«ای برادر تو همه اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای» (مولوی)

۵۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امیرالمؤمنین (ع)» ثبت شده است

فلسفه حج!

نهج‌البلاغه

«آیا مشاهده نمی‌‏کنید که همانا خداوندِ سبحان انسان‏‌هاى پیشین از آدم (ع) تا آیندگان این جهان را با سنگ‏‌هایى در مکّه آزمایش کرد که نه زیان می‌‏رسانند، و نه نفعى دارند، نه می‌‏بینند، و نه می‌‏شنوند این سنگ‏‌ها را خانه محترم خود قرار داده و آن را عامل پایدارى مردم گردانید.

سپس کعبه را در سنگلاخ‏‌ترینِ مکان‏‌ها، بی‌گیاه‏‌ترینِ زمین‌‏ها، و کم‌فاصله‏‌ترینِ درّه‌‏ها، در میان کوه‏‌هاى خشن، سنگریزه‌‏هاى فراوان، و چشمه‌هاى کم‌آب، و آبادی‌هاى از هم دور قرار داد، که نه شتر، نه اسب و گاو و گوسفند، هیچ کدام در آن سرزمین آسایش ندارند.

سپس آدم (ع) و فرزندانش را فرمان داد که به سوى کعبه برگردند، و آن را مرکز اجتماع و سر منزل مقصود و باراندازشان گردانند، تا مردم با عشق قلب‌‏ها، به سرعت از میان فلات و دشت‏‌هاى دور، و از درون شهرها، روستاها، درّه‏‌هاى عمیق، و جزایر از هم پراکنده دریاها به مکّه روى آورند، شانه‌‏هاى خود را بجنبانند، و گرداگرد کعبه لا اله الا اللّه بر زبان جارى سازند، و در اطراف خانه طواف کنند، و با موهاى آشفته، و بدن‌‏هاى پرگردوغبار در حرکت باشند. لباس‌‏هاى خود را که نشانه شخصیّت هر فرد است در آورند، و با اصلاح نکردن موهاى سر، قیافه خود را تغییر دهند، که آزمونى بزرگ، و امتحانى سخت، و آزمایشى آشکار است براى پاک‌سازى و خالص شدن، که خداوند آن را سبب رحمت و رسیدن به بهشت قرار داد.

اگر خداوند خانه محترمش، و مکان‌‏هاى انجام مراسم حج را، در میان باغ‏‌ها و نهرها، و سرزمین‌‏هاى سبز و هموار، و پردرخت و میوه، مناطقى آباد و داراى خانه‏‌ها و کاخ‌‏هاى بسیار، و آبادی‌هاى به هم پیوسته، در میان گندم‌زارها و باغات خرّم و پر از گل و گیاه، داراى مناظرى زیبا و پرآب، در وسط باغستانى شادى‌آفرین، و جادّه‌‏هاى آباد قرار می‌‏داد، به همان اندازه که آزمایش ساده بود، پاداش نیز سبک‌‏تر می‌‏شد.

 اگر پایه‌‏ها و بنیان کعبه، و سنگ‏‌هایى که در ساختمان آن به کار رفته از زمرّد سبز، و یاقوت سرخ، و داراى نور و روشنایى بود، دل‌‏ها دیرتر به شک و تردید می‌‏رسیدند، و تلاش شیطان بر قلب‏‌ها کمتر اثر می‌‏گذاشت، و وسوسه‏‌هاى پنهانى او در مردم کارگر نبود. در صورتى که خداوند بندگان خود را با انواع سختی‌ها می‌‏آزماید، و با مشکلات زیاد به عبادت می‌خواند، و به اقسام گرفتاری‌‏ها مبتلا می‌‏سازد، تا کبر و خودپسندى را از دل‌‏های‌شان خارج کند، و به جاى آن فروتنى آورد، و درهاى فضل و رحمتش را به روی‌‏شان بگشاید، و وسایل عفو و بخشش را به آسانى در اختیارشان گذارد.» (نهج‌البلاغه: بحشی از خطبه 192)

یادداشت‌ها:

ـ نهج‌البلاغه. ترجمه محمد دشتی (1386). تهران: قدر ولایت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

عید واقعی!

نهج‌البلاغه

 امیرالمؤمنین (ع):

«هر روز که خدا را نافرمانی نکنند آن روز عید است.» (نهج‌البلاغه: حکمت 428)

یادداشت‌ها:

ـ نهج‌البلاغه. ترجمه محمد دشتی (1386). تهران: قدر ولایت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

او را تنها یک ضربت بزنید!

کتاب نهج البلاغه

 امیرالمؤمنین (ع):

«ای فرزندان عبدالمطّلب! مبادا پس از من دست به خون مسلمین فرو برید ]و دست به کشتار بزنید[ و بگویید امیر مؤمنان کشته شد. بدانید جز کشندهٔ من کسی دیگر نباید کشته شود. درست بنگرید! اگر من از ضربت او مُردم،‌ او را تنها یک ضربت بزنید و او را مثله نکنید ]دست و پا و دیگر اعضای او را نبُرّید[؛ من از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: ”بپرهیزید از بریدن اعضای مرده، هرچند سگ دیوانه باشد.“» (نهج‌البلاغه: بخشی از نامه 47)

یادداشت‌ها:

ـ نهج‌البلاغه. ترجمه محمد دشتی (1386). تهران: قدر ولایت.

ـ یادداشت‌ مرتبط:

وصیت امیرالمؤمنین (ع) در لحظه‌های شهادت!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

بعد از من با خوارج نبرد نکنید!

نهج‌البلاغه

«بعد از من با خوارج نبرد نکنید، زیرا کسی که در جست‌وجوی حق بوده و خطا کرد مانند کسی نیست که طالب باطل بوده و آن را یافته است.» (نهج‌البلاغه: خطبه 61)

یادداشت‌ها:

ـ نهج‌البلاغه. ترجمه محمد دشتی (1386). تهران: قدر ولایت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

علی (ع) و خوارج

رضا بابایی می‌نویسد:

«خوارج نام گروهی از مسلمانان متعصب و خشک‌مغز است که در زمان خلافت علی (ع) اعلام موجودیت کردند. علی (ع) در جنگ نهروان آنان را شکستی سخت داد و پس از آن، سازمان خوارج فروپاشید؛ اما تفکر آنان باقی ماند و با نام‌های دیگر و زیر پرچم‌های متفاوت به حیات خود ادامه داد. به باور نویسنده، اکنون نیز گفتمان خوارج از قوی‌ترین رویکردهای دین‌شناختی در جهان اسلام است، زیرا مهم‌ترین ویژگی خوارج همچنان در میان مسلمانان حضوری تأثیرگذار دارد. از امیر مؤمنان (ع) نیز نقل شده است: ”اگر از امت محمد (ص) بیش از سه نفر باقی نماند، یکی از آن سه همچون خوارج می‌اندیشد.“ ]المعجم الأوسط، ج 7، ص 339، ح 7666[

خوارج مردان و زنانی شریعت‌مدار بودند که از بذل جان و مال خود در راه دین دریغ نداشتند. علی (ع) آنان را حقیقت‌جویانِ گمراه می‌خواند ]نهج‌البلاغه: خطبه 61[ و امام باقر (ع) درباره آنان گفته است: ”جاهلانه بر خود سخت گرفتند و ندانستند که دین خدا فراخ‌تر از فهم آنان است.“ ] اصول کافی، ج 2، ص 298[. در سیره و زندگی رهبران خوارج جز زهد و تلاوت قرآن و نماز و روزه‌داری و تهجد و جهاد به چشم نمی‌خورد و اگر خشونتی از آنان سر زده است، آن را در راه خدا و برای حراست از دین خدا می‌دانستند؛ چنانکه برای کشتن علی‌ (ع) و معاویه و عمرو عاص در کنار خانه خدا هم‌قسم شدند و یکی از شب‌های قدر را برای مقصود خود انتخاب کردند تا ثواب بیشتری ببرند!

در باور خوارج، با وجود قرآن و سنت رسول (ص) هیچ نیازی به هیچ چیز و هیچ کس نیست؛ حتی اگر آن چیز عقل باشد و حتی اگر آن شخص علی باشد. مهم‌ترین ویژگی‌ آنان، که هنوز هم در میان بسیاری از جریان‌های اسلامی بیش‌وکم وجود دارد، ظاهرگرایی و تعصب خام و کور بر ظواهر متون دینی است. آنان دین را در ظواهر قرآن و سنت خلاصه می‌کردند و هر چیزی را که بیرون از آن بود بی‌دینی می‌شمردند. می‌گفتند در قرآن آمده است: ”لا حکم الا لله؛ فرمان‌روایی مخصوص خداست.“ پس ما از علی و غیر علی فرمان نمی‌بریم. وقتی معاویه قرآن‌ها را بر سر نیزه کرد و سپاهیان عراق را به حَکَمیت قرآن فراخواند، آنان پذیرفتند. علی (ع) گفت: آری!‌ حکم از آنِ خداست و بس. اما شما از این سخنِ حق معنایی باطل می‌فهمید. ]نهج‌البلاغه: خطبه 40 [فرمان‌بری از خدا شما را از حاکم ــ هرچند ظالم ــ بی‌نیاز نمی‌کند. می‌گفتند: تو ما را به کاری می‌گماری که در قرآن نیامده است. وقتی قرآن در میان است، چه جای دیگران است.

خوارج پدرانِ معنوی اخباری‌گری و تحجر و سخت‌کیشی در جهان اسلام‌اند. آنان ریشه اجتهاد را در جهان اسلام نحیف و لاغر کردند، عقل را به حاشیه‌های دور راندند، خردمندان را خوار و شمشیر را عمود خیمه دین و ظاهرپرستی را جانشین خداپرستی کردند. در فهم دین، هیچ سهمی به عقل و دانش ندادند و متن‌پرستی را عین خداپرستی دانستند. خاستگاه خوارج اندیشه‌ای است که به زمان و مکان و عقل و تجربه و اجتهاد هیچ وقعی نمی‌نهد و دین را جامد می‌پندارد. به گمان ایشان، دینداری یعنی تکرار بی‌کم‌وکاستِ قطعه‌ای از تاریخ دین در همه دوران‌ها و همه مکان‌ها. این گمان باطل و ویرانگر اندک اندک راه خود را گشود و در قرن‌های پسین در اردوگاه پیروان علی نیز رخنه کرد.» (بابایی، 1397: 325 ــ 326)

 

یادداشت‌ها:

ـ بابایی، رضا. (1397). دیانت و عقلانیت: جستارهایی در قلمرو دین‌پژوهی و آسیب‌شناسی دینی. اصفهان: نشر آرما.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

پیامبر (ص) طبیب سیّار بود!

مطهری و کتاب سیری در سیره نبوی

شهید مطهری می‌نویسد:

«علی (ع) جمله‌ای درباره پیغمبر اکرم دارد که در ]خطبه 108[ نهج‌البلاغه  است و سیره پیغمبر را در یک قسمت بیان می‌کند. می‌فرماید: ”طبیبٌ“؛ پیغمبر پزشکی بود برای مردم. البته معلوم است که مقصود پزشک بدن نیست ]...[، بلکه مقصود پزشک روان و اجتماع است. ”طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ“؛ در اولین تشبیه که او را به طبیب تشبیه می‌کند، می‌خواهد بگوید روش پیغمبر روش یک طبیب معالج با بیماران خودش بود. یک طبیب معالج با بیمار چگونه رفتار می‌کند؟

 از جمله خصوصیات طبیب معالج نسبت به بیمار ترحم به حال بیمار است، کما اینکه خود علی (ع) در] خطبه 140[  نهج‌البلاغه می‌فرماید: ”وَ إِنَّمَا یَنْبَغِی لِأَهْلِ الْعِصْمَةِ وَ الْمَصْنُوعِ إِلَیْهِمْ فِی السَّلَامَةِ أَنْ یَرْحَمُوا أَهْلَ الذُّنُوبِ وَ الْمَعْصِیَةِ؛ اشخاصی که خدا به آنها توفیق داده که پاک مانده‌اند باید به بیماران معصیت ترحم کنند.“

]...[ پیغمبر اکرم روشش روش یک طبیب معالج بود. ولی می‌فرماید: طبیب با طبیب فرق می‌کند. ما طبیب ثابت داریم و طبیب سیّار. یک طبیب محکمه‌ای باز کرده، تابلویش را هم نصب کرده و در مطب خودش نشسته، هرکس آمد به او مراجعه کرد که مرا معالجه کن، به او نسخه می‌دهد؛ کسی مراجعه نکرد به او کاری ندارد. ولی یک طبیب، طبیب سیّار است، قانع نیست به اینکه مریض‌ها به او مراجعه کنند، او به مریض‌ها مراجعه می‌کند و سراغ آنها می‌رود. پیغمبر سراغ مریض‌های اخلاقی و معنوی می‌رفت در تمام دوران زندگی‌اش کارش همین بود.» (مطهری، 1383: 87 ــ 88)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی. (1383). سیری در سیره نبوی. چاپ بیست‌وهفتم. تهران: انتشارات صدرا.

ـ نهج‌البلاغه. ترجمه محمد دشتی (1386). تهران: قدر ولایت.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

پیامبر (ص) طبیب سیّار بود!

نهج‌البلاغه

«پیامبر (ص) را از درخت تنومند پیامبران، از سرچشمه نور هدایت، از جایگاه بلند و بی‌همانند، از سرزمین بطحاء، از چراغ‌های برافروخته در تاریکی‌ها، و از سرچشمه‌های حکمت برگزید. پیامبر (ص) طبیبی بود که برای درمان بیماران سیّار بود.
مرهم‌های شفابخش او آماده، و ابزار داغ کردن زخم‌ها را گداخته. برای شفای قلب‌های کور و گوش‌های ناشنوا و زبان‌های لال، آماده و با داروی خود در پی یافتن بیماران فراموش‌شده و سرگردان است.» (نهج‌البلاغه: بخشی از خطبه 108)

یادداشت‌ها:

ـ نهج‌البلاغه. ترجمه محمد دشتی (1386). تهران: قدر ولایت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

ساده‌زیستی امیرالمؤمنین (ع)

نهج‌البلاغه

امیرالمؤمنین (ع):

«من اگر می‌خواستم، می‌توانستم از عسل پاک، و از مغز گندم، و بافته‌های ابریشم برای خود غذا و لباس فراهم آورم، اما هیهات که هوای نفس بر من چیره گردد و حرص و طمع مرا وادارد که طعام‌های لذیذ برگزینم، در حالی که در حجاز یا یمامه کسی باشد که به قرص نانی نرسد، و یا هرگز شکمی سیر نخورد، یا من سیر بخوابم و پیرامونم شکم‌هایی از گرسنگی به پُشت چسبیده، و جگرهای سوخته وجود داشته باشد، یا چنان باشم که شاعر گفت: ”این درد تو را بس که شب را با شکم سیر بخوابی و در اطراف تو شکم‌هایی گرسنه و به پُشت چسبیده باشند.“» (نهج‌البلاغه: بخشی از نامه 45)

یادداشت‌ها:

ـ نهج‌البلاغه. ترجمه محمد دشتی (1386). تهران: قدر ولایت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

مهلت‌دادن‌های خداوند؟!

نهج‌البلاغه

«چه بسا کسی که با نعمت‌هایی که به او رسیده به دام افتد و با پرده‌پوشی بر گناه، فریب خورد و با ستایش شدن آزمایش گردد؛ و خدا هیچ‌کس را همانند مهلت دادن نیازمود.» (نهج‌البلاغه: حکمت 116)
«بسا احسان پیاپی خدا گناه‌کار را گرفتار کند و پرده‌پوشی خدا او را مغرور سازد و با ستایش مردم فریب خورد و خدا هیچ‌کس را همانند مُهلت دادن، مورد آزمایش قرار نداد.» (نهج‌البلاغه: حکمت 260)

 

یادداشت‌ها:

ـ نهج‌البلاغه. ترجمه محمد دشتی (1386). تهران: قدر ولایت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

گمان نکنید ”عرضه حق“ بر من گران می‌آید!

نهج‌البلاغه

امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید:

«گاهی مردم ستودن افراد را برای کار و تلاش روا می‌دانند. اما من از شما می‌خواهم که مرا با سخنان زیبای خود مَسِتایید تا از عهده وظایفی که نسبت به خدا و شما دارم برآیم و حقوقی که مانده است بپردازم و واجباتی که برعهده من است و باید انجام گیرد اداء کنم.

پس با من چنانکه با پادشاهان سرکش سخن می‌گویند حرف نزنید و چنانکه از آدم‌های خشمگین کناره می‌گیرند دوری نجویید و با ظاهرسازی با من رفتار نکنید و گمان مبرید اگر حقی به من پیشنهاد دهید بر من گران می‌آید، یا در پی بزرگ نشان دادن خویش‌ام؛ زیرا کسی که شنیدن حق، یا عرضه شدن عدالت بر او مشکل باشد عمل کردن به آن برای او دشوارتر خواهد بود.

پس، از گفتن حق، یا مشورت در عدالت خودداری نکنید، زیرا خود را برتر از آنکه اشتباه کنم و از آن ایمن باشم نمی‌دانم، مگر آنکه خداوند مرا حفظ فرماید.» (نهج‌البلاغه: بخشی از خطبه 216)

 

یادداشت‌ها:

ـ نهج‌البلاغه. ترجمه محمد دشتی (1386). تهران: قدر ولایت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز