سید کاظم طباطبایی میگوید:
«من با عنوان طب اسلامی مخالف هستم. یعنی بنده نمیپذیرم که هدف دین و شریعت در درانداختن نظامی به عنوان نظام پزشکی باشد. نظام سلامت و پزشکی هدف شریعت اسلام نبوده است؛ اگر هدف دین این باشد که نظام سلامت و پزشکی هم طراحی کند، پس باید در مورد تشخیص بیماریها، علل امراض و … دستورالعمل کامل داشته باشد که بیماری را چگونه میتوان شناخت و درمان کرد (و حال اینکه در مرویات ما چنین چیزی نیست). اما مرحوم علامه طباطبایی عقیده دارند که وظیفه دین هدایت است. پس مبنای ما این است که دین متکفل هدایت است و لا غیر.
بین سنت و حدیث، تفاوت وجود دارد؛ سنت یعنی ”ما صدر عن المعصوم علیهالسلام» و حدیث یعنی ”گزارش سنت. “ تفاوت حجیت در سنت و حدیث این است که سنت چون واسطه نقل ندارد و در مقام مُشافهه ]= شفاهی[ است، حجت است اما حدیث چون واسطه در نقل دارد، حجت بودنش به وثوق مخبرین است.
در مجموع در شیعه حدود ۴۰۰ کتاب حدیث داریم که از اعتبار یکسان برخوردار نیستند. ]هرکس[ بخواهد وارد حوزه منابع حدیثی شیعه شود، باید واقعاً منابع و مصادر حدیثی شیعه را بشناسد. بنابراین اگر کسی بگوید من علاقه به طب اسلامی دارم و مثلاً کتاب ”طبالائمه“ ابنا بسطام را دیدم و از آنجا حدیث نقل کنم یا مثلاً در کتاب ”کافی“ فلان روایت طبی هست و از آنجا روایت نقل کنم، این دو کتاب خیلی با هم تفاوت دارند و اصلاً نمیشود با همه منابع حدیثی با یک حد اعتبار نگاه کرد.
عدهای آمدند نزد امام علی (ع) و گفتند که چرا شما محاسنتان را خضاب نمیکنید، در حالی که پیامبر (ص) فرمودند: ”همه محاسن خود را خضاب کنند.“ امام علی (ع) فرمودند: پیامبر (ص) در دو جا فرمودند محاسن را خضاب کنید؛ یکی در زمانی بود که آمدند مدینه و چون محاسن بلند و سفید نماد یهودیها بود فرمودند همه محاسن را خضاب کنند تا شباهت به یهودیها نداشته باشید. مرتبه دوم در جنگ بدر بود که حضرت فرمود برای رعب دشمن که سپاه اسلام سپاه جوان به نظر بیاید همه محاسن را رنگ کنند. در واقع امام علی (ع) با این حدیث میفرمایند که این روایت قضایای خارجیه و شخصیه است، نه حقیقیه. یعنی مختص آن دو مورد بوده است و استحباب عمومی ندارد.
ما در موسسه دارالحدیث یک مجموعهای گردآوری کردیم که روایات صحیح و غیرصحیح را جمعآوری کردیم. حدوداً ۶ هزار روایت غیرتکراری در حوزه طب داریم، البته فارغ از مستند بودن و یا نبودن و یا درست و غلط بودن این روایات. یعنی ۶ هزار روایت طبی به صورت کلی در حوزه طب موجود است. از این ۶ هزار روایت طبی حدود ۱۵ درصدش سند دارد. یعنی کمتر از هزار روایت است که سند دارد باز هم فارغ از سند معتبر و غیرمعتبر. بلکه به صورت عمومی کمتر از هزار روایت طبیِ سنددار داریم. پس نزدیک به ۸۵ درصد روایات باب طب اساساً سند ندارد. خب از این تعداد کمتر از هزار روایت حدود ۵ درصد سندِ صحیح دارند. یعنی از کل روایات پزشکی کمتر از ۵ درصد آن سند معتبر دارد و معمولاً این احادیث هم در کتاب کافی است. این ۵ درصد هم عموماً در مورد خواص خوراکیها هستند؛ یعنی نه در تشخیص بیماری فایدهای دارد و نه در درمان فایدهای دارد.
اگر بخواهیم سندمحور بحث کنیم، به این تعداد روایت بیشتر نمیرسد. البته ما راههایی غیر از سند هم برای اعتبارسنجی روایات طبی داریم. در مورد گستره روایات پزشکی، ما روایاتِ متنوع در مورد درمان امراض بسیار کم داریم و اتفاقاً در مجموع روایات، اندکترین روایات در مورد درمان است و بیشتر روایات در باب خواص خوراکیها و یا دستورات عمومی سلامتی و پیشگیری از درمان است.
یعنی در روایات ما از ۶ هزار روایتی که موجود است، اگر بخواهیم روایات معتبری که مربوط به بحث درمان امراض است را جدا کنیم، کمتر از یک درصد است، یعنی کمتر از ۶۰ روایت در حوزه درمان داریم. حالا مشاهده میکنید که چرا بنده میگویم ما طب اسلامی نداریم! چون وظیفه دین این نیست که بیاید درمان جسم مردم را به عهده بگیرد.» (صدای پزشکان، دسترسی در 1397/11/3)
یادداشتها:
ـ صدای پزشکان (انتشار در 1396/6/2)
ـ یادداشتهای مرتبط: