مهدی سیمایی مینویسد:
«متأسفانه بیماری خطرناکی در جامعه متدینان در حال شیوع است که به مخالفِ خود بدین بهانه که اهلِ بدعت در دین است میتوان تهمت زد، دروغ گفت و افترا بست! مستند این جنون خطرناک و توأم با نتایج فاسد فراوان را هم سخنی از پیامبر اکرم (ص) قرار میدهند، که ایشان فرمودند: ”إِذَا رَأَیْتُمْ أَهْلَ الرَّیْبِ وَالْبِدَعِ مِنْ بَعْدِی فَأَظْهِرُوا الْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَ أَکْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَ الْقَوْلَ فِیهِمْ وَالْوَقِیعَةَ وَ بَاهِتُوهُمْ کَیْلَا یَطْمَعُوا فِی الْفَسَادِ فِی الْإِسْلَامِ وَ یَحْذَرَهُمُ النَّاسُ وَ لَایَتَعَلَّمُوا مِنْ بِدَعِهِمْ یَکْتُبِ اللهُ لَکُمْ بِذلِکَ الْحَسَنَاتِ وَ یَرْفَعْ لَکُمْ بِهِ الدَّرَجَاتِ فِی الْآخِرَةِ“ [۱]؛ و چنین ترجمه میکنند: ”هنگامی که اهل بدعت و فساد را دیدید، از آنها تبری بجویید و به آنها توهین کنید، عیبگویی کنید، غیبت کنید و تهمت بزنید تا برای فاسد و تباه کردن اسلام طمع نکنند و مردم از ایشان پرهیز و دوری کنند. خداوند در قبال این عمل برای شما بهشت در نظر گرفته است و جایگاه شما در آخرت بالاتر میرود.“
حدیث فوق به دلایل متعددی نامعتبر و حتی ساختگی است:
➊ تعارض با آیات قرآن: حدیث فوق، که به تهمت زدن و دروغ گفتن به مخالفان اهل شک و بدعت دستور میدهد، با آیات فراوانی که به رعایت عدل و انصاف در مقابل همه افراد دستور میدهد مخالف است؛ به ویژه آیه: ”وَ لَایجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى“ [۲]. به مقتضای آیه فوق دشمنی مؤمنان با گروهی، مجوز خارج شدن از مسیر عدالت و از بین بردن قواعد مُسلّم عدالت نیست؛ و در صورت خارج شدن از مسیر عدالت در رفتار با دشمنان، خداوند خارجشدگان از راه عدل را مجازات خواهد کرد. یا در آیات دیگری میفرماید: ”ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ“ [۳]؛ ”وَ لَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ“ [۴]؛ ”وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا“ [۵]؛ ”وَیلٌ لِکُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ“ [۶]؛ به نظر میرسد آیات فوق دستوری همگانی و همیشگی است و عاری از تقیید و تخصیص هستند.
➋ تعارض با عقل: حدیث فوق متضاد با حُسن و قبح ذاتی و عقلی است، که در شیعه اختلافی نیست. دیگر آنکه، حدیث مباهته، قاعده ماکیاولی ”الغایات تبرر المبادی“ را اثبات میکند. یعنی هدف وسیله را توجیه میکند و برای تحقق نیات خوب و اهداف نیکو هر فعل زشت و ناپسندی را میتوان انجام داد، در حالی که در اسلام چنین چیزی جایز نیست. مطهری، اسلامشناس متبحر، در این باره میگوید: ”برای حق باید از حق استفاده کرد. معنای این حرف این است: اگر من بدانم چنانچه یک حرف ناحق و نادرست، یک دروغ بگویم یا یک حدیث ضعیف، حدیثی که خودم میدانم دروغ است، برای شما بخوانم همین امشب همه گنهکارانِ شما توبه میکنند و همه شما نمازشبخوان میشوید، [در عین حال] اسلام به من چنین اجازهای نمیدهد. [...] یکی از راههایی که از آن راه بر دین از جنبههای مختلف ضربه وارد شده است رعایت نکردن این اصل است که ما همان طور که هدفمان باید مقدس باشد، وسایلی هم که برای این هدف مقدس استخدام میکنیم باید مقدس باشد. مثلاً، ما نباید دروغ بگوییم، نباید غیبت کنیم، نباید تهمت بزنیم؛ نه فقط برای خودمان نباید دروغ بگوییم، به نفع دین هم نباید دروغ بگوییم، یعنی به نفع دین هم نباید بیدینی کنیم، چون دروغ گفتن بیدینی است. به نفع دین دروغ گفتن، به نفع دین بیدینی کردن است. به نفع دین تهمت زدن، به نفع دین بیدینی کردن است. به نفع دین غیبت کردن، به نفع دین بیدین کردن است. دین اجازه نمیدهد، ولو به نفع خودش، ما بیدینی کنیم.“ [۷]
➌ به عقیده برخی دانشوران، اصطلاح ”أهل البدع“ و ”بدعت“ از اصطلاحات قرن دوم قمری به بعد است و در زمان پیامبر استعمال نمیشده است. روایاتی هم که اهل سنت نقل کردهاند و از پیامبر (ص) و مشتمل بر این کلمات است از روایات نامعتبر آنها است. [۸]
➍ نقد محتوایی و تاریخی حدیث: معنای ”بدعت“ پیشتر در مفهوم امروزی آن (امری مذموم در مقابل سنت و به معنای ”إدخال ما لیس من الدین فی الدین“) نبوده است، بلکه در معنای لغویاش، یعنی آغاز کردن و نو آوردن و ساخت جدید، به کار میرفته است. [۹] چنانچه در قرآن کریم واژه ”بدعت“ و مشتقات آن فقط در چهار آیه به کار رفته و، به استثنای یک کاربست آن که اختلافی است، در باقی معنای منفی و مذمومی ندارد. [۱۰] یک آیه باقیمانده، آیه ۲۷ سوره حدید است که در آن واژه ”ابتدعوها“ در توصیف رهبانیت اهل کتاب به کار رفته است. درباره مراد آیه فوق نیز اتفاق نظری وجود ندارد و برخی مفسران در این آیه نیز معنای بدعت را مذموم نمیدانند. [۱۱] حتی شیخ طوسی معتقد است رهبانیت بعد از آنکه مسیحیان به استحباب عمل کردند بر آنها واجب شد. آیتالله مکارم شیرازی نیز معتقد است رهبانیتِ مسیحیان نیکو بود و حتی ذیل آیه که میگوید: ”فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَایتِهَا“ [۱۲] شاهد بر سنت حسنه بودن آن است. [۱۳]
➎ حدیث مزبور با روایات فراوان و دارای تواتر معنوی درباره شیوه مواجهه با مخالفان و دشمنان و رعایت اخلاق و عدالت در خصوص ایشان در تعارض بیّن و آشکار است. تعارض بین یک خبرِ واحد با روایات قطعیالصدور و متواتر باعث میشود حدیث مذکور از حجیت ساقط شود. از باب نمونه، گفته حضرت علی در میانه جنگ صفین را، که شیعیان و لشکریانشان در حال توهین و ناسزاگویی به لشکریان شام و معاویه بودند، یادآوری میکنیم. امام با مشاهده این رفتار نکوهیده و قبیح از خیمه بیرون آمد و فرمود:
”إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ وَ لَکِنَّکُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَکَرْتُمْ حَالَهُمْ کَانَ أَصْوَبَ فِی الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِی الْعُذْرِ وَ قُلْتُمْ مَکَانَ سَبِّکُمْ إِیَّاهُمْ اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَیْنِنَا وَ بَیْنِهِمْ وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلَالَتِهِمْ؛ من بدم میآید که شما دشنامدهنده باشید. ولی اگر شما اَعمال آنان را بگویید و چگونگی حالشان را بیان نمایید به گفتار صواب و راست، نزدیکتر و در عذر رساتر است. و شما به جای دشنام درباره ایشان بگویید: ’خداوندا، خونهای ما و خونهای ایشان را حفظ کن، بین ما و آنان اصلاح کن و آنها را از گمراهی نجات بده.‘ [۱۴]“ [...]
➏ نقد تاریخی دیگر بر صحت صدور این حدیث از معصوم آنکه، اگر چنین دستوری صحیح و معتبر بود و پیامبر (ص) آن را بیان کرده بود، امامان شیعه خود به آن عمل میکردند یا در طول تاریخ زندگانیشان در بیش از ۲۵۰ سال به شیعیان و پیروان و اصحاب خود، این دستور را منتشر و تکرار میکردند. یا دستکم از اصحاب امامان دیده میشد که افعال شنیع و ناپسند را به مخالفان اهل بدعتی چون ابوحنیفه نسبت میدادند، در حالی که هیچکدام از اینها دیده نشد و یک مرتبه هم نقل نشد، حتی به جعل و دسیسه!
باید توجه داشت گرچه سند حدیث مباهته صحیح است، صحت سند تلازمی با قطعیت صدور حدیث از معصوم ندارد. همچنانکه ضعف سند حدیث مساوی کذب و جعل آن نیست. به عبارت دیگر، حدیثِ صحیح قطعیالصدور نیست و حدیث ضعیف قطعیالکذب نیست! بلکه سندشناسی یکی از راهها برای تصحیح و اعتبارسنجی حدیث است.» (سیمایی، ۱۳۹۸: ۱۷۲ ــ ۱۷۶)
پانوشتها:
[۱] کلینی، الکافی (ج ۲، ص ۳۷۵)
[۲] ”دشمنیتان با بعضی از مردم شما را بر آن ندارد که بیداد کنید؛ دادگری کنید که آن به تقوا نزدیکتر است.“ [مائده: ۸]
[۳] ”به راه پروردگارت به حکمت و پند[های] پسندیده فراخوان.“ [نحل: ۱۲۵]
[۴] ”و کسانی را که به جای خداوند میپرستند دشنام ندهید.“ [انعام: ۱۰۸]
[۵] ”و با مردم به زبان خوش سخن بگویید.“ [بقره: ۸۳]
[۶] ”وای بر هر دروغزن گناهکاری.“ [جاثیه: ۷]
[۷] مطهری، مرتضی. (۱۳۸۳: ۱۲۳ ــ ۱۲۴). سیری در سیره نبوی. چاپ بیستوهفتم. تهران: انتشارات صدرا.
[۸] یادداشت حسن انصاری، سایت کاتبان.
[۹] راغب اصفهانی، المفردات (صص ۳۸ ــ ۳۹)
[۱۰] بقره: ۱۱۷؛ انعام: ۱۰۱؛ احقاف: ۹؛ حدید: ۲۷.
[۱۱] طبرسی، مجمعالبیان (ج ۲، ص ۲۵۲)
[۱۲] ”ولی چنانکه شایستهٔ رعایت بود رعایتش نکردند.“ [حدید: ۲۷]
[۱۳] مکارم شیرازی، تفسیر نمونه (ج ۲۳، ص ۳۸۳)
[۱۴] نهجالبلاغه: خطبه ۲۰۶
یادداشتها:
ـ سیمایی، مهدی. (۱۳۹۸). مشهورات بیاعتبار در تاریخ و حدیث: دفتر اول. قم: کتاب طه.
ـ یادداشت مرتبط: