رضا بابایی میگوید:
«اول اینکه، امام صدر در حوزه رجلی ممتاز است و اساتید و هممباحثههای او علمای برجستهای هستند. پس او آگاه به سنت حوزه است. دوم اینکه، در آثار ایشان به غیر از پایگاههای حوزوی با اندیشههای نویی روبرو هستیم، که در دهه ۳۰ و ۴۰ بسیار جدید بودند. و نکته سوم اینکه، زمانه فعالیت امام صدر در تاریخ جوامع اسلامی بسیار اهمیت دارد.
کل تاریخ جوامع اسلامی را به ۲ دوره میتوان تقسیم کرد: دوره سنت و عصر جدید. دوره سنت ۱۲۰۰ سال طول کشید و عصر جدید حدود ۲۰۰ سال است که آغاز شده و به معنای واقعی در همه چیز دگرگونی رخ داده است. در طول ۱۲ قرن دوره سنت ویژگی یکپارچگی در همه امور جاری است و ما تحول مهمی در هیچ حوزهای نمیبینیم. از علوم و طب و زیست زندگی و ... . همه چیز پیوسته، متوازن و آرام است. متون دینی و عرفیات هم مشکلی نداشتند و در یک سطح بودند. اما با تغییرات عصر جدید و ورود به مدرنیته عرفیات و متون دینی تعارض پیدا کردند و تعارض دین و علم، دین و عقل و دین و سبک زندگی به وجود آمد.
ما با گذار گفتمانی یعنی عبور از دوره سنت به عصر جدید مواجه شدیم. و گفتمان غالب در جامعه ما در دورهٔ جدید گفتمانِ آزادی و حقوق بشر است. در حالی که در دوره سنت سؤال و پرسشی در این موارد مطرح نبود. اما گفتمان که تغییر کرد پرسشهایی زیادی در مسائل مختلف از جمله تعاریف حقوق و آزادیها مطرح شد که امام موسی صدر در این گذار و در ورود به این گفتمان و این پرسشها نقش بسیار موثری دارد.
نهادها و مراسمهای ما همه متعلق به دوره سنت هستند که به شدت در مقابل گفتمان جدید میایستند. در حالی که دین این قابلیت را دارد که به راحتی ما را از این گذار عبور بدهد. امام موسی صدر در میانه این دو گفتمان، هم پایی استوار در سنت دارد و هم دستی توانا در نواندیشی. بنابراین یکی از بهترین شخصیتها برای دوره تحول و گذار است.
دین قرار بود دردی از ما دوا کند، نه اینکه درد بیفزاید. متأسفانه آنقدر که مصلحت در جهان ما پرستیده میشود، خدا پرستش نمیشود. برخی از مجتهدان در قم هستند که به فتواهایی رسیدهاند، اما حاضر نیستند بنویسند و به مردم ابلاغ کنند. یک نفر میگفت که هیچ دلیلی برای حرمت تراشیدن ریش نداریم، اما این را نمینویسیم. به ایشان گفتند که چرا فتوا نمیدهید؟ گفت اینقدر که از مردم میترسم از خدا نمیترسم. در مقابل امام موسی صدر اگر چه فتوا نمینوشت، اما فتوای عملی داشت، یعنی میرفت و عمل میکرد. به طور مثال، ماجرای بستنیفروشِ مسیحی را همه شنیدهاید؛ او رفت و در عمل نشان داد که بنا بر طهارت ذاتی انسان است، با اینکه جایی این را ننوشته است.
در نوشتهها و گفتارهای امام صدر تعبیر ”اسلام قرآنی“ را زیاد میبینیم. من دقت که کردم دیدم این تعبیر کلیدواژه است و اتفاقی نیست. چرا که در دوره گذار یکی از اتفاقات مهم توجه به قرآن بود، چون در دوره سنت توجه به روایات بیشتر بود و قرآن کتاب تجوید و قرائت و ثواب بود. امام صدر، چون درد انسان دارد نه هویت، به دنبال مساحت مشترک میرود که در قرآن است البته این به معنا نیست که به روایات اعتنایی ندارد.» (پایگاه اطلاعرسانی امام موسی صدر، دسترسی در 1397/12/3)
یادداشتها:
ـ پایگاه اطلاعرسانی امام موسی صدر (انتشار در 1397/11/10)
ـ یادداشتهای مرتبط: