«ای برادر تو همه اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای» (مولوی)

۳۲۱ مطلب با موضوع «دانشوران» ثبت شده است

بت‌پرستی

حامد خانی

فرهنگ مهروش درباره «بت‌پرستی» می‌نویسد:

«ظاهراً رایج‌ترین آیین میان عرب‌ها بت‌پرستی بود. جای پرسش دارد که بت‌پرستی دقیقاً به چگونه رفتاری در برابر بت‌ها اطلاق می‌شود. به عبارت دیگر، بت برای عرب‌ها چه جایگاهی را داشت؟ آیا عرب‌ها معتقد بودند که بت‌ها این جهان را آفریده‌اند؟ باید در پاسخ گفت عرب‌ها بت را خدا نمی‌دانستند. آنها به الله باور داشتند و معتقد بودند جهان را الله آفریده است. از دید آنها، هر چیز رب یا الهی داشت که آن را هدایت و اداره و از خطرات حفظ می‌کرد. رب‌ها و الهه‌های فراوانی را می‌پرستیدند. و هرگاه – بسته به نوعش – سراغ یکی از این رب‌ها می‌رفتند. یکی رب آسمان بود، یکی رب زمین بود، یکی الهه دریا بود، یکی الهه باد بود، یکی الهه عشق بود، یکی الهه حاصل‌خیزی، یکی الهه بخت و اقبال و به همین ترتیب الهه جنگ و صلح و شب و روز و رب شفق و رب فلق و ... . در این میان، الله رب العالمین بود؛ یعنی رب زمان و صاحب‌اختیار و مدبر همه دوران‌ها. به این ترتیب، الله در واقع بالاترین جایگاه را در میان قدسیان مختلف پیدا می‌کرد. آنها معتقد بودند جهان و انسان را الله آفریده است (عنکبوت: ۶۱). اما باور داشتند او دستیارانی هم دارد که رب‌ها و الهه‌ها هستند. بت‌پرستی آنها بدین معنا نبود که جایگاه خدا را به منزله آفریننده جهان انکار کنند. مسئله آن بود که می‌گفتند ما دست‌مان از دامن قدس الهی کوتاه است و به همین دلیل واسطه‌هایی به درگاه الهی می‌خوانیم. آنها بت‌ها را واسطه‌هایی برای تقرب به خدا می‌دانستند و البته پیامبر (ص) این رفتار آنها را نقد کرد، که چنین شفاعت‌جستنی با پرستش بت‌ها فرق ندارد.

در خود قرآن به همین اعتقاد عرب‌ها اشاره گویایی شده است. قرآن از قول عرب‌ها نقل می‌کند که می‌گفتند:

”الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ؛ این بت‌ها شفیعان ما پیش خدا هستند و ما را به خدا نزدیک می‌کنند. “ (زمر: ۳)

در فرهنگ پیش از اسلام، پرستش بت‌ها جز اعتقاد به نزدیکی بت‌ها به خدا و توانایی شفاعت برای فرد به پیشگاه الهی معنا نداشت. همین درک از رفتار عبادی عرب‌ها در قرآن و سپس در فرهنگ اسلامی بازتاب یافت. از دیگر سو، با ظهور توحید اسلامی، مفهوم پرستش نیز دگرگون شد. بدین‌سان، مسلمانان متأخر ”بت‌پرستی عرب‌ها“ را در قالب فهم توحیدی از مفهوم ”پرستش“ بازشناختند و پنداشتند که لابد عرب‌های پیش از اسلام برای بت‌های دست‌ساز خویش جایگاه خدایی و آفرینندگی قائل بوده‌اند. باری، بالادیدن جایگاه خدا در هستی و کوتاه‌دیدن دست خویش از دامان او سبب شده بود عرب‌ها برای خدا نقشی در زندگی روزمره خود سراغ نگیرند. آن‌قدر که نقش بت‌ها در زندگی‌شان پررنگ شده بود، توجه به خدا محوریت نداشت. خدا نیز معبودی بود کنار معبودهای دیگر. این همان چیزی بود که پیامبر (ص) نقد کرد.

بت‌ها تنها مرجعی نبودند که عرب‌ها از آنها حاجت می‌طلبیدند. زمانی که عرب‌ها شوق رسیدن به چیزی یا حاجتی داشتند یا در مواردی که طمع به چیزی می‌ورزیدند به بت‌ها متوسل می‌شدند. به خانه خدایان می‌رفتند و قربانی می‌کردند به این امید که بت‌ها حاجت‌شان را برآورند یا به عبارت دیگر، بت‌ها پیش خدای اصلی شفیع آنها شوند. شواهدی از توسلات عرب‌ها در شعر عربی برجای مانده است. گاه متن این اشعار گفت‌وگوهای عاشقانه با بت‌هاست که به خوبی رابطه عشق‌ورزی میان اشخاص با بت‌ها را نشان می‌دهد گویی آنها به نوعی عشق‌ورزیدن به بت نیز معتقد بوده‌اند.

این فقط یک جلوه از پرستش عرب‌هاست. یک نوع دیگر از توسل هم نزد آنها رایج بوده است. زندگی در محیط خشن همچون عربستان با آن همه آفات طبیعی و غیرطبیعی، گردبادهای کشنده و طو‌فان‌های درهم‌کوبنده و سارقان مسلح و قحط و گرسنگی و تشنگی و جز آنها نیاز به خدایانی برای آرام‌بخشی از خطر و محافظت از فرد و گروه  و قبیله نیز داشت. عرب‌ها در این وضعیت به جن‌ها پناه می‌بردند:

”وَأَنَّهُ کَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ یعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا؛ ... مردانی از انس به مردانی از جن پناه می‌بردند. این پناه‌جویی بر وحشت‌شان می‌فزود“ (جن: ۶)

خود شیطان در فرهنگ اسلامی یک جن است که از دستور خدا سرپیچی کرده است. عرب‌ها وقتی می‌خواستند از خوفی بگریزند، به شیطان پناه می‌بردند. چنانکه اسلام توسل به بت‌ها را نقد کرد و مردود شمرد، مددجستن از جن‌ها را نیز باطل دانست. قرآن کریم به پیامبر (ص) امر کرد که هنگام خواندن قرآن از شر شیطان رانده شده به خدا پناه ببرد (نحل: ۹۸). قرآن مددجستن از جن‌ها را نیز نوعی شریک‌دانستن آنها در قدرت الهی شناساند. گذشته از این، بر مددجویی از خدا هم در حال رهبت و خوف هم در حال رغبت و شوق تأکید کرد (ن.ک.‌ انعام: ۱۰۰؛ انبیا: ۹۰).» (مهروش، 1395: 135 – 138)

 

یادداشت‌ها:

ـ مهروش، فرهنگ (حامد خانی)(1395). تاریخ فقه اسلامی در سده‌های نخستین: از آغاز اسلام تا شکل‌گیری مکتب اصحاب حدیث متأخر. تهران: نشر نی.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

کسی حقّ اهانت به مقدسات سایر ادیان را ندارد!

سید کمال حیدری

 آیت‌الله سید کمال حیدری:

«بنده از نظر فقهی فتوا می‌دهم که سبّ و لعن نه تنها درباره‌ اهل سنت و سایر فِرَق اسلامی جایز نیست، بلکه کسی حقّ اهانت به مقدسات سایر ادیان و آیین‌ها و مکاتب را هم ندارد. بله بروید بنشینید جلوی یک بودایی مثلاً، و با صدتا دلیل ثابت کنید که بودا پیغمبر بوده یا نبوده؟ بحث و نقد کنید، مشکلى نیست، آن طرف هم جواب بدهد و حرف خودش را ارائه بدهد، اما توهین و مشخص کردن جایگاه شخص مقابل در قیامت، جایز نیست. اساساً هر چیزى که اهانت باشد منع قرآنى دارد.» (شبکه اجتهاد، دسترسی در 1395/12/14)

 

یادداشت‌ها:

ـ شبکه اجتهاد (دسترسی در 1395/12/14)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

رکوع‌ها و سجودهای طولانی شما را گول نزد!

مرتضی مطهری می‌گوید:

«از امام ]جعفر صادق (ع)[ روایت شده است: لاَ تَنْظُرُوا إِلَى طُولِ رُکُوعِ اَلرَّجُلِ وَ سُجُودِهِ ]اصول کافی، ج 2، ص 105[ هیچ‌وقت به طول دادن رکوع و سجود شخص نگاه نکنید؛ یعنی رکوع‌های طولانی و سجودهای طولانی شما را گول نزند؛ ممکن است این از روی عادت باشد و اگر ترک کند وحشت کند. اگر می‌خواهید بفهمید این شخص چگونه آدمی است، در راستی‌ها و امانت‌ها امتحانش کنید، چون امین بودن عادت‌بردار نیست؛ راست‌گفتن عادت‌بردار نیست مانند نماز خواندن.» (مطهری، 1381: 211)


یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی (1381). اسلام و نیازهای زمان. جلد 1. چاپ نوزدهم. تهران: انتشارات صدرا.

ـ یادداشت‌های مرتبط:

معیار و مقیاس دیانت!

تقدم اخلاق و تفکر بر عبادات ظاهری!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

برخی از فتواهای متفاوت آیت‌الله جناتی!

آیت‌الله محمدابراهیم جناتی

ـ غیرمسلمانان از هر نوع و قسمى که باشند (اهل کتاب، مشرکین و ملحدین) ذاتا و از نظر جسمى و بدنى پاک هستند. اگر از چیزهایى که در نظر مسلمانان نجس می‌باشند اجتناب کنند، نجاست عرضى هم ندارند.

ـ مرد بودن در مجتهدى که مورد تقلید قرار می‌گیرد شرط نیست.

ـ تصدى مقام قضاوت توسط زن در صورتى که شرایط آن را دارا باشد، مانعى ندارد.

ـ بیرون رفتن زن از منزل در صورتى که با حق شوهر منافات داشته باشد، باید از او اذن بگیرد وگرنه اذن او معتبر نیست. پس در این صورت می‌تواند بدون اذن او از منزل براى تعلیم و تعلّم و کارهاى اجتماعى و وظایف سیاسى با حفظ حدود اسلامى و نیز براى دیدار پدر و مادر و فامیل بیرون رود و نیازى به این نیست که در ضمن عقد، آن را شرط کند.

ـ ازدواج با زنان اهل کتاب (زرتشتى، یهودى و مسیحى)، براى مسلمان مانعى ندارد؛ ازدواج با زنان کتابى، چه آنکه بگونه موقت باشد و چه بگونه دائم و همیشگى، جایز است.

ـ پولى را که زنان خواننده در عروسی‌ها می‌گیرند حلال است.

ـ کف زدن در مجالس جشن و سخنرانى جهت تشویق و به عنوان شادى مانعى ندارد.

ـ وصیت به بعض اجزاى بدن براى پیوند به کسى که نیاز به آن دارد مانعى ندارد.

ـ ذبح قربانى باید در منى‏ باشد ولى اگر نیازمندى در آنجا نباشد که از گوشت آن استفاده کند، جایز است به وسیله نایب در بلد خود و یا غیر آن در هر جا که فقیر و مستمندى باشد قربانى نماید.

 

پس‌نوشت: آیت‌الله محمد ابراهیم جناتی از مراجع دینی معاصر شیعه و  متولد سال ١٣١١ در روستای تاش از توابع شاهرود است.

 

یادداشت‌ها:

ـ پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله جناتی: فتاوای منتخب (دسترسی در 1395/11/29)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

خداوند را نام‌های نیک است!

سید محمدعلی ایازی

سید محمدعلی ایازی می‌نویسد:

«مردم مکه و مدینه با زبان‌ها و گویش‌های متفاوتی سخن می‌گفتند، از قبایل بدوی عرب گرفته تا یهودیان و مسیحیانی که در اصل از مناطق دیگر به آن منطقه کوچ کرده بودند، و با فرهنگ و پیشینه تاریخی و عادات و رسومی مخصوص به خود زندگی می‌کردند و با واژه‌هایی انس داشتند و تعبیرهای ویژه‌ای را در زمینه مسایل دینی و غیبی و امور اقتصادی به کار می‌گرفتند. بدیهی است که قرآن در خلأ نازل نشده و بدون توجه به شناخت واژه‌ها و کلمات و بدون رعایت تفهیم و تفاهم مطالب را ادا نکرده است. شهر مکه مرکز تلاقی جهانگردان، بازرگانان و قبایل گوناگونی با عقاید و فرهنگ‌های گوناگون بوده است. به همین دلیل است که می‌بینیم واژه‌های دخیل، فراوان در قرآن به کار می‌رود؛ چه از زبان فارسی، حبشی، رومی و سریانی و چه از گویش‌های محلی و منطقه‌ای حجاز. منزلگاه قرآن چنین اقتضایی دارد، زیرا خطاب به چنین جماعت‌هایی سخن گفته است. مثلاً، از آنجا که مردم حبشه و یمن که از خدا تعبیر به رحمان می‌کردند و گروهی از آنان در شهر مکه بودند، قرآن عمداً در موارد بسیاری به جای دیگر اسماء خداوند از کلمه رحمان استفاده می‌کند. سؤره مریم را ملاحظه کنید بیشترین تکیه‌اش بر واژه رحمان است، که یازده بار تکرار می‌کند و یا در جایی دیگر خداوند تأکید می‌کند:

قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَیا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى (اسراء/ 110)

رحمٰن یا غیررحمٰن یکی است خدا را بخوانید یا رحمان را بخوانید، هر کدام را بخوانید برای او نام‌های نیکوتر است.

به همین دلیل است که جعفر بن ابی طالب به هنگام هجرت به جبشه و ملاقات با نجاشی، پادشاه آن دیار، به علت مأنوس بودن لفظ رحمان، سوره مریم را می‌خواند ...» (ایازی، 1378: 36 ــ 37)

 

پس‌نوشت:
ترجمه بهاء‌الدین خرمشاهی از آیه 110 سوره اسراء:

ـ «چه الله بخوانید چه رحمان، هر چه بخوانید او را نام‌های نیک است» (اسراء: 110)

 

یادداشت‌ها:

ـ ایازی، سید محمدعلی (1378). قرآن و فرهنگ زمانه. قم: انتشارات کتاب مبین.

ـ قرآن. ترجمه بهاء‌الدین خرمشاهی (1386). تهران: انتشارات دوستان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

بافت‌گرایی جایگزین نص‌گرایی

قرآن

سعید شفیعی، استادیار دانشگاه تهران، می‌نویسد:

«روش‌های تفسیر قرآن در گذر تاریخ اسلام همواره تغییر و تکامل یافته‌اند. امروزه دو رویکرد بسیار متفاوت به تفسیر قرآن، که «متن‌گرا» (نص‌گرا: Textualist) و «بافت‌گرا» (Contextualist) نامیده می‌شوند، طرفدران بیشتری دارند. در بین این‌دو نیز برخی راهی میانه‌تر در پیش گرفته‌اند که آنها را می‌توان «نیمه‌متن‌گرا» (Semi-textualist) نامید. نص‌گرایی پذیرفته‌ترین رهیافت در میان مفسران قدیم و اغلب علمای معاصر، خصوصاً اهل سنت، است. طرفداران این رهیافت در تلاش برای فهم معانی قرآن، که غالباً ثابت و نامتغیر فرض می‌شود، عمدتاً به تحلیل زبان‌شناختی منابع از جمله قرآن و حدیث می‌پردازند.

با این حال، به نظر می‌رسد که در چند دهۀ اخیر، رهیافت بافت‌گرایی به ‌تدریج در حال تکامل بوده است و در آینده جای نص‌گرایی را می‌گیرد و بر آن برتری می‌یابد. مدافعان این رهیافت، که عمدتاً از اصلاح‌گرایان مسلمان هستند، معتقدند پژوهش در متن قرآن باید با آگاهی از شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی زمان نزول وحی همراه باشد. برخلاف محققان متن‌گرا، بافت‌گراها فقط به تحلیل زبانی نمی‌پردازند، بلکه رهیافت‌هایی از قلمروهای دیگر مانند هرمنوتیک، تاریخ‌گرایی و نظریۀ ادبی معاصر را نیز به کار می‌برند و در جست‌وجوی روش‌های نوین رهیافت به قرآن هستند.» (وبگاه طومار اندیشه، دسترسی در 1395/11/14)

متن کامل مقاله را می‌توانید در وبگاه طومار اندیشه بخوانید.

 

یادداشت‌ها:

ـ طومار اندیشه: بافت‌گرایی جایگزین نص‌گرایی (دسترسی در 1395/11/14)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

نظام اخلاقی عالَم هستی

ابوالقاسم فنایی

ابوالقاسم فنایی در مورد «نظام اخلاقی عالَم هستی» می‌نویسد:
«نظام اخلاقی عالَم یکی از آموزه‌های کلیدی دین است، که نقش به‌سزایی در اخلاقی شدن و اخلاقی ماندن مؤمنان بازی می‌کند. این آموزه می‌گوید: جهان هستی، علاوه‌بر نظم طبیعی / علمی، دارای نظمی اخلاقی هم هست و در برابر کارهای نیک و بد آدمی حساسیت می‌ورزد و نسبت به اعمال و رفتار او واکنش مناسب نشان می‌دهد. تبیین اخلاقی حوادث و پدیده‌های مادی و طبیعی یکی از تم‌های برجسته و غالب در متون دینی را تشکیل می‌دهد و این آموزه مهمِ دینی جواب سرراست و روشنی به سؤال ”چرا باید اخلاقی بود؟“ در اختیار مؤمنان قرار می‌دهد. دنیا را آدمیان متوسط پُر کرده‌اند و اخلاق متوسطان مبتنی بر خودگروی است. غالب انسان‌ها رفتارهای خود را براساس عقلِ خودمحور و خودگرا و عقلانیت اقتصادی تنظیم می‌کنند و پای‌بندی آنان به اخلاق و ارزش‌های اخلاقی تا وقتی است که این کار سودی به حالِ خود آنان داشته باشد.

در این اوضاع و احوال، اگر کسی معتقد باشد که جهان هستی که در آن زندگی می‌کند اخلاقاً کور و کر و بی‌تفاوت و بی‌طرف است و صرفاً بر اساس قوانین طبیعی / علمی اداره می‌شود و ملاحظات اخلاقی در روند حوادث و پدیده‌های این عالم هیچ نقشی ندارد، طبیعتاً انگیزه ضعیف‌تری برای پای‌بندی به اخلاق خواهد داشت تا کسی که به نظم اخلاقی عالَم ایمان دارد. بلی اگر حس وظیفه‌شناسی و دیگرخواهی یا عقل و وجدان اخلاقی شخص به مقدار کافی قوی نباشد، اعتقاد و عدم اعتقاد به نظام اخلاقی عالَم تأثیری در رفتار او و در پای‌بندی او به ارزش‌های اخلاقی نخواهد داشت.» (فنایی، 1384: 173 ــ 174)

«این نکته مسلم است که ”عقلِ اخلاقی“ در اکثریت انسان‌ها آن قدر قوی نیست که در پناه آن انسان بتواند در برابر الزمات ”عقلِ خودگرا“ یا خواهش‌ها و تمایلات خودخواهانه و نفسانی مقاومت کند و صرفِ شناخت ارزش و الزام اخلاقی و اعتقاد بدان برای تحریک آنان به سوی عمل کافی نیست.» (همان: 183)

یادداشت‌ها:

ـ فنایی، ابوالقاسم (1384). دین در ترازوی اخلاق. تهران: مؤسسه فرهنگی صراط.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

توتم‌پرستی عرب‌ها

حامد خانی

فرهنگ مهروش درباره «توتم‌پرستی عرب‌ها» می‌نویسد:

«یکی از منابعی که می‌توان از آن اطلاعاتی درباره گذشته به دست آورد نام‌های بازمانده از دیرباز است. با نظر به نام‌های برخی از قبایل، به خوبی می‌توان دریافت که مدت‌ها پیش از اسلام، توتم‌پرستی در میان این اقوام رواج داشته است. توتم یعنی یک حیوان، ستاره یا هر موجودی از این قبیل که افراد یک قوم خود را از نسل او می‌دانند و از او نیروی معنوی کسب می‌کنند. اقوام بدوی در جای‌جای جهان توتم‌پرست‌اند. گاه توتمی که پرستیده می‌شود جانوری است که غذای اصلی آن قوم را در یک منطقه جغرافیایی تشکیل می‌دهد و مقدس شدن آن همچون یک توتم راهی است که یک فرهنگ در خلال صد‌ها سال برای جلوگیری از شکار بی‌رویه و از میان بردن نسل آن پی می‌گیرد. در این حالت، برای حیوان مقدس هم لازم است مناسکی خاص انجام دهند و سپس گوشت حیوان را بخورند. این اقوام حیوان را پدر معنوی و جد اعلای خود می‌دانند و چنانکه کودکان در مواقع خطر از پدر خویش یاری می‌جویند، از توتم‌ها یاری طلب می‌کنند و آنها را می‌پرستند. گاه نیز توتمی که پرستیده می‌شد حیوانی شکاری بود که از بقایای شکار او می‌خوردند یا با رام‌کردنش او را به شکار برای خویش وامی‌داشتند. وقتی خوردن گوشت مردار در صدر اسلام تحریم شد، برخی قریشیان با پیامبر (ص)‌ اعتراض کردند که ”چگونه کسی را می‌پرستید و در عین حال از آنچه او برای‌تان کشته است نمی‌خورید؟“ رواج این باور وقتی معنا دارد که روزی‌رسانی که از ویژگی‌های معبود باشد و برخی از حیوانات وستارگان و امثال آنها ــ که پرستیده نمی‌شوند ــ واجد آن دانسته شوند.

باری نام برخی از قبایل کهن عربی بدین قرار است: بنی‌قَینُقاع (فرزندان عقاب)، بنی‌اسد (فرزندان شیر)، بنی‌النضیر (فرزندان شغال)، بنی‌کلب (فرزندان سگ)، بنی‌زهره (فرزندان ستاره زهره)، قریش (بچه کوسه)، ... . بی‌شک این تسمیه مبتنی بر توتم‌پرستی مربوط به مدت‌ها قبل از اسلام بوده است، آن زمان که عرب‌ها هنوز بیشتر در جوامع گردآوری و شکار زندگی می‌کردند و زندگی قبیلگی ــ که نوعی متکامل‌تر محسوب می‌شود ــ هنوز شکل نگرفته بود. احتمالاً عرب‌ها به مرور که از جوامع گردآوری و شکار به زندگی قبیلگی روی آوردند خداپرست شدند، خداپرستی آمیخته با اعتقاد شفاعت بت‌ها از همان سنخ که بت‌پرستی می‌نامیم. در این نظام دینی جدید، توتم‌ها جایگاهی پایین‌تر از بت‌ها یافتند.

تحول فرهنگ عربی از باور به تأثیر پرستش توتم‌ها تا جایگزینی باور به تأثیر توسل به بت‌ها تحولی ناگهانی و انقلابی نبوده است آن سان که عرب‌ها تصمیم بگیرند از هیچ توتمی دیگر یاری نجویند و آن را نپرستند. برعکس، عرب‌ها ضمن باور به ارزش و اهمیت پرستش توتم‌ها، خداوند خالق جهان را با نام ”الله“ شناختند و به او نیز اعتقاد ورزیدند. بت‌ها را نیز که به مرور در دوران زندگی گردآوری و شکار کشف کرده بودند. همچون واسطه‌های الله دانستند.» (مهروش، 1395: 131 ــ 133)

 

یادداشت‌ها:

ـ مهروش، فرهنگ (حامد خانی)(1395). تاریخ فقه اسلامی در سده‌های نخستین: از آغاز اسلام تا شکل‌گیری مکتب اصحاب حدیث متأخر. تهران: نشر نی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

دو دیدگاه درباره انتظار از دین

سید محمدعلی ایازی

سید محمدعلی ایازی درباره «انتظار از دین» می‌نویسد:

«... مناسب است اشاره‌ای اجمالی به دو نگرش متفاوت در باب انتظار از دین و تأثیر آن در فهم کلام داشته باشیم، تا روشن شود که این اختلاف مشرب چقدر در فهم کلام سرنوشت‌ساز است و مسأله زبان دین تنها به کار بردن واژه‌ها نیست.

1 ــ گروهی انتظارشان از دین تعیین راه و روش زندگی در تمام ابعاد است. لذا می‌گویند دین شامل مجموعه زندگی بشر از خرد و کلان است. اگر در قرآن گفته است: ”لَا رَطْبٍ وَلَا یابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ“ (انعام/59)، ”نَزَّلْنَا عَلَیکَ الْکِتَابَ تِبْیانًا لِکُلِّ شَیءٍ“ (نحل/89)، به این حقیقت اشاره دارد و ناظر به تبیین مجموعه زندگی بشر است. طبق این دیدگاه، این گروه دستاوردهای علمی بشر را با آیات و روایات تطبیق داده‌اند و ادعا دارند که قرآن از همه‌گونه علوم مانند: روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و اقتصاد برخوردار است.

2 ــ دیدگاه دیگر بر این باور است که نباید از دین توقع گزاف داشته باشیم و بخواهیم که همه مسایل و مشکلات ما را چاره‌اندیشی کند. انتظار از دین در محدوده بیان سعادت اخروی است. این انتظار اقتضا می‌‌کند که فقط اموری را از دین بجوییم که به نوعی در سعادت اخروی ما تأثیر دارند و ما از تأثیرشان آگاهی نداریم. اگر در متون دینی به اموری برخوردیم که ربطی به سعادت اخروی ندارد آنها را جزء دین تلقی نکنیم و آثار و لوازم مترتب بر دین را بر آنها بار نکنیم.» (ایازی، 1378: 74 ــ 75)


پس‌نوشت:

ترجمه بهاء‌الدین خرمشاهی از آیه 59 سوره انعام و آیه 89 سوره نحل:

ـ «هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در کتاب مبین ]مسطور[ است» (انعام: 59)

ـ «کتاب آسمانی ]قرآن[ را بر تو نازل کردیم که روشنگر همه چیز است» (نحل: 89)


یادداشت‌ها:

ـ ایازی، سید محمدعلی (1378). قرآن و فرهنگ زمانه. قم: انتشارات کتاب مبین.

ـ قرآن. ترجمه بهاء‌الدین خرمشاهی (1386). تهران: انتشارات دوستان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

قرآن و زبان عربی!

احمد پاکتچی

احمد پاکتچی درباره «رویکرد قدسی به زبان عربی» می‌نویسد:

«با وجود آنکه در قرآن کریم هرگز سخن از عربی به عنوان یک زبان ”برگزیده“ در میان نیست و تنها خصوصیتش آن است که زبان پیامبر برگزیده از میان ”امیین“ است، در دوره‌های پسین به تدریج اندیشه ”زبان برگزیده“ درباره عربی بر پایه تعمیم برگزیدگی از پیامبر به آنچه به پیامبر مربوط می‌شود شکل گرفته است. این تلقی حتی در قالب برخی از روایات نامشهور نیز بازتاب یافته است؛ از جمله از زبان پیامبر گفته می‌شود که ”من عرب‌ام، قرآن عربی است و زبان اهل بهشت نیز عربی است.“ در برخی روایات نیز گفته می‌شود که قرآن به ”زبان من“ نازل شده و آن برترین زبان‌هاست.

مشهورترین شاخصه تقدیس درباره زبان عربی، شمردن آن به عنوان زبان اهل بهشت است، مضمونی که در احادیث مختلف و از حیث سند متفرد ]= یگانه[ آمده است. چنین می‌نماید که ابن شهاب زهری، از عالمان عربگرای مدنی، در اواخر سده نخست هجری در ترویج این آموزه فعال بوده است. حتی گاه در روایات، در تقابل زبان عربی، فارسی زبان اهل دوزخ دانسته شده است. در روایتی نیز زبان اهل آسمان (فرشتگان) و زبان مردم به روز محشر در پیشاپیش خداوند عربی دانسته شده است. این ویژگی آسمانی و بهشتی بودن، به اندازه‌ای برای عربی تثبیت شده بود که در روایتی فردی که به هنگام زنده‌بودن عرب بوده به سبب بددینی پس از مرگ زبان عربی را به فراموشی سپرده و به فارسی سخن می‌گفته است ]از جمله ن.ک.: «الکافی» گردآورده کلینی، به کوشش علی‌اکبرغفاری، 1391ق: ج1، ص457[.

شاخصی دیگر از قدسیت بخشیدن به زبان عربی در روایات آنجاست که گفته می‌شود هیچ کتابی و هیچ وحی‌ای از آسمان به زبان عربی نازل نشده است؛ در این روایات که از سوی نقادان ضعیف شناخته شده‌اند پیامبران وحی دریافته را از عربی به زبان قوم خود بازگردانده‌اند.

گفته می‌شود که زبان آدم (ع) نیز در اصل عربی بود]ه است[، اما وقتی عصیان کرد، زبانش تغییر یافت. سرانجام باید به روایتی اشاره کرد مبنی بر اینکه زبان عربی روی به اندراس]=کهنگی[ بود، اما جبرئیل آن را برای من آورد، همان گونه که زبان اسماعیل نبی بدان گشوده شده بود.

قول به برتری زبان عربی یا مقاومت در برابر این قول از سده‌های متقدم هجری محل کشاکش میان عالمانی با گرایش ملی / قومی یا با مشربی عربگرا بوده است؛ این عربگرایی نزد عالمان ایرانی نیز کم‌نمونه نیست. در سده‌های 3 و 4 ق باید به شخصیت‌هایی چون حکیم ترمذی و ابولیث سمرقندی که، با تکیه بر مستندات روایی، از برتری زبان عربی سخن گفته و از کاستن ارج زبان فارسی در برابر آن فروگذار نکرده‌اند. در سده 6 ق، زمخشری، با تکیه بر تعمیم برگزیده بودن پیامبر (ص) به برگزیده بودن آنچه به آن حضرت مربوط است، زبان او را نیز برترین زبان دانسته است. او از عربی به تعبیر ”فصیح‌ترین زبان‌ها“ یاد کرده است.

این در حالی است که برخی از عالمان غیرعرب، به خصوص ایرانی و اندلسی، نسبت به این ارزیابی ایراد کرده‌اند. از جمله، در سده 5 ق، ابن حزم اندلسی ضمن بحثی مستدل تأکید دارد که چیزی به نام زبان افضل وجود ندارد و عربی هم خصوصیتی ندارد، جز اینکه زبان قوم پیامبر است؛ البته، لازم بود تعلیم پیامبر به زبانی باشد که برای قوم او مفهوم است و فضیلتی فراتر از این برای زبان عربی نمی‌شناسد. در سده بعد، امام فخر رازی در تحلیلی گسترده گونه‌های فضیلت برای یک زبان را یکایک بررسی کرده و اینکه عربی به عنوان زبان افضل شناخته شود را بی‌مبنا شمرده است ]فخر رازی، «التفسیر الکبیر»، ج27: صص 96 ــ 97[.» (پاکتچی، 1392: 34 ــ 36)

 

یادداشت‌ها:

ـ پاکتچی، احمد (1392). ترجمه‌شناسی قرآن کریم: رویکرد نظری و کاربردی. تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق (ع).

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز