مهدی کمپانی زارع مینویسد:
«منابع حاکی از آن است طلحه، زبیر، عبدالله بن زبیر، ولید بن عقبه و سعید بن عاص و جماعتی از قریش در این روزها با یکدیگر مجتمع میشدند و سخنانی را درباره شیوه تقسیم بیتالمال توسط علی (ع) بیان میکردند. به امام در این باب اخباری میرسید. از این رو، ایشان در مسجد با طلحه و زبیر در این باب گفتوگو میکند. ایشان طلحه و زبیر را مخاطب قرار میدهند و به آن دو میگویند آیا شما به دلخواه خودتان برای بیعت با من نیامدید و مرا به این کار دعوت نکردید، در حالی که از این کار کراهت داشتم؟ آنان سخن حضرت را تصدیق کردند. سپس به ایشان فرمود پس این چه کاری است که شما میکنید. آنان گفتند ما با تو بیعت کردیم به شرط اینکه کارها را بدون مشورت ما پیش نبری و برتری ما را در نظر گیری، در حالی که تو بیتالمال را بدون مشورت ما تقسیم کردی و از آن همان مقداری به ما دادی که به دیگران، در حالی که ما فضایلی داریم که دیگران ندارند. امام سخن ایشان را مصداق بهانهجویی و خردهگیری دانست و ایشان را به استغفار دعوت کرد ...» (کمپانی زارع، 1393: 236)
«طلحه و زبیر که دیدند نمیتوانند حضرت را به ستاندن مبالغ گزاف پیشین اقناع کنند، نزد او رفته و حکومت بصره و کوفه را تقاضا کردند و چون مدتی گذشت و دیدند که وی اشخاص دیگری را برای امارت این دو شهر تعیین نموده است، از رسیدن به قدرت نیز نومید شدند و قصد کردند که از مدینه خارج شوند و به شهر مکه روند که در این روزگار محل حضور بسیاری از دشمنان علی (ع) بود. آنان به این منظور نزد امام آمدند و از وی رخصت بیرون شدن از مدینه و به جای آوردن عمره خواستند. علی (ع) به آنان فرمود که شما قصد خیانت و پیمانشکنی دارید و نه به جا آوردن عمره، اما آنان سوگند خوردند که چنین قصدی ندارند و مجدداً با امام بیعت کردند. پس از این، علی (ع) به آنان اجازه داد، ولی چون آنان از نزد حضرت رفتند، به حاضران فرمود که به خدا سوگند، دیگر آنان را نخواهید دید، مگر در فتنهای که در آن کشته خواهند شد.» (همان: 238)
«عاملی که بر جاهطلبی و ثروتدوستی طلحه و زبیر نفتِ تشدید پاشید و موجب بیعتشکنی آنان شد، نامهای از معاویه بود. او، که تابوتب این دو را برای قدرت و ثروت میدید، پس از بیعت آن دو با علی (ع) به زبیر نامه نوشت و گفت که من از مردم شام برای تو و پس از تو برای طلحه بیعت گرفتهام. شما کافی است کوفه و بصره را پیش از علی در اختیار بگیرید، دیگر شهرها دشواریای ندارد. جالب اینکه، معاویه در این نامه به او گفت که باید از بهانه خونخواهی عثمان نیز برای پیشبرد اهداف خود بهره ببرند.» (همان: 239) «آنان پند معاویه و بنیامیه را پذیرفتند و خود را خواهان خونِ عثمان معرفی کردند و از مظلومیت عثمان حکایتها ساختند. طلحه، که بیش از همه راغب به کشتن عثمان بود و در کشتنش سهم فراوانی داشت، بیش از همه از خونخواهی عثمان سخن میگفت. علی (ع) نیز، چون جدیت طلحه را در این زمینه دید، فرمود: ”به خدا، طلحه بدین کار نپرداخت و خونخواهی عثمان را بهانه نساخت، جز از بیم آنکه خونِ عثمان را از او خواهند، که در این باره متهم مینمود، و در میان مردم آزمندتر از او به کشتن عثمان کس نبود. پس خواست تا در آنچه خود در آن دست داشت مردمان را به خطا دراندازد و کار را به هم آمیزد و شک پدید آرد و حقیقت را مشتبه سازد.“ ]نهجالبلاغه: خطبه 174[» (همان: 240 ــ 241)
«طلحه و زبیر، مروان و عبدالله بن زبیر و برخی دیگر از بنیامیه به این نتیجه رسیدند که برای مشروعیت چنین شورشی لازم است، شخصی را پیش بیاندازند که در انظار خلق به جهت ارتباطش با خاندان رسالت، بتواند جلب نیرو و امکانات کند. آنان بهترین برای این کار را عایشه دانستند.» (همان: 241) «عایشه را بر شتر سرخمویی به نام ”عسکر“ نشاندند و شگفتا که چون گوساله سامری نماد بیعتشکنان گردید و خون و مال بسیاری در پای وی ریخته شد. این شتر، نر بود و از آنجا که عرب شتر نر را ”جمل“ میگوید، این جنگ به ”جمل“ مشهور شد.» (همان: 243)
یادداشتها:
ـ کمپانی زارع، مهدی. (1393). ترازوی احدخو: روایتی از زندگی و سخنان امام علی (ع). تهران: نشر نگاه معاصر.
ـ یادداشت مرتبط: