«ای برادر تو همه اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای» (مولوی)

۳۲۱ مطلب با موضوع «دانشوران» ثبت شده است

معیار و مقیاس دیانت!

ابوالقاسم فنایی

ابوالقاسم فنایی درباره «معیار و مقیاس دیانت» می‌نویسد:

«هدف بعثت پیامبر صرفاً آموزش ارزش‌های اخلاقی نیست، بلکه تحقق بخشیدن به ارزش‌های اخلاقی از طریق فراهم کردن زمینه مناسب و برداشتن موانع است. ]... [نه تنها اخلاق مستقل از دین و مقدم بر دین٬ که برتر از دین هم هست٬ چون اخلاق هدف است و دین ابزار و وسیله تحقق آن هدف و این نکته به نوبه خود متضمن دو نکته دیگر است.

نکته نخست این است که افراد و جوامع مختلف تا آنجا و به مقداری دیندارند که به ارزش‌های اخلاقی ملتزم و پای‌بند هستند. کسی یا جامعه‌ای که به اسم دین ارزش‌های اخلاقی را نادیده می‌گیرد اساساً دیندار نیست و به هر مقدار که فرد یا جامعه به ارزش‌های اخلاقی پای‌بند باشند به همان میزان به خدا نزدیک‌ترند٬ چرا که به رسالت پیامبر بیشتر جامعه عَمَل پوشانده‌اند. معیار و مقیاس دیانت اخلاق است، نه شناسنامه و نه کثرت نماز و روزه.

نکته دوم این است که اگر قرائت ِ خاصی از دین٬ فرد یا جامعه دینی را از اخلاق دور کند٬ بُطلان و نادرستی خود را بر آفتاب افکنده است٬ یعنی برای باطل شمردن قرائت خاصی از دین کافی است نشان دهیم که آن قرائت فرد یا جامعه دینی را از اخلاق دور می‌کند و لذا با هدف بعثت پیامبر٬ که عبارت است از تحقق بخشیدن به ارزش‌های اخلاقی٬ در تضاد است. قرائتی از دین که انسان را از اخلاق دور کند و فهمی از دین که به خاطر پای‌بندی بدان و پیروی از دستورات آن٬ انسان ناگزیر شود عقل و وجدان اخلاقی خود را زیر پا بگذارد و ارزش‌های اخلاقی را نادیده بگیرد٬ دین نیست٬ بلکه دُکان و افیون است.» (فنایی، 1384: 177 ــ 178)

 

یادداشت‌ها:

ـ فنایی، ابوالقاسم (1384). دین در ترازوی اخلاق. تهران: مؤسسه فرهنگی صراط.

ـ یادداشت‌های مرتبط:

تقدم اخلاق و تفکر بر عبادات ظاهری!

رکوع‌ها و سجودهای طولانی شما را گول نزند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

راست‌گویی و راستی‌آموزی!

 

 

سید حسن اسلامی اردکانی درباره «راست‌گویی و راستی‌آموزی» می‌نویسد:

«پیش از آنکه به فرزندان‌مان نماز خواندن یا دیگر واجبات را بیاموزیم، باید به آنان صداقت و راستی را آموزش دهیم. باید قبل از آنکه پرهیز از نجاسات معروف را ــ که تن را می‌آلایند ــ بیاموزیم، دوری از دروغ را ــ که روح را می‌آلاید ــ آموزش دهیم. و همان‌گونه که بهداشت جسمی را به آنان می‌آموزیم، بهداشت روحی را به ایشان آموزش دهیم. به یاد داشته باشیم که پلیدی تن با چند دقیقه شست‌وشو از میان می‌رود، اما اگر روح کودک بر اثر دروغ‌گویی و دروغ‌شنوی آلوده شد، به سادگی نمی‌توان آن را زدود.» (اسلامی اردکانی، 1382: 433)
 

یادداشت‌ها:

ـ اسلامی اردکانی، سید حسن. (1382). دروغ مصلحت‌آمیز: بحثی در مفهوم و گستره آن. قم: بوستان کتاب.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

پُرسوگندخواری!

شهید مطهری درباره «پُرسوگندخواری» می‌نویسد:

 «آیا برای هر راستی باید قسم خورد؟ نه. در روایات و دستورات دینی زیاد داریم که قسم را خوار نکنید، ولو برای هر حرف راستی. آخر همه جا که جای واللهِ و باللهِ نیست؛ موارد خاصی. انسان خودش باید طوری عمل کند و طوری باشد که دیگران به او آن‌قدر اعتماد داشته باشند که وقتی یک جمله می‌گوید، چون او را صادق می‌دانند، حرفش را راست بدانند. چنین اشخاصی اصلاً احتیاج یه قسم خوردن ندارند؛ قسم هم که نخورند، افراد حرف‌شان را باور می‌کنند. وقتی که انسان خودش بی‌مایه است و می‌داند که دیگران به حرفش اعتماد ندارند، دائماً قسم می‌خورد. قسم راست خوردن هم از نظر شرعی یک امر زشتی است. ما روایات زیادی داریم که قسم راست هم جز در مواقع ضرورت نباید به کار رود.» (مطهری، 1378: 264)

«اگر انسان خودش یک شخصیت اخلاقی داشته باشد، خودش پیش خودش یک وزن اخلاقی داشته باشد، اگر خودش به سخن خودش اعتماد داشته باشد و اگر دیگران به سخن او اعتماد داشته باشند، احتیاجی به قسم نیست. ولی آدم‌های حقیر و پست و کم‌وزن هستند که پُر سوگند می‌خورند.» (همان.) «در واقع، یعنی هر جا مردمی را دیدید که پُر سوگند می‌خورند این را دلیل پستی آنها بدانید. اگر به راست هم پُر سوگند بخورند پست‌اند، تا چه رسد که به دروغ پُر سوگند بخورند.» (همان: 265)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی (1378). آشنایی با قرآن. جلد 8. چاپ ؟. تهران: انتشارات صدرا.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

خوش‌نیتی ساده‌لوحان!

حسین‌علی راشد

مرحوم حسین‌علی راشد:

«بعضی ساده‌لوحان خوش‌نیت هستند که گمان می‌کنند برای وادار کردن مردم به کارهای خوب و جلوگیری از کارهای بد، اگر احادیثی راجع به فضایل آن اعمال یا بدی این معصیت‌ها جعل کنند و برای مردم بخوانند، عیب ندارد؛ زیرا می‌گویند مقصود صحیح است و جعل حدیث برای آنکه مردم را به مقصود صحیحی برساند جایز است. باید متوجه بود که این گناه و اشتباهی بزرگ است، که علاوه‌بر داشتن تمام گناه‌های دروغ، باعث فساد و خرابی دین خدا می‌شود. آنکه دین را آورده عقلش از ما رساتر بوده و اهل این فن بوده ]است]. در هر جا که سکوت کرده، باید سکوت کنیم و آنچه را نگفته، نباید بگوییم و هرچه گفته به همان اندازه که گفته باید نقل کنیم و کم‌وزیاد نکنیم. ما نباید دایه دل‌سوزتر از مادر باشیم و کاسه داغ‌تر از آش. ما باید ناقل امین باشیم؛ دین خدا را بی‌کم‌وزیاد بفهمیم و عمل کنیم و به مردم برسانیم؛ وگرنه برای آنکه ابرویش را درست کنیم، چشمش را کور خواهیم کرد.» (راشد، 1323؛ به نقل از اسلامی اردکانی، 1382: 525 ــ 526)

 

یادداشت‌ها:

ـ راشد، حسین علی. (1323). دروغ مصلحت‌آمیز. در: اسلامی اردکانی، سید حسن. (1382). دروغ مصلحت‌آمیز: بحثی در مفهوم و گستره آن (پیوست: صص 519 ــ 526). قم: بوستان کتاب.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

ویژگی‌های دین عامیانه!

محمد اسفندیاری و آسیب‌شناسی دینی

محمد ‎اسفندیاری درباره «ویژگی‌های دین عامیانه» می‌نویسد:

«مهم‌ترین ویژگی دین عامیانه این است که بحث عقلی را برنمی‌تابد و چون‌وچرا را جایز نمی‌شمارد و عقل‌گریز است. اینکه گفته‌اند: «زیر هر ”چرا“ شیری نهفته است» (تَحتَ کُلِّ «لِمَ» اَسدٌ) و یا «”چرا چنین“ دروازه دوزخ است» مربوط به دین عامیانه است. چون نمی‌تواند پاسخ چرا را بدهد، چنگ و دندان شیر را به رخ می‌کشد و سؤال‌کشی می‌کند. پیروان دین عامیانه بر آن‌اند که دین را باید مانند کپسولی بلعید، نباید جوید. باید ایمان بیاوریم تا بفهمیم، نه اینکه بفهمیم و ایمان بیاوریم.» (اسفندیاری، 1395: 132)

«ویژگی دیگر دین عامیانه نقل‌گرایی است. در این دین، نقل و روایت بیش از عقل و درایت ارج دارد، و به جای اینکه مردم به اندیشیدن دعوت شوند، به پذیرفتن وادار می‌شوند. بنیاد دین عامیانه بر نقل است و پاسداران آنْ قوه حافظه‌اند تا قوه عاقله و مردم را چنین می‌خواهند. ایشان اگر اندکی درایت کنند، درمی‌یابند که برخی از مطالبی که روایت می‌کنند ضعیف است، ولی دریغ از همان اندک درایت.» (همان: 133)

«ویژگی دیگر دین عامیانه خرافه‌آمیزبودن آن است. خرافات ناشی از عجز انسان از تفسیر محیط پیرامونش است. هنگامی که آدمی نتواند علت رخدادهای طبیعی را از دل طبیعت بیرون بکشد، به ما ورای طبیعت رو می‌آورد و موهوماتی می‌سازد. علم از بزرگ‌ترین دشمنان خرافات است و بسیاری از خرافاتی که از میان رفته به مدد روشنگری علم بوده است. از میان انواع خرافات خرافات دینی از همه بیشتر است و بدتر. از این رو که چهره دین را مخدوش و مردم را تخدیر می‌کند و مبارزه با آن دشوارتر است. مؤمنانی که خرافات را جزء دین می‌دانند نقد خرافات را نقد دین می‌شمارند و ناقدان را کافر یا بدکیش. ترس از همین اتهام است که بسیاری را از نقد خرافات بازمی‌دارد.» (همان: 134 ــ 135) «عوام خواهان دینی هستند که عجیب‌وغریب باشد و سرشار از خرافه. هرچه عجیب‌تر و غریب‌تر و خرافه‌تر باشد، بیشتر دین می‌دانند. ترازوی عقل عوام همواره در کار است و هر چیز را با عقل توزین می‌کنند، الا دین را. به دین که می‌رسند، این ترازو را عاطل می‌نهند و بر باطل می‌روند. می‌پندارند سخن گفتن از عقل در عرصه دین توهین به دین است و در اینجا باید عقل را تعطیل کرد.» (همان: 135)

 

یادداشت‌ها:

ـ اسفندیاری، محمد. (1395). آسیب‌شناسی دینی. تهران: کویر.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

علامت قبولی روزه چیست؟


مرتضی مطهری درباره «علامت قبولی روزه» می‌گوید:

«پس اگر ما ماه رمضانی را گذراندیم، شب‌های احیایی را گذراندیم، روزه‌های متوالی را گذراندیم و بعد از ماه رمضان در دل خودمان احساسی کردیم که بر شهوات خودمان بیش از پیش از ماه رمضان مسلط هستیم، بر عصبانیت خودمان از سابق بیشتر مسلط هستیم، بر چشم خودمان بیشتر مسلط هستیم، بر زبان خودمان بیشتر مسلط هستیم، بر اعضا و جوارح خودمان بیشتر مسلط هستیم و بالأخره بر نفس خودمان بیشتر مسلط هستیم و می‌توانیم جلو نفس امّاره را بگیریم، این علامت قبولی روزهٔ ماست.» (مطهری، 1387: 50)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی (1387). آزادی معنوی. چاپ چهلم. تهران: انتشارات صدرا.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

انتقال بدگویی!

سید حسن اسلامی اردکانی می‌نویسد:
«گاه دو تن با یکدیگر قهر هستند. طبیعت بسیاری کسان این است که، چون با دیگری قهر باشند، از او بدگویی می‌کنند و فکر آینده خود نیستند. حال اگر شخص سومی این سخنان را بشنود و به آن طرف منتقل کند، کاری غیراخلاقی کرده است. گرچه راست گفته، چنین تکلیفی نداشته است.» (اسلامی اردکانی، 1382: 242 ــ 243)

 

یادداشت‌ها:

ـ اسلامی اردکانی، سید حسن. (1382). دروغ مصلحت‌آمیز: بحثی در مفهوم و گستره آن. قم: بوستان کتاب.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

کدام شب شب قدر است؟

محمد نصر اصفهانی

محمد نصر اصفهانی درباره «شب قدر» می‌نویسد:

 زمانی که به دهه آخر ماه مبارک رمضان نزدیک می‌شویم و به یاد شب قدر می‌افتیم و آیات سوره قدر را مرور می‌کنیم، بار دیگر با پرسش هرساله خداوند از انسان روبرو می‌شویم که: تو چه دانی که شب قدر چیست؟ شاید به جرئت بتوان گفت که این پرسش آسمانی‌ترین پرسش‌های قرآن کریم باشد که تا ابد پاسخ می‌طلبد و انسان را به تفکر در باب غیب وامی‌دارد. چقدر ساده‌لوحی است که تصور شود که پاسخ این پرسش روشن است و خداوند خود در ادامه آیه پاسخ آن را واضح ساخته است.

از دل این پرسش خداوند پرسش‌های بسیار دیگری متولد شده‌اند که آنها نیز پاسخ می‌طلبند. معنای محصل قدر و تقدیر و شب قدر و فرود آمدن فرشتگان و روح در این شب چیست؟ از دیرزمان عالمان مسلمان در پی پاسخ به این پرسش‌ها زحمات بسیاری متحمل شده‌اند. اما تا چه حد موفق شده‌اند که به پاسخی قانع‌کننده برسند جای تأمل دارد. برای آشنایی بیشتر خوانندگان به برخی از این پرسش و پاسخ‌ها، که ممکن است در این ایام برای هر کسی پیش آید، می‌پردازیم:

۱. شب قدر چیست؟

۲. چرا «قدر»؟

۳. شب قدر در چه ماهی قرار دارد؟

۴. اهمیت شب قدر به چیست؟

۵. چه چیز قرآن در شب قدر نازل شد؟

۶. شروع قرآن در شب قدر (ماه رمضان) بوده است، یا هنگامه بعثت (ماه رجب)؟

۷. شب قدر کدام شب از شب‌های ماه مبارک رمضان است؟

۸. چرا شب قدر مشخص نشده است؟

۹. شب قدر به زمان نزول اختصاص دارد یا هر سال تکرار می‌شود؟

۱۰. حوادث منقول در مورد شب قدر طبق چه افقی اتفاق می‌افتد؟

متن کامل این جستار را می‌توانید در سایت محمد نصر اصفهانی بخوانید.

 

یادداشت‌ها:

ـ سایت محمد نصر اصفهانی (دسترسی در 1396/3/28)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

تاریخچه خوارج

مرتضی مطهری درباره «تاریخچه خوارج» می‌نویسد:

 «آنها گروهی از اصحاب امیرالمؤمنین بودند و در جنگ صفین در لشکر امیرالمؤمنین شرکت داشتند. این جنگ چندین ماه طول کشید. البته گاهی هم متارکه می‌شد، ولی مجموع مدت جنگ‌ها را چهارده ماه نوشته‌اند. اواخر کار و در آخرین جنگ، لشکر امیرالمؤمنین داشتند فاتح می‌شدند. در اینجا عمرو بن العاص، که مشاور معاویه بود، نیرنگی به کار برد، یعنی از خشک‌معزی و جمود فکری یک عده از اصحاب امیرالمؤمنین استفاده کرد. قضیه از این قرار بود: از ابتدا که دو لشکر روبرو شدند، امیرالمؤمنین به معاویه پیشنهاد می‌کرد که کاری بکن که میان مسلمین جنگی صورت نگیرد، و معاویه حاضر نمی‌شد، تا آخرین جنگی که در آن چیزی نمانده بود که لشکر معاویه ریشه‌کن بشود، به دستور عمرو بن العاص قرآن‌ها را جمع‌آوری و سرِ نیزه‌ها کردند، به لشکر علی (ع) گفتند که بین ما و شما کتاب خداست. تا اینها این کار را کردند، یک عده از اصحاب امیرالمؤمنین دست از جنگ کشیدند و آن انضباط نظامی را که در جنگ حکمفرماست کنار گذاشتند و حال آنکه قاعده این است که سرباز باید تابع فرمانده خودش باشد، چه او را لایق بداند و چه نداند. گفتند قضیه تمام شد، قرآن در میان آمد. نمی‌شود جنگید.

عده‌ای از اصحاب امیرالمؤمنین، که در رأس آنها مالک اشتر بود، ترتیب اثر ندادند. فهمیدند نیرنگ است؛ در این موقع که کار جنگ دارد خاتمه می‌یابد و عن‌قریب است که آنها شکست بخورند متوسل به این حیله شده‌اند، اعتنا نکردند. ولی افرادی که گول خورده بودند آمدند خدمت حضرت که یا علی! فوراً به مالک دستور بده جنگ را کار بگذارد و قرآن میان ما باشد. حضرت فرمود: اینها دروغ می‌گویند، اینها نقشه است، اصلاً معاویه اهل قرآن نیست، عقیده به قرآن ندارد، تا احساس کرده است که شکستش قطعی است برای اینکه جلو جنگ را بگیرد این کار را کرده است. گفتند: نه، بالاخره هرچه باشد قرآن است. تو می‌گویی ما شمشیر به قرآن بزنیم؟! تو می‌گویی احترام قرآن را رعایت نکنیم؟! فرمود: ما به خاطر احترام به قرآن دستور جنگ می‌دهیم. البته قرآن احترام دارد، اما قرآن واقعی، که وحی خداست، در دل من است. صفحهٔ کاغد که خط قرآن روی آن نوشته شده است هم در درجه چندم احترام دارد و باید احترام داشته باشد اما نه در جایی که کار مهم‌تری هست. اینجا پای حقیقت قرآن در میان است و پای نوشتهٔ کاغذ.

 اما مگر این افراد جامد خشک‌مغز می‌توانستند این حرف را بفهمند؟! می‌گفتند بگو مالک برگردد. این‌قدر اصرار کردند که حضرت به مالک فرمود دست از جنگ بردارد. مالک پیغام داد: عن‌قریب است که کار تمام بشود، بگذار جنگ را ادامه بدهیم. اینها گفتند: مالک کافر شده است؛ اگر مالک برنگردد، تو را می‌کشیم. چندین هزار مرد با شمشیرهای کشیده بالای سر علی ایستاده بودند که یا باید مالک برگردد یا تو را می‌کشیم. حالا ببینید جمود، بی‌فکری، خشک‌معزی چه می‌کند! چه جور کار خودش را در آنجا کرد که حضرت به مالک پیغام داد: اگر می‌خواهی مرا زنده ببینی، برگرد.

جنگ متارکه شد. گفتند: کتاب الله باید بین ما حکومت کنند. حضرت فرمود: کتاب الله مانعی ندارد. پیشنهاد شد که یک نفر از این طرف و یک نفر از آن طرف انتخاب بشود تا حَکَم باشند و هرچه آنها حکم کردند همان کار را بکند. معاویه عمرو بن العاص را حَکَم قرار داد. امیرالمؤمنین فرمود: مرد میدان او عبدالله بن عباس است. همین خشکه‌مقدس‌ها گفتند: او قوم و خویش توست؛ باید یک نفر بی‌طرف باشد. روی خشکه‌مآبی این حرف را زدند. حضرت فرمود: مالک اشتر ہرود. آنها گفتند: نه، آن را هم قبول نداریم. خودشان آمدند یک آدم کودن احمقی که حتی تمایلات ضد علی داشت، یعنی ابوموسی اشعری، را انتخاب کردند. ابوموسی آمد و آن جریان مفتضح رسوا اتقاق افتاد.

 اینجا بود که فهمیدند اشتباه کرده‌اند، ولی باز اشتباه خودشان را به طور دیگری توجیه کردند. نگفتند از اول ما اشتباه کردیم که دست از جنگ برداشتیم. نگفتند که ما اشتباه کردیم که ابوموسی را انتخاب کردیم. گفتند اشتباه ما در این بود که ما حکمیت را قبول کردیم و قبول حکمیت کفر است؛ داوری کردن انسان کفر است چون «لا حکم الا لله» حکم مال خداست. دائماً می‌گفتند این کار غلط بود، این کار کفر بود، استغفرالله ربی و أتوب الیه. آمدند سراغ علی (ع) که تو هم باید توبه کنی. حضرت فرمود: حکمیت کار غلطی بود و شما کردید، ولی کفر نیست. گفتند: نه، حکمیت کفر است و باید توبه کنی. حضرت هم این کار را نکردند. آنها گفتند: ”کَفَرَ وَ اللهِ الرَّجُلُ“ به خدا این مرد کافر شده و حکم ارتداد علی را صادر کردند. بعد خود اینها باغی شدند و لذا به نام ”خوارج“ نامیده شدند» (مطهری، ۱۳۸۱: ۷۳ ــ ۷۴)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی (۱۳۸۱). اسلام و نیازهای زمان. جلد ۱. چاپ نوزدهم. تهران: انتشارات صدرا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

کسانی که روزه می‌گیرند، ولی تاب و تحمل تشنگی را ندارند!

آیت‌الله اسدالله بیات زنجانی

 آیت‌الله بیات زنجانی:

«با استناد به موثقه عمار و روایت مفضل ابن عمر از امام صادق (ع) که در باب ١۶ وسائل الشیعه از ابواب ”من یصح منه الصوم“ آمده است، کسانی که روزه می‌گیرند ولی تاب و تحمل تشنگی را ندارند، فقط به اندازه‌ای که جلوی تشنگی‌شان را بگیرد می‌توانند آب بنوشند و در این حالت روزه‌شان باطل نبوده و قضا هم ندارد.»

 

یادداشت‌ها:

ـ پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت‌الله بیات زنجانی (دسترسی در 1396/3/22)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز