می‌توان آموخت!

عبدالکریم سروش می‌نویسد:

«درسی که از واقعهٔ کربلا می‌توان آموخت این است که هیچ نظام حکومتی، بشری، سیاسی در این جهان تضمین نشده است، حتی اگر شخصیتی چون پیامبر (ص) آن را تأسیس و ایجاد کرده باشد. کجروی‌های اندک اولیه رفته‌رفته چنان افزون‌تر و افزون‌تر خواهد شد که کار را به فاجعهٔ غیرقابل‌جبرانی خواهد کشید. شرط عقل این است که سرچشمه را به بیل بگیریم، وگرنه ”چو پر شد نشاید گذشتن به پیل.“» (عبدالکریم سروش، 1393: 169)

یادداشت‌ها:

ـ سروش، عبدالکریم. (1393). قمار عاشقانه: شمس و مولانا. چاپ پانزدهم. تهران: مؤسسه فرهنگی صراط.

ـ یادداشت‌ مرتبط:

هیچ حکومتی از انحراف بیمه نیست!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

آیا کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود؟

عاشوراشناسی به قلم محمد اسفندیاری

محمد اسفندیاری می‌نویسد:

«در دهه‌های گذشته فراوان گفته‌اند و نوشته‌اند که اگر اسارت اهل بیت و افشاگری حضرت زینب نبود، پیام امام حسین و آثار شهادتش در همان کربلا دفن می‌شد. گویندگان این سخن، الحق که نقش شیرزن کربلا و آن سخنان افشاگرانه‌اش را خوب دریافتند، اما خون امام حسین را دست کم گرفتند و از ثار الله بودن آن حضرت غفلت ورزیدند و فراموش کردند که امام حسین نیز پیش‌تر پیامش را به انبوهی از مردم ابلاغ کرده بود. بی‌تردید حضرت زینب، با آن خطابه‌های آتشین، پیام خون حسین را گزارد، ولی اگر هم زینب نبود و یا خانواده امام اسیر نمی‌شد، هرگز خون سیدالشهدا هدر نمی‌شد و پیام آن حضرت و آثار شهادتش محو نمی‌گشت. امام حسین در مکه، و از مکه تا کربلا، و در کربلا، و به روایتی در سال 58 در خطبه معروفش در منیٰ، با حضور بسیاری از اصحاب پیامبر و عالمان امت، بارها و بارها، خواسته‌ها و آرمان‌ها و پیام‌هایش را به مردم ابلاغ و با آنها اتمام حجت کرده بود. حتی اگر فرض کنیم که امام حسین از مدینه تا کربلا روزه سکوت می‌گرفت و کلمه‌ای درباره علت قیامش نمی‌گفت، باز هم معلوم بود که پیام‌ها و خواسته‌های آن حضرت چه بود و چرا قیام کرد. هم معلوم بود که امام حسین می‌خواست با یزید بیعت نکند، و هم معلوم بود که یزید می‌خواست امام حسین با او بیعت کند. این موضوع نیز از سال‌ها پیش معلوم بود: هنگامی که معاویه در حیات خویش، از مردم برای ولایت‌عهدی یزید بیعت گرفت و امام حسین بیعت نکرد.

امام حسین مردی گمنام و چون یکی از آحاد مسلمانان نبود که اگر کشته می‌شد، شعاع شهادتش تا دوردست نمی‌رفت. آن حضرت، حتی به نظر اهل سنت، بزرگ‌ترین شخصیت روزگارش بود و همه دیده‌ها معطوف بدو. برای حکومت یزید امکان نداشت که امام حسین را در میدان جنگ بکشند و بر آن سرپوش نهند.» (اسفندیاری، 1395:‌ 156 ــ 157)

 

یادداشت‌ها:

ـ اسفندیاری، محمد. (1395). عاشوراشناسی: پژوهشی درباره هدف امام حسین (ع). چاپ دوم. تهران: نشر نی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

خاستگاه روضه‌خوانی


مرتضی مطهری درباره ملاحسین کاشفی و کتاب «روضة‌الشهدا» می‌گوید:

«ملاحسین کاشفی مردی است که واعظ هم هست، اتفاقاً این بی‌انصاف مرد باسوادی هم بوده است؛ کتاب‌هایی هم دارد؛ صاحب انوار سهیلی ]است[، که خیلی عبارت‌پردازی کرده و می‌گویند کلیله و دمنه را خراب کرده است. به هر حال، مرد باسوادی بوده است. تاریخش را که انسان می‌خواند، معلوم نیست که او شیعه بوده یا سنّی و مثل اینکه اساساً یک مرد بوقلمون‌صفتی هم بوده است؛ در میان شیعه‌ها خودش را یک شیعه صددرصد متصلّبی نشان می‌داده و در میان سنی‌ها خودش را حنفی نشان می‌داده است. اصلاً اهل بیهق و سبزوار است. سبزوار مرکز تشیع بوده است و مردم آن هم فوق‌العاده متعصب در تشیع. اینجا که در میان سبزواری‌ها بود یک شیعه صددرصد شیعه بود. بعد می‌رفت هرات. (می‌گویند شوهر خواهر عبدالرحمن جامی یا باجناق او بود.) آنجا که می‌رفت، به روش اهل تسنن بود.

این مرد واعظ هم بوده است. چون در سبزوار بود، ذکر مصیبت می‌کرد. کتابی نوشته است به فارسی. اولین کتابی که به فارسی نوشته شده همین کتاب روضة‌الشهدا است، که پانصد سال پیش نوشته شده است، چون وفات کاشفی در 910، اوایل قرن دهم، بوده است و این کتاب یا در اواخر قرن نهم هجری نوشته شده است یا در اوایل قرن دهم. قبل از این کتاب مردم به منابع اصلی مراجعه می‌کردند. شیخ مفید (رضوان‌الله ‌علیه) ارشاد را نوشته است و چقدر متقن نوشته است. ما اگر به ارشاد شیخ مفید خودمان مراجعه کنیم، احتیاج به منبع دیگر نداریم. ]در[ تواریخ اهل تسنن، طبری نوشته است، ابن اثیر نوشته است، یعقوبی نوشته است، ابن عساکر نوشته است، خوارزمی نوشته است. من نمی‌دانم این بی‌انصاف چه کرده است! من وقتی این کتاب را خواندم، دیدم حتی اسم‌ها جعلی است؛ یعنی در میان اصحاب امام حسین اسم‌هایی را می‌آورد که اصلاً چنین آدم‌هایی وجود نداشته‌اند؛ در میان دشمن‌ها اسم‌هایی را می‌برد که همه جعلی است؛ داستان‌ها را به شکل افسانه درآورده است. چون این کتاب اولین کتابی بود که به زبان فارسی نوشته شد، ]مرثیه‌خوان‌ها[ که اغلب بی‌سواد بودند و به کتاب‌های عربی مراجعه نمی‌کردند همین کتاب را می‌گرفتند و در مجالس از رو می‌خواندند. این است که امروز مجلس عزاداری امام حسین را ما ”روضه‌خوانی“ می‌گوییم. در زمان امام حسین روضه‌خوانی نمی‌گفتند؛ در زمان حضرت صادق هم روضه‌خوانی نمی‌گفتند؛ در زمان امام حسن عسکری هم روضه‌خوانی نمی‌گفتند؛ بعد در زمان سید مرتضی هم روضه‌خوانی نمی‌گفتند؛ در زمان خواجه نصیرالدین طوسی هم روضه‌خوانی نمی‌گفتند. از پانصد سال پیش به این طرف اسم این کار شده ”روضه‌خوانی“. روضه‌خوانی یعنی خواندن کتاب روضة‌الشهدا، همان کتاب دروغ. از وقتی که این کتاب در دست‌وبال‌ها افتاد، دیگر کسی تاریخ واقعی امام حسین را مطالعه نکرد و شد افسانه‌سازیِ روضة‌الشهدا خواندن. ما شدیم روضه‌خوان، یعنی روضة‌الشهداخوان، یعنی افسانه‌ها را نقل کردن و به تاریخ امام حسین توجه نکردن.» (مطهری، 1391: 82 ـ 83)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی. (1391). حماسه حسینی: سخنرانی‌ها. جلد 1. چاپ هفتادویکم. تهران: انتشارات صدرا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

تراژدی کودکانه: بازخوانی داستان علی اصغر، رقیه و دو طفل مُسلِم

محمد نصر اصفهانی

محمد نصر اصفهانی در مقاله تراژدی کودکانه: بازخوانی داستان علی اصغر، رقیه و دو طفل مسلم روایت متفاوتی را بازگو می‌کند. در ابتدای این مقاله می‌خوانیم:

«امروز با خیل تحصیل‌کرده‌هایی روبرو هستیم که در مسایل مذهبی از مردم کوچه و بازار قدیم بسیار عوام‌تر، متعصب‌تر و خرافی‌تر هستند. در گذشته، مردم با اینکه بی‌سواد بودند ولی به دلیل نشستن بر پای منبرهای مختلف و شنیدن سخنان متنوع در حد خود، قدرت تجزیه و تحلیل می‌یافتند و هر حرف و سخنی را باور نمی‌کردند. اما متأسفانه برخی از تحصیل‌کرده‌های ما این حد از فهم مذهبی را هم ندارند و بدون مطالعه و اطلاعات علمی و منطقی یا منکر همه چیز می‌شوند و یا فکر می‌کنند هر چه بی‌حساب و خرافی‌تر بیندیشند و کودکانه‌تر عمل کنند، دیندارتر هستند. گویا این دو گروه معتقد هستند غیر از موضوع تحصیل تخصصی آنها، برای تأیید یا رد مسائل دینی نیازی به هیچ مطالعه، تخصص و یا دید کارشناسانه نیست. این موضوع وقتی تأسف‌بار‌تر می‌شود که مبلغین مذهبی ما نیز عوام‌زده شده و مسئولیت‌های اجتماعی و امکانات دولتی را نیز به ظاهر‌گرایی و تظاهر بفروشند و برای خرافات که مشتری فراوان دارد خوراک تهیه کنند. نگارنده در این ایام در صدد برآمد تا به بازخوانی پرونده سه داستان غم‌انگیز جریان کربلا که غالباً در عزاداری‌ها و رسانه‌ها به آن اشاره می‌شود بپردازد، تا حقیقت از تحریف، اسطوره و خرافه باز شناخته شود.»

همچنین برای دیدگاه‌های متفاوت با دیدگاه وی درباره وجود «رقیه» مراجعه کنید به:

ـ کرب‌وبلا: شخصیت حضرت رقیه (س)، واقعیت یا تحریف؟

ـ کرب‌وبلا: نظر برخی از مراجع راجع به حضرت رقیه (س)

پس‌نوشت:

 اگر وبگاه محمد نصر اصفهانی در ‌دسترس نیست، می‌توانید مقاله وی را در اینجا بخوانید.


یادداشت‌ها:

ـ وبگاه محمد نصر اصفهانی: تراژدی کودکانه (دسترسی در 1395/7/24)

ـ کرب‌وبلا: پایگاه تخصصی امام حسین (ع) (دسترسی در 1395/7/24)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

دیدگاه‌های مختلف درباره حرکت امام حسین (ع)

علت حرکت امام حسین (ع) مسئله‌ای پراختلاف در میان عالمان شیعی بوده است، که هرکدام اهداف مختلفی را برای آن بیان کرده‌اند. گفتنی است وبگاه کرب‌وبلا تحت عنوان فلسفه حرکت حسینی به بررسی دیدگاه‌های مختلف درباره حرکت امام حسین (ع) پرداخته است.

فلسفه حرکت امام حسین (ع)


یادداشت‌ها:

ـ کرب‌وبلا: فلسفه حرکت حسینی (دسترسی در 1395/7/9)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز