غزاله حجتی مینویسد:
«به طور کلی در معرفتشناسیِ اختلافنظر، فقط اختلافنظرهای حقیقی موضوع بحث هستند. از بین اختلافنظرهای حقیقی نیز فقط برخی از آنها ارزش بررسی معرفتشناختی دارند. از اختلافنظرهایی حقیقی که ارزش معرفتی دارند با عنوان اختلافنظرهای واقعی یاد میشود. اگر بخواهیم عواملی را برای تشخیص اختلافنظرهای حقیقی واجد ارزش معرفتی (اختلافنظرهای واقعی) از اختلافنظرهای غیرحقیقی برشماریم میتوانیم به شش عامل اصلی اشاره کنیم. تنها اختلافنظرهایی ارزش بحث معرفتشناختی دارند که با نظر به این شش عامل کمابیش همرتبه باشند:
➊ اطلاعات: طرفین در مورد مسئله مورد مناقشه اطلاعاتی تقریباً برابر داشته باشند، اما به باورهای متعارضی دست پیدا کرده باشند.
➋ شواهد: طرفین، علاوهبر اطلاعات یکسان، شواهدی به یک میزان خوب نیز داشته باشند. [بین شواهد و اطلاعات فرقی جزئی وجود دارد. شواهد مستقیماً درباره خود مسئله مورد مناقشه هستند، اما اطلاعات مستقیماً دربارهٔ خود [گزارهٔ] P نیستند، بلکه به نحوه باواسطه و غیرمستقیم به P مربوط میشوند و با زمینهٔ کلیتری که P به آن تعلق دارد ربط مستقیم دارند.]
➌ دانش پسزمینه: طرفین تقریباً به میزان برابری دانش پسزمینهای مرتبط با موضوع داشته باشند. منظور از دانش پسزمینهای اموری نظیر تجربهها، آموزشها، زمینههای فرهنگی و جایگاه اجتماعی است که در پردازشی که افراد از شواهد و اطلاعاتشان دارند اثر مستقیم میگذارد.
➍ توانایی معرفتی: طرفین باید تواناییهای شناختیِ تقریباً برابری نیز داشته باشند تا گفته شود اختلافنظر بین آنها ارزش معرفتی دارد. اموری نظیر هوش، تواناییهای ذهنی و برخی استعدادها توان معرفتی هر کسی را شکل میدهد و در نحوه ارزیابی او از شواهد اثر میگذارد.
➎ زمان: طرفین باید زمان تقریباً برابری را نیز صرف موضوع مورد مناقشه کرده باشند تا اختلافنظر بین آنها ارزش معرفتشناختی پیدا کند.
➏ شرایط کندوکاو: در اختلافنظر واقعی طرفین، علاوهبر تساوی در اطلاعات، شواهد، دانش پسزمینه، تواناییهای شناختی و زمان صرفشده، در میزان تمرکزی که داشتهاند یا منابعی که مورد مطالعه قرار دادهاند یا کیفیت مطالعه تقریباً برابرند (30 ــ 24 :2014 ,Frances).
[...] پرسش مهمی که در اینجا مطرح میشود این است که درست است که اختلافنظرهای حقیقی ارزش بحث معرفتشناختی دارند، اما دقیقاَ چه زمانی اختلافنظر به یک مسئله با چالش معرفتی تبدیل میشود؟ معرفتشناسان بر این نکته توافق دارند که اختلافنظر زمانی به مسئله معرفتی تبدیل میشود که طرفین از بروز آن آگاه شوند. به عبارت دیگر، تا پیش از اینکه طرفین از نظرِ مخالفِ یکدیگر درباره مسئله مشترکی که شواهد برابری برای آن دارند آگاه شوند، اختلافنظر ارزش معرفتی ندارد و چالشی برای توجیه باور طرفین ایجاد نمیکند. از این رو، افراد تا پیش از اینکه از وجود اختلافنظرهایی که در خصوص باورشان وجود دارد آگاه شوند، (به شرط اینکه آن باور را به نحو مناسبی کسب کرده باشند) در باوری که دارند همچنان موجه خواهند بود. پس، آگاهی از وجود اختلافنظر است که باور ما را با چالش و تهدید نقض شدن مواجه میکند، نه صِرفِ وجود اختلافنظر.
افزون بر این، باید اشاره کرد که بروز اختلافنظر در مواردی اهمیت معرفتی پیدا میکند که اختلافنظر بر سر موضوع مهمی رخ داده باشد و مخالفت دیگران با ما در آن موضوع مسئلهای عادی محسوب نشود. مثلاً وقتی شما از پیش میدانید درباره موضوعی طیفی متنوع از آراء وجود دارد و بیشتر این افراد (براساس عوامل پیشگفته) صلاحیت معرفتیشان از شما کمتر است آگاهی از وجود اختلافنظر اهمیت چندانی ندارد و، به همین دلیل، شما به تجدیدنظر در باور خود وادار نخواهید شد. اما اگر متوجه شوید افرادی که با شما اختلاف دارند افرادی واجد صلاحیتاند که حتی برخی از آنها، در زمینه مورد نظر، از شما دانش و مهارت بیشتری دارند، یا تواناییهای معرفتی تقریباً یکسانی با شما دارند، اما از شواهد موجود نتایج دیگری گرفتهاند آگاهی از اختلافنظر اهمیت معرفتی زیادی برای شما پیدا میکند، تا حدی که وادار میشوید در باور و شواهدتان تجدیدنظر و همه را از نو بررسی کنید.» (حجتی، 1398: 32 ــ 34)
«وقتی طرفین اختلاف در همهٔ عوامل اختلافنظرِ حقیقی برابر و همزور هستند و برای بر هم زدن وضعیت تساویِ شواهد هیچ شاهدی وجود ندارد، براساس موضع مصالحهگرایی، هر دو طرف از نظر معرفتی محق هستند که داوری خود را تعلیق کنند تا زمانی که شواهد جدیدی بیابند و وضعیت تساوی را بر هم بزند و مؤید باور یا نقیض باور باشد.» (همان: 59) «اما از نظر نامصالحهگرایان، بروز اختلافنظر، اگرچه شاهدی علیه باور اولیهٔ ماست، نمیتواند توجیه باور ما را در همهٔ زمینهها تضعیف کند.» (همان: 24)
یادداشتها:
ـ حجتی، غزاله. (1398). اختلافنظر دینی: بررسی معرفتشناختی. قم: کتاب طه.
ـ Frances, B. (2014). Disagreement. Polity Press.
ـ یادداشت مرتبط:
بندگانم را بشارت ده!