«ای برادر تو همه اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای» (مولوی)

۷۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید مطهری» ثبت شده است

چرا به ”مردن“ می‌گوییم ”وفات“؟

 

شهید مطهری می‌نویسد:

«قرآن ”مردن“ را ”توفّی“ تعبیر می‌کند، که ما هم الان در اصطلاح خودمان می‌گوییم فلانی وفات کرد. چرا به ”مردن“ می‌گوییم ”وفات“؟ کلمه ”فوت“ که ما به کار می‌بریم ]از این ماده نیست و[ غیر از لغت ”وفات“ است. بعضی‌ها خیال می‌کنند کلمه ”فوت کرد“ با ”وفات کرد“ یکی است. نه، فوت یک معنی دارد و وفات معنی دیگر، ]...[ و قرآن راجع به مردن کلمه ”توفّی“ را به کار می‌برد که از ماده ”وفات“ است، نه از ماده ”فوت“. ”فوت“ معنایش از دست رفتن است. می‌گوییم: ”نماز من فوت شد“ یعنی از دستم رفت. یا می‌گوییم: ”فلان عمل از من فوت شد“، ”فلان شخص از مکه آمد و من می‌خواستم به دیدن او بروم، ولی در اثر گرفتاری این دیدن از من فوت شد.“ ”از من فوت شد“ یعنی از دستم رفت. ما اگر به ”مردن“ کلمه فوت را اطلاق می‌کنیم ــ که قرآن اطلاق نمی‌کند ــ به اعتبار این است که مرده را ازدست‌رفته تلقی می‌کنیم. نسبت به ما همین‌طور است؛ یعنی کسی که می‌میرد از دست ما می‌رود. وقتی می‌گوییم ”فلانی فوت شد“ یعنی از دست ما رفت. ولی قرآن مکرر کلمه ”توفّی“ را به کار می‌برد. ”توفّی“ با ”وفات“ از یک ریشه است. ”توفّی“ درست نقطه مقابل ”فوت“ را می‌رساند، یعنی چیزی را قبض کردن و تمام گرفتن. مثلاً، اگر شما از کسی طلب‌کار باشید و طلب‌تان را از او بگیرید، می‌گویند استیفا کرد. ”استیفا“ هم از این لغت است. اگر تمام طلب‌تان را بگیرید، نه اینکه نیمی از آن را بگیرید و نیمی را نگیرید، می‌گویند توفّی کرد، یعنی استیفا کرد. پس ”توفّی“ و ”استیفا“ به معنی از دست رفتن نیست، برعکس،‌ چیزی را به تمام و کمال تحویل گرفتن است. قرآن همیشه ”مردن“ را ”کامل تحویل گرفتن“ تعبیر می‌کند. لهذا می‌فرماید: اللَّهُ یتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا؛ خدا نفوس را در وقت مردن به تمام و کمال تحویل می‌گیرد. ]زمر: 42[» (مطهری، 1379: 114 ــ 116)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی (1379). آشنایی با قرآن. جلد 3. چاپ سیزدهم. تهران: انتشارات صدرا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

چه کسی از همه قوی‌تر است؟

شهید مطهری می‌نویسد:

«یک روزی رسول الله (ص) در مدینه عبور می‌کرد. جوانان مسلمان را دید که سنگی را به عنوان وزنه‌برداری بلند می‌کنند، زورآزمایی می‌کنند برای اینکه ببینند چه کسی وزنه را بهتر بلند می‌کند. رسول خدا همان‌جا بهره‌برداری کرد، فرمود: آیا می‌خواهید من قاضی و داور شما باشم، داوری کنم که قوی‌ترین شما کدام‌یک از شماست؟ همه گفتند: بله یا رسول الله، چه داوری از شما بهتر! فرمود: احتیاج ندارد که این سنگ را بلند کنید تا من بگویم چه کسی از همه قوی‌تر است؛ از همه قوی‌تر آن کسی است که وقتی به گناهی میل و هوس شدید پیدا می‌کند،‌ بتواند جلوی هوای نفس خود را بگیرد. قوی‌ترینِ شما کسی است که هوای نفس او را وادار به معصیت نکند. مجاهد کسی است که با نفس خود مبارزه کند. شجاع آن کسی است که از عهده نفس خویش برآید.» (مطهری، 1387: 168)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی. (1387). آزادی معنوی. چاپ چهلم. تهران: انتشارات صدرا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

حسّ تحقیق از خود علم مقدس‌تر است!

مطهری و امدادهای غیبی در زندگی بشر

شهید مطهری می‌نویسد:

«عالم واقعی همیشه به نادانی و جهل خود اعتراف دارد. عالم واقعی بدون دلیل چیزی را انکار نمی‌کند و بدون دلیل چیزی را نمی‌پذیرد. عالم اگر جامد و مغرور بود، عالم نیست. عالم اگر بی‌دلیل چیزی را پذیرفت یا بی‌دلیل چیزی را انکار کرد، ورح علمی ندارد؛ او خزانه و انباری است از یک سلسله فرمول‌ها و اطلاعات؛ هر چه به او داده شده یاد گرفته و ضبط کرده است، اما در روح خودش یک روشنایی و یک مقیاس برای قبول و انکار وجود ندارد؛ پس روحش روحِ علمی نیست.

اگر شخصی را دیدید که در همه رشته‌ها گواهی‌نامه تحصیلی دارد، در عین حال، سخنی را بدون دلیل قبول یا انکار می‌کند بدانید عالم واقعی نیست. علم در ذات خود هرگز مستلزم جمود یا غرور نیست. علم بشر را در مقابل حقایق خاضع‌تر و تسلیم‌تر و در قبول و انکار محتاط‌تر می‌کند.

پس جمود، که بدتر از جهالت است، عبارت است از روح ضد تحقیق، عبارت است از حالتی که مقدس‌ترین روحیه را، که روحیه تحقیق و کاوشگری است، از بشر می‌گیرد. شاید بشود گفت همان‌طوری که جمود از جهل زشت‌تر است، حسّ تحقیق از خود علم مقدس‌تر است. علم آنگاه مقدس و قابل احترام است که با روح تحقیق توأم باشد. روح تحقیق آنگاه وجود دارد که بشر به نقص علم و اطلاعات خود معترف باشد.» (مطهری، 1354: 57 ــ 58)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی. (1354). امدادهای غیبی در زندگی بشر. تهران: انتشارات صدرا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

انسان باید نقّاد باشد!

شهید مطهری می‌نویسد:

«انسان باید در هر چیزی که از دیگران می‌شنود نقّاد باشد، یعنی آن را بررسی و تجزیه و تحلیل کند. صرف اینکه یک حرفی در میان مردم شهرت پیدا می‌کند، خصوصاً که با یک بیان زیبا و قشنگ باشد، دلیل بر این نیست که انسان حتماً باید آن را بپذیرد و قبول کند. به ویژه در امر دین و آنچه که به دین مربوط است، انسان باید نقّاد باشد.» (مطهری، 1381: 171)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی. (1381). اسلام و نیازهای زمان. جلد 1. چاپ نوزدهم. تهران: انتشارات صدرا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

عوام‌زدگی روحانیت را فلج کرده است!

مطهری و ده گفتار

شهید مطهری می‌نویسد:

«آفتی که جامعهٔ روحانیت ما را فلج کرده و از پا درآورده است ”عوام‌زدگی“ است. عوام‌زدگی از سیل‌زدگی، زلزله‌زدگی، مار و عقرب‌زدگی بالاتر است. این آفت عظیم معلول نظام مالی ماست. روحانیت ما در اثر آفت عوام‌زدگی نمی‌تواند، چنانکه باید، پیشرو باشد و از جلو قافله حرکت کند و به معنی صحیح کلمه هادی قافله باشد؛ مجبور است در عقبِ قافله حرکت کند. خاصیت عوام این است که همیشه با گذشته و آنچه به آن نحو خو گرفته پیمان بسته است، حق و باطل را تمیز نمی‌دهد. عوام هر تازه‌ای را بدعت و هواوهوس می‌خواند، ناموس خلقت و مقتضای فطرت و طبیعت را نمی‌شناسد؛ از این رو، با هر نوی مخالفت می‌کند و همیشه طرفدار حفظ وضع موجود است.» (مطهری، 1382: 302 ــ 303)
«روحانیت عوام‌زده ما چاره‌ای ندارد از اینکه همواره سکوت را بر منطق، سکون را بر تحرک، نفی را بر اثبات ترجیح دهد، زیرا موافق طبیعت عوام است. حکومتِ عوام منشأ رواج فراوان ریا، مجامله و تظاهر و کتمان حقایق و آرایش قیافه و پرداختن به هیکل و شیوع عناوین و القاب بالابلند در جامعه روحانیت ما شده ]است[، که در دنیا بی‌نظیر است. حکومت عوام است که آزادمردان و اصلاح‌طلبان روحانیت ما را دلخون کرده و می‌کند.» (همان: 303 ــ 304)

«چرا حوزه‌های علمیه ما از صورت دانشگاه دینی به صورت ”دانشکده فقه“ درآمده ]است[؟ چرا علما و فضلای ما همین که معروف و مشهور شدند، اگر معلومات دیگری غیر از فقه و اصول دارند، روی آنها را می‌پوشانند و منکر آنها می‌شود؟ چرا بیکاره و علف هرزه در محیط مقدس روحانی ما زیاد است، به طوری که یک زعیم روحانی مجبور است، برای آب دادن یک گل، خارها و علف‌ هرزه‌های زیادی را آب بدهد؟ چرا در محیط روحانی ما سکوت و سکون و تماوت و مرده‌وَشی بر منطق و تحرک و زنده‌صفتی ترجیح دارد؟ چرا حریت فکر و عقیده در میان ما کمتر وجود دارد؟ چرا برنامه تعلیمات طلاب و محصلین علوم دینی مطابق احتیاجات روز تنظیم نمی‌شود؟ چرا روحانیون ما، به جای آنکه پیشرو و پیشتاز و هادی قافله اجتماع باشند، از دنبال قافله حرکت می‌کنند؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟» (همان: 307)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی. (1382). ده گفتار. چاپ نوزدهم. تهران: انتشارات صدرا.

ـ یادداشت مرتبط:

بزرگ‌ترین آفت روحانیت!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

سخن زینب (س) خطاب به یزید!

شهید مطهری می‌نویسد:

«آیه دیگری در قرآن هست که همان آیه را وجود مقدس زینب کبری در مجلس یزید برای یزید خواند. فرمود: یزید! تو خیال نکن حالا که این مُلک و این ثروت و این مال و این خدم و حشم و این همه وسائل برایت فراهم شده ]مشمول لطف خدا هستی[؛ بگویی پس معلوم می‌شود خدا من را خیلی دوست دارد، این دلیل این است که خدا به من عنایت دارد، خدا خیلی من را دوست دارد که این همه اسباب و وسائل داده ]است[. بدان که منطق دیگری در کار است که قرآن آن را بیان کرده و آن این است که گاهی افراد به دلیل اینکه دیگر از چشم خدا افتاده‌اند یعنی مستحق کرامت خدا نیستند، بلکه مستحق عقوبت خدا هستند خدا برای اینها وسائل فراهم می‌کند تا در آن راهِ گمراهی که رفته‌اند بیشتر بروند و بیشتر مستحق عذاب خدا بشوند.

آل عمران 178


]...[ این است که می‌گویند اگر کسی یک وقت دید که هیچ وقت ضرر به او وارد نمی‌شود درباره خودش شک کند که نکند من از نظر لطف الهی آن‌قدر ساقط شده‌ام که خداوند برای من مصائب به وجود نمی‌آورد؛ چون مصائب اغلب اسباب تنبه انسان است.» (مطهری، 1379: 236 ــ 237)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی (1379). آشنایی با قرآن. جلد 3. چاپ سیزدهم. تهران: انتشارات صدرا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

اهل حق از عرضه حق بر آنها برآشفته نمی‌شوند!

مطهری و حکمت‌ها و اندرزها 1

شهید مطهری می‌نویسد:

«]امام علی (ع) می‌فرماید[ اهل حق هرگز از اینکه تذکری به آنها داده شود ناراحت نمی‌شوند و اگر کسی از عرضه داشتن حق بر او ناراحت می‌شود، از عمل به حق به طریق اولیٰ روگردان است. مثلاً، یک کاسب و یا کارمند اداری و یا یک راننده که مدعی است من در عمل همان ‌طور هستم که مقتضای حق و عدالت است اگر واقعاً در گفته خود صادق است، از تذکری که دیگران به او می‌دهند که باید چنین و چنان باشی ناراحت نمی‌شود، بلکه چون می‌خواهد آن راه را برود از راهنمایی خرسند می‌شود، ولی اگر در عمل دروغ می‌گوید، از تذکر دیگران خوشش نمی‌آید. علی (ع) این جمله را درباره شخص خودش فرمود و از مردم تقاضا می‌کرد هر تذکری دارید به من بدهید که من از این تذکرات خوش‌وقت‌ام.» (مطهری، 1385: 100 ــ 101)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی (1385). حکمت‌ها و اندرزها. جلد 1. چاپ بیستم. تهران: انتشارات صدرا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

چه زمانی عقیده حق به سوی فساد می‌گراید؟

مطهری و جهاد اسلامی و آزادی عقیده

شهید مطهری می‌نویسد:

«اینکه من عرض کردم وجود قطب مخالف در اجتماع ضروری است، نه فقط به خاطر ”حق فردی“ است، که او هم فردی است و حق دارد حرفش را بزند، بلکه حتی به خاطر مصالح بشریت هم وجود قطب مخالف در اجتماع ضروری است، همان طور که قرآن اختلاف و تنوع را به رسمیت می‌شناسد و می‌گویند فلسفه‌اش همین است. قرآن روی اختلاف تکیه می‌کند که اختلاف باید وجود داشته باشد؛ اگر اختلاف نباشد، تضاد و برخورد و اصطکاک و زدوخورد عقاید نیست و تا زدوخورد عقاید نباشد، عقاید پیشرفت نمی‌کند و حداقل سالم نمی‌ماند.

من این را به طور قاطع عرض می‌کنم: هر زمانی که قطب مخالف از عقیدهٔ حق گرفته شود، خود عقیدهٔ حق طبعاً به سوی فساد می‌گراید؛ یعنی عوام‌الناس می‌آیند در اطراف این عقیدهٔ حق آن‌چنان می‌بافند و مخلوط می‌کنند و آن‌قدر چرند به آن اضافه می‌کنند که عقیدهٔ حق به دست طرفدارها زیان می‌بیند و همیشه زیان‌هایی که عقیدهٔ حق به دست طرفدارانش دیده به دست مخالفانش ندیده ]است[.» (مطهری، 1394: 115 ــ 116)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی. (1394). جهاد اسلامی و آزادی عقیده. تهران: انتشارات صدرا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

غم‌زده و شادی‌زده نشوید!

مطهری و کتاب سیری در سیره نبوی

شهید مطهری می‌نویسد:

«جمله‌ای دارد مولای متقیان علی (ع) در نهج‌البلاغه در تعریف زهد که دیگر بهتر از این نمی‌شود گفت. تعریف زهد را از علی باید یاد گرفت. می‌فرماید: الزُّهْدُ کُلُّهُ بَیْنَ کَلِمَتَیْنِ مِنَ الْقُرْآنِ ]نهج‌البلاغه: حکمت 439[. زهد در دو جمله قرآن بیان شده ]است[(یعنی زهد این خشکه‌مقدس‌بازی‌ها نیست؛ زهد به روح انسان مربوط است) آنجا که می‌فرماید: ”لِکَیلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَ لَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ ]حدید: 23[.“ اینکه برسید به این مرحله که اگر دنیایی که دارید از شما گرفته شد، غم‌زده نشوید، غم دنیا شما را نگیرد؛ و اگر چیزی ندارید، دنیا یک‌مرتبه به شما رو بیاورد، شادی‌زده نشوید؛ و به عبارت دیگر، اگر تمام دنیا در دست شماست، چنانچه آن را از شما بگیرند تو همان آدم باشی که هیچ چیزی نداشته باشی، و ]اگر[ همه دنیا را هم به تو بدهند، تو همان آدم باشی.» (مطهری، 1383: 71)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی (1383). سیری در سیره نبوی. چاپ بیست‌وهفتم. تهران: انتشارات صدرا.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

استخاره به دل و استخاره به قرآن؟

مطهری و گفتارهایی در اخلاق اسلامی

شهید مطهری می‌نویسد:

«ما در اسلام دو استخاره داریم که یکی از آن دو متروک است و دیگری رایج. استخاره‌ای که متروک است، ولی معتبرتر است این است که پیغمبر اکرم فرمود ]بحار‌الانوار، ج 88، ص 265؛ مستدرک‌الوسائل، ج 6، ص 255[: اگر در کاری مردد شُدید، یعنی نتوانستید راه صحیح را به دست بیاورید، بروید نماز بخوانید و دعا کنید (ترتیب خاصی هم دارد) و هفت بار ]در بعضی روایات: صدویک بار[ از خداوند بخواهید که در این کاری که شما الان در آن گیج و گم هستید و نمی‌دانید که راه صحیحش این طرف است یا آن طرف*، آنچه را که خیر است در دل شما القا کند. بعد از این دعا، اگر چیزی در قلب شما القا شد، شما این را الهام خدا بدانید و دنبالش بروید. در این استخاره، دیگر نه قرآن باز کردن است و نه تسبیح و طاق‌وجفت.؛ دعاست؛ و پیغمبر فرمود: در چنین شرایطی هرچه به قلب شما القا شد این را یک الهام خدا بدانید، بروید که آن حقیقت خواهد بود.» (مطهری، 1390: 31 ــ 32)

* «شرطش گیج و گم بودن و مردد بودن است؛ راه‌هایی که انسان می‌تواند مشکل را حل کند مثل اینکه از یک نفر بپرسد یا راه مشورت بر او بسته باشد، فکر خودش به جایی نرسد. وقتی که واقعاً مضطر می‌شود به طوری که هرچه مشورت می‌کند، آن یکی یک چیز می‌گوید، این یکی یک چیز دیگر می‌گوید. خودش فکر می‌کند؛ از آن جنبه فکر می‌کند یک چیز به نظرش می‌آید، از این جنبه فکر می‌کند یک چیزی دیگر به نظرش می‌آید؛ همین جور درمی‌ماند و مضطر می‌شود.» (همان: ص 31، پانوشت 3)

«سؤال: ]...[ در زمان حضرت رسول همین طور بوده که نمازی بخوانند دعایی بخوانند و از خدا بخواهند آنچه صلاح است به دل او القا شود. ولی استخاره با تسبیح یا قرآن هیچ مأخد دینی ندارد. بنده حالا سؤالم این است: آیا در زمان ائمه استخاره با قرآن و تسبیح، که الان متداول است، بوده ]است[؟

استاد ]مطهری[: اگر به شما عرض کنم من راجع به خصوص این موضوع رفته‌ام، دنبالش گشته‌ام و مطالعه کرده‌ام، نه من ادعایی نمی‌کنم، ولی این‌قدر می‌گویم که من هنوز یک جا برخورد نکرده‌ام که بگویند یک امام استخاره کرده.» (همان: 37)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی. (1390). گفتارهایی در اخلاق اسلامی. چاپ ؟. تهران: انتشارات صدرا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز