محمد اسفندیاری
درباره «ویژگیهای دین عامیانه» مینویسد:
«مهمترین ویژگی
دین عامیانه این است که بحث عقلی را برنمیتابد و چونوچرا را جایز نمیشمارد و
عقلگریز است. اینکه گفتهاند: «زیر هر ”چرا“ شیری نهفته است» (تَحتَ کُلِّ «لِمَ»
اَسدٌ) و یا «”چرا چنین“ دروازه دوزخ است» مربوط به دین عامیانه است. چون نمیتواند
پاسخ چرا را بدهد، چنگ و دندان شیر را به رخ میکشد و سؤالکشی میکند. پیروان دین
عامیانه بر آناند که دین را باید مانند کپسولی بلعید، نباید جوید. باید ایمان
بیاوریم تا بفهمیم، نه اینکه بفهمیم و ایمان بیاوریم.» (اسفندیاری، 1395: 132)
«ویژگی دیگر دین عامیانه نقلگرایی است. در این دین، نقل و روایت بیش از عقل و
درایت ارج دارد، و به جای اینکه مردم به اندیشیدن دعوت شوند، به پذیرفتن وادار میشوند.
بنیاد دین عامیانه بر نقل است و پاسداران آنْ قوه حافظهاند تا قوه عاقله و مردم
را چنین میخواهند. ایشان اگر اندکی درایت کنند، درمییابند که برخی از مطالبی که
روایت میکنند ضعیف است، ولی دریغ از همان اندک درایت.» (همان: 133)
«ویژگی دیگر دین عامیانه خرافهآمیزبودن آن است. خرافات ناشی از عجز انسان از
تفسیر محیط پیرامونش است. هنگامی که آدمی نتواند علت رخدادهای طبیعی را از دل
طبیعت بیرون بکشد، به ما ورای طبیعت رو میآورد و موهوماتی میسازد. علم از بزرگترین
دشمنان خرافات است و بسیاری از خرافاتی که از میان رفته به مدد روشنگری علم بوده
است. از میان انواع خرافات خرافات دینی از همه بیشتر است و بدتر. از این رو که
چهره دین را مخدوش و مردم را تخدیر میکند و مبارزه با آن دشوارتر است. مؤمنانی که
خرافات را جزء دین میدانند نقد خرافات را نقد دین میشمارند و ناقدان را کافر یا
بدکیش. ترس از همین اتهام است که بسیاری را از نقد خرافات بازمیدارد.» (همان: 134
ــ 135) «عوام خواهان دینی هستند که عجیبوغریب باشد و سرشار از خرافه. هرچه عجیبتر
و غریبتر و خرافهتر باشد، بیشتر دین میدانند. ترازوی عقل عوام همواره در کار
است و هر چیز را با عقل توزین میکنند، الا دین را. به دین که میرسند، این ترازو را
عاطل مینهند و بر باطل میروند. میپندارند سخن گفتن از عقل در عرصه دین توهین به
دین است و در اینجا باید عقل را تعطیل کرد.» (همان: 135)
یادداشتها:
ـ اسفندیاری،
محمد. (1395). آسیبشناسی دینی. تهران: کویر.