واعـــظی پـــرســـید از فـرزنـــد خویــــش
هیـــچ میدانی مسلمـــانی به چیست؟
صـــدق و بــیآزاری و خـــدمت به خـــلق
هم عبـــادت هم کلـــید زنـــدگی اســـت
گـــفت زیـــن معیـــارها انــدر شهـــر مـــا
یک مسلمان هست آن هم ارمنی است!
ناشناس
مسعود زنجانی درباره «کتاب مقدس» مینویسد:
«کتاب مقدّس» مجموعهای از اسناد و مدارک است که مسیحیان آنها را مُبیّن کلامِ خدا میپندارند و مقدَّس میشمارند. در بیشتر زبانهای اروپایی برای نامگذاری کتاب مقدّس از واژهٔ یونانی Biblia به معنای «کتابها» استفاده میشود. کتابِ مقدّس به دو بخش تقسیم میشود: «عهدِ عتیق» و «عهدِ جدید». (وبگاه صدانت، دسترسی در 1395/10/12)
متن کامل مقاله را میتوانید در وبگاه صدانت بخوانید.
یادداشتها:
ـ وبگاه صدانت:کتاب مقدس چیست؟ (دسترسی در 1395/10/12)
سید محمدعلی ایازی درباره «انتظار از دین» مینویسد:
«... مناسب است اشارهای اجمالی به دو نگرش متفاوت در باب انتظار از دین و تأثیر آن در فهم کلام داشته باشیم، تا روشن شود که این اختلاف مشرب چقدر در فهم کلام سرنوشتساز است و مسأله زبان دین تنها به کار بردن واژهها نیست.
1 ــ گروهی انتظارشان از دین تعیین راه و روش زندگی در تمام ابعاد است. لذا میگویند دین شامل مجموعه زندگی بشر از خرد و کلان است. اگر در قرآن گفته است: ”لَا رَطْبٍ وَلَا یابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ“ (انعام/59)، ”نَزَّلْنَا عَلَیکَ الْکِتَابَ تِبْیانًا لِکُلِّ شَیءٍ“ (نحل/89)، به این حقیقت اشاره دارد و ناظر به تبیین مجموعه زندگی بشر است. طبق این دیدگاه، این گروه دستاوردهای علمی بشر را با آیات و روایات تطبیق دادهاند و ادعا دارند که قرآن از همهگونه علوم مانند: روانشناسی، جامعهشناسی و اقتصاد برخوردار است.
2 ــ دیدگاه دیگر بر این باور است که نباید از دین توقع گزاف داشته باشیم و بخواهیم که همه مسایل و مشکلات ما را چارهاندیشی کند. انتظار از دین در محدوده بیان سعادت اخروی است. این انتظار اقتضا میکند که فقط اموری را از دین بجوییم که به نوعی در سعادت اخروی ما تأثیر دارند و ما از تأثیرشان آگاهی نداریم. اگر در متون دینی به اموری برخوردیم که ربطی به سعادت اخروی ندارد آنها را جزء دین تلقی نکنیم و آثار و لوازم مترتب بر دین را بر آنها بار نکنیم.» (ایازی، 1378: 74 ــ 75)
پسنوشت:
ترجمه بهاءالدین خرمشاهی از آیه 59 سوره انعام و آیه 89 سوره نحل:
ـ «هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در کتاب مبین ]مسطور[ است» (انعام: 59)
ـ «کتاب آسمانی ]قرآن[ را بر تو نازل کردیم که روشنگر همه چیز است» (نحل: 89)
یادداشتها:
ـ ایازی، سید محمدعلی (1378). قرآن و فرهنگ زمانه. قم: انتشارات کتاب مبین.ـ قرآن. ترجمه بهاءالدین خرمشاهی (1386). تهران: انتشارات
دوستان.
احمد پاکتچی درباره «رویکرد قدسی به زبان عربی» مینویسد:
«با وجود آنکه در قرآن کریم هرگز سخن از عربی به عنوان یک زبان ”برگزیده“ در میان نیست و تنها خصوصیتش آن است که زبان پیامبر برگزیده از میان ”امیین“ است، در دورههای پسین به تدریج اندیشه ”زبان برگزیده“ درباره عربی بر پایه تعمیم برگزیدگی از پیامبر به آنچه به پیامبر مربوط میشود شکل گرفته است. این تلقی حتی در قالب برخی از روایات نامشهور نیز بازتاب یافته است؛ از جمله از زبان پیامبر گفته میشود که ”من عربام، قرآن عربی است و زبان اهل بهشت نیز عربی است.“ در برخی روایات نیز گفته میشود که قرآن به ”زبان من“ نازل شده و آن برترین زبانهاست.
مشهورترین شاخصه تقدیس درباره زبان عربی، شمردن آن به عنوان زبان اهل بهشت است، مضمونی که در احادیث مختلف و از حیث سند متفرد ]= یگانه[ آمده است. چنین مینماید که ابن شهاب زهری، از عالمان عربگرای مدنی، در اواخر سده نخست هجری در ترویج این آموزه فعال بوده است. حتی گاه در روایات، در تقابل زبان عربی، فارسی زبان اهل دوزخ دانسته شده است. در روایتی نیز زبان اهل آسمان (فرشتگان) و زبان مردم به روز محشر در پیشاپیش خداوند عربی دانسته شده است. این ویژگی آسمانی و بهشتی بودن، به اندازهای برای عربی تثبیت شده بود که در روایتی فردی که به هنگام زندهبودن عرب بوده به سبب بددینی پس از مرگ زبان عربی را به فراموشی سپرده و به فارسی سخن میگفته است ]از جمله ن.ک.: «الکافی» گردآورده کلینی، به کوشش علیاکبرغفاری، 1391ق: ج1، ص457[.
شاخصی دیگر از قدسیت بخشیدن به زبان عربی در روایات آنجاست که گفته میشود هیچ کتابی و هیچ وحیای از آسمان به زبان عربی نازل نشده است؛ در این روایات که از سوی نقادان ضعیف شناخته شدهاند پیامبران وحی دریافته را از عربی به زبان قوم خود بازگرداندهاند.
گفته میشود که زبان آدم (ع) نیز در اصل عربی بود]ه است[، اما وقتی عصیان کرد، زبانش تغییر یافت. سرانجام باید به روایتی اشاره کرد مبنی بر اینکه زبان عربی روی به اندراس]=کهنگی[ بود، اما جبرئیل آن را برای من آورد، همان گونه که زبان اسماعیل نبی بدان گشوده شده بود.
قول به برتری زبان عربی یا مقاومت در برابر این قول از سدههای متقدم هجری محل کشاکش میان عالمانی با گرایش ملی / قومی یا با مشربی عربگرا بوده است؛ این عربگرایی نزد عالمان ایرانی نیز کمنمونه نیست. در سدههای 3 و 4 ق باید به شخصیتهایی چون حکیم ترمذی و ابولیث سمرقندی که، با تکیه بر مستندات روایی، از برتری زبان عربی سخن گفته و از کاستن ارج زبان فارسی در برابر آن فروگذار نکردهاند. در سده 6 ق، زمخشری، با تکیه بر تعمیم برگزیده بودن پیامبر (ص) به برگزیده بودن آنچه به آن حضرت مربوط است، زبان او را نیز برترین زبان دانسته است. او از عربی به تعبیر ”فصیحترین زبانها“ یاد کرده است.
این در حالی است که برخی از عالمان غیرعرب، به خصوص ایرانی و اندلسی، نسبت به این ارزیابی ایراد کردهاند. از جمله، در سده 5 ق، ابن حزم اندلسی ضمن بحثی مستدل تأکید دارد که چیزی به نام زبان افضل وجود ندارد و عربی هم خصوصیتی ندارد، جز اینکه زبان قوم پیامبر است؛ البته، لازم بود تعلیم پیامبر به زبانی باشد که برای قوم او مفهوم است و فضیلتی فراتر از این برای زبان عربی نمیشناسد. در سده بعد، امام فخر رازی در تحلیلی گسترده گونههای فضیلت برای یک زبان را یکایک بررسی کرده و اینکه عربی به عنوان زبان افضل شناخته شود را بیمبنا شمرده است ]فخر رازی، «التفسیر الکبیر»، ج27: صص 96 ــ 97[.» (پاکتچی، 1392: 34 ــ 36)
یادداشتها:
ـ پاکتچی، احمد (1392). ترجمهشناسی قرآن کریم: رویکرد نظری و کاربردی. تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق (ع).