«ای برادر تو همه اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای» (مولوی)

۷۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قرآن» ثبت شده است

چرا به ”مردن“ می‌گوییم ”وفات“؟

 

شهید مطهری می‌نویسد:

«قرآن ”مردن“ را ”توفّی“ تعبیر می‌کند، که ما هم الان در اصطلاح خودمان می‌گوییم فلانی وفات کرد. چرا به ”مردن“ می‌گوییم ”وفات“؟ کلمه ”فوت“ که ما به کار می‌بریم ]از این ماده نیست و[ غیر از لغت ”وفات“ است. بعضی‌ها خیال می‌کنند کلمه ”فوت کرد“ با ”وفات کرد“ یکی است. نه، فوت یک معنی دارد و وفات معنی دیگر، ]...[ و قرآن راجع به مردن کلمه ”توفّی“ را به کار می‌برد که از ماده ”وفات“ است، نه از ماده ”فوت“. ”فوت“ معنایش از دست رفتن است. می‌گوییم: ”نماز من فوت شد“ یعنی از دستم رفت. یا می‌گوییم: ”فلان عمل از من فوت شد“، ”فلان شخص از مکه آمد و من می‌خواستم به دیدن او بروم، ولی در اثر گرفتاری این دیدن از من فوت شد.“ ”از من فوت شد“ یعنی از دستم رفت. ما اگر به ”مردن“ کلمه فوت را اطلاق می‌کنیم ــ که قرآن اطلاق نمی‌کند ــ به اعتبار این است که مرده را ازدست‌رفته تلقی می‌کنیم. نسبت به ما همین‌طور است؛ یعنی کسی که می‌میرد از دست ما می‌رود. وقتی می‌گوییم ”فلانی فوت شد“ یعنی از دست ما رفت. ولی قرآن مکرر کلمه ”توفّی“ را به کار می‌برد. ”توفّی“ با ”وفات“ از یک ریشه است. ”توفّی“ درست نقطه مقابل ”فوت“ را می‌رساند، یعنی چیزی را قبض کردن و تمام گرفتن. مثلاً، اگر شما از کسی طلب‌کار باشید و طلب‌تان را از او بگیرید، می‌گویند استیفا کرد. ”استیفا“ هم از این لغت است. اگر تمام طلب‌تان را بگیرید، نه اینکه نیمی از آن را بگیرید و نیمی را نگیرید، می‌گویند توفّی کرد، یعنی استیفا کرد. پس ”توفّی“ و ”استیفا“ به معنی از دست رفتن نیست، برعکس،‌ چیزی را به تمام و کمال تحویل گرفتن است. قرآن همیشه ”مردن“ را ”کامل تحویل گرفتن“ تعبیر می‌کند. لهذا می‌فرماید: اللَّهُ یتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا؛ خدا نفوس را در وقت مردن به تمام و کمال تحویل می‌گیرد. ]زمر: 42[» (مطهری، 1379: 114 ــ 116)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی (1379). آشنایی با قرآن. جلد 3. چاپ سیزدهم. تهران: انتشارات صدرا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

نقدی بر نزول دوگانه (دفعی و تدریجی) قرآن!

معرفت و علوم قرآنی

آیت‌الله معرفت می‌نویسد:

«گروهی معتقدند که قرآن دو نزول داشته است: دفعی و تدریجی. در شب قدر همهٔ قرآن یک‌جا بر پیامبر اکرم (ص) نازل شده ]است[؛ سپس در طول مدت نبوت دوباره به تدریج نازل گردیده است. این نظر شاید مشهورترین نظر نزد اهل حدیث باشد و منشأ آن روایاتی است که این تفصیل در آنها آمده است. برخی به ظاهر روایات اخذ کرده و برخی با تأویل آن را پذیرفته‌اند. ]...[

طبق روایات اهل سنت قرآن یک‌جا از عرش بر آسمان اول (پایین‌ترینِ آسمان‌ها) نازل گردید، آنگاه در جایگاهی به نام ”بیت ‌العزّة“ به ودیعت نهاده شد، ولی در روایات شیعه آمده است که قرآن از عرش بر آسمان چهارم فرود آمد و در ”بیت معمور“ نهاده شد. ]شیخ[ صدوق آن را جزء عقاید امامیه دانسته است ]الاعتقادات، باب 31[. ]...[

اگرچه اهل ظاهر به ظاهرِ این روایات بسنده کرده، آن را همین‌گونه پذیرفته‌اند، ولی اهل تحقیق به دلیل اشکالات زیر آن روایات را تأویل برده‌اند: حکمت و مصلحت نزول قرآن از عرش به آسمان اول یا چهارم و قرار دادن آن در بیت العزّة یا بیت معمور چیست؟ چه حکمتی در این نقل مکان نهفته است؟ به علاوه، این نزول چه سودی برای مردم یا برای پیامبر (ص) دارد که خداوند آن را با عظمت یاد می‌کند؟ آنچه از قرآن خواندنی است همان آیات و سوره و معانی و مفاهیم راه‌گشاست. آیا آمدن آن در شب قدر در آسمان اول یا چهارم کسب فضیلتی است و توفیقی برای مردم ایجاد می‌کند؟

فخر رازی در جواب این پرسش‌ها گفته است: ”شاید تسهیل امر مورد نظر بوده است تا در موقع نیاز به نزول آیه یا سوره، جبرئیل بتواند فوراً از نزدیک‌ترین جا آیهٔ مورد نیاز را بر پیامبر (ص) فرود آورد ]تفسیر کبیر رازی، ج 5، ص 85[.“ ولی این جواب متناسب با مقام علمی فخر رازی نیست، زیرا در ملأ اَعلی (ماوراء الطبیعه) قُرب و بُعد مکانی وجود ندارد.» (معرفت، 1378: 70 ــ 71)

«شیخ مفید درباره گفتار ]شیخ[‌ صدوق، که برای قرآن دو نزول فرض کرده است: دفعی و تدریجی، ]...[‌ می‌گوید: ”منشأ آنچه شیخ ابوجعفر صدوق برگزیده خبر واحدی است که نه موجب علم می‌شود تا آن را باور کرد، و نه موجب عمل می‌گردد تا آن را تعبداً پذیرفت. به علاوه، نزول قرآن در حالات گوناگون و در مناسبت‌های مختلف، که اسباب نزول خوانده می‌شود، خود شاهدی است بر نپذیرفتن ظاهر آن خبر ]...[.“ ]تصحیح الاعتقاد؛ صص 57 ــ 58[» (همان: 68)

«سید مرتضی علم‌الهدی نیز می‌گوید: ”اگر شیخ ابوجعفر صدوق در اینکه قرآن یک‌جا نازل شده است بر روایات تکیه کرده باشد، آنها نه موجب علم‌اند و نه مایهٔ یقین. و در مقابل آنها روایات بسیاری است که خلاف آن را ثابت می‌کند و قرآن را نازل‌شده در مناسبت‌های مختلف می‌داند. برخی در مکه و برخی در مدینه و احیاناً حضرت رسول در پیشامدهایی منتظر می‌ماند تا آیه یا آیاتی نازل شود؛ این قبیل آیات در قرآن زیاد است. به علاوه، خود قرآن صریحاً دلالت دارد که به طور پراکنده نازل شده است: ′وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ لَا نُزِّلَ عَلَیهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً کَذَلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَکَ وَ رَتَّلْنَاهُ تَرْتِیلًا ]فرقان: 32[.‘ آیهٔ ′کَذَلِکَ لِنُثَبِّتَ ...‘ نشان می‌دهد که قرآن به طور پراکنده نازل شده است تا موجب استواری قلب پیامبر گردد.“» (همان: 69)

 

یادداشت‌ها:

ـ معرفت، محمدهادی. (1378). علوم قرآنی. قم: موسسه فرهنگی تمهید.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

خداوند بازخواست نمی‌شود؛ انسان‌ها می‌شوند!

انبیا 23

« ]او[‌ در آنچه می‌کند بازخواست نمی‌شود، و ایشان ]انسان‌ها[ بازخواست می‌شوند.» (انبیا: 23)

 

یادداشت‌ها:‌

ـ قرآن. ترجمه بهاء‌الدین خرمشاهی (1386). تهران: انتشارات دوستان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

مهلت‌ به کافران!

آل عمران 178

«و کافران هرگز مپندارند اینکه مهلت‌شان می‌دهیم به سود آنان است، تنها ]از آن روی[ به آنان مهلت ]و میدان[ می‌دهیم که تا سرانجام بر گناهان خویش بیفزایند و عذابی خفت‌بار ]در پیش[ دارند.» (آل‌عمران: 178)

 

یادداشت‌ها:‌

ـ قرآن. ترجمه بهاء‌الدین خرمشاهی (1386). تهران: انتشارات دوستان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

نزول تدریجی قرآن

معرفت و علوم قرآنی

آیت‌الله محمدهادی معرفت می‌نویسد:

«قرآن مجموعهٔ آیات و سوره‌های نازل‌شده بر پیامبر اسلام است، که پیش از هجرت و پس از آن در مناسبت‌های مختلف و پیشامدهای گوناگون به طور پراکنده نازل شده است. سپس گردآوری شده و به صورت مجموعهٔ کتاب درآمده است. نزول قرآن تدریجی، آیه آیه و سوره سوره بوده و تا آخرین سال حیات پیامبر (ص) ادامه داشته است. در دوران حیات پیامبر (ص) هرگاه پیشامدی رخ می‌داد یا مسلمانان با مشکلی روبه‌رو می‌شدند، در ارتباط با آن پیشامد یا برای رفع آن مشکل یا احیاناً پاسخ به سؤال‌های مطرح‌شده مجموعه‌ای از آیات یا سوره‌ای نازل می‌شد. این مناسبت‌ها و پیشامدها را اصطلاحاً اسباب نزول یا شأن نزول می‌نامند، که دانستن آنها برای فهم دقیق بسیاری از آیات ضروری است.

این نزولِ پراکنده قرآن را از دیگر کتب آسمانی جدا می‌سازد، زیرا صُحُف ابراهیم و اَلواح موسی یک‌جا نازل شد و همین امر موجب عیب‌جویی مشرکان گردید: ”وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ لَا نُزِّلَ عَلَیهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً ... ؛ کسانی که کفر ورزیده‌اند گفتند چرا قرآن را یک‌جا بر او نازل نگردیده؟ ... ]فرقان: 32[“ در جواب آنان آمده: ”ذَلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَکَ وَ رَتَّلْنَاهُ تَرْتِیلًا؛ این به خاطر آن است که قلب تو را به وسیله آن استوار گردانیم و ]از این رو[ آن را به تدریج بر تو خواندیم ]فرقان: 32[“. در جای دیگر می‌گوید: ”وَ قُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُکْثٍ وَ نَزَّلْنَاهُ تَنْزِیلًا؛‌ قرآنی که آیاتش را از هم جدا کردیم تا آن را با درنگ بر مردم بخوانی و آن را به تدریج نازل کردیم. ]إسرا: 106[
به طوری که از قرآن استنباط می‌شود، حکمت تدریجی بودن نزول قرآن آن است که پیامبر اکرم (ص) و مسلمانان احساس کنند همواره مورد عنایت خاص پروردگار قرار دارند و پیوسته رابطه آنان با حق تعالی استوار است و این تداومِ نزول باعثِ دلگرمی و تثبیت آنان را فراهم سازد. ”وَ اصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْینِنَا ... ؛ و در برابر دستور پروردگارت شکیبا باش چرا که مورد عنایت کامل ما قرار داری ... ]طور: 48[. این قبیل دلگرمی‌ها مداوم برای پیامبر اسلام فراوان بوده است و در قرآن در موارد بسیاری بدان اشاره شده است.» (معرفت، 1378: 60 ــ 61)

 

یادداشت‌ها:

ـ معرفت، محمدهادی. (1378). علوم قرآنی. قم: موسسه فرهنگی تمهید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

خداوند پس از 11 سوگند چه می‌فرماید؟

سوره شمس آیات 1 تا 10

«سوگند به خورشید و پرتوافشانی‌اش؛ و سوگند به ماه چون از آن پیروی کند؛ و سوگند به روز چون روشنش دارد؛ و سوگند به شب چون آن را فروپوشد؛ و سوگند به آسمان و آنکه آن را برافراشت؛ و سوگند به زمین و آنکه آن را بگستراند؛ و سوگند به نفس و آنکه آن را سامان داد؛ آنگاه نافرمانی و پرهیزگاری‌اش را در آن الهام کرد؛ به راستی، هرکس آن را پاکیزه داشت رستگار شد؛ و به راستی، نومید شد هرکس آن را فرومایه داشت.» (شمس: 1 ــ 10)

 

یادداشت‌ها:‌

ـ قرآن. ترجمه بهاء‌الدین خرمشاهی (1386). تهران: انتشارات دوستان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

توصیفات قرآن درباره جهان غیب حقیقی است یا مجازی؟

معرفت و علوم قرآنی

آیت‌الله محمدهادی معرفت می‌نویسد:

«قرآن و هر کتاب آسمانی، چون از جهان غیب پیام آورده‌اند، ناگزیر از آن جهان شمه‌ای بازگو کرده‌اند. البته، این واژه‌ها و الفاظی که برای توصیف جهان غیب به کار رفته ]است[ برای مفاهیمی وضع شده‌اند که متناسب با عالَم حسّ و شهود است و نمی‌توانند بازگوکننده مفاهیمی باشند که در سرای غیب جریان دارد. علاوه ]بر این[، ابزار درک ساکنین این جهان، چه ظاهری (حواسّ خمس ]=حس‌های پنج‌گانه[) و چه باطنی (عقل و اندیشه)، برای درک و دریافت مفاهیم عالَم شهود و متناسب با آن ساخته شده و از درک کامل مفاهیمی از سنخ دیگر ناتوان‌اند. از این رو است که در گزاره‌های کتب آسمانی درباره مفاهیم غیبی از استعاره، تشبیه و ]...[ مجاز و کنایه استفاده شده ]است[ تا به گونه‌ای تقریبی و از باب تشبیه نامحسوس به محسوس گزارش کنند. این شیوهٔ متعارفی است که در این گونه تشبیه‌ها به تشبیه بسنده می‌شود و بیان یا درک تحقیقی ــ با این وصف ــ امکان‌پذیر نیست.
مثلاً، از مراتب و تنوع نیروهایی که در اختیار فرشتگان (که مدبّرات اَمرند ]نازعات: 5[) قرار دارد به ”اَجنحه؛ بال‌ها“ تعبیر شده است، زیرا بال وسیله پرواز است و کاربرد آن در نیروهایی که امکانات کار را فراهم می‌کنند متعارف می‌باشد. بال و بازو، هر دو، در این مفهوم کاربرد دارند و مفهوم حقیقی هیچ‌یک مقصود نیست.
همچنین است موقعی که از حور و قصور و اَشجار و اَنهار یا شعله‌های آتش دوزخ سخن به میان می‌آید. نمی‌توان عیناً همین مفاهیمی را که در این سرا جریان دارد داشته باشد، بلکه متناسب با سرای دیگر خواهد بود و اگر حقیقت آن برای ما آشکار نیست، این از کوتاهی فهم ما است، نه از قصور بیان قرآن.» (معرفت، 1378: 54 ــ 55)

 

یادداشت‌ها:

ـ معرفت، محمدهادی. (1378). علوم قرآنی. قم: موسسه فرهنگی تمهید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

ای پیامبر ...

انبیا 107

«و ما تو را جز مایه رحمت برای جهانیان نفرستاده‌ایم.» (انبیا: 107)

 

یادداشت‌ها:‌

ـ قرآن. ترجمه بهاء‌الدین خرمشاهی (1386). تهران: انتشارات دوستان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

پرهیز از ناسزاگویی به مقدسات دیگران!

انعام 108

«و کسانی را که به جای خداوند می‌پرستند دشنام ندهید، که از سر دشمنی و نادانی خداوند را دشنام می‌دهند؛ بدین‌سان عمل هر امتی را در چشم‌شان آراستیم؛ سپس بازگشت‌شان به سوی پروردگارشان است و او ایشان را از ]حقیقت[ کار و کردارشان آگاه می‌سازد.» (انعام: 108)

 

یادداشت‌ها:‌

ـ قرآن. ترجمه بهاء‌الدین خرمشاهی (1386). تهران: انتشارات دوستان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

بدنامی در حق مؤمنان!

«کسانی که خوش دارند که بدنامی در حق مؤمنان شایع گردد در دنیا و آخرت عذابی دردناک دارند و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید.» (نور: 19)

 

یادداشت‌ها:‌

ـ قرآن. ترجمه بهاء‌الدین خرمشاهی (1386). تهران: انتشارات دوستان
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز