«ای برادر تو همه اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای» (مولوی)

۱۶ مطلب با موضوع «دانشوران :: محمد سروش محلاتی» ثبت شده است

حضرت عبدالعظیم از نگاهی دیگر!

محمد سروش محلاتی می‌نویسد:

«حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) از اصحاب امام جواد و امام هادی (ع) است و در نزد فقها و محدثان، مورد اعتماد بوده، روایاتش پذیرفته شده است. هیچ‌یک از علمای رجال قدحی درباره او ذکر نکرده، و بلکه جملگی او را ستوده‌اند، تا جایی که جلالت قدر، ایمان و تقوای وی امری مسلم شمرده شده است. ولی متأسفانه برای شناخت شخصیت علمی این راوی بزرگوار اسناد معتبر کافی در اختیار نداریم و آنچه درباره وی ذکر شده است برای پاسخ به بسیاری از سؤالات کافی نیست.

آیا عبدالعظیم حسنی در فقه و کلام، مانند هشام بن حکم و محمد بن مسلم، در رتبه نخست قرار دارد؟

آیا عبدالعظیم حسنی از راویان کثیرالروایه است و در نشر احادیث اهل بیت موقعیت ممتازی داشته و روات فراوانی از وی اخذ حدیث کرده‌اند؟

آیا آن جناب از مؤلفانی است که با تألیفات خود، در حفظ معارف تشیع، نقش مؤثری ایفا نموده است؟

آیا وی در عصر خود به عنوان یک شخصیت علمی مطرح بوده است، و شیعیان برای حل معضلات فکری خویش بدو مراجعه داشته‌اند؟

آیا عبدالعظیم حسنی از طرف امامان آن زمان، دارای سمتی مانند وکالت بوده و از موقعیت خاصی نزد ایشان برخوردار بوده است؟ و ...

با تفحص در روایات وی، و با تأمل در آنچه اصحاب رجال و تراجم درباره او آورده‌اند، پاسخ مثبتی برای هیچ‌یک از این سؤالات نمی‌توان یافت.

در برخی از روایات، تعبیراتی در باره حضرت عبدالعظیم به کار رفته است که نشان از عظمت آن بزرگوار دارد؛ مانند آنکه امام هادی، ابوحماد رازی را به وی ارجاع داده تا مشکلات دینی‌اش را از وی بپرسد. همچنین آن حضرت او را از دوستان حقیقی خود دانسته است. و در روایتی برای زیارت قبر آن بزرگوار، فضیلت زیارت امام حسین بیان شده است.

هیچ یک از این روایات، از اعتبار کافی برخوردار نیست و اعتماد بدانها دشوار است، زیرا حدیث ابو حماد رازی، علاوه‌بر جهالت شخص وی، در هیچ منبع حدیثی معتبری با ذکر سند نقل نشده است، و حدیث فضیلت زیارت آن حضرت را یک ”راوی مجهول“ روایت کرده است. البته روایت دیگری از حضرت رضا (ع) نیز منقول است که ”من زار قبره وجبت له الجنه“، ولی محققان این روایت را نیز نپذیرفته‌اند.» (بخش‌هایی از مقاله ”حضرت عبدالعظیم از نگاهی دیگر“)

یادداشت‌ها:

ـ محلاتی، محمدسروش. (1382). حضرت عبدالعظیم از نگاهی دیگر. مجله علوم حدیث. شماره 30.

ـ یادداشت‌ مرتبط:

درباره تاریخ ولادت و وفات حضرت عبدالعظیم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

زن، حق رأی و انتخابات!

محمد سروش محلاتی:

«بعد از فوت آیت‌الله بروجردی که مسأله حق رأی زنان مطرح شد (۱۳۴۰) علمای قم بالاتفاق، اعم از مراجع و علمای دیگر مثل علامه طباطبایی، آن را انکار کردند و بیانیه دادند. ولی همان موقع استاد مطهری به مراجع متذکر شد که این نظر آقایان پایه و اساس محکم اسلامی ندارد و نباید بر آن اصرار ورزید. در همان سال‌ها یک کتابچه در قم منتشر شد به نام ”زن و انتخابات“ برای اثبات اینکه زنان نباید در انتخابات شرکت کنند. شهید مطهری از اول در مقابل این جریان فکری موضع داشت.» (انتشار در ۱۳۹۶/۲/۱۱)

یادداشت‌ها:

ـ سایت محمد سروش محلاتی (دسترسی 1398/11/2)

ـ سایت شبکه اجتهاد (دسترسی 1398/11/2)

ـ یادداشت‌ مرتبط:

زن و انتخابات!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

قرآن و ادب انتقام!

محمد سروش محلاتی می‌نویسد:

«با شهادت حضرت حمزه در جنگ احد، مسلمانان سخت متأثر شدند، به خصوص که دشمن بدن او را مُثله کرد و برخی اعضاء آن را قطع کرد. این مصیبت بر مسلمانان سخت و گران بود و آنها می‌گفتند که باید این کار را تلافی کرده و عده‌ای از قریش را این‌گونه مجازات کنیم و حتی گفته شده که رسول خدا در اثر شدت ناراحتی گریست و  فرمود: ”از هفتاد ــ یا سی ــ نفر از مشرکان همان‌گونه انتقام خواهم گرفت؛ لامثلن بسبعین رجلا منهم“ (المیزان، ج ۱۲، ص ۳۷۷؛ و تفسیر القمی و اعلام الوری؛ سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۹۵؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۵۲۸)

در این فضای خشم و کینه‌توزی، آیه نازل شد تا جلوی افراط‌گری را بگیرد و مسلمانان را به اخلاق برگرداند. خداوند فرمود: انتقام باید در حد همان جنایت و به همان اندازه باشد و  حق ندارید از آن تجاوز کنید و البته صبر و خویشتن‌داری بهتر است؛ ”وَ إِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیرٌ لِلصَّابِرِینَ“ (نحل: ۱۲۶) و پیامر فرمود: تحمل و صبر می‌کنم.

 و بدین وسیله نه فقط آن فضای ملتهب و انتقام‌جویانه، که می‌توانست زمینه اقدامات خلاف قاعده باشد، پایان یافت، بلکه با دعوت به خویشتن‌داری آرامش به جامعه بازگشت.» (به نقل از کانال محمد سروش محلاتی)

پس‌نوشت‌ها:

➊ از دیدِ مهدی فردوسی مشهدی (دین‌پژوه) این روایت پذیرفتنی نیست. اما وی تأکید می‌کند ”بر کنار از صحت و سقم روایت که من آن را سقیم و مجعول می‌دانم، فرمان آیه درباره ضبط و مهار خشم پس از داغ‌دیدگی و در مقام خون‌خواه، روشن است؛ یعنی فقط معاقبه به مثل.“

ترجمه آیه: «و اگر خواستید کسی را مکافات کنید، نظیر آنچه به آن مکافات دیده‌اید مکافات دهید؛ و اگر شکیبایی ورزید، [بدانید] این شیوه برای شکیبایان بهتر است.» (نحل: ۱۲۶)

یادداشت‌ها:

ـ ایکنا: خبرگزاری بین‌المللی قرآن (دسترسی و انتشار در 1398/10/15)

ـ کانال محمد سروس محلاتی (دسترسی و انتشار در 1398/10/15)

ـ یادداشت‌ مرتبط:

مکافات به مثل!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

از زیارت امام حسین (ع) باید تحول درونی روی دهد!

محمد سروش محلاتی:

”اگر ما کرور کرور رفتیم [زیارت] و برگشتیم و نشانی از تغییر در بیرون ندیدیم، معلوم می‌شود تغییری در درون هم اتفاق نیفتاده و توفیق زیارتی که ائمه فرموده‌اند را پیدا نکرده‌ایم. شکل، ماکت و ظاهر زیارت کار دشواری نیست. چرا ما باید امر حقیقی و ریشه‌داری که با اعتقاد و جان ما آمیخته است را فرو بکاهیم و به برخی از مسائل سطحی و زودگذر تنزل دهیم و فکر کنیم که توانسته‌ایم از زیارت اربعین استفاده کنیم؟

اگر این تغییر اتفاق افتاد، همه گناهان فرد بخشیده می‌شود. این سفر یک سفر عادی و معمولی نیست. نباید این زیارت را تنزل دهیم، کوچک کنیم و قدر و منزلت او را پایین بیاوریم؛ برای کسی که بتواند حق این زیارت را ادا کند خیلی باارزش است. انگار زائر امام حسین (ع) آمده تا آنچه حضرت از او می‌خواست را ادا کند و بگوید تمام وجود من امروز در اختیار شما است. اگر تغییر در درون انسان اتفاق بیفتد، به تبع آن بیرون و رفتار فرد اصلاح می‌شود. اگر رفتار فرد اصلاح شد، در جامعه هم تأثیر می‌گذارد و رفتار جامعه هم تغییر پیدا می‌کند.

کسی که زائر امام حسین (ع) می‌شود باید گواهی‌های داخل زیارت اربعین را بدهد. این گواهی‌ها زبانی نیست و اعتقادی است؛ [...] نگاه جامع و کامل به مسأله زیارت آن است که در خود متن این زیارت‌نامه‌ها هست. اگر انسانی در این مکتب با این الگو تربیت شود، آن وقت وظیفه خودش را در صحنه سیاست و جامعه هم به خوبی انجام می‌دهد. اما متأسفانه همین خطا و اشتباه ظاهرگرایی، که در مسأله زیارت برای برخی از افراد اتفاق می‌افتد، در یک سطح وسیع‌تر و عام‌تر در بسیاری از مسائل دینی دیده می‌شود، که ما هم می‌خواهیم دین را داشته باشیم و هم می‌خواهیم دین ما قدرت‌محور و قدرت مفسر و اختیاردار دین باشد، در حالی که باید دین حاکم بر قدرت باشد و قدرت را جهت‌دهی کند؛ اگر قدرت بر دین سوار شود، چیزی از دین باقی نمی.ماند.

امیرالمؤمنین (ع) فرمود ’پایداری قدرت اصالت ندارد.‘ [...] اگر قدرت در ساحت دین ورود کند، فساد دارد. یک موقع دین را از دین‌شناسان می‌گیریم و یک موقع دین را از رجال سیاسی می‌گیریم. دینی که از رجال سیاسی گرفته شود لغزندگی دارد و ممکن است پایه و اساس درستی داشته باشد یا نداشته باشد.

نگاه انتقادی ائمه (ع) این نیست که چرا حکومت را به ما نمی‌دهید. حکومت حق امام باقر (ع) است؛ ولی انتقاد و اشکال بالاتر از این است. نگاهش این است که هم دین خدا را به استخدام درآورده‌اید و هم مردم بیچاره را مصادره کرده‌اید. نه راهی برای دین و نه چیزی برای ملت باقی مانده است. لذا الگوی اسلام این نیست که مثل مسیحیت بگوید ما با قدرت کاری نداریم و قهر می‌کنیم. قدرت هست؛ اما این قدرت حاکم بر سرنوشت اسلام نیست، بلکه دین، اخلاق و اصول انسانی جهت‌گیری قدرت را مشخص می‌کند.“ (پایگاه اطلاع‌رسانی و خبری جماران، دسترسی در 1398/7/29)

یادداشت‌ها:

ـ پایگاه اطلاع‌رسانی و خبری جماران (دسترسی در 1398/7/28)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

فکر کرده‌ایم تنها عزاداری و اشک مسئولیت ماست!

محمد سروش محلاتی (1397):

جامعه‌ای که در آن فساد وجود داشته باشد این جامعه ادعای پیروی از اباعبدالله الحسین را نمی‌تواند داشته باشد، ولو زیارت عاشورا بخواند و زیر بیرق و علم امام حسین برود.

امام حسین (ع) هنگام خروج از مدینه در وصیت‌نامه خود، هدف از این اقدام را اصلاح امت جدّ خود عنوان می‌کند؛ این جمله اگرچه بسیار کوتاه اما بسیار عمیق و بلند است. گاهی اصلاح اصلاحِ اقتصادی است؛ گاهی فساد اخلاقی است و اصلاح اخلاقی باید اتفاق بیفتد؛ گاهی فساد سیاسی است و مصلح باید اصلاحِ سیاسی در جامعه به وجود آورد؛ باید دید امام حسین به دنبال ایجاد چه اصلاحی بود؟

ما از شیعیان امیرالمؤمنین (ع) و مریدان امام حسین (ع) هستیم و کشور ما مفتخر به بالا رفتن بیرق عزای امام حسین (ع) در ماه محرم است، ولی این ملت باید در اصلاح هم رتبه اول را داشته باشند. اگر ما برای امام حسین (ع) لباس مشکی می‌پوشیم یعنی برای آن شخصیتی که جان خود و عزیزان خود را گذاشت تا اصلاح در جامعه به وجود بیاورد، باید ببینیم آیا این جلسات ما را به اصلاح نزدیک می‌کند و فساد را در جامعه ما کاهش می‌دهد؟ و سال به سال از نظر اصلاح اقتصادی و سیاسی جلو می‌رویم؟ و سال به سال آمار فساد مالی و سیاسی و اداری در جامعه ما کاهش پیدا می‌کند؟

چرا اوضاع و احوال ما معکوس است؟ چرا وضع ما وارونه است؟ یک سازمان بین‌المللی که مرکز آن در آلمان است و مسئولیت بررسی فساد در کشورهای مختلف را دارد وضع ۱۸۰ کشور را از نظر میزان فساد سال به سال بررسی می‌کند و از صفر تا صد نمره می‌دهد. رتبه ایران از نظر فساد ۱۳۰ است که گاهی هم به ۱۴۰ می‌رسد، یعنی از ۲۰ نمره ۵ می‌گیریم.

مگر امام علی (ع) و امام حسین (ع) الگوهای اصلاح در جامعه نبودند؟ چه تناسبی بین وضع ما و این الگوها وجود دارد؟ چه استفاده ای از این مکتب کرده‌ایم؟ این خیمه امام حسین (ع) چه تغییری در وضع ما به وجود آورده است؟ اگر این خیمه‌ها را نداشتیم، در چه وضعی به سر می‌بردیم؟ واقعاً این معماست؛ این غم و غصه باید شیعه را در بدترین وضعیت فرو ببرد که ما امام حسین (ع) را به عنوان مصلح نشناختیم؛ محرم به محرم در جلسات شرکت می‌کنیم، اما آیا همه چیز امام حسین را بیان می‌کنیم. باید برگردیم؛ فاصله ما با امام حسین خیلی زیاد است؛ فکر کردیم تنها عزاداری و اشک مسئولیت ماست و با سینه‌زنی و عزاداری، وظیفه ما به پایان می‌رسد.

ما اگر می‌خواهیم حسینی باشیم باید برای اصلاح امور جامعه خود کاری کنیم و جامعه‌ای که در آن فساد وجود داشته باشد، این جامعه ادعای پیروی از اباعبدالله الحسین را نمی‌تواند داشته باشد، ولو زیارت عاشورا بخواند و زیر بیرق و علم امام حسین برود. امام حسین به دنبال اصلاح بود؛ ما هم باید برای اصلاح فکری کنیم.» (محرم 1397، کاشان، با اندکی ویرایش از شفقنا)

یادداشت‌ها:

ـ شفقنا (دسترسی در 1398/6/12)

ـ یادداشت‌های مرتبط:

فکر دینی ما باید اصلاح شود!

پس عزا بر خود کنید، ای خفتگان!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

دو رویکرد در اجتهاد!

اسلام و مقتضیات زمان محمد سروش محلاتی

محمد سروش محلاتی می‌نویسد:

«اجتهاد به دو شکل انجام می‌گیرد: یک اجتهاد مرسوم و متعارف و رایج داریم؛ این اجتهاد متعارف عبارت است از بازخوانی و بازنگری ادله یک مسأله فقهی، که توسط فقهای پیشین هم بررسی شده، مثلاً شک بین یک و دو چه حکمی دارد؟ این یک مسأله جدیدی نیست که برای ما امروز پیش آمده باشد. بیش از هزار و دویست، سیصد سال است که این مسأله مطرح است ]...[ عمده کاری که الان مجتهدین انجام می‌دهند این کار است: بررسی همان مسائلی که از گذشته مورد مبتلا بوده و در نصوص و روایات ما است.» (سروش محلاتی، 1394: 415 ــ 416)

«رویکرد دومی که به اجتهاد وجود دارد این است که ارتباطی که احکام با موضوعات خودشان دارند بررسی و بازنگری شود. موضوعاتی که به حسب زمان دستخوش تغییر می‌شود، فقیه بررسی کند تغییر، اتفاق افتاده یا تغییر اتفاق نیفتاده است. بعد از اسلام، هزار و دویست سال بود که وقتی می‌خواستیم مسافرت برویم، سوار الاغ می‌شدیم، سوار قاطر می‌شدیم، سوار اسب می‌شدیم. وسیله حمل‌ونقل همین چهارپایان بودند؛ بعد ماشین پیدا شد، برای حمل‌ونقل و جابه‌جایی از ماشین استفاده شد، بعد هم هواپیما آمد، بعد هم نمی‌دانیم چه خواهد آمد. اینها هم در قرن اخیر بود که به زندگی ما وارد شد و الاّ قبل از آن قرن‌ها بود که تغییری اتفاق نمی‌افتاد، زندگی همان روال ثابت خودش را داشت. حالا مجتهد می‌آید ببیند که این پدیده نو، اتومبیلی که آمده و جابه‌جایی مسافر را به عهده گرفته، در احکامی که برای سفر بیان شد، تغییری به وجود می‌آورد یا تغییری به وجود نمی‌آورد. در گذشته، او در رساله می‌نوشت اگر کسی هشت فرسخ راه برود، نمازش شکسته است. آن هشت فرسخ، هشت فرسخ با چه بود؟ با همان وسائلی که از عصر پیغمبر و ائمه بود و تا همین صد سال قبل ادامه داشت. چقدر طول می‌کشید؟ یک عده اصلاً پیاده به مسافرت می‌رفتند. یک عده هم سوار حیوانات می‌شدند می‌رفتند. اگر کسی می‌خواست هشت فرسخ راه برود، فرض بگیرید یک روز در راه بود. سؤال برای فقیه پیش می‌آید که وقتی شرع مقدس فرموده با پیمودن هشت فرسخ نماز شکسته می‌شود، روزه هم نگیرید، تغییر شرایط تأثیری در تغییر این حد دارد یا ندارد؟ منظور شارع از هشت فرسخ، پیمودن این مسافت بوده ولو با هر وسیله‌‌ای یا منظورش به تعبیر برخی از روایات، ”مسیرة یومٍ“ یعنی یک روز راه رفتن بوده است؟ اگر هشت فرسخ باشد، الان هشت فرسخ را، که حدود ۴۵ کیلومتر است، تقریباً نیم ساعت تا چهل‌وپنج دقیقه می‌توان با ماشین طی کرد. با چهل‌و‌پنج دقیقه حرکت کردن، نماز شکسته می‌شود و روزه را هم باید خورد، اما اگر ملاک مسیرة یومٍ باشد، با ماشین باید هزار کیلومتر راه رفت. اگر هواپیما باشد که فرق می‌کند ]...[» (همان:  416 ــ 417)

«از روایات استفاده می‌شود که حد متعارف سفر یعنی غالب سفرها ]در گذشته[ چگونه بوده است. ]...[ کاروان‌ها هشت فرسخ را یک روز می‌پیمودند. این مطلب به صراحت در روایات ما آمده است: ”وَ إِنَّمَا جُعِلَ مَسیِرُ یَوْمٍ ثَمَانِیَةَ فَرَاسِخَ لِأَنَّ ثَمَانِیَةَ فَرَاسِخَ هُوَ سَیْرُ الْجَمَّالِ و الْقَوَافِلِ و هُوَ الْغَالِبُ عَلَى الْمَسِیر ...“ ]وسائل‌الشیعه، ج 8، ص 451[ بر این اساس این احتمال وجود دارد که ملاک اصلی برای احکام مسافر، مثل شکسته بودن نماز، همان پیمودن یک روز مسافت باشد؛ اگر در گذشته در یک روز هشت فرسخ راه می‌رفتند، امروز مثلاً به شکل متعارف با ماشین حدود ۸۰۰ کیلومتر طی مسافت می‌شود و ضابطه ”بُعد زمانی“ است (حدود 10 ساعت)، نه ”بُعد مکانی“، که هشت فرسخ باشد. استاد ما، مرحوم آیت‌الله حائری یزدی، به همین نظر تمایل داشتند. لذا در سفرهای کوتاه که با دو ساعت حرکت ماشین انجام می‌شد، نماز را شکسته نمی‌خواندند. البته برای رسیدن به نتیجه فقهی و صدور فتوا، احتیاج به بررسی و تأمل بیشتری هست.»‌ (همان: 432)

«اگر مجتهد کاری به این حرف‌ها نداشته باشد، اصلاً این سؤال برایش مطرح نباشد، دنبال تحقیق و بررسی نباشد، پس چرا ما از مجتهد زنده تقلید کنیم؟ می‌رویم از مجتهدی که از دنیا رفته خیلی هم سوادش بیشتر بوده از همان‌ها تقلید می‌کنیم. مجتهد زنده برای این است که این تغییراتی که دارد اتفاق می‌افتد، اینها را بتواند بررسی کند و تأثیراتی که روی حکم می‌تواند بگذارد را دخالت دهد. اینکه تغییری اتفاق افتاده یا تغییری اتفاق نیفتاده، کار اصلی مجتهد این است و الا مراجعه دوباره به مسائلی که هزار سال است آن را حل کرده‌اند و جواب داده‌اند، مراجعه برای بار دوم، بار سوم، بار هزارم و بار ده هزارم، چیزی را تغییر پیدا نمی‌دهد. چه تفاوتی می‌کند؟ مجتهد باید تغییراتی که اتفاق می‌افتد، اینها را رصد کند، بعد ببیند که براساس مبانی پاسخش چیست؟»‌ (همان: 417)

 

یادداشت‌ها:

ـ سروش محلاتی، محمد. (1394). اسلام و مقتضیات زمان: بررسی نسبت دین و تحولات حیات انسانی. تهران: میراث اهل قلم. (به کوشش بنیاد اندیشه و احسان توحید)

ـ یادداشت‌ مرتبط:

ضرورت ترجمه فرهنگی متون دینی!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

نمونه‌ای از حیلهٔ شرعی در قرآن!

اسلام و مقتضیات زمان محمد سروش محلاتی

محمد سروش محلاتی می‌نویسد:

«حیله‌های شرعی را به طور کلی باید کنار گذاشت. حیله بازی است که نمونه‌اش هم در قرآن هست. نمونه مسأله حیله که خدا در قرآن آورده کدام قضیه است؟ جریان اصحاب السبت است. اصحاب السبت، این بیچاره‌ها که مسخ شدند و نابود شدند، چه گناهی کرده بودند؟ تخلف از دستور الهی انجام داده بودند؟ معصیت کرده بودند؟ نه، یک حیله به کار بردند. چه حیله‌ای؟ خدا در قرآن می‌فرماید ما گفتیم روزهای شنبه ماهی نگیرید. گفتند چشم ما شنبه‌ها ماهی نمی‌گیریم؛ ولی یک گودال‌هایی درست کرده بودند که شنبه‌ها ماهی‌ها می‌آمدند جلو و می‌افتادند توی این گودال‌ها، می‌افتادند توی تور. یک‌شنبه می‌رفتند ماهی‌ها را برمی‌داشتند. قَسم‌شان هم راست بود؛ شنبه ماهی نگرفتیم. دروغ گفته بودند؟ دروغ نگفته بودند؛ اما با حکم خدا بازی کرده بودند: ”وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِینَ.“ ]بقره: 65[

اینجا، جای حیله‌ورزی نسبت به حق تعالی و حکم الهی نیست. اگر واقعاً نمی‌خواهید عمل کنید، عمل نکنید؛ چه بسا آنها اگر این حیله‌ها را به کار نبرده بودند، مشمول عذاب هم نبودند. فقط آدم فاسق بودند؛ یعنی از این جنبه که به دستور الهی عمل نکردند اشکال‌شان اشکال عملی بود؛ ولی اینها اشکال بالاتری پیدا کردند و آن اشکال بالاتر چه بود؟ با دین بازی کردند. این جرم بالاتری است. با دستور خدا بازی کردند، این جرم بالاتری است. می‌خواهی رباخوری انجام دهی، بدون حقه‌بازی انجام بده، فسق و فجور جهنم دارد؛ اما پای حیله را در کار نیاور و حکم خدا را مسخره نکن، این گناهش خیلی بالاتر است.» (سروش محلاتی، 1394:‌ 267 ــ 268)

 

یادداشت‌ها:

ـ سروش محلاتی، محمد. (1394). اسلام و مقتضیات زمان: بررسی نسبت دین و تحولات حیات انسانی. تهران: میراث اهل قلم. (به کوشش بنیاد اندیشه و احسان توحید)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

باید ماهیت زکات را بررسی کنیم!

اسلام و مقتضیات زمان محمد سروش محلاتی

محمد سروش محلاتی می‌نویسد:

«چقدر در قرآن کریم دعوت به پرداخت زکات و ادای زکات است؟ چقدر کنار ”أَقِیمُوا الصَّلَوٰةَ“ ”ءَاتُوا الزَّکَوٰةَ“ هم آمده است؟ زکات چیست؟ می‌فرمایند زکات برای خرما است، برای کشمش است، برای گندم و جو است. آیا آنچه که انسان از طبیعت برداشت می‌کند فقط همین است؟ محصولاتی که هست همین است؟ دانه‌های روغنی در مناطقی که وجود دارد مثل استان گلستان، آنجا چه؟ آن جاهایی که کشت‌شان پنبه است، آنها چه؟ شما می‌گویید که کسانی که گندم و جو دارند زکات دهند. آنهایی که تولیدات دیگری دارند، ولو درآمدهای کلانی هم داشته باشند، به آنها زکات تعلق نمی‌گیرد؟ بعد هم می‌فرمایید در روایات ما است که اگر مردم زکات‌شان را بدهند، هیچ فقیری باقی نمی‌ماند؛ فقر از بین می‌رود و ریشه‌کن می‌شود. زکات به چه موارد دیگری تعلق می‌گیرد؟ به درهم و دینار؛ یعنی به همان پول رایج. شما که می‌فرمایید به اسکناس هم تعلق نمی‌گیرد، چون درهم و دینار، طلا و نقره مسکوک است. آن طلا و نقره مسکوک هم که اصلاً وجود ندارد. موضوعش منتفی است. به این سکه‌های طلایی که الان هست هم زکات تعلق نمی‌گیرد. آن‌وقت اسلام، به عنوان دین جاودانه برای همه عالم و برای همیشه، در طول تاریخ آمده، منبع مالی تأمین زندگی فقرا و مسائل اجتماعی دیگر را جوری تنظیم کرده که در بسیاری از اعصار جواب نمی‌دهد.» (سروش محلاتی، 1394:‌ 18 ــ 19)

«آیا این احتمال وجود دارد که خدا اصل زکات را واجب کرده، موارد و میزان زکات را براساس شرایط به پیغمبر محول کرده باشد؟ حالا در جزیرة‌العرب مردم چه دارند؟ گندم دارند؟ جو دارند؟ خرما دارند؟ برای هر کدام نسبت خاصی را معین کرده باشند؟ برای درهم و دینار به نسبت دیگری؟ اگر پیغمبر اکرم به جای این مقدار عمری که کرده بودند، هزار سال، دو هزار سال عمر می‌کردند، آیا این حکم را روی همان گندم و جو نگه می‌داشتند یا نه؟ این احتمال برای امام دیگر وجود دارد که با توجه به شرایط خود تغییراتی در زکات انجام دهد؟ این سؤال است.» (همان: 24)

«تلقی عموم فقهای ما تا به حال این بوده که این موارد نُه‌گانه‌ای که به عنوان زکات است، اینها را خدا مشخص و مقرر کرده و ثابت هم هست، تغییر هم نمی‌کند. این تلقیِ رایج است. در برابر این تلقی رایجی که بین علما است برخی از نظرات دیگر هم هم‌اینک وجود دارد ]که[ بین علمای دوره اخیر مطرح شده، چون در روایات ما است که ”وَضَعَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله علیه و آله) الزَّکَاةَ عَلَى تِسْعَةِ أَشْیَاء ...“ ]اصول کافی، ج 3، ص 509[ پیغمبر قرار داد زکات را بر این چیزها؛ یعنی وضع و قرار دادن را به شخص پیغمبر نسبت داده؛ یعنی تصمیم پیغمبر بوده. روی این حساب است که نظریه دیگری در فقه ما پیدا شده مثل آقای منتظری که این نظریه را تقویت می‌کرد. حالا به مرور زمان ممکن است در آینده این نظر تثبیت شود. ولی در حوزه‌های علمیه فعلاً این نظر نظر نادر به حساب می‌آید. علامه محمد تقی جعفری هم مقاله‌ای در این باره دارد و این محدودیت به موارد نُه‌گانه را مورد نقد قرار می‌دهد.» (همان: 181)

 

یادداشت‌ها:

ـ سروش محلاتی، محمد. (1394). اسلام و مقتضیات زمان: بررسی نسبت دین و تحولات حیات انسانی. تهران: میراث اهل قلم. (به کوشش بنیاد اندیشه و احسان توحید)

 

ـ یادداشت‌های مرتبط:

دو نگاه متفاوت به زکات!

ویکی‌فقه: موارد وجوب زکات!

ضرورت ترجمه فرهنگی متون دینی!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

قلمرو تأسی به حضرت زهرا (س)!

محمد سروش محلاتی

محمد سروش محلاتی:

ما اطلاعاتی درباره زندگی حضرت زهرا (س) در تاریخ و حدیث داریم. در مرحله اول، باید این اطلاعات پالایش شده تا سره از ناسره تشخیص داده شود و بتوانیم به اطلاعات معتبری دست پیدا کنیم و این کار سخت و دشواری نیست، ولی بعد از به‌ دست آوردن این اطلاعات، با یک سؤال اساسی و جدی مواجه می‌شویم و آن این است که آیا آنچه حضرت #زهرا (س) به آن عمل کرده برای ما مانند یک الگو ارزش و اعتبار دارد یا خیر؟ آیا ما می‌توانیم ارتباطی با سیره ایشان برقرار کنیم؟ آیا اساساً این امکان وجود دارد که ما امروز به سبک زندگی ایشان عمل کنیم؟ ابتدائاً پاسخ به این سؤال ممکن است ساده و روشن به نظر برسد، اما دقت در این مسأله ما را با مشکلاتی مواجه می‌کند. حضرت زهرا (س) در ۹ سالگی ازدواج کرد. آیا امروز می‌توان این موضوع را به عنوان یک الگو در کشور خود مطرح کرده و تشویق کنیم که شیعیان نیز به تأسی از حضرت زهرا (س) دختران‌شان را در ۹ سالگی به ازدواج درآورند؟ مسأله دوم مربوط به مهریه حضرت ‌زهرا (س) است که ۵۰۰ مثقال نقره بوده است. البته این مهریه صرفاً به ایشان اختصاص ندارد، بلکه در منابع ما موجود است که پیغمبر اکرم (ص) برای تمامی همسران، دختران و خانواده خود، مهریه را ۵۰۰ مثقال نقره قرار داده بودند که از جمله آنان، مهریه حضرت زهرا (س) بود. بعد، زمانی که سراغ جهیزیه حضرت زهرا (س) می‌رویم، متوجه می‌شویم که آن حضرت از خانه پدر جهیزیه‌ای نبرده و هر آنچه بوده امیرالمؤمنین علی (ع) زره خود را فروخته و لوازم منزل را تهیه کرده است.

مسأله تأسی تابع چه منطق و ضابطه‌ای است؟ اصلاً تفکیک کردن در حوزه‌های مختلف زندگی ملاک و ضابطه‌ای دارد یا خیر؟ بنابراین، اول باید منطق شناخت این سیره مشخص شود. بعد از آنکه ما اسلوبی را برای بررسی سیره فاطمی پذیرفتیم، در مرحله دوم باید تک تک اجزای آن سیره را بر اساس منطق بررسی کنیم تا ببینیم به چه نتایجی می‌رسیم. برای نمونه، سن ازدواج، تعداد فرزند و ... از مواردی هستند که نیاز به بررسی منطقی دارند.

آیا تأسی شامل امور عادی زندگی اولیای الهی می‌شود یا خیر؟ در اینجا دیگر تفاوتی نمی‌کند که سیره حضرت زهرا (س) یا پیغمبر اکرم باشد، زیرا هر کدام از این بزرگان دارای اموری عادی هستند. آیا در لباس پوشیدن باید به پیغمبر تأسی کرد یا نه؟ اگر ما اطلاعاتی در تاریخ درباره فرم لباس پیامبر داشته باشیم یا اطلاعاتی درباره ظروف منزل و مهندسی خانه ایشان داشته باشیم و بسیاری موارد دیگر، آیا این‌ها در قلمرو تأسی قرار می‌گیرند و ما باید آنها را بر همان مبنا الگو قرار دهیم؟ اولین قدمی که علما و بزرگان ما برداشتند این است که امور عادی زندگی اولیای ‌الهی در قلمرو تشویق و ترغیب به تأسی قرار نمی‌گیرد. همه اولیا در زمان خودشان یک زندگی عادی و طبیعی داشتند و این امور طبیعی مربوط به اسوه بودن پیغمبر اکرم (ص) نمی‌شود؛ بنابراین هرکس می‌تواند هر لباسی را که دوست دارد بپوشد، زیرا پیغمبر نیز به اقتضای زمانه خود همان مدل لباسی را که سایر مردم می‌پوشیدند بر تن می‌کردند.

پیغمبر و ائمه یک‌سری از روش‌ها داشتند که باید دید آیا می‌توان آنها را حفظ کرد یا نه؟ گاهی این روش‌ها تنها به اوضاع و احوال زندگی در زمان پیامبر مربوط می‌شوند. لذا باید این ارتباط را کشف کرد و اگر صرفاً مربوط به آن زمان باشد، آنجا هم جای تأسی نیست. باید دید که سن ازدواج چه ارتباطی با اوضاع اجتماعی زمان پیامبر داشته و آیا اصلاً ارتباطی داشته یا نه؟ اگر این ارتباط وجود داشته باشد از قلمرو تأسی بیرون می‌رود و نمی‌توان به عنوان یک روش دائمی بر آن تأکید کرد.

بسیاری از افراد که دم از ولایت و اسوه بودن پیامبر و ائمه می‌زنند یک صورت از زندگی را در ذهن دارند و تلاش می‌کنند همین شکل و صورت و ماکت را تا ابد حفظ کنند و به هیچ ‌وجه حاضر به تغییر آن نیستند. کسی که شرایط را نمی‌بیند و تنها صورت‌ها را می‌بیند و از صورت‌ها قالب‌های دائمی درست می‌کند همانند سفیان ثوری است که به امام صادق (ع) خرده می‌گیرد که چرا لباس پیامبر را نپوشیده و قدرت تشخیص شرایط را ندارد. ما روزی می‌توانیم به زندگی #فاطمه (س) تأسی کنیم که این مسیر علمی را طی کرده باشیم، اما متأسفانه هنوز در این مسیر، کار شایسته‌ای که بتواند ابعاد مختلف زندگی حضرت زهرا (س) را برای ما روشن کند انجام نگرفته و کارهایی هم که در این زمینه شده، با آنکه با ارزش است، ولی کافی نیست. (با اندکی ویرایش از پایگاه اطلاع‌رسانی و خبری جماران، دسترسی در ۱۳۹۷/۱۲/۶)

 

یادداشت‌ها:

ـ پایگاه اطلاع‌رسانی و خبری جماران (انتشار در 1397/12/21)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

فضایل حضرت زهرا به واسطه نسبت او با پیامبر (ص) نیست!

 

محمد سروش محلاتی می‌گوید:

«مسئله حضرت فاطمه زهرا (س) از نظر بسیاری از شیعیان مسئله دختر پیامبر ]بودن[ است؛ یعنی همه فضائل این بانوی بزرگوار تحت‌الشعاع این موضوع است که رسول اکرم دارای دختری است و به خصوص این دختر بعد از وفات پیامبر (ص) عمر کوتاهی دارد و در این مدت کوتاه مورد رنج‌ها و مصیبت‌هایی قرار می‌گیرد و در نهایت در اثر همان رنج‌ها از دنیا می‌رود.

آیا واقعاً مسئله حضرت زهرا خلاصه می‌شود در این فضیلت که او دختر پیامبر است؟ اساساً نَسَب اینکه انسان فرزند کیست؟ پدر و مادر او چه کسی است چه مقدار به عنوان یک فضیلت برای انسان می‌تواند مطرح باشد؟ به لحاظ دینی این سؤال قابل طرح است که در پیشگاه الهی خداوند برای نسب‌ها و پیوندهای خونی چه مقدار ارزش قائل است؟

در مراجعه به قرآن، که متقن‌ترین و معتبرترین سند بر معارف اسلامی است، یکی از نکاتی که مکرر دیده می‌شود تکیه بر عمل است و اینکه هیچ چیز دیگری جای عمل را نمی‌گیرد و هرکسی به هر شأن و مقامی می‌رسد در اثر سعی و تلاش و عمل خود اوست.

”لَیسَ بِأَمَانِیکُمْ وَ لَا أَمَانِی أَهْلِ الْکِتَابِ“ ]نساء: 123[ این آیه هم خطاب به ماست و هم خطاب به اهل کتاب؛ خداوند می‌فرماید: بر این آرزوها اثری مترتب نمی‌شود، ادعاها را کنار بگذارید، هیچ‌کس با هیچ ادعایی به جایی نمی‌رسد.

حضرت ]علی (ع)[ می‌فرماید: نزدیک‌ترین انسان‌ها به انبیای الهی کسانی هستند که به دعوت انبیاء بهتر و بیشتر پای‌بند هستند و عمل می‌کنند، اینها نزدیک‌ترند به پیغمبر ]نقل به مضمون از نهج‌البلاغه: حکمت 96[. اینجا مسئله مسئله ارث نیست، بلکه قاعده دیگری است و آن اینکه هرکس از نظر عمل به انبیا نزدیک‌تر باشد.

یکی از مشکلاتی که در تفکر عوام شیعه به وجود آمده و سخت نفوذ یافته است این است که فکر می‌کنیم با این نسبت‌ها می‌توان خلأ فضیلت‌ها را پر کرد و همواره روی نسبت‌ها تأکید می‌کنیم.

فضیلت حضرت زهرا (س) به خاطر شخصیت خود فاطمه زهرا (س) است؛ اگر مسأله نسبت مطرح باشد، حضرت فاطمه (س) با دیگر فرزندان پیامبر (ص) بالسویه است. بنابراین، کمالات موجود در حضرت زهرا (س) اصل است، ولی ما همه چیز را تحت‌الشعاع دختر پیامبر بودن قرار می‌دهیم. مصونیتی که برخاسته از نسبت باشد نه با منطق قرآن و نه با نهج‌البلاغه و نه با آموزه‌های اهل بیت (ع) سازگار است. امتیاز و فضیلت ائمه (ع) تابع نسبت آنها نیست، بلکه آنها دارای فضائل واقعی هستند.

هرکس کار زشتی انجام دهد باید مجازات آن را هم بپذیرد. و لذا این خط‌کشی‌ها اگر در دنیا هم اتفاق بیفتد، نشانه ظالمانه بودن نظام است که در دنیا هم امتیازی برای کسی قائل شوند. چگونه می‌شود که دچار چنین توهماتی شده و دلخوش به آنها هستیم؟

متأسفانه مکتب اهل بیت (ع)، که باید مکتب هدایت برای همه ما باشد، سبب ضلالت و گمراهی نسبت به برخی از افراد می‌شود.» (شفقنا، انتشار و دسترسی در 1397/11/19)

 

دانلود فایل سخنرانی شرافت قرابت، شرافت فضیلت“ (1397/11/17)

یادداشت‌ها:

ـ شفقنا (انتشار و دسترسی در 1397/11/19)

ـ یادداشت‌های مرتبط:

دنیا مزرعه آخرت است!

دوست و دشمن پیامبر (ص) کیست؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز