«ای برادر تو همه اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای» (مولوی)

۶۸ مطلب با موضوع «دانشوران :: مرتضی مطهری» ثبت شده است

پیامبر (ص) ــ مشورت با و نظرخواهی از یاران!

مطهری و کتاب سیری در سیره نبوی

شهید مطهری می‌نویسد:

«]پیامبر[‌ در مقام نبوت، در مقامی که اصحاب آن‌چنان به او ایمان دارند که می‌گویند اگر تو فرمان بدهی خود را به دریا بریزیم به دریا می‌ریزیم، در عین حال نمی‌خواهد سبکش انفرادی باشد و در مسائل تنها تصمیم بگیرد، برای اینکه اقلّ ضررش این است که به اصحاب خودش شخصیت نداده ]است[؛ یعنی گویی شما اساساً فکر ندارید، شما که فهم و شعور ندارید، شما ابزارید، من باید فقط دستور بدهم و شما عمل کنید. آن وقت لازمه‌اش این است که فردا هرکس دیگر هم رهبر بشود همین طور عمل کند و بگوید: لازمه رهبر این است که رهبر فکر کند و نظر بدهد و غیر رهبر هر که هست فقط باید ابزارهای بلااراده‌ای باشند و عمل کنند. ولی پیغمبر در مقام نبوت چنین کاری را نمی‌کند. شورا تشکیل می‌دهد که اصحاب چه بکنیم؟ ”بدر“ پیش می‌آید، شورا تشکیل می‌دهد؛ ”اُحد“ پیش می‌آید، شورا تشکیل می‌دهد: اینها آمده‌اند نزدیک مدینه. چه مصلحت می‌دانید؟‌ از مدینه خارج بشویم و در بیرون مدینه با آنها بجنگیم یا در همین مدینه باشیم و وضع خودمان را در داخل مستحکم کنیم؟ اینها مدتی ما را محاصره می‌کنند، اگر موفق نشدند، شکست‌خورده برمی‌گردند. بسیاری از سالخوردگان و تجربه‌کارها تشخیص‌شان این بود که مصلحت این است که در مدینه بمانیم. جوان‌ها که بیشتر به اصطلاح حالت غروری دارند و به جوانی‌شان برمی‌خورد گفتند: ما در مدینه بمانیم و بیایند ما را محاصره کنند؟! ما تن به چنین کاری نمی‌دهیم، می‌رویم بیرون، هر جور هست می‌جنگیم. تاریخ می‌نویسد خود پیغمبر اکرم مصلحت نمی‌دید که از مدینه خارج بشوند، می‌گفت اگر در مدینه باشیم، موفقیت‌مان بیشتر است؛ یعنی نظرش با آن سالخوردگان و تجربه‌کارها موافق بود، ولی دید اکثریت اصحابش، که همان جوان‌ها بودند، گفتند: نه یا رسول الله! ما از مدینه می‌زنیم بیرون، می‌رویم در دامنه احد، همان جا با آنها می‌جنگیم. جلسه تمام شد. یک وقت دیدند پیغمبر اسلحه پوشیده بیرون آمد و فرمود: برویم بیرون. همان‌هایی که این نظر را داده بودند آمدند گفتند: یا رسول الله! چون شما از ما نظر خواستید، ما این جور نظر دادیم، ولی در عین حال ما تابع شما هستیم. اگر شما مصلحت نمی‌دانید، ما برخلاف نظر خودمان در مدینه می‌مانیم. فرمود: پیغمبر همین قدر که اسلحه پوشید و بیرون آمد، دیگر صحیح نیست اسلحه‌اش را کنار بگذارد. حالا که بنا شد برویم بیرون، می‌رویم بیرون.» (مطهری، 1383: 53 ــ 54)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی. (1383). سیری در سیره نبوی. چاپ بیست‌وهفتم. تهران: انتشارات صدرا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

سبک‌باری و سبک‌بالی پیامبر (ص)!

مطهری و کتاب سیری در نهج البلاغه

شهید مطهری می‌نویسد:

«ابوسعید خدری، که از اکابر صحابه رسول خداست، آنجا که در مقام توصیف حالات آن حضرت برمی‌آید، اولین جمله‌ای که می‌گوید این است: ”کان ]رَسُول اللّه[ صلی الله علیه و آله خَفیفُ الْمَؤُونَةٌ“ یعنی رسول خدا کم‌خرج بود، با اندک به سر می‌برد، با مؤونه ]=خرج[ بسیار کم می‌توانست زندگی خود را ادامه دهد.
آیا این فضیلت است که کسی خفیف‌المؤونه
]=کم‌خرج[ باشد؟ اگر صرفاً از جنبه اقتصادی در نظر بگیریم که ثروت کمتری را مُستهلک ]=نابود[ می‌کند، جواب این است که نه، و لااقل فضیلت مهمی نیست. ولی اگر موضوع را از جنبه معنوی یعنی از جنبه حداکثر آزادی نسبت به قیود زندگی مورد مطالعه قرار دهیم، جواب این است: آری، فضلیت است، فضیلت بزرگی هم هست، زیرا تنها با احراز این فضیلت است که انسان می‌تواند سبک‌بار و سبک‌بال زندگی کند، تحرک و نشاط داشته باشد، آزادانه پرواز نماید و در نبرد دائم زندگی به پا خیزد.» (مطهری، 1353: 227 ــ 228)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی. (1353). سیری در نهج‌البلاغه. چاپ ؟. تهران: انتشارات صدرا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

انحطاط مسلمانان در عصر حاضر

مطهری و ده گفتار

شهید مطهری می‌نویسد:

«در میان کشورهای دنیا، به استثنای بعضی کشورها، کشورهای اسلامی عقب‌مانده‌ترین و منحط‌ترین کشورهاست؛ نه تنها در صنعت عقب هستند، ]بلکه[ در علم عقب هستند، در اخلاق عقب هستند، در انسانیت و معنویت عقب هستند. چرا؟» (مطهری، 1382: 153 ــ 154)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی. (1382). ده گفتار. چاپ نوزدهم. تهران: انتشارات صدرا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

”امر به معروف“ و ”نهی از منکر“ جاهلانه!

شهید مطهری می‌گوید:

«به خدا قسم، من می‌ترسم زیانی که ما از راه امر به معروف و نهی از منکر جاهلانه کرده‌ایم یا صدمه‌هایی که از این راه به اسلام زده‌ایم از زیان ترک امر به معروف و نهی از منکرمان بیشتر باشد.

من نمی‌دانم اگر ضرر و منفعت مجموع کتاب‌های اسلامی را که ما منتشر می‌کنیم پای همدیگر حساب کنیم، فایده‌اش بیشتر است یا ضررش. همچنین الآن نمی‌توانم به طور دقیق بگویم که اگر پول‌هایی را که در راه اسلام و حتی به قصد قربت خرج می‌کنیم پای هم حساب کنیم، آیا منفعت‌شان برای اسلام بیشتر است یا ضررشان.» (مطهری، ۱۳۷۷: ۲۸۷)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی. (1391). حماسه حسینی: سخنرانی‌ها. جلد 1. چاپ هفتادویکم. تهران: انتشارات صدرا.

ـ یادداشت‌های مرتبط:

اصول حاکم بر امر به معروف!

امر به معروف و نهی از منکر!

بزرگ‌ترین منکر اجتماعی جامعه ما!

بایدها و نبایدهای امر به معروف و نهی از منکر!

امر به معروف و نهی از منکر چارچوبی اخلاقی دارد!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

آیا می‌توان به ”اهل بدعت“ تهمت زد؟

مرتضی مطهری

شهید مطهری می‌نویسد:

«در زمینه اهل بدعت حدیثی داریم که در ضمن آن آمده است که هرگاه اهل بدعت را دیدید ”بَاهِتُوهُمْ“ ]کافی، ج 2، ص 375[. ”بَاهِتُوهُمْ“ از ماده ”بَهَتَ“ است و این ماده در دو مورد به کار برده می‌شود: یکی در مورد مبهوت کردن، محکوم کردن و متحیر ساختن (که در خود قرآن هم آمده است که حضرت ابراهیم با آن جبار زمان خودش که مباحثه ‌کرد، در نهایت امر ”فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ“ ]بقره: 258[؛ او در مقابل منطق ابراهیم درماند، مبهوت شد، محکوم شد، مفتضح شد) و دیگر در مورد بهتان یعنی دروغ جعل کردن که می‌دانیم در آیه ”سُبْحَانَکَ هَذَا بُهْتَانٌ عَظِیمٌ“ ]نور: 16[ بهتان عظیم یعنی دروغ بزرگ. شیخ انصاری تصریح می‌کند که معنای اینکه اگر با اهل بدعت روبه‌رو شُدید ”بَاهِتُوهُمْ“ یعنی با منطقی قوی با آنها روبه‌رو شوید، مبهوت‌شان کنید، آنچنانکه ابراهیم با جبار زمان خودش، نمرود، مباحثه کرد و مبهوتش نمود؛ (فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ). بر اهل بدعت با منطق وارد بشوید تا مردم بفهمند اینها اهل بدعت هستند و دروغ می‌گویند. با آنها مباحثه کنید و محکوم‌شان نمایید.» (مطهری، 1383: 113 ــ 114)

«بعضی آدم‌های کم‌سواد این ”بَاهِتُوهُمْ“ را این طور معنی کردند: به آنها تهمت بزنید و دروغ ببندید. بعد می‌گویند: اهل بدعت دشمن خدا هستند و من دروغ علیه او جعل می‌کنم. با هر کسی هم که دشمنی شخصی داشته باشد می‌گوید: این ملعون اهل بدعت است. صغری و کبری تشکیل می‌دهد؛ بعد هم شروع می‌کند به دروغ جعل کردن علیه او. شما ببینید اگر جامعه‌ای به این بیماری مبتلا باشد که دشمن‌های شخصی خودش را اهل بدعت بداند و حدیث ”بَاهِتُوهُمْ“ را هم چنین معنی کند که دروغ جعل کن، با دشمن‌های خود چه می‌کند! آن وقت شما ببینید دروغ اندر دروغ جعل می‌شود.» (مطهری، 1386: 49)

«”بدعت“ یعنی کسی در دین خدا چیزی را وارد کند که از دین نیست؛ از پیش خود چیزی را جعل و وضع کند که مربوط به دین نیست.» (همان: 47)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی (1383). سیری در سیره نبوی. چاپ بیست‌وهفتم. تهران: انتشارات صدرا.

ـ مطهری، مرتضی (1386). آشنایی با قرآن. جلد 4. چاپ بیست‌ودوم. تهران: انتشارات صدرا.

ـ یادداشت‌های مرتبط:

تهمت در خدمت دیانت!

دروغ‌گویی برای مصالح دینی!

دین اجازه نمی‌دهد، ولو به نفع خودش، بی‌دینی کنیم!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

دین اجازه نمی‌دهد، ولو به نفع خودش، بی‌دینی کنیم!

مطهری و کتاب سیری در سیره نبوی

شهید مطهری می‌نویسد:

«هدف ما تبلیغ دین است. دیگر از این بهتر نمی‌شود. ]...[ اگر من بخواهم کاری را نه برای خودم، بلکه برای دین انجام بدهم، در این صورت آیا جایز است از هر وسیله‌ای استفاده کنم؟» (مطهری، 1383: 106)
«برای حق باید از حق استفاده کرد.
]...[ اگر من بدانم چنانچه یک حرف ناحق و نادرست،‌ یک دروغ بگویم یا یک حدیث ضعیف، حدیثی که خودم می‌دانم دروغ است، برای شما بخوانم همین امشب همه گنهکارانِ شما توبه می‌کنند و همه شما نمازشب‌خوان می‌شوید، ]در عین حال[ اسلام به من چنین اجازه‌ای نمی‌دهد. ]...[ اسلام نیازی به این دروغ‌ها ندارد. حق را با باطل آمیختن، حق را از میان می‌برد. وقتی انسان حق را ضمیمهٔ باطل کرد، حق دیگر نمی‌ایستد، خودش می‌رود. حق تاب اینکه همراه باطل باقی بماند ندارد.» (همان: 123)
«یکی از راه‌هایی که از آن راه بر دین از جنبه‌های مختلف ضربه وارد شده است رعایت نکردن این اصل است که ما همان طور که هدف‌مان باید مقدس باشد، وسایلی هم که برای این هدف مقدس استخدام می‌کنیم باید مقدس باشد. مثلاً، ما نباید دروغ بگوییم، نباید غیبت کنیم، نباید تهمت بزنیم؛ نه فقط برای خودمان نباید دروغ بگوییم، به نفع دین هم نباید دروغ بگوییم، یعنی به نفع دین هم نباید بی‌دینی کنیم، دروغ گفتن بی‌دینی است.
]...[دین اجازه نمی‌دهد، ولو به نفع خودش، ما بی‌دینی کنیم.»‌ (همان: 124)
«بعضی می‌گویند در راه تقویت ایمان تهمت هم به اهل بدعت بزنید و، به عبارت دیگر، برای تقویت ایمان به اهل بدعت هر دروغی می‌خواهید ببندید. آنها می‌خواستند یک چراغ سبز به اصطلاح داشته باشند، به بهانه اینکه هدف ما ایمان است و هر وقت هدف ایمان شد، اسلام به ما چراغ سبز نشان داده
]است[ که به دشمنان اسلام دروغ ببندید. گفتیم نه، هرگز اسلام برای ایمان و در راه دعوت به حق و حقیقت دروغ را اجازه نمی‌دهد، به هیچ شکلی و به هیچ نحوی.» (همان: 148 ــ 149)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی. (1383). سیری در سیره نبوی. چاپ بیست‌وهفتم. تهران: انتشارات صدرا.

ـ یادداشت‌های مرتبط:

تهمت در خدمت دیانت!

دروغ‌گویی برای مصالح دینی!

آیا می‌توان به ”اهل بدعت“ تهمت زد؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

آیا عاشورا بیش از ۷۰ ساعت طول کشید؟


محمد اسفندیاری می‌نویسد:

«فاضل دربندی سرآمد اعلامی است که در فضائل ائمه طاهرین (ع)، خاصه امام حسین (ع)، سخت دچار غلو شده و به ورطه افسانه‌سرایی افتاده است. وی می‌گوید از امام حسین (ع) در روز عاشورا بیش از هزار معجزه صادر شد. و برای اینکه کسی اشکال نکند که این همه معجزه در یک روز ممکن نیست، به صراحت می‌گوید: روز عاشورا 72 ساعت بود.» (اسفندیاری، 1395: 116)

شهید مطهری می‌گوید:

«]فاضل دربندی[ در کتاب ”اسرار الشهاده“ نوشته است که در کربلا یک میلیون و ششصد هزار نفر لشکر عمر سعد بود. آخر اینها از کجا پیدا شدند؟ اینها همه از کوفه بودند. مگر چنین چیزی می‌شود؟ در آن کتاب نوشته است امام حسین در روز عاشورا سیصد هزار نفر را با دست خودش کشت. با بمبی که روی هیروشیما انداختند تازه شصت هزار نفر کشته شد. من چند روز پیش حساب کردم که اگر فرض کنیم که شمشیر مرتب بیاید و در هر ثانیه یک نفر کشته شود، سیصد هزار نفر هشتادوسه ساعت و بیست دقیقه وقت می‌خواهد. دیدند که جور درنمی‌آید، چه بکنند؟ گفتند روز عاشورا هم هفتاد ساعت بود. ]همچنین نوشته است[ حضرت ابوالفضل بیست‌وپنج هزار نفر را کشت. حساب کردم شش ساعت و پنجاه و چند دقیقه و چند ثانیه وقت می‌خواهد، اگر در هر ثانیه یک نفر کشته شده باشد. پس باور کنیم حرف این مرد بزرگ حاجی نوری را که می‌گوید: امروز اگر کسی بخواهد بگرید، اگر کسی بخواهد ذکر مصیبت کند، بر مصائب جدیده اباعبدالله باید بگرید، بر این دروغ‌هایی که به اباعبدالله (ع) نسبت داده می‌شود.» (مطهری، 1377: 70 ــ 71)

سید حسن اسلامی اردکانی می‌نویسد:

«هیچ دروغی به تنهایی و به صورت منفرد کارساز نیست و هرجا دروغی گفته شود، برای جا انداختن آن نیاز به دروغ‌های دیگری پیش می‌آید و همواره مجموعه‌ای از دروغ‌ها وجود دارد که یکدیگر را توجیه می‌کنند؛ برای مثال، چون در واقعه کربلا کسانی دست به دروغ زدند و حوادثی جعل کردند که امکان ندارد همه آنها در یک روز رخ دهد ــ اگر چه آن روز بیست ]و چهار[ ساعت طول کشیده باشد ــ ناچار شدند دروغ دیگری بسازند و بگویند که به طور استثنایی آن روز هفتاد ساعت بوده است و ... . بدین ترتیب، اگر این راه گشوده شود، در هیچ‌جا متوقف نمی‌گردد و همواره برای توجیه دروغ‌های گذشته ناچار می‌شویم دروغ‌های تازه‌ای بسازیم؛ در نتیجه، روزبه‌روز بر حجم دروغ‌ها افزوده می‌شود و اصل شریعت در زیر بار این همه دروغ ناپدید می‌شود.» (اسلامی، 1382: 348 ــ 349)

 

یادداشت‌ها:

ـ اسفندیاری، محمد. (1395). آسیب‌شناسی دینی. تهران: کویر.

ـ اسلامی اردکانی، سید حسن. (1382). دروغ مصلحت‌آمیز: بحثی در مفهوم و گستره آن. قم: بوستان کتاب.

ـ مطهری، مرتضی (1377). حماسه حسینی: سخنرانی‌ها. جلد 1. چاپ سی‌ام. تهران: انتشارات صدرا.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

عروسی قاسم در کربلا؟

شهید مطهری می‌نویسد:

«می‌گویند: در همان گرماگرم روز عاشورا، که می‌دانیم مجال نماز خواندن هم نبود و امام نماز خوف خواند، امام فرمود حجله عروسی راه بیندازید، من می‌خواهم عروسی قاسم را با یکی از دخترهایم، لااقل شبیهش هم شده، در اینجا ببینم. (حالا قاسم یک بچه سیزده‌ساله است.) چرا؟‌ آخر آرزو دارم، آرزو را که نمی‌توانم به گور ببرم. شما را به خدا ببینید، یک حرفی است که اگر به زن دهاتی بگویی، به او برمی‌خورد. گاهی از یک افراد خیلی سطح پایین [می‌شنویم که] من آرزو دارم عروسی پسرم را ببینم، عروسی دخترم را ببینم. حالا در یک چنین گرماگرم زدوخورد که مجال نماز خواندن نیست، می‌گویند حضرت فرمود که من در همین جا می‌خواهم دخترم را برای پسر برادرم عقد کنم و یک شکل عروسی هم شده است در اینجا راه بیندازم. یکی از چیزهایی که از تعزیه‌خوانی‌های قدیم ما هرگز جدا نمی‌شد عروسی قاسم بود؛ قاسم نوکدخدا، یعنی نوداماد، قاسم نوداماد؛ در صورتی که این قضیه در هیچ کتابی از کتاب‌های تاریخی معتبر وجود ندارد.» (مطهری، 1377: 69)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی (1377). حماسه حسینی: سخنرانی‌ها. جلد 1. چاپ سی‌ام. تهران: انتشارات صدرا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

اجبار یا اختیار؟

مطهری و کتاب یادداشتهای استاد مطهری 1

شهید مطهری می‌نویسد:

«اگر بشر راه و هدف خود را با آزادی انتخاب کند، هرچند صدی پنجاه‌ویک (51 ٪) بلکه صدی نودونُه‌ونیم (99.5 ٪) اشتباه کند، ترجیح دارد بر اینکه دیکتاتور، ولو دیکتاتور صالح، صددرصد مصلحت او را برای او انتخاب کند.» (یادداشت‌های استاد مطهری، ج1، ص 208؛ به نقل از بابایی، 1397: 163 ــ 164)

 

یادداشت‌ها:

ـ یادداشت‌های استاد مطهری (ج ۱؛ ص ۲۰۸)

ـ بابایی، رضا. (1397). دیانت و عقلانیت: جستارهایی در قلمرو دین‌پژوهی و آسیب‌شناسی دینی. اصفهان: نشر آرما.

ـ یادداشت‌های مرتبط:

آزادی عقیده!

اصل بر اختیار است یا اجبار؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

قرآن و مهجوریت آن

مطهری و ده گفتار

شهید مطهری می‌نویسد:

«ما از این نسل گله داریم که چرا با قرآن آشنا نیست؟ چرا در مدرسه‌ها قرآن یاد نمی‌گیرند، حتی به دانشگاه هم که می‌روند از خواندن قرآن عاجزند؟ البته جای تأسف است که این طور است. اما باید از خودمان بپرسیم مت تاکنون چه اقدامی در این راه کرده‌ایم؟ آیا با همین فقه و شرعیات و قرآن، که در مدارس است، توقع داریم نسل جوان با قرآن آشنایی کامل داشته باشد؟!

عجبا که خود نسل قدیم قرآن را متروک و مهجور کرده، آن‌وقت از نسل جدید گله دارد که چرا با قرآن آشنا نیست. قرآن در میان خود ما مهجور است و توقع داریم نسل جدید به قرآن بچسبد. الآن ثابت می‌کنم که چگونه قرآن در میان خود ما مهجور است.

اگر کسی عِلمش عِلم قرآن باشد، یعنی در قرآن زیاد تدبر کرده باشد، تفسیر قرآن را کاملاً بداند، این آدم چقدر در میان ما احترام دارد؟ هیچ. اما اگر کسی ]کتاب فقهی[ ”کفایهٔ“ آخوند ملاّ کاظم خراسانی را بداند، یک شخص محترم و باشخصیتی شمرده می‌شود. پس قرآن در میان خود ما مهجور است، و در نتیجهٔ همین اِعراض از قرآن است که به این بدبختی و نکبت گرفتار شده‌ایم. ما مشمول شکایت رسول الله (ص) هستیم، که به خدا شکایت می‌کند:

”یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً؛ پروردگارا، قوم من این قرآن را مهجور ساختند.“ ]فرقان: 30[

یکی از فضلای خودمان در حدود یک ماه پیش مشرّف شده بود به عتبات. می‌گفت خدمت آیت‌الله خویی ]...[ رسیدم. به ایشان گفتم: چرا شما درس تفسیری که سابقاً داشتید ترک کردید؟ (ایشان در هفت هشت سال پیش درس تفسیری در نجف داشتند و قسمتی از آن چاپ شده ]است[.) ایشان گفتند: موانع و مشکلاتی هست در درس تفسیر. گفت من به ایشان گفتم: علامه طباطبایی در قم که به این کار ادامه دادند و بیشتر وقت خودشان را صرف این کار کردند چطور شد؟ ایشان گفتند: آقای طباطبایی ”تضحیه“ کرده‌اند؛ یعنی آقای طباطبایی خودشان را قربانی کردند، از نظر شخصیت اجتماعی ساقط شدند، و راست گفتند.

عجیب است که در حساس‌ترین نقاط دینی ما، اگر کسی عمر خود را صرف قرآن بکند، به هزار سختی و مشکل دچار می‌شود؛ از نان، از زندگی، از شخصیت، از احترام، از همه چیز می‌افتد و اما اگر عمر خود را صرف کتاب‌هایی ]فقهی[ از قبیل ”کفایه“ بکند، صاحب همه چیز می‌شود. در نتیجه، هزارها نفر پیدا می‌شوند که ”کفایه“ را چهارلا بلدند، یعنی خودش را بلدند، ردّ ”کفایه“ را هم بلدند، ردّ ردّ او را هم بلدند، ردّ ردّ ردّ او را هم بلدند، اما دو نفر پیدا نمی‌شود که قرآن را به درستی بداند!!! از هر کسی درباره یک آیه قرآن سؤال شود می‌گوید باید به تفاسیر مراجعه کرد. عجب‌تر اینکه، این نسل که با قرآن این طور عمل کرده از نسل جدید توقع دارد که قرآن را بخواند و قرآن را بفهمد و به آن عمل کند!» (مطهری، 1382: 225 ــ 226)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی. (1382). ده گفتار. چاپ نوزدهم. تهران: انتشارات صدرا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز