مصطفی ملکیان مینویسد:
«عقیدهپرستی بزرگترین رقیب خداپرستی است و کسانی که دغدغه خداپرستی دارند و میخواهند زندگی خداپسندانهای سپری کنند باید کاملاً مراقب این رقیب باشند، یعنی هیچ چیز را با خود خدا عوض کنند، حتی عقیده به وجود خدا را. میخواهم بگویم که حتی عقیده به وجود خدا خدا نیست و نباید پرستیده شود. خدای واحد را باید پرستید، نه کلمةالتّوحید را. معاملهای را که مؤمنان با خدای واحد میکنند نباید با کلمةالتّوحید بکنند، بدین معنا که باید خدا را مطلق، کامل و مقدس بدانند و حتی عقیده خود را به وجود خدا و تصور خود را از خدا به جایگاه اطلاق، کمال و تقدیس فرانکشند. جایی که عقیده به وجود و وحدت خدا نیز خود خدا نیست و نباید پرستیده شود معلوم است که وضع سایر عقاید بر چه منوال است. آیا خودِ باور به وحدت خدا مستلزم این نیست که غیر از همان خدای واحد هیچ چیز دیگری را به خدایی نگیریم و مگر یکی از آن چیزهای دیگر عقاید ما نیستند؟
آنچه مایه اَسَف و موجب احساس خطر است اینکه عقیدهپرستی، که خصم خداپرستی است، عین خداپرستی انگاشته و / یا قلمداد شود. کسی که یا خود به چنین توهّم یکسانانگاریای دچار باشد و / یا بخواهد دیگران را به چنین توهّمی گرفتار سازد ساحت زندگی درونی و فردی و خصوصی خود را به شرک میآلاید و ساحت زندگی بیرونی و جمعی و عمومی دیگران را به اصناف درد و رنجها میآکند.
برای اینکه خود را از جهت ابتلا یا عدم ابتلا به بیماری عقیدهپرستی بیازماییم راهی نیست جز اینکه ببینیم که چه عقیدهای را، و تا چه حدّ، حاضریم در معرض نقد دیگران درآوریم و صدق و کذب و حقّانیّت و بطلان و اعتبار و عدم اعتبار آن را به ترازوی تفکر نقدی بسنجیم. به محض اینکه احساس کنیم که خوش نداریم یکی از عقایدمان در بوته تفکر نقدی واقع شود و / یا به ادلّه و براهین صاحبان عقاید مخالف آن گوش بسپاریم، یعنی به محض اینکه احساس کنیم که خوش داریم خود را نسبت به عقاید و اقوال دیگران کَر کنیم، باید پی ببریم که در سنگلاخ عقیدهپرستی گام نهادهایم و از خداپرستی دور افتادهایم، فارغ از اینکه آن عقیدهای که دربارهاش تصمیم خود را گرفتهایم (”تصمیم“ در اصل عربیاش به معنای ”کر کردن“ است) چه عقیدهای باشد.» (ملکیان، 1385: 462 ــ 463)
یادداشتها:
ـ ملکیان، مصطفی. (1385). مهر ماندگار: مقالاتی در اخلاقشناسی. تهران: نشر نگاه معاصر.
ـ یادداشت مرتبط: