سید مصطفی محقق
داماد میگوید:
«من این
اصطلاح را از جوردانو برونو (۱۵۴۸ ــ ۱۶۰۰مـ.) فراگرفتهام: ]...[
در روز ۱۷ فوریه سال ۱۶۰۰مـ. جوردانو برونو، فیلسوف ایتالیایی، پس
از گذراندن ۸ سال در سیاهچالهای خوفناک دادگاه انگیزیسیون (تفتیش عقاید) در میدان
کامپو دی فیوریِ شهر رم زنده زنده در آتش سوزانده شد. جوردانو برونو کسی بود که از
حق تمام انسانها برای اندیشیدن بدان گونه که دلشان میخواست دفاع میکرد؛ او برای
ایدههایی که مستقیماً آیینی را به مردم تحمیل میکرد جایگزینی ارایه داد. مردی
بود که آرزو داشت بشریت را به سمت منطق هدایت کند، میخواست به انسانها امکان دهد
که آزادانه مفهومسازی کنند، نه اینکه دیگران شیوه تفکری را برای آنان تعیین کنند.
برونو کسی
است که قبل از گالیلئو گالیله جرأت بیان حقیقت و مهمتر از آن دفاع از حقیقت را در
برابر کلیسای کاتولیک پیدا کرد. او با این کار خود جهان را دهها سال در رسیدن به
حقیقت اصلی به جلو انداخت. جوردانو برونو، که خود کشیش بود، خیلی زود و در سال
۱۵۷۶مـ. غیاباً و به علت خواندن کتابهای ممنوعه تکفیر شد. به قول کلیسا برونو از
معروفترین بدعتگذاران تاریخ است؛ او در نهایت بعد از سالها زندگی و فرار در
خارج از ایتالیا، با امید به اصلاح به ونیز برمیگردد (آن موقع ونیز جمهوری جدایی از
ایتالیا بود)، بعد از مدتی دستگیر و محاکمه شده و سپس به دادگاه تحویل داده میشود،
که در نهایت بعد از تحمل حدود هشت سال شکنجهٔ وحشیانه در تاریخ ۱۷ فوریه۱۶۰۰مـ. در
رم سوزانده میشود.
در ادعاهای
علیه وی جرایم زیر را برشمردهاند:
1. انتقاد
از آراء افلاطون و ارسطو؛
2. اعتقاد
به نظریه کپرنیک (مبنی بر عدم مرکزیت زمین در عالم و اعتقاد به بینهایت بودن
عالم)؛
3. اعتقاد
به وجود سایر منظومههای شمسی به جز آنکه ما در آن هستیم؛
4. اعتقاد
به اینکه ستارگان آسمان هر کدام خورشیدی همانند خورشید ما هستند؛
5. پیروی
از دموکریت نسبت به باور ساخته شدن جهان از اتمها.
نوشتهاند
که وقتی برونو را به یک میله آهنین بسته بودند و انبوهی از هیزم برای سوزاندن او
جمع کرده بودند، او ساکت و تسلیم شده، چیزی نمیگفت، ولی اتفاقی افتاد که یک جمله
تاریخی گفته است. آن اتفاق این بود که ناگهان دیدند پیرزنی نزدیک شد، در حالی که
تکه هیزمی در دست داشت و با آوردن نام خدا بر لب، آن تکه هیزم را به روی هیزمها
انداخت. برونو سکوتش را شکست و گویی عمل این پیرزن مغز استخوانش را سوزانده بود.
گفت نفرین بر این جهل مقدّست!! نوشتهاند قبل از اینکه جوردانو برونو در آتش
سوزانده شود، جلادان پاپ برای اینکه او را از گفتن سخنان کفرآمیز، از نظر دادگاه
انگیزیسیون، بازدارند، زبانش را قطع کردند. این سرنوشت اغلب فلاسفه و دانشمندان
دورهٔ انگیزیسیون (تفتیش عقاید) کلیسای کاتولیک بود.
به نظر من
مهمترین و یا لااقل یکی از اهم آفتهای اجتماعی، نه تنها در منطقه اسلامی، بلکه شاید
بتوان گفت در سراسر جهان، که جوامع دینی از آن رنج میبرد، جهل مقدس است.» (محقق
داماد، 1394: 95 ــ 96) «امروز اوضاع اسفباری که کشورهای اسلامی با آن مواجه هستند
و از آن رنج میبرند معلول همین نوع جهل است. روزانه در افغانستان و عراق
انفجارهای بیرحمانه و ترورهای ناجوانمردانه که انجام میدهند و خانوادههایی را
عزادار میکنند، همه معلول همین نوع از جهل است.» (همان: 104) «در جهلِ قدسی، شخصِ
جاهل با نهادی به نام ”اعتقاد“ همراه میشود، یعنی برای چنین انسانی اعتقاد به جای
تفکر مینشیند. اعتقاد از ریشه ”عقد“ یعنی بستن است. شخصی که به امری معتقد میشود
فکرش را گره کرده و معتقداتش را خط قرمز خویش میسازد.» (همان: 100)
یادداشتها:
ـ محقق
داماد، سید مصطفی. (1394). فاجعه جهل مقدس. چاپ سوم. تهران: مرکز نشر علوم
اسلامی.
ـ یادداشت
مرتبط:
جهل
بسیط و جهل مرکب!