سید حسن اسلامی اردکانی مینویسد:
«همه ما کمابیش با حساسیتهای کاذب آشنا هستیم و نمونههای آن را نیک میتوانیم در جامعه خود نشان دهیم، مانند آن شخصیت برجستهای که نسبت به انواع مفاسد از جمله اقتصادی در کشورش خاموش است، اما چون میشنود در کشوری دیگر کسی یک نقاشی کشیده که به شکل خاصی قابل تفسیر است، فریاد وا اسلامای او بلند میشود، یا آن دیگری که در قبال تقسیم نابرابر امکانات در کشور ساکت است، اما در قبال پخش یک قطعه موسیقی واکنش نشان میدهد و یا نفر سومی که سوختن و مرگ دلخراش دانشآموزان را در نقاط محروم کشور نمیبیند، اما نگران است که مبادا خانمها چادر رنگی به سر کرده باشند و ... این داستان نسبتاً همیشگی کشور ماست و دستکم از مشروطه به بعد بیشتر و دستمایه شعر شاعران و طنز ”طنازان“ شده است. مرحوم مطهری در عین تأکید بر ضرورت وجود حساسیت اجتماعی سالم، جابهجا به برخی حساسیتهای کاذب اشاره میکند، از جمله به هم زدن عروسیها به سبب پخش موسیقی، یا امر به معروفها و نهی از منکرهایی که به واقع برعکس بودند. داستان ارمنی بادنجانی را که او نقل میکند معروف است. همین روایت را به شکل فشرده در کنار حساسیتهای کاذب دیگر در یادداشتهای خود اینگونه آورده است. او هنگام اشاره به چندپارگی شخصیتهای ما در مقام تربیت و تأکید بر ضرورت شناخت جامع اسلام و به صورت ایدئولوژی مینویسد: ”باید“
”برای مثال و اینکه حساسیتهای اجتماع ما گاهی در مسائل به صورت مضحکی در میآید. یکی داستان طلاب و آخوندهای قدیم است در مورد ساز و دهل و دایره در عروسیها، دیگر داستان حاجی مقدس تبریزی است که یک پسر داشت و آن پسر تدریجاً به هرزگی گراییده بود و اهل مشروب و فحشا شده بود و حاجی چیزی نمیگفت و در همان اوقات تازه گوجهفرنگی آمده بود و چون شناسنامه فرنگی داشت، عملاً از طرف مقدسمآبان تحریم شده بود و یک روز جعفر آقا وارد خانه [شد] با یک دستمال گوجهفرنگی، که در تبریز ارمنی بادنجان میگفتند، و اینجا بود و تنها اینجا بود که حاجی از کوره در رفت و به جعفرآقا گفت: در مورد شراب و قمار و فحشا و آوردن فاحشه به خانه منِ مسلمان صبر کردم، حالا تو کار را به جایی رساندهای که ارمنی بادنجان به خانه من آوردهای. دیگر من طاقت ندارم و صبر نخواهم کرد.“ (یادداشتهای استاد مطهری، تهران، صدرا، 1378، جلد 1، ص 462)
آنگاه اشاره میکند که ایرج میرزا حساسیت جامعه را به خوبی در شعر ”بر سر در کاروانسرایی/ تصویر زنی ز گل کشیدند“ نشان داده است.
سلامت جامعه در گرو داشتن حساسیتهای سالم و هوشیاری نسبت به درست و نادرست است. اما معضل زمانی آغاز میشود که این توان و حساسیت متوجه امور کاذب شود. کافی است بدانیم که در روایات متعدد بارها تأکید شده که کلید همه گناهان شراب است؛ با این حال، دروغگویی بدتر از شرابنوشی است. حال اگر کسی، به خصوص مدیری و مسئولی، بارها دروغ بگوید و به اصطلاح آن را مصلحتآمیز بداند، اتفاقی نمیافتد، اما اگر هم او حتی شایع شود که لب به شراب زده است، کمترین کیفرش برکناری است. (برای توضیح سرشت و ابعاد دروغ از منظر دینی، نک: دروغ مصلحتآمیز: بحثی در دامنه و گستره آن، سیدحسن اسلامی، فصل دوم).» (روزنامه اعتماد، شماره 4283: صفحه آخر، دسترسی 1397/11/12)
یادداشتها:
ـ اسلامی اردکانی، سید حسن. (1397). کلید همه گناهان! تهران: روزنامه اعتماد (شماره 4283؛ صفحه آخر).
ـ یادداشت مرتبط: