«نماز از ناشایستی و زشتکاری بازمیدارد» (عنکبوت: 45)
یادداشتها:
ـ قرآن. ترجمه بهاءالدین خرمشاهی (1386). تهران: انتشارات دوستان.
«نماز از ناشایستی و زشتکاری بازمیدارد» (عنکبوت: 45)
یادداشتها:
ـ قرآن. ترجمه بهاءالدین خرمشاهی (1386). تهران: انتشارات دوستان.
سید محمدعلی ایازی مینویسد:
«مردم مکه و مدینه با زبانها و گویشهای متفاوتی سخن میگفتند، از قبایل بدوی عرب گرفته تا یهودیان و مسیحیانی که در اصل از مناطق دیگر به آن منطقه کوچ کرده بودند، و با فرهنگ و پیشینه تاریخی و عادات و رسومی مخصوص به خود زندگی میکردند و با واژههایی انس داشتند و تعبیرهای ویژهای را در زمینه مسایل دینی و غیبی و امور اقتصادی به کار میگرفتند. بدیهی است که قرآن در خلأ نازل نشده و بدون توجه به شناخت واژهها و کلمات و بدون رعایت تفهیم و تفاهم مطالب را ادا نکرده است. شهر مکه مرکز تلاقی جهانگردان، بازرگانان و قبایل گوناگونی با عقاید و فرهنگهای گوناگون بوده است. به همین دلیل است که میبینیم واژههای دخیل، فراوان در قرآن به کار میرود؛ چه از زبان فارسی، حبشی، رومی و سریانی و چه از گویشهای محلی و منطقهای حجاز. منزلگاه قرآن چنین اقتضایی دارد، زیرا خطاب به چنین جماعتهایی سخن گفته است. مثلاً، از آنجا که مردم حبشه و یمن که از خدا تعبیر به رحمان میکردند و گروهی از آنان در شهر مکه بودند، قرآن عمداً در موارد بسیاری به جای دیگر اسماء خداوند از کلمه رحمان استفاده میکند. سؤره مریم را ملاحظه کنید بیشترین تکیهاش بر واژه رحمان است، که یازده بار تکرار میکند و یا در جایی دیگر خداوند تأکید میکند:
قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَیا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى (اسراء/ 110)
رحمٰن یا غیررحمٰن یکی است خدا را بخوانید یا رحمان را بخوانید، هر کدام را بخوانید برای او نامهای نیکوتر است.
به همین دلیل است که جعفر بن ابی طالب به هنگام هجرت به جبشه و ملاقات با نجاشی، پادشاه آن دیار، به علت مأنوس بودن لفظ رحمان، سوره مریم را میخواند ...» (ایازی، 1378: 36 ــ 37)
پسنوشت:
ترجمه بهاءالدین خرمشاهی از آیه 110 سوره اسراء:
ـ «چه الله بخوانید چه رحمان، هر چه بخوانید او را نامهای نیک است» (اسراء: 110)
یادداشتها:
ـ ایازی، سید محمدعلی (1378). قرآن و فرهنگ زمانه. قم: انتشارات کتاب مبین.
ـ قرآن. ترجمه بهاءالدین خرمشاهی (1386). تهران: انتشارات دوستان.
سعید شفیعی، استادیار دانشگاه تهران، مینویسد:
«روشهای تفسیر قرآن در گذر تاریخ اسلام همواره تغییر و تکامل یافتهاند. امروزه دو رویکرد بسیار متفاوت به تفسیر قرآن، که «متنگرا» (نصگرا: Textualist) و «بافتگرا» (Contextualist) نامیده میشوند، طرفدران بیشتری دارند. در بین ایندو نیز برخی راهی میانهتر در پیش گرفتهاند که آنها را میتوان «نیمهمتنگرا» (Semi-textualist) نامید. نصگرایی پذیرفتهترین رهیافت در میان مفسران قدیم و اغلب علمای معاصر، خصوصاً اهل سنت، است. طرفداران این رهیافت در تلاش برای فهم معانی قرآن، که غالباً ثابت و نامتغیر فرض میشود، عمدتاً به تحلیل زبانشناختی منابع از جمله قرآن و حدیث میپردازند.
با این حال، به نظر میرسد که در چند دهۀ اخیر، رهیافت بافتگرایی به تدریج در حال تکامل بوده است و در آینده جای نصگرایی را میگیرد و بر آن برتری مییابد. مدافعان این رهیافت، که عمدتاً از اصلاحگرایان مسلمان هستند، معتقدند پژوهش در متن قرآن باید با آگاهی از شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی زمان نزول وحی همراه باشد. برخلاف محققان متنگرا، بافتگراها فقط به تحلیل زبانی نمیپردازند، بلکه رهیافتهایی از قلمروهای دیگر مانند هرمنوتیک، تاریخگرایی و نظریۀ ادبی معاصر را نیز به کار میبرند و در جستوجوی روشهای نوین رهیافت به قرآن هستند.» (وبگاه طومار اندیشه، دسترسی در 1395/11/14)
متن کامل مقاله را میتوانید در وبگاه طومار اندیشه بخوانید.
یادداشتها:
ـ طومار اندیشه: بافتگرایی جایگزین نصگرایی (دسترسی در 1395/11/14)
«اگر نیکی کنید، در حق خویش نیکی کردهاید و اگر بدی کنید، به زیان خویش کردهاید» (سوره إسرا: ۷)
«هر کس کار شایستهای پیشه کند به سود خود اوست؛ و هر کس کار بد در پیش گیرد به زیان خود اوست.» (سوره جاثیه: ۱۵)
«پس هر کس همسنگ ذرهای عمل خیر انجام داده باشد [پاداش] آن را میبیند و هر کس همسنگ ذرهای عمل ناشایست انجام داده باشد [کیفر] آن را میبیند.» (سوره زلزله: ۷ ــ ۸)
«برای انسان هیچ چیز نیست مگر آنچه کوشیده است.» (سوره نجم: ۳۹)
یادداشتها:
ـ قرآن. ترجمه بهاءالدین خرمشاهی (۱۳۸۶). تهران: انتشارات دوستان.
سید محمدعلی ایازی درباره «انتظار از دین» مینویسد:
«... مناسب است اشارهای اجمالی به دو نگرش متفاوت در باب انتظار از دین و تأثیر آن در فهم کلام داشته باشیم، تا روشن شود که این اختلاف مشرب چقدر در فهم کلام سرنوشتساز است و مسأله زبان دین تنها به کار بردن واژهها نیست.
1 ــ گروهی انتظارشان از دین تعیین راه و روش زندگی در تمام ابعاد است. لذا میگویند دین شامل مجموعه زندگی بشر از خرد و کلان است. اگر در قرآن گفته است: ”لَا رَطْبٍ وَلَا یابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ“ (انعام/59)، ”نَزَّلْنَا عَلَیکَ الْکِتَابَ تِبْیانًا لِکُلِّ شَیءٍ“ (نحل/89)، به این حقیقت اشاره دارد و ناظر به تبیین مجموعه زندگی بشر است. طبق این دیدگاه، این گروه دستاوردهای علمی بشر را با آیات و روایات تطبیق دادهاند و ادعا دارند که قرآن از همهگونه علوم مانند: روانشناسی، جامعهشناسی و اقتصاد برخوردار است.
2 ــ دیدگاه دیگر بر این باور است که نباید از دین توقع گزاف داشته باشیم و بخواهیم که همه مسایل و مشکلات ما را چارهاندیشی کند. انتظار از دین در محدوده بیان سعادت اخروی است. این انتظار اقتضا میکند که فقط اموری را از دین بجوییم که به نوعی در سعادت اخروی ما تأثیر دارند و ما از تأثیرشان آگاهی نداریم. اگر در متون دینی به اموری برخوردیم که ربطی به سعادت اخروی ندارد آنها را جزء دین تلقی نکنیم و آثار و لوازم مترتب بر دین را بر آنها بار نکنیم.» (ایازی، 1378: 74 ــ 75)
پسنوشت:
ترجمه بهاءالدین خرمشاهی از آیه 59 سوره انعام و آیه 89 سوره نحل:
ـ «هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در کتاب مبین ]مسطور[ است» (انعام: 59)
ـ «کتاب آسمانی ]قرآن[ را بر تو نازل کردیم که روشنگر همه چیز است» (نحل: 89)
یادداشتها:
ـ ایازی، سید محمدعلی (1378). قرآن و فرهنگ زمانه. قم: انتشارات کتاب مبین.ـ قرآن. ترجمه بهاءالدین خرمشاهی (1386). تهران: انتشارات
دوستان.
احمد پاکتچی درباره «رویکرد قدسی به زبان عربی» مینویسد:
«با وجود آنکه در قرآن کریم هرگز سخن از عربی به عنوان یک زبان ”برگزیده“ در میان نیست و تنها خصوصیتش آن است که زبان پیامبر برگزیده از میان ”امیین“ است، در دورههای پسین به تدریج اندیشه ”زبان برگزیده“ درباره عربی بر پایه تعمیم برگزیدگی از پیامبر به آنچه به پیامبر مربوط میشود شکل گرفته است. این تلقی حتی در قالب برخی از روایات نامشهور نیز بازتاب یافته است؛ از جمله از زبان پیامبر گفته میشود که ”من عربام، قرآن عربی است و زبان اهل بهشت نیز عربی است.“ در برخی روایات نیز گفته میشود که قرآن به ”زبان من“ نازل شده و آن برترین زبانهاست.
مشهورترین شاخصه تقدیس درباره زبان عربی، شمردن آن به عنوان زبان اهل بهشت است، مضمونی که در احادیث مختلف و از حیث سند متفرد ]= یگانه[ آمده است. چنین مینماید که ابن شهاب زهری، از عالمان عربگرای مدنی، در اواخر سده نخست هجری در ترویج این آموزه فعال بوده است. حتی گاه در روایات، در تقابل زبان عربی، فارسی زبان اهل دوزخ دانسته شده است. در روایتی نیز زبان اهل آسمان (فرشتگان) و زبان مردم به روز محشر در پیشاپیش خداوند عربی دانسته شده است. این ویژگی آسمانی و بهشتی بودن، به اندازهای برای عربی تثبیت شده بود که در روایتی فردی که به هنگام زندهبودن عرب بوده به سبب بددینی پس از مرگ زبان عربی را به فراموشی سپرده و به فارسی سخن میگفته است ]از جمله ن.ک.: «الکافی» گردآورده کلینی، به کوشش علیاکبرغفاری، 1391ق: ج1، ص457[.
شاخصی دیگر از قدسیت بخشیدن به زبان عربی در روایات آنجاست که گفته میشود هیچ کتابی و هیچ وحیای از آسمان به زبان عربی نازل نشده است؛ در این روایات که از سوی نقادان ضعیف شناخته شدهاند پیامبران وحی دریافته را از عربی به زبان قوم خود بازگرداندهاند.
گفته میشود که زبان آدم (ع) نیز در اصل عربی بود]ه است[، اما وقتی عصیان کرد، زبانش تغییر یافت. سرانجام باید به روایتی اشاره کرد مبنی بر اینکه زبان عربی روی به اندراس]=کهنگی[ بود، اما جبرئیل آن را برای من آورد، همان گونه که زبان اسماعیل نبی بدان گشوده شده بود.
قول به برتری زبان عربی یا مقاومت در برابر این قول از سدههای متقدم هجری محل کشاکش میان عالمانی با گرایش ملی / قومی یا با مشربی عربگرا بوده است؛ این عربگرایی نزد عالمان ایرانی نیز کمنمونه نیست. در سدههای 3 و 4 ق باید به شخصیتهایی چون حکیم ترمذی و ابولیث سمرقندی که، با تکیه بر مستندات روایی، از برتری زبان عربی سخن گفته و از کاستن ارج زبان فارسی در برابر آن فروگذار نکردهاند. در سده 6 ق، زمخشری، با تکیه بر تعمیم برگزیده بودن پیامبر (ص) به برگزیده بودن آنچه به آن حضرت مربوط است، زبان او را نیز برترین زبان دانسته است. او از عربی به تعبیر ”فصیحترین زبانها“ یاد کرده است.
این در حالی است که برخی از عالمان غیرعرب، به خصوص ایرانی و اندلسی، نسبت به این ارزیابی ایراد کردهاند. از جمله، در سده 5 ق، ابن حزم اندلسی ضمن بحثی مستدل تأکید دارد که چیزی به نام زبان افضل وجود ندارد و عربی هم خصوصیتی ندارد، جز اینکه زبان قوم پیامبر است؛ البته، لازم بود تعلیم پیامبر به زبانی باشد که برای قوم او مفهوم است و فضیلتی فراتر از این برای زبان عربی نمیشناسد. در سده بعد، امام فخر رازی در تحلیلی گسترده گونههای فضیلت برای یک زبان را یکایک بررسی کرده و اینکه عربی به عنوان زبان افضل شناخته شود را بیمبنا شمرده است ]فخر رازی، «التفسیر الکبیر»، ج27: صص 96 ــ 97[.» (پاکتچی، 1392: 34 ــ 36)
یادداشتها:
ـ پاکتچی، احمد (1392). ترجمهشناسی قرآن کریم: رویکرد نظری و کاربردی. تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق (ع).
آرش نراقی مینویسد:
«شکوفایی حیات دینی مسلمانان دینورز در گرو بازگشت به قرآن است. اما آموزه ”بازگشت به قرآن“ مستعد بدفهمی است. بسیاری از مسلمانان سلفیگرا این آموزه را به معنای بازگشت به جهان اول متن مقدس، یعنی بازسازی جهان اعراب در عصر تنزیل وحی، میدانند. آرمان سلفیگرایان بازآفرینی جامعهٔ اعراب در روزگار صدر اسلام است. اما فرهنگ و نحوه زیست اعراب در عصر تنزیل وحی از هیچ مزیت ویژهای برخودار نیست و بازگشت به آن روزگار یا بازسازی آن فرهنگ سپریشده (به فرض ممکن بودن) به معنای نادیده گرفتن پیشرفتهای شگرف بشر در عرصههای گوناگون اندیشه و عمل است. آموزه ”بازگشت به قرآن“ را اما باید به معنای بازگشت به جهان دوم متن مقدس، یعنی بازآزمایی تجربه خطابی دانست که در قرآن و بر قلب پیامبر اسلام تجلی کرد. مسلمان راستین آن است که از طریق زیستن در جهان مقدس قرآن تجربه وحیانی پیامبر را در وجود خود میآزماید و همگام با او به معراج برمیآید:
به معراج برآیید چو از آل رسولید
رخ ماه ببوسید چو بر بام بلندید
[مولوی]»
(نراقی، 1390: 162)
یادداشتها:
ـ نراقی، آرش (1390). حدیث حاضر و غایب: مقالاتی در باب الهیات غیبت. تهران: نگاه معاصر.