«ای برادر تو همه اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای» (مولوی)

۱۷۹ مطلب با موضوع «دینداری» ثبت شده است

نسبت‌سنجی روایات و نوروز!

مهدی مهریزی

مهدی مهریزی می‌گوید:

� قلمرو دین تا کجاست؟

حدود ۱۵ روایت در مورد نوروز وارد شده است. در بحث کلامی دو سؤال مطرح است: اصلاً جزء رسالت دین هست که وارد این مقوله بشود؟ قلمرو دین تا کجاست؟ پرداختن به سعد و نحس بودن روزها بر عهده دین است؟ مرحوم مجلسی در بحار یک جلد را به مسائل این‌چنینی اختصاص داده است. آیا این مقولات در حوزه دینداری است؟ سؤال دوم این است که دینی که ادعای جهانی بودن دارد می‌تواند همه این فرهنگ‌ها را نفی کند یا نمی‌تواند؟ 

● پاسخ به دو پرسش کلامی

رسالتِ دین این امور نیست. آنچه قرآن به ‌عنوان رسالت اصلی برای خودش ذکر کرده هدایت انسان‌ها است و چیزهایی که انسان‌ها در طول زندگی با آن درگیر هستند به عهده خود انسان‌ها قرار داده‌ شده است. دین فقط برای یادآوری کمالات اساسی انسان و هدایت او است و الا اینکه دین بخواهد جای عقل بنشیند و یک دین حداکثری را ارائه بدهد من چنین چیزی را نمی‌فهمم. این گونه مسائل در حوزه کار قرآن، که مانیفست دین ماست و اصول اساسی در آن ذکر شده، نیست. بله گاهی مثال می‌زند، ولی فقط به ‌عنوان‌ مثال است. اینکه انسان چه چیزی بپوشد را قرآن برای ما معلوم نکرده است. بحث دوم که آیا دین جهانی می‌تواند با این امور دربیفتد و بگوید همه باید چادر بپوشند و همه باید عربی حرف بزنند و …؟ این مطالب با جهانی بودن دین جور درنمی‌آید. دین با حفظ خرده‌فرهنگ‌ها به یک دین جهانی تبدیل می‌شود و الا دین نمی‌تواند ماندگار باشد. در مقابل تعلقات و هویت‌های جزئی، دین تاب مقاومت ندارد. دینِ جهانی باید بر اقل مشترکات دست بگذارد. [...] دین اسلام، که برای تا ابد زندگی انسان‌هاست، با فرهنگ‌هایی که با اصولش تعارضی ندارد درنمی‌افتد. مثلاً دین با خرافه مخالف است. حال اگر یک فرهنگی ترویج خرافات می‌کرد، دین با آن مبارزه می‌کند.

دینِ جهانی نمی‌تواند با خرده‌فرهنگ‌ها دربیفتد!

در متون دینی ما به شکل‌های مختلف، تکثر و کثرت ها پذیرفته‌شده است. [...] دینی که این تکثرها در هویتش هست نمی‌تواند یک مدل خاص را ترویج کند و با بقیه خرده‌فرهنگ‌ها دربیفتد و از بین ببرد. این تفاوت‌ها راز زیبایی و ماندگاری عالَم است. علاوه‌بر این‌ها شواهد خاص هم داریم. در نامه ۵۳ نهج‌البلاغه، امیرالمؤمنین (ع) به مالک می‌فرمایند وقتی به مصر رفتی، با سنت‌های خوب درنیفت. در متون دینی تعبیرهای زیادی داریم که دین برخی از سنت‌های جاهلی را امضا کرده است. مثلاً حرمت ماه‌های حرام، هفت دور طواف و دیه در جاهلیت بوده که در دین اسلام تأیید شد. خلاصه [اینکه]، دین با فرهنگ‌های ملی، اگر برخلاف اصل و اصولش نباشد و ترویج خرافه و باطل هم نکند، مبارزه نمی‌کند. سنت‌های مختلف ملی که در مناطق مختلف جغرافیایی است جایگاهی برای مخالف و ضدیت و ناسازگاری با آن نیست. اگر هویت اصلی سنت ملی، مروج خرافه و باطل نبود، بحث‌های کلامی دینی اقتضا دارد که دین با آن مخالفت نکند.

روایات موافق و مخالف نوروز جمعاً ۱۶ تا است!

احادیث نوروز تا جایی که من استقصا کردم، حدود ۱۶ روایت است که هم مخالف و هم موافق این سنت، در میان آنها دیده می‌شود.

روایاتِ مخالف قابل‌پذیرش نیستند!

اما روایات مخالف را باید دید. مثلاً یک روایت می‌گوید پیغمبر (ص)، وقتی مبعوث شدند، دو عید را برداشتند و حذف کردند: یکی عید مهرگان و یکی عید نوروز. این روایت از حیث متن درست نیست. چون این دو عید از سنت عجم‌ها بوده است و اصلاً عرب‌ها چنین عیدی نداشتند تا پیغمبر (ص) بخواهند آنها را حذف کنند. بخشی از این روایت‌های مخالف، به جهت دعوای عرب و عجم است. مثلاً سید مرتضی هفت قصیده مفصل در تبریک نوروز به خلیفه وقت دارد. (با اندکی ویرایش از شبکه اجتهاد، دسترسی در 1398/1/1)

 

یادداشت‌ها:

ـ شبکه اجتهاد (انتشار در 1397/12/19)

ـ یادداشت‌ مرتبط:

عید واقعی!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

از فرزندان آخرت باشید، نه دنیا!

کتاب نهج البلاغه


 امیرالمؤمنین (ع):

«همانا بر شما از دو چیز مى‌ترسم: هواپرستى و آرزوهاى طولانى. امّا پیروى از خواهشِ نفس انسان را از حق باز می‌دارد، و آرزوهاى طولانى آخرت را از یاد مى‌برد.

آگاه باشید دنیا به سرعت پشت کرده و از آن جز باقى‌ماندهٔ اندکى از ظرف آبى که آن را خالى کرده باشند نمانده است. به هوش باشید که آخرت به سوى ما مى‌آید.

دنیا و آخرت هر یک فرزندانى دارند. بکوشید از فرزندان آخرت باشید، نه دنیا، زیرا در روز قیامت هر فرزندى به پدر و مادر خویش باز مى‌گردد. امروز هنگام عمل است، نه حسابرسى، و فردا روز حسابرسى است، نه عمل.» (نهج‌البلاغه: خطبه 42)

یادداشت‌ها:

ـ نهج‌البلاغه. ترجمه محمد دشتی (1386). تهران: قدر ولایت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

چرا دین‌شناسی امام موسی صدر مهم است؟

امام موسی صدر

رضا بابایی می‌گوید:

«اول اینکه،‌ امام صدر در حوزه رجلی ممتاز است و اساتید و هم‌مباحثه‌های او علمای برجسته‌ای هستند. پس او آگاه به سنت حوزه است. دوم اینکه، در آثار ایشان به غیر از پایگاه‌های حوزوی با اندیشه‌های نویی روبرو هستیم، که در دهه ۳۰ و ۴۰ بسیار جدید بودند. و نکته سوم اینکه، زمانه فعالیت امام صدر در تاریخ جوامع اسلامی بسیار اهمیت دارد.

کل تاریخ جوامع اسلامی را به ۲ دوره می‌توان تقسیم کرد: دوره سنت و عصر جدید. دوره سنت ۱۲۰۰ سال طول کشید و عصر جدید حدود ۲۰۰ سال است که آغاز شده و به معنای واقعی در همه چیز دگرگونی رخ داده است. در طول ۱۲ قرن دوره سنت ویژگی یکپارچگی در همه امور جاری است و ما تحول مهمی در هیچ حوزه‌ای نمی‌بینیم. از علوم و طب و زیست زندگی و ... . همه چیز پیوسته، متوازن و آرام است. متون دینی و عرفیات هم مشکلی نداشتند و در یک سطح بودند. اما با تغییرات عصر جدید و ورود به مدرنیته عرفیات و متون دینی تعارض پیدا کردند و تعارض دین و علم، دین و عقل و دین و سبک زندگی به وجود آمد.

ما با گذار گفتمانی یعنی عبور از دوره سنت به عصر جدید مواجه شدیم. و گفتمان غالب در جامعه ما در دورهٔ جدید گفتمانِ آزادی و حقوق بشر است. در حالی که در دوره سنت سؤال و پرسشی در این موارد مطرح نبود. اما گفتمان که تغییر کرد پرسش‌هایی زیادی در مسائل مختلف از جمله تعاریف حقوق و آزادی‌ها مطرح شد که امام موسی صدر در این گذار و در ورود به این گفتمان و این پرسش‌ها نقش بسیار موثری دارد.

نهادها و مراسم‌های ما همه متعلق به دوره سنت هستند که به شدت در مقابل گفتمان جدید می‌ایستند. در حالی که دین این قابلیت را دارد که به راحتی ما را از این گذار عبور بدهد. امام موسی صدر در میانه این دو گفتمان، هم پایی استوار در سنت دارد و هم دستی توانا در نواندیشی. بنابراین یکی از بهترین شخصیت‌ها برای دوره تحول و گذار است.

دین قرار بود دردی از ما دوا کند، نه اینکه درد بیفزاید. متأسفانه آن‌قدر که مصلحت در جهان ما پرستیده می‌شود، خدا پرستش نمی‌شود. برخی از مجتهدان در قم هستند که به فتواهایی رسیده‌اند، اما حاضر نیستند بنویسند و به مردم ابلاغ کنند. یک نفر می‌گفت که هیچ دلیلی برای حرمت تراشیدن ریش نداریم، اما این را نمی‌نویسیم. به ایشان گفتند که چرا فتوا نمی‌دهید؟ گفت این‌قدر که از مردم می‌ترسم از خدا نمی‌ترسم. در مقابل امام موسی صدر اگر چه فتوا نمی‌نوشت، اما فتوای عملی داشت، یعنی می‌رفت و عمل می‌کرد. به طور مثال، ماجرای بستنی‌فروشِ مسیحی را همه شنیده‌اید؛ او رفت و در عمل نشان داد که بنا بر طهارت ذاتی انسان است، با اینکه جایی این را ننوشته است.

در نوشته‌ها و گفتارهای امام صدر تعبیر ”اسلام قرآنی“ را زیاد می‌بینیم. من دقت که کردم دیدم این تعبیر کلیدواژه است و اتفاقی نیست. چرا که در دوره گذار یکی از اتفاقات مهم توجه به قرآن بود، چون در دوره سنت توجه به روایات بیشتر بود و قرآن کتاب تجوید و قرائت و ثواب بود. امام صدر، چون درد انسان دارد نه هویت، به دنبال مساحت مشترک می‌رود که در قرآن است البته این به معنا نیست که به روایات اعتنایی ندارد.» (پایگاه اطلاع‌رسانی امام موسی صدر، دسترسی در 1397/12/3)

 

یادداشت‌ها:

ـ پایگاه اطلاع‌رسانی امام موسی صدر (انتشار در 1397/11/10)

ـ یادداشت‌های مرتبط:

دگرپذیری و احترام به عقاید دیگران!

امام موسی صدر، اسوه‌ای برای روحانیت ما!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

بایدها و نبایدهای امر به معروف و نهی از منکر!

امر به معروف و نهی از منکر

سید حسن اسلامی اردکانی می‌نویسد:

«آمر و ناهی برای اثربخشی امر و نهی خود باید نکات زیر را همواره مد نظر داشته باشد:

1. پرده‌پوشی کند.

2. پرده‌دری نکند.

3. زبان خوش به کار ببرد.

4. قطع رحم نکند.

5. در امر و نهیِ خودْ از دروغ، هتاکی و فحاشی و هرگونه حرکت خلافِ شرع بپرهیزد!

6. منطق ”پند و بند“ را فراموش کند. *

7. سر خودْ چیزی را حلال و حرام نکند.

8. هرگز خود را فراموش نکند و بهتر از دیگران نداند.

9. شیوه‌های مناسب را برگزیند‍.

10. روابط حاکم بر جامعه را بشناسند.

11. از شتاب‌زدگی بپرهیزد.

12. صبور باشد.

13. نومید نشود.

14. به بهانه امر به معروف و نهی از منکر تصفیه‌حساب شخصی نکند.

15. زمینه معروف را فراهم سازد.

16. در پی تأثیر باشد، نه اِسقاط تکلیف.

17. در پیِ اثبات منکر نباشد.

18. حساسیّت مناسب و درست داشته باشد.

19. از مهارت‌هایی که او را به مقصود می‌رساند بهره بگیرد.

20. احکام امر به معروف و نهی از منکر را نیک فرابگیرد.

21. هدف را فدای وسیله نکند و از هیچ روش نادرستی سود نجوید.

22. به حقوق دیگران تجاوز نکند.

23. و سرانجام در کارها ”رفق“ پیشه گیرد و چون طبیبی مشفق در پیِ رفع بیماری باشد و ”رفیقی“ کند.» (اسلامی اردکانی، 1397: 126)

 

* منطق امر به معروف و نهی از منکر منطق پند و بند نیست. ما پند می‌دهیم و بند می‌گذاریم. منطق امر به معروف منطق تربیت و عقلانیت است. باید از روان‌شناسان و متخصصان تربیتی بیاموزیم که چگونه می‌توان رفتار درست را در جامعه نهادینه کرد و افراد را از کارهای زشت بازداشت. (اسلامی اردکانی، ایکنا، دسترسی در 1397/11/25)

 

یادداشت‌ها:

ـ اسلامی اردکامی، سید حسن. (1397). امر به معروف و نهی از منکر. قم: انتشارات کتاب طه.

ـ ایکنا: خبرگزاری بین‌المللی قرآن (انتشار در 1397/11/9)

ـ یادداشت‌های مرتبط:

اصول حاکم بر امر به معروف!

امر به معروف و نهی از منکر!

بزرگ‌ترین منکر اجتماعی جامعه ما!

امر به معروف و نهی از منکر جاهلانه!

امر به معروف و نهی از منکر چارچوبی اخلاقی دارد!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

دین چاقوی دولبه است!

فاجعه جهل مقدس

سید مصطفی محقق داماد می‌گوید:

«حادثه کربلا نشان‌دهنده یک حقیقت بزرگ است و آن این است که دین به طور کلی در طول تاریخ یک چوقوی دولبه است؛ اگر درست درک شود، آدمی را به اعلی علییّن می‌رساند و اگر کج اندیشیده شود، نه تنها بی‌اثر نیست، بلکه به انسان در سیر نزول به طور مؤثری کمک می‌کند و او را به اسفل سافلین می‌کشاند. در واقع، خطرِ دیندارِ کج‌اندیش از بی‌دینِ مطلق بسیار بیشتر است. گاهی انسان بی‌دین از یک نوع خصلت‌های انسانی برخوردار است؛ رادمرد است، جوان‌مرد است. تمام شوالیه‌ها و لوتی‌ها صفت‌های خوبی داشته‌اند که از آموزش دینی سرچشمه نمی‌گرفته است. ولی خطر دینداریِ کج‌اندیشانه این است که تمام آن صفات در قالب و پوششِ دین، درست جای خود را به عکس خود بدهد.» (محقق داماد،‌ 1394: 21 ــ 22)

«آیه شریفه ”و َنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لَا یزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا؛ و ما آنچه را برای مؤمنان درمان و رحمت است از قرآن نازل می‌کنیم، ]ولی[ ستمگران را جز زیان نمی‌افزاید‌ ]إسرا: 82[“ به صراحت حقیقت مهمی را بیان می‌کند. این آیه دال بر آن است که تربیتِ دینی مدیون فهم و معرفت صحیح از دین است، و فهم ناصحیح بی‌اثر نیست، بلکه اثر معکوس دارد.» (همان: 23)

«مولوی می‌گوید:

زان که از قرآن بسی گمره شدند

زین رسن قومی درون چه شدند

 

مر رسن را نیست جرمی ای عنود

چون تو را سودای سر بالا نبود

 

از خدا می‌خواه تا زین نکته‌ها

در نلغزی و رسی در منتها

]مثنوی معنوی، دفتر سوم، بخش 200[

مولوی قرآن را به ریسمانی تشبیه کرده که بعضی با آن تا ته چاه می‌روند و برخی با تمسک به آن از چاه ضلالت بالا می‌آیند. مولانا نتیجه می‌گیرد تنها کسانی می‌توانند از رهنمودهای قرآن برای تعالی بهره بگیرند که سودای آن را در سر داشته باشند.» (همان: 24 ــ 25)

«به نظر می‌رسد فهم دینی و دینداری مردم برحسب وضعیت آنها شکل می‌گیرد. خُلق‌وخوی آدمیان قبل از دینداری در برداشت‌های آنان از دین کاملاً مؤثر است. مردمانی که در چرخه‌ای از سرخوردگی، نفرت و نزاع قرار می‌گیرند روحیّات‌شان خشونت‌آمیز شده و به همین جهت دین را خشونت‌بار تفسیر می‌کنند. مردمی که خردمند، نجیب و فرهیخته‌اند و تربیت و رویکردهای رفتاری نیک‌ دارند از دین درکِ خردمندانه‌ای دارند.» (همان: 26)

«دین نعمتِ بسیار بزرگی است و شاید نعمتی بزرگ‌تر از دین برای بشر نباشد، ولی این باران رحمت می‌تواند مایهٔ عذاب باشد. به قول سعدی:

باران که در لطافت طبعش خلاف نیست

در باغ لاله روید و در شوره‌زار خس

]گلستان، باب اول، حکایت شماره 4[» (همان: 32 ــ 33)

 

یادداشت‌ها:

ـ محقق داماد، سید مصطفی. (1394). فاجعه جهل مقدس. چاپ سوم. تهران: مرکز نشر علوم اسلامی.

ـ یادداشت‌های‌ مرتبط:

با قرآن بسیاری هدایت و بسیاری گمراه می‌شوند!

دین انسان خوب را خوب‌تر و انسان بد را بدتر می‌کند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

دین انسان خوب را خوب‌تر و انسان بد را بدتر می‌کند.

مصطفی ملکیان

 

مصطفی ملکیان می‌گوید:

«یکی از بزرگان نکته ظریفی می‌گفت. می‌گفت کسانی هم که امام حسین (ع) را کشتند نمازخوان بودند و حتی نماز خواندن به آنها قوت داده بود؛ آنها اگر نماز نمی‌خواندند، نمی‌توانستند این کار را انجام بدهند. خود نماز خواندن به انسان نوعی قوت نفس می‌دهد!

بله همین طور است. اما ”در جهت چه کاری؟“ فرق می‌کند. به قول شاعر:

نه هرکس شد مسلمان می‌توان گفتش که سلمان شد

که اول بایدت سلمان شدن آنگه مسلمان شد

بنده واقعاً معتقدم دین فقط ”آنچنان“ را ”آنچنان‌تر“ می‌کند. شما اگر انسان خوبی باشی و متدین شوی، خوب‌تر می‌شوی؛ اگر انسان بدی باشی و متدین شوی، بدتر می‌شوی. یعنی تدین جسارتی به انسان می‌دهد که اگر انسانی باشید جِبِلّتاً پاک و طیب، که از یک خانواده امین و از یک جوهره انسانی برخاسته‌اید، تدین شما را آن‌چنان‌تر می‌کند؛ یعنی خوب‌تر می‌کند. از آن طرف، اگر آدم زمختی باشید مثل خوارج، آنها هم تدین فقط در مقابل امام علی(ع) شجاع‌ترشان کرد و جسارت‌شان بیشتر شد. به نظر شما چرا اینگونه می‌شود؟ چون تدین به شما این حالت را می‌دهد که ”شما تحت کَنَف حمایت الهی هستی و مأمور خدایی! شما اصلاً دست خدایی که از آستین جهان بیرون آمده‌ای!“ این حالت باعث می‌شود که هر کاری که می خواهی بکنی با جسارت و شجاعت بیشتری انجام دهی.

بنده فکر می‌کنم بیشترین خوبی‌ها را از این راه می‌توان تحصیل کرد؛ بیشترین بدی‌ها را هم می‌توان از این راه تحصیل کرد. فکر نمی‌کنم که انسان، به صرف تدین و به صرف تعلق به یک دین، بدی‌هایش کمتر شود یا خوبی‌هایش بیشتر شود؛ واقعش این است که در زندگی‌ام چنین چیزی ندیده‌ام. من می‌بینم که انسان‌های خوب متدین‌های خوبی هستند و انسان‌های بد هم متدین‌های بسیار ناجوری هستند.

خاطرم هست که حضرت امام دو سه بار به عبارت‌های مختلف این مطلب را می‌گفتند که ”ما از آمریکا ترس نداریم، اما از این مقدسین می‌ترسیم.“ راست هم می‌گفتند، چون آمریکا یک جایی عقب می‌نشیند، اما اینها می‌گویند: ”کجا عقب بشینیم؟ ما مأمور الهی هستیم، ما می‌رویم جلو، ما مأموریم که زمینه را برای ظهور حضرت آماده کنیم!“ می‌بینیم بزرگ‌ترین درندگی‌ها را می‌کنند به اسم اینکه دارند زمینه را برای ظهور حضرت حجت آماده می‌کنند.

البته این بحث بحثی است که اگر کسی بخواهد حرف دقیقی راجع به آن بزند و ببیند واقعاً تدین بر روان انسان اثر می‌گذارد یا نه دقیقاً به حوزه ”روان‌شناسی دین“ مربوط می‌شود. به تعبیر دیگر، همان بحثی است که روان‌شناسان دین تحت عنوان ”تأثیر دین در منش آدمی“ مطرح می‌کنند. آیا واقعاً انسان وقتی وارد یک دین می‌شود، یا از دینی به دین دیگر درمی‌آید، در منش او از این جهت که مؤلفه‌های جدی روانش را عوض کند، اثری می‌گذارد یا نه؟ در واقع، ادعایی که بنده کردم این بود که می‌خواستم بگویم ”نه“ اما اینکه این رأی من درست باشد یا غلط، حرف دیگری است.

حتی به نظر می‌رسد قرآن کریم در مورد خودش هم همین را می‌گوید که ”یضِلُّ بِهِ کَثِیرًا وَ یهْدِی بِهِ کَثِیرًا“ (بقره: 26) من فکر می‌کنم از قرآن هم بسیار می‌شود سوء‌استفاده کرد، بسته به اینکه چه قصدی داشته باشید. به تعبیر مولانا، با یک طناب هم می‌شود به ته چاه رفت و هم می‌شود از ته چاه بالا آمد. از طناب هر دو کار بر می‌آید. تا شما چه قصدی داشته باشی. بخواهی با طناب بروی ته چاه یا بخواهی از ته چاه بیای بالا. واقعاً قرآن به گفته علی بن ابی طالب ”حمالِ ذو وجوه“ ]نهج‌البلاغه: نامه 77[ است. من فکر می‌کنم خوارج هم از قرآن به خوبی استفاده می‌کردند، اما علی بن ابی طالب هم استفاده می‌کرد. هر دو استفاده می‌کردند؛ معاویه هم استفاده می‌کرد و ابوذر هم استفاده می‌کرد؛ بسته به اینکه چه بخواهیم.“ (مکلیان، 1388: 135 ــ 137)

 

یادداشت‌ها:

ـ ملکیان، مصطفی. (1388). ایمان و تعقّل: درس‌گفتارهای فلسفهٔ‌دین. قم: انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب.

ـ یادداشت‌های مرتبط:

دین چاقوی دولبه است!

با قرآن بسیاری هدایت و بسیاری گمراه می‌شوند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

کلید همه گناهان!

سید حسن اسلامی

سید حسن اسلامی اردکانی می‌نویسد:

«همه ما کمابیش با حساسیت‌های کاذب آشنا هستیم و نمونه‌های آن را نیک می‌توانیم در جامعه خود نشان دهیم، مانند آن شخصیت برجسته‌ای که نسبت به انواع مفاسد از جمله اقتصادی در کشورش خاموش است، اما چون می‌شنود در کشوری دیگر کسی یک نقاشی کشیده که به شکل خاصی قابل تفسیر است، فریاد وا اسلامای او بلند می‌شود، یا آن دیگری که در قبال تقسیم نابرابر امکانات در کشور ساکت است، اما در قبال پخش یک قطعه موسیقی واکنش نشان می‌دهد و یا نفر سومی که سوختن و مرگ دلخراش دانش‌آموزان را در نقاط محروم کشور نمی‌بیند، اما نگران است که مبادا خانم‌ها چادر رنگی به سر کرده باشند و ... این داستان نسبتاً همیشگی کشور ماست و دست‌کم از مشروطه به بعد بیشتر و دستمایه شعر شاعران و طنز ”طنازان“ شده است. مرحوم مطهری در عین تأکید بر ضرورت وجود حساسیت اجتماعی سالم، جابه‌جا به برخی حساسیت‌های کاذب اشاره می‌کند، از جمله به هم زدن عروسی‌ها به سبب پخش موسیقی، یا امر به معروف‌ها و نهی از منکرهایی که به واقع برعکس بودند. داستان ارمنی‌ بادنجانی را که او نقل می‌کند معروف است. همین روایت را به شکل فشرده در کنار حساسیت‌های کاذب دیگر در یادداشت‌های خود این‌گونه آورده است. او هنگام اشاره به چندپارگی شخصیت‌های ما در مقام تربیت و تأکید بر ضرورت شناخت جامع اسلام و به صورت ایدئولوژی می‌نویسد: ”باید“

”برای مثال و اینکه حساسیت‌های اجتماع ما گاهی در مسائل به صورت مضحکی در می‌آید. یکی داستان طلاب و آخوندهای قدیم است در مورد ساز و دهل و دایره در عروسی‌ها، دیگر داستان حاجی مقدس تبریزی است که یک پسر داشت و آن پسر تدریجاً به هرزگی گراییده بود و اهل مشروب و فحشا شده بود و حاجی چیزی نمی‌گفت و در همان اوقات تازه گوجه‌فرنگی آمده بود و چون شناسنامه فرنگی داشت، عملاً از طرف مقدس‌مآبان تحریم شده بود و یک روز جعفر آقا وارد خانه [شد] با یک دستمال گوجه‌فرنگی، که در تبریز ارمنی بادنجان می‌گفتند، و اینجا بود و تنها اینجا بود که حاجی از کوره در رفت و به جعفر‌آقا گفت: در مورد شراب و قمار و فحشا و آوردن فاحشه به خانه منِ مسلمان صبر کردم، حالا تو کار را به جایی رسانده‌ای که ارمنی بادنجان به خانه من آورده‌ای. دیگر من طاقت ندارم و صبر نخواهم کرد.“ (یادداشت‌های استاد مطهری، تهران، صدرا، 1378، جلد 1، ص 462)

آنگاه اشاره می‌کند که ایرج میرزا حساسیت جامعه را به خوبی در شعر ”بر سر در کاروان‌سرایی/ تصویر زنی ز گل کشیدند“ نشان داده است.

سلامت جامعه در گرو داشتن حساسیت‌های سالم و هوشیاری نسبت به درست و نادرست است. اما معضل زمانی آغاز می‌شود که این توان و حساسیت متوجه امور کاذب شود. کافی است بدانیم که در روایات متعدد بارها تأکید شده که کلید همه گناهان شراب است؛ با این حال، دروغگویی بدتر از شراب‌نوشی است. حال اگر کسی، به خصوص مدیری و مسئولی، بارها دروغ بگوید و به اصطلاح آن را مصلحت‌آمیز بداند، اتفاقی نمی‌افتد، اما اگر هم او حتی شایع شود که لب به شراب زده است، کمترین کیفرش برکناری است. (برای توضیح سرشت و ابعاد دروغ از منظر دینی، نک: دروغ مصلحت‌آمیز: بحثی در دامنه و گستره آن، سیدحسن اسلامی، فصل دوم).» (روزنامه اعتماد، شماره 4283: صفحه آخر، دسترسی 1397/11/12)

 

یادداشت‌ها:

ـ اسلامی اردکانی، سید حسن. (1397). کلید همه گناهان! تهران: روزنامه اعتماد (شماره 4283؛ صفحه آخر).

ـ یادداشت‌ مرتبط:

تو غره بدان مشو که مِی می‌نخوری!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

تو غره بدان مشو که مِی می‌نخوری!

صد لقمه خوری که

خیام:

گر می نخوری طعنه مزن مستان را

بنیاد مکن تو حیله و دستان را

 

تو غره بدان مشو که می می‌نخوری

صد لقمه خوری که می غلام ا‌ست آن را

 

(رباعیات، رباعی شماره 4)

 

یادداشت‌ها:

ـ گنجور (دسترسی در 1397/11/12)

ـ یادداشت‌ مرتبط:

کلید همهٔ گناهان!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

پدیده طب اسلامی!

سید حسن اسلامی

سید حسن اسلامی اردکانی می‌نویسد:

«در سفری به تبریز، درست در مرکز شهر بنری چندمتری به چشمم خورد که بر آن تصویری بود و زیر آن تیتری به این مضمون داشت ”پدر طب اسلامی ایران“. از چشم‌بندی خدا حیرت کردم که چگونه در روز روشن کسانی در این بازار مکاره هر کالای بنجلی را عرضه می‌کنند و تازه به نام دین می‌نویسند.

ستیز با طب مدرن و تلاش برای بی‌اعتباری آن داستان بلندی دارد. در کودکی پدرم کتابی داشت به نام ”راهنمای نجات از مرگ مصنوعی“ (نوشته مرحوم علی‌اکبر سقاباشی). این کتاب در کنار مفاتیح و یکی دو کتاب دعای دیگر، جزو کتاب‌های بالینی او به شمار می‌رفت و همواره به آن‌ استناد می‌کرد. مضمون کلی این کتاب کمابیش آن بود که کل پزشکی مدرن و تغذیه امروزین خطا است و بیماری‌ها را می‌توان با دوغ و گل سرخ و چیزهایی از این دست درمان کرد. لذا از همان موقع گوشم از این سخنان پر بود و آرام آرام آموختم به این ادعاها توجه نکنم. اما وقتی که به شکل علنی و فراگیر از طب اسلامی سخن گفته می‌شود و آن را بدیل طب مدرن یا تنها گزینه درست قلمداد می‌کنند بد نیست کمی درنگ کنیم و ببینیم واقعاً آنچه طب اسلامی نامیده می‌شود بنیادش چیست.

بخشی از این طب همان طبایع یا مزاج‌های چهارگانه است که طبق آن افراد به صفراوی، بلغمی، سوداوی و دموی‌مزاج تقسیم می‌شوند. فارغ از اعتبار این تقسیم‌بندی و مزاج‌شناسی، مسأله آن است که کل این تقسیم‌بندی از یونان باستان، یعنی غرب آن روز، آمده است. و کسانی که مقصودشان از ”طب اسلامی“ طبی است که مستقیماً برآمده از تعالیم اسلامی باشد، نمی‌توانند به آن استناد کنند و آن را بنیاد کار خود قرار دهند. از قضا بخش گسترده‌ای از طب سنتی ما و تقسیم غذا به گرم و سرد بر همین مزاج‌شناسی یونانی استوار است.

اما مهم‌ترین بخش این طب اسلامی، احادیثی است که به پیامبر و ائمه (ع) نسبت داده می‌شود و گاه در کتاب‌هایی مانند ”طب‌الرضا“ و ”طب‌الائمه“ منتشر می‌‌شود. درباره اعتبار این احادیث کافی است به سخن شیخ صدوق (درگذشته 381 ق.) توجه کنیم. وی بیش از هزار سال قبل در مقام تبیین، معرفی و دفاع از آموزه‌های اصلی شیعی کتاب ”اعتقادات“ را نوشت، که مدافع نوعی تشیع راست‌کیش بود. در این کتاب بابی را به احادیث طبی اختصاص می‌دهد و با اختصار و صراحت تکلیف مخاطب را با آنها روشن می‌کند و تقریباً کنارشان می‌گذارد. در اینجا ترجمه عین سخنان او آورده می‌شود تا تکلیف‌مان با مدعیان طب اسلامی روشن شود:

”اعتقاد ما در باب احادیث واردشده در طب آن است که آنها وجوهی دارند. برخی مناسب هوای مکه و مدینه صادر شده است و جایز نیست در جاهای دیگر به کاربرده شود؛ برخی را عالم [امام] متناسب با شناختی که از طبعِ پرسشگر داشت بیان کرد و نباید از آن تجاوز شود، زیرا وی به طبعِ پرسشگر آشناتر از خودش بود.

برخی را نیز مخالفان، برای زشت کردن چهره مذهب نزد مردم تدلیس کرده و در کتاب‌ها گنجانده‌اند، در برخی اخبار نیز توهم و سهو از سوی ناقل رخ داده است، و در برخی احادیث قسمت‌هایی حفظ و بخشی فراموش شده است. “ (کتاب الاعتقادات، شیخ صدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن‌بابویه قمی، تحقیق موسسه الامام الهادی، 1389ش.، ص 371)

سپس برخی احادیث را که مضمون مقبولی دارد، مانند آنکه امام علی (ع) فرمود عسل درمان هر بیماری است، قید می‌زند و می‌گوید مقصود هر بیماری برآمده از سردی است. (همان) یعنی با تفسیری بر اساس مزاج‌های یونانی این حدیث را تفسیر می‌کند.

سید کاظم طباطبایی، رییس پژوهشگاه ‌دارالحدیث، در مقام گزارش آخرین بررسی‌های انجام‌شده در عرصه سندشناسی احادیث طبی نتیجه می‌گیرد که تنها 5 درصد آنها اعتبار دارد و این احادیث هم درباره فواید میوه‌ها و خوردنی‌ها است، نه ناظر به درمان. (سایت صدای پزشکان، 1396/6/2)

یازده قرن قبل عالمی شیعی و مقبول جامعه علمی تکلیف تقریبا همه احادیث طبی را روشن می‌کند. حال نمی‌دانم بعد از یک هزاره در این آشفته‌‌بازار چگونه برخی چنین آشکارا به ریش خلق‌الله می‌خندند و به نام دین این سخنان را ترویج می‌کنند.» (روزنامه اعتماد، شماره 4277: صفحه آخر، به نقل از کانال سید حسن اسلامی اردکانی)

 

یادداشت‌ها:

ـ اسلامی اردکانی، سید حسن. (1397). پدیده طب اسلامی! تهران: روزنامه اعتماد (شماره 4277؛ صفحه آخر).

ـ یادداشت‌های مرتبط:

من مخالف طب اسلامی هستم!“

دین متکفل سلامت جسمی نیست!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

دوست و دشمن پیامبر (ص) کیست؟

نهج‌البلاغه

 امیرالمؤمنین (ع):

«دوست محمد (ص) کسی است که خدا را اطاعت کند، هرچند پیوند خویشاوندی او دور باشد، و دشمن محمد (ص) کسی است که خدا را نافرمانی کند، هرچند خویشاوند نزدیک او باشد.» (نهج‌البلاغه: حکمت 96)

 

یادداشت‌ها:

ـ نهج‌البلاغه. ترجمه محمد دشتی (1386). تهران: قدر ولایت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز