«ای برادر تو همه اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای» (مولوی)

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عاشورا» ثبت شده است

هیچ حکومتی از انحراف بیمه نیست!

محمد اسفندیاری می‌نویسد:

«یکی از مهم‌ترین درس‌هایی که از تاریخ عاشورا فرامی‌گیریم این است که هیچ حکومتی از انحراف بیمه نیست. هر حکومت عادلانه‌ای ممکن است پس از چندی، دیر یا زود، به انحراف گراید و ضمن حفظ ظاهر به ضد خود تبدیل شود. از حکومت پیامبر فقط چند دهه نگذشته بود که حکومت معاویه سر بر آورد و سپس به حکومت یزیدِ فاجر و جائر رسید و فاجعه عاشورا پیش آمد.» (اسفندیاری، 1398: 253)

یادداشت‌ها:

ـ اسفندیاری، محمد. (1398). حقیقت عاشورا: از عاشورای حسین (ع) تا تحریفات عاشورا. تهران: نشر نی.

ـ یادداشت‌ مرتبط:

درسی که از واقعه کربلا می‌توان آموخت!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

عاشورا: حماسه یا مصیبت؟

محمد اسفندیاری می‌نویسد:

حماسه عاشورا

«یک بُعد نهضت عاشورا حماسه است؛ از آن رو که امام حسین (ع) رویاروی حکومتی ستمگر ایستاد. در مقابل زور، سر خم نکرد و به ذلت تن نداد و آشکارا گفت: ”مرگ با عزّت، بهتر است از زندگی با ذلّت.“ [۱] ایستاد، جنگید، زخم برداشت، کشته شد؛ اما همه زخم‌ها در جلو بدنش بود؛ از آن رو که به دشمن پشت نکرد. [۲] بدین ترتیب، به گفته ابن ابی‌الحدید، امام حسین کسی است که تسلیم نشدن و زیر بار زور نرفتن را در میان عرب [بلکه در میان همه مسلمانان] بنیاد نهاد؛ ”هُوَ الَّذِی سَنَّ لِلْعَربِ الاِباءَ“ [۳]» (اسفندیاری، ۱۳۹۸: ۲۱)

مصیبت عاشورا

«روی دیگر نهضت عاشورا مصیبت است. کدام مصیبت از این غم‌بارتر که یکایک یاران و خویشان امام حسین (ع)، از برادر جوانش تا طفل شیرخوارش، پیش دیدگانش تشنه‌لب کشته شدند؟ به این هم قناعت نشد، تا اینکه فرزند پیامبر، به دست مدعیان پیروی از همان پیامبر، کشته شد. به این هم بسنده نشد، تا اینکه سر از تن حسین بریده شد. به این هم کفایت نشد، تا اینکه بدنش لگدکوب اسبان گردید. به این هم قناعت نشد، تا اینکه سرش به نیزه زده و شهر به شهر گردانده شد. به این هم اقتصار نشد، تا اینکه چوب بر لب و دندان آن سر بریده زده شد. به این هم بسنده نشد، تا اینکه خیمه‌های خانواده او به آتش کشیده شد. به این هم کفایت نشد، تا اینکه خانواده او به اسیری گرفته و شهر به شهر گردانده شدند. به راستی کدام مصیبت، دردآورتر و تلخ‌تر است از مصیبت عاشورا؟ کدام تراژدی، پس از گذشت قرن‌ها از آن، هنوز از یادها نرفته است و سرشک از دیدگان روان می‌سازد؟» (همان: ۲۵) «در عظیم بودن مصیبت امام حسین همین بس که اشک دشمنانش را هم درآورد. از عمر بن سعد و برخی دیگر از قاتلان امام حسین، تا مردم کوفه که آن حضرت را تنها گذاشتند، و تا زنان حرم یزید، به شرحی که در منابع اهل سنت و شیعه آمده است، بر امام حسین گریستند.» (همان: ۲۷ ــ ۲۸)

کدام اصل است: حماسه یا مصیبت؟

«عاشورا ترکیبی است از حماسه (ظلم‌ستیزی) و مصیبت (مظلومیت)، و این دو از هم تفکیک‌ناپذیرند و نمی‌توان میان‌شان تقابل افکند. اکنون سخن در این است که کدام‌یک اصل است: حماسه یا مصیبت؟ پاسخ بدین پرسش، بسته به این است که زاویه دید ما به عاشورا چیست.

با دو نگاه می‌توان در عاشورا نگریست: نگاه سیاسی و نگاه عاطفی. با نگاه سیاسی، حماسه عاشورا برجسته‌تر می‌شود، و با نگاه عاطفی، مصیبت عاشورا. با نگاه سیاسی، امام حسین الگوی ظلم‌ستیزی می‌شود، و با نگاه عاطفی، مظهر مظلومیت. اگر به حماسه عاشورا بنگریم و آن را اصل بدانیم، نتیجه‌اش آن می‌شود که به ذلت و زور تن ندهیم و با ستمگران بستیزیم و آزادگی پیشه سازیم. اما اگر تراژدی عاشورا را اصل بشماریم و فقط به آن بنگریم، حاصلش این می‌شود که یکسره مصیبت‌زده باشیم و عزاداری کنیم و روضه‌خوانی برپا سازیم و بگرییم.

شک نیست که آنچه در عاشورا اصل است حماسه است، نه مصیبت. البته فرجام این قیام حماسی، چون بسی دیگر از حماسه‌ها، تراژیک است، اما اصل و اساس آن بر حماسه است. این قیام با حماسه حسینیان آغاز شد و با جنایت یزیدیان به فرجام آمد. پس عنصر مصیبت در آن، عارضی است و معلول جنایت دشمن. مضافاً اینکه، همین جنایت در دیدهٔ نزدیک‌بین ما تراژیک است، ورنه به دیدهٔ شیرزن کربلا ”زیبایی“ است. نه مگر حضرت زینب، پس از مشاهده آن همه مصیبت‌ها و جنایت‌ها گفت: ”من جز زیبایی ندیدم“؟ [۴]

حسین کشته نشد تا امتی را، تا ابد الآباد، مصیبت‌زده و گریان کند، بلکه جان داد تا آزادی را جان دهد و امتی را ستم‌ستیزی و آزادگی و عزت آموزد. مگر نفرمود: ”لَکُمْ فِیَّ اُسوَةٌ“؟ [۵] آن حضرت الگوی ستم‌ستیزی است، نه دستمایه مرثیه‌سرایی بی‌هدف و میان‌تهی و بی‌تأکید بر اهداف عاشورایی.» (همان: ۳۱ ــ ۳۲)

«از دیرباز تاکنون، مظلومیت امام حسین بیشتر از ظلم‌ستیزی او مورد توجه بود. آن حضرت بیشتر عزادار داشت تا حماسه‌دار، و مرثیه‌سرا داشت تا حماسه‌سرا. در عزای او بسی گفتند و نوشتند و گریستند، ولی حماسه‌اش را، چنانکه باید، ندیدند و نسرودند و پاس نداشتند. این، از آن رو بود که با نگاه عاطفی به عاشورا می‌نگریستند، و مضافاً اینکه، کاری آسان بود. پیداست که عزاداری آسان‌تر از حماسه‌داری است. نشستن و بر حسین گریستن آسان‌تر است از برخاستن و با ستمگران ستیزیدن. عزاداری اشک می طلبد، ولی حماسه‌داری فداکاری؛ مردم به ندای ”حیّ على الصّلوة“ بیشتر لبیک می‌گویند تا ”حیّ على الزّکاة“؛ چه رسد به ”حیّ على الجهاد.“» (همان: ۳۵ ــ ۳۶)

تبدیل حماسه به مصیبت

«بزرگ‌ترین تحریف در نهضت عاشورا و شایع‌ترین آن این است که امام حسین (ع) را، که هم ظلم‌ستیز بود و هم مظلوم، در مظلومیت خلاصه کرده و دستمایه عزاداری ساخته‌اند. محتشم کاشانی که می‌گفت هنوز هم ”فریاد العطش“ از بیابان کربلا به آسمان می‌رسد، [۶] به مصیبت و مظلومیت امام حسین نظر داشت، نه حماسه و ظلم‌ستیزی‌اش. دیگران نیز، از عاشوراسرایان و عاشورانگاران و منبریان و روضه‌خوانان، همواره مظلومیت امام را می‌دیدند و تشنگی‌اش را، نه ظلم‌ستیزی و عدالت‌خواهی‌اش را. بدین رو بود که در سراسر ایران، به نام و یاد امام حسین، صدها و هزاران سقّاخانه بود، اما یک عدالت‌خانه نبود. هر حاکمی در هر منطقه‌ای ولایت مطلق داشت و نهادی وجود نداشت که از ظلم‌های حاکمان به آنجا شکایت برند و داد خواهند. سرانجام تمدن جدید در جهان، و انقلاب مشروطه در ایران، به دادِ مردم رسید و عدالت‌خانه تأسیس شد؛ آنچه سپس وزارت عدلیه نام گرفت و پس از آن به وزارت دادگستری تغییر نام یافت.» (همان: ۲۹۶)

«عاشورای حماسه، در عاشوراهای تاریخ، به عاشورای مصیبت مبدل گشت و از آن همه حماسه، دسته‌های عزاداری و مجالس روضه‌خوانی و خیل مداحان برآمد. گویا امام حسین به هدف عزاداری برای خویش قیام کرده بود و خود را به کشتن داد تا امتی را بگریاند و عزادار کند؛ همین و دیگر هیچ. نه اینکه در عاشورا مصیبت نیست، بلکه سخن در این است که عاشورا فقط مصیبت نیست و تبدیل آن حماسه به مصیبت فقط، غلط است. بدتر اینکه، همان مجلس‌های مصیبت به تحریفات و خرافات و بدعت‌هایی، مانند قمه‌زنی و قفل‌زنی، آلوده گردید، بدعت‌هایی که هیچ ربطی به عزاداری ندارد.» (همان: ۲۹۷)

«ممکن است گفته شود امروزه کسی منکر حماسهٔ عاشورا و ظلم‌ستیزی امام حسین نیست. به فرض که چنین باشد، این پرسش باقی می‌ماند که چرا کسانی که بر مظلومیت آن حضرت می‌گریند در ظلم‌ستیزی به او اقتدا نمی‌کنند؟ و چرا عده‌ای ظلم نیز می‌کنند؟» (همان: ۲۴)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

یک کسی عاشورا را از دست ما نجات دهد!

رسول جعفریان می‌نویسد:

«این روزها به وفور شاهد تحلیل‌های اجتماعی سیاسی متفاوت از عاشورا هستیم و می‌دانیم سال‌هاست هر کسی با استناد به جمله‌ای از امام حسین (ع) یا رفتاری از آن حضرت، یک تفسیر سیاسی خاصی ارائه می‌کند. این در حالی است که غالب این عبارات یا گزارش‌ها هنوز از نظر تاریخی نقادی نشده است. اما صرف نظر از آن، هیچ گاه رویه فقها این نبوده است که این چنین به گزارش‌های تاریخی برای استفاده در گزاره‌های حقوقی استناد کنند و از آن نتایج فقهی بگیرند. این کارها از زمانی هم که باب شده، اغلب کار منبری‌ها بوده و الّا زیر تیغ فقیهان استخوان‌دار و اصیل، این قبیل کارها محل اعتنا نبوده است.

 نکته‌ای که درباره تحلیل‌های عاشورایی این‌چنینی محل توجه است این است که ما تا چه وقت و با چه دامنه و اصولی حق داریم در هر دوره، تفسیری متفاوت از عاشورا داشته باشیم؟ آیا بر این باوریم که از این رویداد می‌شود تفسیرهای متفاوت ارائه داد و هر روز یک اصل حقوقی از آن استخراج کرد، یا اینکه محدودیت وجود دارد و مثلاً ما قواعدی داریم که در استنباط فقهی از تاریخ باید تابع آنها باشیم؟

اگر یک نگاهی به منابع عاشورایی در این صد سال بیندازید، خواهید دید تفسیرهای حماسه‌ای که در این قرن باب شده در متون کهن جایی نداشته [است؛] برای مثال، کتاب‌های قاجاری، که همه روی اشک و آه بنا شده است. کدام یک از این دو نگاه درست است؟ اگر نگاهی در روزگار ما غلبه دارد، معنایش این است که اگر هزار سال هم به آن توجه نشده، حتماً درست است؟ با چه اصولی؟

مورد دیگر این است که در دوره اخیر درباره امر به معروف و نهی از منکر از عاشورا برداشت‌های زیادی می‌شود، در حالی که در هیچ کتاب فقهی قدیمی دست‌کم تا اواسط دوره قاجاری چنین رویه مطرح نبوده، و به عکس درباره این نکند عاشورا مصداق ”وَ لَا تُلْقُوا بِأَیدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ“ [بقره: ۱۹۵] باشد بحث کرده‌اند.

سؤال این است: کدام معیارها وجود دارد که دست ما را از تفسیرهای من‌درآوری با عبارت‌پردازی‌های عجیب و غریب و تحلیل‌های ذهنی و منبعث از شرایط سیاسی ایران و شیعه در قرن اخیر نجات دهد و به ما بیاموزد که ما یک تفسیر معمول و معقول مبتنی بر نصوص تاریخی و اخبار امامتی، آن مقدار که صحیح است و داستانی و اسرائیلی نیست، داشته باشیم؟

تنها در طول یک دهه از سال ۴۷ تا ۵۷ ده‌ها کتاب درباره امام حسین (علیه الصلاة و السلام) نوشته شد که هر کدام یک سمت‌وسویی داشت: صالحی نجف‌آبادی یک طرف، شریعتی طرف دیگر، و هاشمی‌نژاد هم و دیگران ... تازه، آنها سعی می‌کردند با دادن ارجاعات تاریخی، مبتنی بر برخی از متون تاریخی و حدیثی باشند، اما به هر حال، شیفته اوضاع سیاسی روز و غرق در آن بودند.

در یکی دو دهه اخیر هم، فلسفه عاشورایی  که از زبان مداحان می‌شنویم، و به تازگی یاد گرفته‌اند که عبارات عربی را هم در آن بیاورند تا مردم مطمئن شوند که راست می‌گویند! و با نقل شعری از این و آن در متن روضه، و یا آوردن اسم شیخ جعفر شوشتری و کمپانی و امثال آن، مخاطبان را شیفته برداشت‌های شگفت شبه‌عرفانی خود کنند و جوانان را مسحور عبارات مبهم و لفاظی‌های همراه با موسیقی عجیب و من‌درآوردی سازند. البته که این فضا دیگر فضای حماسه‌سازی از کربلا نیست، چنانکه ”مصیبت“گرایی قاجاری هم نیست، خودش یک سبک جدید در کنار عرفان‌های تازه است.

همین که شاهدیم هر وقت اوضاع سیاسی کشور در هم پیچیده می‌شود و فشارها بیشتر، و نیاز هست که ما در جایی نشانی از ایثار و فداکاری داشته باشیم، بلافاصله به تحلیل‌های حماسی از عاشورا روی می‌آوریم، خودش در اینکه ما چطور با این رویداد به طور دلخواه رفتار می‌کنیم شاهدی استوار است.

برخی هم تلاش می‌کنند از عاشورا دموکراسی استخراج کنند و آن را حرکتی علیه حکومت‌های استبدادی تفسیر نمایند. معلوم است که امام با ظلم در افتاده، اما تفسیر اینها بسیار متفاوت است. می‌توان احتمال داد که این چند روز از جنبش مبارزه با فساد در نهضت عاشورا هم سخن گفته شود.

سؤال فقیر این است: دامنه این استنباط‌های مذهبی و سیاسی از یک رویداد تاریخی تا کجاست و ما چه اندازه حق داریم از این جنبش الهی این همه برداشت‌های سیاسی و اجتماعی و عرفانی ساختگی داشته باشیم؟ یک کسی باید عاشورا را از دست ما نجات دهد و اجازه ندهد عظمت حسین بن علی (علیه‌السلام) زیر سایه این تفسیرهای غلط قرار گیرد.»

یادداشت‌ها:

ـ شبکه اجتهاد (دسترسی در 1398/6/15)

ـ کانال رسول جعفریان (انتشار در 1398/6/13)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

گفت‌وگوهای حسین (ع) با عمر بن سعد

مهدی کمپانی زارع می‌نویسد:

«برخی از منابع گفته‌اند امام در کربلا گفت‌وگوهایی در زمینه ترک مخاصمه و جنگ با ابن‌سعد داشته است، که نتیجهٔ آن، یک یا سه پیشنهاد برای ابن‌سعد و ابن‌زیاد بوده است. کسانی که گفته‌اند امام یک پیشنهاد به ابن‌سعد داده پیشنهادها را به دو گونه روایت کرده‌اند. برخی گفته‌اند امام فقط خواهان این بود که به مدینه بازگردد و در آن زندگی کند ]...[. از آنجا که این پیشنهاد مکرراً توسط امام از زمان حضور در عراق و مواجهه با حرّ داده شده اشکالی در طرحش دیده نمی‌شود. برخی نیز گفته‌اند پیشنهاد امام این بود که او را رها کنند تا هر جای این جهان پهناور می‌خواهد، برود تا معلوم شود کار مردم به کجا می‌رسد] ...[. در این پیشنهاد نیز اشکالی دیده نمی‌شود.

برخی گفته‌اند امام سه پیشنهاد به ابن‌سعد کرد که به این قرار است:

1. به همان جایی که از آنجا آمدم بازگردم.

2. با یزید دیدار کنم و دست در دست او بگذارم تا او خود میان من و خودش حکم کند.

3. مرا به یکی از مرزهای مسلمانان که می‌خواهید بفرستید تا من نیز مانند یکی از ساکنان همانجا با همان حقوق و وظایف زندگی کنم.

در میان این سه پیشنهاد، مورد اول و سوم همان پیشنهادهای پیشین است که اشکالی در پذیرش آن نبوده است. تنها پیشنهاد دوم است که تازگی دارد و پذیرش آن ساده نیست. در کل مسیر هجرت امام از مدینه تا کربلا هیچ‌گاه نرمشی نسبت به یزید در سخنان حضرت دیده نمی‌شود. این پیشنهاد حتی در خود منابعی که ذکر شده معارض دارد و گویی از همان عصر در میان مردم محل گفت‌وگو بوده است.» (کمپانی زارع، 1396: 110 ــ 111)

«البته برای پیشنهاد دوم می‌توان وجه درستی را بیان کرد که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. چنانکه از عبارت منابع به دست می‌آید، پیشنهاد آن حضرت این نیست که به منظور بیعت دست در دستان یزید بگذارد که چنین چیزی صراحتاً خلاف مشی و حرکت اوست و دلایل فراوانی علیه آن در منابع وجود دارد. بلکه به این معناست که حسین (ع) به جای واسطه‌های نابکاری چون ابن‌زیاد و همراهانش بهتر است برای حل مسائل مستقیماً با یزید سخن بگوید و حل نزاع کند. تأمل در بیان منابع نیز دقیقاً همین مطلب را می‌رساند. در نامه‌ای که عمر بن سعد پس از سه یا چهار بار مذاکره به ابن‌زیاد نوشته است، او پیشنهاد حسین (ع) را چنین تقریر می‌کند که حسین پذیرفته که نزد یزید برود و دست در دستان او در این باب گفت‌وگو کنند تا نظر او را در این باب بداند ]...[. این مطلب را طبری در تاریخ خود و شیخ مفید در الارشاد آورده است و می‌تواند به این معنا باشد که امام حسین (ع) گفت‌وگو و مذاکره با رییس امویان را راحت‌تر و نتیجه‌بخش‌تر از مذاکره با امرای دون‌پایه می‌دانسته است. البته این تنها وجه قابل‌قبولی است که با توجه به متن گزارش قابل بیان است؛ وگرنه چنانکه برخی به اشتباه پنداشته‌اند، اصلاً بحثی درباره بیعت در کار نبوده، که اگر امام می‌خواست بیعت کند در مدینه یا مکه یا در همان عراق بیعت می‌کرد و چه نیازی به این داشت که به شام برود و بیعت کند.» (همان: 112)

«باری، گفته شده ابن‌زیاد از این پیشنهادها استقبال کرد، اما شمر بن ذی‌الجوشن او را از این کار منصرف نمود و به او گفت اگر حسین را رها کنی، دم به دم قوی‌تر می‌شود و تو لحظه به لحظه ضعیف‌تر و کار به جایی می‌رسد که او بر تو چیره می‌گردد. پس اکنون که بر او تسلط داری، او را به فرمان خویش در‌آر و یا او را از میان ببر. ابن‌زیاد از این سخن خوشش آمد و شمر را به جانب عمر بن سعد فرستاد تا به او بگوید یا کار حسین (ع) را یکسره کند و یا امارت لشکر را به شمر واگذار نماید. ابن‌زیاد از او خواسته بود با شدت تمام پس از کشتن امام، با سرها و بدن‌های حضرت و همراهانش مواجه شود.» (همان: 113)

 

یادداشت‌ها:

ـ کمپانی زارع، مهدی. (1396). مهاجر راه اصلاح: سیری در زندگی‌نامه امام حسین (ع) و فرهنگواره پیرامون وی. تهران: نشر نگاه معاصر.

ـ یادداشت‌های مرتبط:

ناگفته‌های عاشورا!

 

امام حسین (ع) هشت بار خواست برگردد که ممانعت کردند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

ناگفته‌های عاشورا

دیانت و عقلانیت

رضا بابایی می‌نویسد:

«در عاشوراشناسی، آسیب اصلی در ”گفته‌ها“ نیست؛ در ”ناگفته‌ها“ است. اهل منبر و ذاکران و مداحان معمولاً در مجالس عزاداری برای امام حسین (ع) مسائل خاصی را مطرح می‌کنند، از جمله: فسق یزید، مظلومیت امام (ع)، قساوت شمر و ابن سعد و مانند آن. این موضوعات و مسائل هماره و با حجم فراوان در همه منبرهای عاشورا بیان می‌شود، در حالی که مسائل مهم و اصلی عاشورا اینها نیست. به همین دلیل آسیب‌شناسی عاشورا را باید از ”آنچه نمی‌گویند“ شروع کنیم، نه از چیزهایی که می‌گویند. مثلاً، در سخنرانی‌ها به تفصیل درباره شجاعت و رشادت حسین و یارانش می‌گویند، اما از کوشش بسیار و شگفت امام برای جلوگیری از جنگ و پرهیز از خون‌ریزی تا صبح عاشورا و پیشنهادهای ایشان برای صلح نمی‌گویند یا اشاره‌وار از آن می‌گذرند؛ در حالی که مسائل اصلی عاشورا اینها است، نه میمون‌بازی یزید یا زیبایی علی‌اکبر (ع) یا بی‌وفایی کوفیان، یا قساوت شمر و سنان یا مبالغه در قدرت حضرت عباس (ع) یا شمار کشتگان کوفه. مداحان و سخنرانان در ایام عاشورا، وقتی می‌خواهند از زشتی اعمال یزید بگویند، به شراب‌خواری او اشارات بلیغ دارند، اما اجبار به بیعت و پیمان‌شکنی و سلب آزادی از مخالفان، که زشت‌ترین کارهای یزید بود و همان‌ها امام (ع) را به قیام واداشت، جایگاهی مهم در سخنرانی‌ها ندارد. از وعدهٔ حکومت ری به ابن سعد فراوان می‌گویند، اما از انگیزهٔ دینی کوفیان برای جنگ با حسین چندان نمی‌گویند.

مشکل اصلی کوفیان نه پیمان‌شکنی آنان بود و نه دنیاپرستی‌شان. مشکل آنان فریب‌خوردگی و اعتماد به ظاهرسازی بنی‌امیه و نشانه‌های جعلی بود. فتوای برخی قضات و هیاهوی سخنرانان مذهبی در مساجد کوفه و سوء استفادهٔ ابن زیاد از زبان دین و شعائر دینی آن چاه مهیب را برای مسلمانان کَند و شاید بسیاری از آنان که اکنون برای حسین (ع) عزاداری می‌کنند، اگر آن روز در کوفه بودند، در دام تبلیغات والی کوفه می‌افتادند و با همین شوری که امروز عزاداری می‌کنند آن روز با حسین می‌جنگیدند.

سخنرانان و مداحان باید برای مردم توضیح بدهند که چه نوع و چه حجمی از تبلیغات حکومتی باعث شده بود که شمار انبوهی از مؤمنان چنین خطایی بکنند و قساوت در حق حسین و خاندانش را به جایی برسانند که تاریخ همچنان انگشت به دهان مانده است. فقط انگیزه‌های غیرمادی می‌تواند مردمی را به این مقدار از جدیت و سلحشوری برساند که هیچ رحمی به مخالفان خود نکنند و دعوت وجدان و فطرت‌شان را برای رعایت انصاف و فتوّت قبیلگی نادیده بگیرند.» (بابایی، 1397: 360 ــ 361)

 

یادداشت‌ها:

ـ بابایی، رضا. (1397). دیانت و عقلانیت: جستارهایی در قلمرو دین‌پژوهی و آسیب‌شناسی دینی. اصفهان: نشر آرما.

ـ یادداشت‌های مرتبط:

گفت‌وگوهای حسین (ع) با عمر بن سعد!

قصد تقرب به خدا در کشتن امام حسین (ع)!

امام حسین (ع) هشت بار خواست برگردد که ممانعت کردند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

آیا عاشورا بیش از ۷۰ ساعت طول کشید؟


محمد اسفندیاری می‌نویسد:

«فاضل دربندی سرآمد اعلامی است که در فضائل ائمه طاهرین (ع)، خاصه امام حسین (ع)، سخت دچار غلو شده و به ورطه افسانه‌سرایی افتاده است. وی می‌گوید از امام حسین (ع) در روز عاشورا بیش از هزار معجزه صادر شد. و برای اینکه کسی اشکال نکند که این همه معجزه در یک روز ممکن نیست، به صراحت می‌گوید: روز عاشورا 72 ساعت بود.» (اسفندیاری، 1395: 116)

شهید مطهری می‌گوید:

«]فاضل دربندی[ در کتاب ”اسرار الشهاده“ نوشته است که در کربلا یک میلیون و ششصد هزار نفر لشکر عمر سعد بود. آخر اینها از کجا پیدا شدند؟ اینها همه از کوفه بودند. مگر چنین چیزی می‌شود؟ در آن کتاب نوشته است امام حسین در روز عاشورا سیصد هزار نفر را با دست خودش کشت. با بمبی که روی هیروشیما انداختند تازه شصت هزار نفر کشته شد. من چند روز پیش حساب کردم که اگر فرض کنیم که شمشیر مرتب بیاید و در هر ثانیه یک نفر کشته شود، سیصد هزار نفر هشتادوسه ساعت و بیست دقیقه وقت می‌خواهد. دیدند که جور درنمی‌آید، چه بکنند؟ گفتند روز عاشورا هم هفتاد ساعت بود. ]همچنین نوشته است[ حضرت ابوالفضل بیست‌وپنج هزار نفر را کشت. حساب کردم شش ساعت و پنجاه و چند دقیقه و چند ثانیه وقت می‌خواهد، اگر در هر ثانیه یک نفر کشته شده باشد. پس باور کنیم حرف این مرد بزرگ حاجی نوری را که می‌گوید: امروز اگر کسی بخواهد بگرید، اگر کسی بخواهد ذکر مصیبت کند، بر مصائب جدیده اباعبدالله باید بگرید، بر این دروغ‌هایی که به اباعبدالله (ع) نسبت داده می‌شود.» (مطهری، 1377: 70 ــ 71)

سید حسن اسلامی اردکانی می‌نویسد:

«هیچ دروغی به تنهایی و به صورت منفرد کارساز نیست و هرجا دروغی گفته شود، برای جا انداختن آن نیاز به دروغ‌های دیگری پیش می‌آید و همواره مجموعه‌ای از دروغ‌ها وجود دارد که یکدیگر را توجیه می‌کنند؛ برای مثال، چون در واقعه کربلا کسانی دست به دروغ زدند و حوادثی جعل کردند که امکان ندارد همه آنها در یک روز رخ دهد ــ اگر چه آن روز بیست ]و چهار[ ساعت طول کشیده باشد ــ ناچار شدند دروغ دیگری بسازند و بگویند که به طور استثنایی آن روز هفتاد ساعت بوده است و ... . بدین ترتیب، اگر این راه گشوده شود، در هیچ‌جا متوقف نمی‌گردد و همواره برای توجیه دروغ‌های گذشته ناچار می‌شویم دروغ‌های تازه‌ای بسازیم؛ در نتیجه، روزبه‌روز بر حجم دروغ‌ها افزوده می‌شود و اصل شریعت در زیر بار این همه دروغ ناپدید می‌شود.» (اسلامی، 1382: 348 ــ 349)

 

یادداشت‌ها:

ـ اسفندیاری، محمد. (1395). آسیب‌شناسی دینی. تهران: کویر.

ـ اسلامی اردکانی، سید حسن. (1382). دروغ مصلحت‌آمیز: بحثی در مفهوم و گستره آن. قم: بوستان کتاب.

ـ مطهری، مرتضی (1377). حماسه حسینی: سخنرانی‌ها. جلد 1. چاپ سی‌ام. تهران: انتشارات صدرا.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

کشنده‌ترین آفت عاشورا!

دیانت و عقلانیت

رضا بابایی می‌نویسد:

«آفات جدید در مسئله عاشورا ماهیتی متفاوت دارند و از سنخ تحریفات مرسوم و رایج نیستند؛ مانند استفاده‌های سیاسی از عاشورا. کشنده‌ترین آفت نیز همین است که عاشورا را با سیاست‌های روز گره بزنیم و از آن برای این هزینه کنیم. در سیاست‌های روز ایران طرفداران مذاکره با قدرت‌های جهانی به گفت‌وگوهای امام حسین با ابن سعد در کربلا اشاره و استناد می‌کنند و مخالفان مذاکره هرگونه مذاکره‌ای را میان امام و سپاه کوفه انکار می‌کنند. این روش برای توجیه رفتارهای سیاسی روز بسیار خطرناک است. ما می‌توانیم از عاشورا الهام بگیریم و به طور کلی این درس را بیاموزیم که خون بر شمشیر پیروز است؛ اما اجازه نداریم در هر مقطعی از زمان برای هر رفتاری که می‌پسندیم دلیلی از تاریخ اسلام بیاوریم، زیرا شکل‌گیری هر واقعه‌ای در هر گوشه‌ای از تاریخ بر ده‌ها زمینه اجتماعی و فرهنگی و عوامل پیدا و پنهان استوار است که تکرار بی‌کم‌وکاست آنها در مقاطع دیگر، تقریباً جزء محالات است. از سوی دیگر، اگر من می‌توانم دشمنم را تکرار ابن زیاد و سنان بن انس بدانم و جنگ با او را ادامه عاشورا بخوانم، دیگری نیز می‌تواند مرا شمر زمان بخواند.» (بابایی، 1397: 363)

 

یادداشت‌ها:

ـ بابایی، رضا. (1397). دیانت و عقلانیت: جستارهایی در قلمرو دین‌پژوهی و آسیب‌شناسی دینی. اصفهان: نشر آرما.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

تراژدی کودکانه: بازخوانی داستان علی اصغر، رقیه و دو طفل مُسلِم

محمد نصر اصفهانی

محمد نصر اصفهانی در مقاله تراژدی کودکانه: بازخوانی داستان علی اصغر، رقیه و دو طفل مسلم روایت متفاوتی را بازگو می‌کند. در ابتدای این مقاله می‌خوانیم:

«امروز با خیل تحصیل‌کرده‌هایی روبرو هستیم که در مسایل مذهبی از مردم کوچه و بازار قدیم بسیار عوام‌تر، متعصب‌تر و خرافی‌تر هستند. در گذشته، مردم با اینکه بی‌سواد بودند ولی به دلیل نشستن بر پای منبرهای مختلف و شنیدن سخنان متنوع در حد خود، قدرت تجزیه و تحلیل می‌یافتند و هر حرف و سخنی را باور نمی‌کردند. اما متأسفانه برخی از تحصیل‌کرده‌های ما این حد از فهم مذهبی را هم ندارند و بدون مطالعه و اطلاعات علمی و منطقی یا منکر همه چیز می‌شوند و یا فکر می‌کنند هر چه بی‌حساب و خرافی‌تر بیندیشند و کودکانه‌تر عمل کنند، دیندارتر هستند. گویا این دو گروه معتقد هستند غیر از موضوع تحصیل تخصصی آنها، برای تأیید یا رد مسائل دینی نیازی به هیچ مطالعه، تخصص و یا دید کارشناسانه نیست. این موضوع وقتی تأسف‌بار‌تر می‌شود که مبلغین مذهبی ما نیز عوام‌زده شده و مسئولیت‌های اجتماعی و امکانات دولتی را نیز به ظاهر‌گرایی و تظاهر بفروشند و برای خرافات که مشتری فراوان دارد خوراک تهیه کنند. نگارنده در این ایام در صدد برآمد تا به بازخوانی پرونده سه داستان غم‌انگیز جریان کربلا که غالباً در عزاداری‌ها و رسانه‌ها به آن اشاره می‌شود بپردازد، تا حقیقت از تحریف، اسطوره و خرافه باز شناخته شود.»

همچنین برای دیدگاه‌های متفاوت با دیدگاه وی درباره وجود «رقیه» مراجعه کنید به:

ـ کرب‌وبلا: شخصیت حضرت رقیه (س)، واقعیت یا تحریف؟

ـ کرب‌وبلا: نظر برخی از مراجع راجع به حضرت رقیه (س)

پس‌نوشت:

 اگر وبگاه محمد نصر اصفهانی در ‌دسترس نیست، می‌توانید مقاله وی را در اینجا بخوانید.


یادداشت‌ها:

ـ وبگاه محمد نصر اصفهانی: تراژدی کودکانه (دسترسی در 1395/7/24)

ـ کرب‌وبلا: پایگاه تخصصی امام حسین (ع) (دسترسی در 1395/7/24)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

دیدگاه‌های مختلف درباره حرکت امام حسین (ع)

علت حرکت امام حسین (ع) مسئله‌ای پراختلاف در میان عالمان شیعی بوده است، که هرکدام اهداف مختلفی را برای آن بیان کرده‌اند. گفتنی است وبگاه کرب‌وبلا تحت عنوان فلسفه حرکت حسینی به بررسی دیدگاه‌های مختلف درباره حرکت امام حسین (ع) پرداخته است.

فلسفه حرکت امام حسین (ع)


یادداشت‌ها:

ـ کرب‌وبلا: فلسفه حرکت حسینی (دسترسی در 1395/7/9)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز