«ای برادر تو همه اندیشه‌ای / مابقی خود استخوان و ریشه‌ای» (مولوی)

۱۰ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

عید واقعی!

نهج‌البلاغه

 امیرالمؤمنین (ع):

«هر روز که خدا را نافرمانی نکنند آن روز عید است.» (نهج‌البلاغه: حکمت 428)

یادداشت‌ها:

ـ نهج‌البلاغه. ترجمه محمد دشتی (1386). تهران: قدر ولایت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

پیامبران الهی:‌ از شما پاداشی نمی‌طلبیم!

شعرا 109

«و برای آن از شما پاداشی نمی‌طلبم، پاداش من جز بر پروردگار جهانیان نیست.»
(شعرا: 109، 127، 145، 164 و 180)

 

یادداشت‌ها:‌

ـ قرآن. ترجمه بهاء‌الدین خرمشاهی (1386). تهران: انتشارات دوستان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

وعظ و اُجرت؟

مطهری و کتاب فلسفه تاریخ ج 2

شهید مطهری می‌نویسد:

«]...[ وعظ نوعی تعلیم دین است و اندرز دادن به دین است. اجرت گرفتن در قبال آن از نظر شرعی فوق‌العاده محل اشکال است؛ یعنی وعظ یک عملی است مقدس و شریف؛ آن شرافت و قداستش اجازه نمی‌دهد که ]همراه با اجرت باشد.[ من تو را نصیحت می‌کنم، راجع به خدا بحث می‌کنم، راجع به آخرت بحث می‌کنم ]...[، ولی این‌قدر پول می‌گیرم. اصلاً این خودش با آن تضاد دارد؛ و لهذا اثرش هم از سبیل گوبنده بالاتر نمی‌رود.» (مطهری، 1377: 224 ــ 225)

 

یادداشت‌ها:

ـ مطهری، مرتضی. (1377). فلسفه تاریخ. جلد 2. چاپ ؟. تهران: انتشارات صدرا.

ـ مطلب مرتبط:

پیامبران الهی: از شما پاداشی نمی‌طلبیم!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

او را تنها یک ضربت بزنید!

کتاب نهج البلاغه

 امیرالمؤمنین (ع):

«ای فرزندان عبدالمطّلب! مبادا پس از من دست به خون مسلمین فرو برید ]و دست به کشتار بزنید[ و بگویید امیر مؤمنان کشته شد. بدانید جز کشندهٔ من کسی دیگر نباید کشته شود. درست بنگرید! اگر من از ضربت او مُردم،‌ او را تنها یک ضربت بزنید و او را مثله نکنید ]دست و پا و دیگر اعضای او را نبُرّید[؛ من از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: ”بپرهیزید از بریدن اعضای مرده، هرچند سگ دیوانه باشد.“» (نهج‌البلاغه: بخشی از نامه 47)

یادداشت‌ها:

ـ نهج‌البلاغه. ترجمه محمد دشتی (1386). تهران: قدر ولایت.

ـ یادداشت‌ مرتبط:

وصیت امیرالمؤمنین (ع) در لحظه‌های شهادت!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

عدالت در عداوت

محمد اسفندیاری و همه ما برادریم 

محمد اسفندیاری می‌نویسد:

«یکی از بزنگاه‌هایی که عدالت قربانی می‌شود هنگام عداوت و مخالفت است. حال آنکه به عدالت، بیشتر از هر جا، در این مقام نیاز است و غیبتش در اینجا بسیار زبان‌بار.» (اسفندیاری، 1396: 73) «بعضی می‌پندارند ظلم به ظالمان ظلم نیست و ظلم در جایی مصداق می‌یابد که طرفِ مقابل ظالم نباشد. اما در قرآن از این ظلم نیز نهی شده و به عدالت در عداوت، حتی در مقابل ستمکارترین افراد، توصیه گردیده است: ”وَ لَا یجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى؛ دشمنی با گروهی بر آن‌تان ندارد که عدالت نورزید. عدالت بورزید که به تقوا نزدیک‌تر است.“ ]مائده: 8[» (همان: 77 ــ 78)

«سیره پیشوایان اسلام نیز چنین بود که همواره عدالت را پاس می‌داشتند و به حقوق طرفِ مقابل‌شان دست‌اندازی نمی‌کردند. امیرالمؤمنین در خطابه‌ای خطاب به خوارج، که خشک و تر را با هم می‌سوزاند، سیره رسول خدا (ص) را یادآور شد که، ضمن مجازات مجرمان، حقوق‌شان را سلب نمی‌کرد و سهم‌شان را از غنایم می‌پرداخت و نام‌شان را از طومار مسلمانان نمی‌زدود ]نهج‌البلاغه: خطبه 127[.

امیرالمؤمنین نیز در پاسداشت عدالت در حقّ مجرمان از کوچک‌ترین چیزی نمی‌گذشت. یک بار که قنبر سه تازیانه بیشتر به یکی از مجرمان زد، آن حضرت بدون چشم‌پوشی قنبر را قصاص کرد. هنگامی که آن حضرت از ابن ملجم ضربت خورد و ضارب دستگیر شد، به فرزندش سفارش کرد که با وی مدارا کند. و آنگاه که در بستر مرگ کاسه‌ای شیر برایش آوردند، اندکی آشامید و بقیه را برای ابن ملجم فرستاد و بار دیگر سفارش کرد که از غذای او کم نگذارند. این همه توجه به حقوق دشمن و رعایت عدالت و شفقت درباره یک قاتل دیده‌گشا و درس‌آموز است. ]...[

همچنین آن حضرت در وصیتش به امام حسن (ع) و امام حسین (ع) فرمود که اگر من مُردم، مبادا با این شعار که ”امیرالمؤمنین کشته شد“ عده‌ای را بکُشید و خون بریزید. البته، چنین هم نشد و پس از مرگ امیرالمؤمنین، فقط قاتلش قصاص شد و کسی به خوارج تعرّض نکرد. اما بنگرید که در تاریخ، پس از کشته شدن هر حاکم، چه تعداد از مردم کشته شدند و خشک و تر با هم سوزانده.

باری، امیرالمؤمنین در وصیتش فرمود: ”]متن عربی[؛ هان پسران عبدالمطّلب! نبینم در خون مسلمانان فروروید و بگویید امیرالمؤمنین را کشتند!‌ بدانید که جز قاتل من نباید کسی کشته شود. بنگرید که اگر من از ضربت او مُردم، او را فقط یک ضربت بزنید.]نهج‌البلاغه: نامه 47[ این وصیت امیرالمؤمنین بر پایه این آیه قرآن است: ” مَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیهِ سُلْطَانًا فَلَا یسْرِفْ فِی الْقَتْلِ؛ هر کس مظلومانه کشته شود برای ولیّ و وارث او حقّی و حجّتی مقرّر داشته‌ایم، اما او نباید ]در قصاص[ زیاده‌روی کند.“ ]اسراء: 33[» (همان: 81 ــ 82)

«در دیده بعضی، اساساً ظلم به ظالمان ظلم نیست. هرچه طرفِ مقابل‌شان بدتر باشد، آنها نیز بیشتر بدی می‌کنند و بیشتر بی‌مبالات می‌گردند. می‌پندارند کسی که سراپا ظلم است و کارنامه‌اش سیاه، ظلم به او معنا ندارد. یعنی معنا ندارد که بگوییم به او ظلم می‌شود و یا نباید ظلم شود. نمونه‌ای از چنین رفتاری را با ظالمان مختار ثقفی کرد. وی به انتقام خون امام حسین (ع) قاتلان آن حضرت را کُشت و با چنین کاری آب بر آتش درون شیعیان ریخت و موجب تسلی خاطرشان شد. اما آنچه جز این کرد  ظلم به ظالمان بود و خروج از مسیر عدالت. وی بعضی را شکنجه و مُثله کرد و در آتش افکند و دست و پای‌شان را با میخ به زمین کوبید و در دیگ‌هایی از روغن جوشان انداخت. کاری که یکسره دور از روح اسلام است و مغایر احکام آن.» (همان: 84)

 

یادداشت‌ها:

ـ اسفندیاری، محمد. (1396). همه ما برادریم: سیمای انسانی و اخلاقی اسلام. ویراست چهارم. چاپ هشتم. تهران: نگاه معاصر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

عدالت‌ورزی در هنگام دشمنی!

سوره مائده آیه 8 

«ای مؤمنان در راه ]رضای[ خدا به داد برخیزید و به عدل شهادت دهید و دشمنی‌تان با بعضی از مردم شما را بر آن ندارد که بی‌داد کنید؛ دادگری کنید که آن به تقوا نزدیک‌تر است و از خداوند پروا کنید که خداوند به آنچه می‌کنید آگاه است.» (مائده: 8)

 

یادداشت‌ها:‌

ـ قرآن. ترجمه بهاء‌الدین خرمشاهی (1386). تهران: انتشارات دوستان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

بعد از من با خوارج نبرد نکنید!

نهج‌البلاغه

«بعد از من با خوارج نبرد نکنید، زیرا کسی که در جست‌وجوی حق بوده و خطا کرد مانند کسی نیست که طالب باطل بوده و آن را یافته است.» (نهج‌البلاغه: خطبه 61)

یادداشت‌ها:

ـ نهج‌البلاغه. ترجمه محمد دشتی (1386). تهران: قدر ولایت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

برخورد امام علی (ع) با خوارج

قضاوت زن در فقه اسلامی

نعمت‌الله صالحی نجف‌آبادی می‌نویسد:

«اینها افراد مقدسی بودند که جهالت‌شان بر عقل‌شان می‌چربید. جهالت بر عقل غلبه داشت. اینها با علی (ع) دشمن بودند، علی (ع) را کافر می‌دانستند و می‌گفتند که ریختن خونش کار ثوابی است؛ ثواب یعنی پاداش دارد. ابن ملجم هم با همین نیت علی (ع) را کُشت که خدا پاداش خوبی به او بدهد. این یک تفکر بود. این برداشت دینی بود و نیاز به اصلاح داشت. ابن ملجم به عنوان دین این کار را کرد، یعنی تلقی‌اش از دین این بود. این تلقیِ اشتباه نیاز به اصلاح دارد، که این گروه خوارج ــ که باقی ماندند ــ نتوانستند اندیشه‌های دینی‌شان را اصلاح کنند. اینها اول دوازده هزار نفر بودند. رفتند بیرون کوفه و تشکیل اردو دادند در زمینی، که به ”حروراء“ معروف است. برای علی (ع) پیام دادند که قصد براندازی تو را داریم، با حکومت تو مخالف‌ایم و باید مردم را از دست تو خلاص کنیم. علی (ع) در مقابل اینها چه کرد؟ سپاهی تهیّه کرد برای دفاع. علی (ع) سه جنگ داشته است، که هر سه برای دفاع بوده است و هیچ‌وقت شروع‌کننده نبوده است، چنانچه پیغمبر هم نبوده ]است[. پیامبر خدا حتی یک بار هم شروع به جنگ نکرد. وقتی دشمن تهاجم کرد، پیامبر دفاع کرد. حتی برای جلوگیری از جنگ کوشش فراوانی کرد که بعضی‌وقت‌ها نتیجه‌بخش می‌شد و گاهی نمی‌شد.

علی (ع) وقتی حاکم است و در اپوزیسیون چنین افرادی هستند، افراد کج‌فهم و متعصب که جهل‌شان بر عقل‌شان غلبه دارد، با آنها چطور رفتار کرد؟ چنان گرفت و زد و بست و سرکوب کرد که احدی نتواند نفس بکشد؟ ولی نَه، این‌طور عمل نکرد. فرمود که همین خوارج، که من را کافر می‌دانند و کشتن من را ثواب، ما اینها را از جامعه اسلامی منع‌شان نمی‌کنیم. به مساجد ما بیایند، در اجتماعات ما شرکت کنند، حتی حقوق آنها را بیت‌المال قطع نمی‌کنیم. اینها شهروندند و حق زندگی، حق حیات دارند، حق گرفتن حقوق ماهیانه‌شان را دارند. یک تفکر غلطی دارند و تا زمانی که دست به شمشیر نبرده‌اند و مسلحانه در مقابل من نیامده‌اند، من کاری با آنها ندارم. حال که آنها اردو زدند، علی (ع) هم نیرویی آماده کرد تا قدرت دفاع داشته باشد و حرکت کرد به سرزمین حروراء در بیرون کوفه. اول به اصحابش فرمود که احدی متعرض این جماعت نشود، احدی به آنها تیراندازی و شروع به جنگ نکند. ما باید با اینها صحبت کنیم. باید این اندیشه دینی اشتباه را از مغزشان بیرون بیاوریم. اولین راه همین است. ]...] علی (ع) گفت که اول باید اندیشه دینی را اصلاح کنیم؛ بعد اگر از انحراف برنگشتند و به جنگ پرداختند و به ما حمله کردند، ما دفاع می‌کنیم؛ اگر حمله نکردند، به دفاع هم نیازی نداریم.» (صالحی نجف‌آبادی، 1383: 60 ــ 61)

 

یادداشت‌ها:

ـ صالحی نجف‌آبادی، نعمت‌الله. (1383). قضاوت زن در فقه اسلامی. تهران: امید فردا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

دعای سحر

دعای سحر با صدای محمد اصفهانی

 

ـ وبگاه محمد اصفهانی (دسترسی در 1397/3/11)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز

علی (ع) و خوارج

رضا بابایی می‌نویسد:

«خوارج نام گروهی از مسلمانان متعصب و خشک‌مغز است که در زمان خلافت علی (ع) اعلام موجودیت کردند. علی (ع) در جنگ نهروان آنان را شکستی سخت داد و پس از آن، سازمان خوارج فروپاشید؛ اما تفکر آنان باقی ماند و با نام‌های دیگر و زیر پرچم‌های متفاوت به حیات خود ادامه داد. به باور نویسنده، اکنون نیز گفتمان خوارج از قوی‌ترین رویکردهای دین‌شناختی در جهان اسلام است، زیرا مهم‌ترین ویژگی خوارج همچنان در میان مسلمانان حضوری تأثیرگذار دارد. از امیر مؤمنان (ع) نیز نقل شده است: ”اگر از امت محمد (ص) بیش از سه نفر باقی نماند، یکی از آن سه همچون خوارج می‌اندیشد.“ ]المعجم الأوسط، ج 7، ص 339، ح 7666[

خوارج مردان و زنانی شریعت‌مدار بودند که از بذل جان و مال خود در راه دین دریغ نداشتند. علی (ع) آنان را حقیقت‌جویانِ گمراه می‌خواند ]نهج‌البلاغه: خطبه 61[ و امام باقر (ع) درباره آنان گفته است: ”جاهلانه بر خود سخت گرفتند و ندانستند که دین خدا فراخ‌تر از فهم آنان است.“ ] اصول کافی، ج 2، ص 298[. در سیره و زندگی رهبران خوارج جز زهد و تلاوت قرآن و نماز و روزه‌داری و تهجد و جهاد به چشم نمی‌خورد و اگر خشونتی از آنان سر زده است، آن را در راه خدا و برای حراست از دین خدا می‌دانستند؛ چنانکه برای کشتن علی‌ (ع) و معاویه و عمرو عاص در کنار خانه خدا هم‌قسم شدند و یکی از شب‌های قدر را برای مقصود خود انتخاب کردند تا ثواب بیشتری ببرند!

در باور خوارج، با وجود قرآن و سنت رسول (ص) هیچ نیازی به هیچ چیز و هیچ کس نیست؛ حتی اگر آن چیز عقل باشد و حتی اگر آن شخص علی باشد. مهم‌ترین ویژگی‌ آنان، که هنوز هم در میان بسیاری از جریان‌های اسلامی بیش‌وکم وجود دارد، ظاهرگرایی و تعصب خام و کور بر ظواهر متون دینی است. آنان دین را در ظواهر قرآن و سنت خلاصه می‌کردند و هر چیزی را که بیرون از آن بود بی‌دینی می‌شمردند. می‌گفتند در قرآن آمده است: ”لا حکم الا لله؛ فرمان‌روایی مخصوص خداست.“ پس ما از علی و غیر علی فرمان نمی‌بریم. وقتی معاویه قرآن‌ها را بر سر نیزه کرد و سپاهیان عراق را به حَکَمیت قرآن فراخواند، آنان پذیرفتند. علی (ع) گفت: آری!‌ حکم از آنِ خداست و بس. اما شما از این سخنِ حق معنایی باطل می‌فهمید. ]نهج‌البلاغه: خطبه 40 [فرمان‌بری از خدا شما را از حاکم ــ هرچند ظالم ــ بی‌نیاز نمی‌کند. می‌گفتند: تو ما را به کاری می‌گماری که در قرآن نیامده است. وقتی قرآن در میان است، چه جای دیگران است.

خوارج پدرانِ معنوی اخباری‌گری و تحجر و سخت‌کیشی در جهان اسلام‌اند. آنان ریشه اجتهاد را در جهان اسلام نحیف و لاغر کردند، عقل را به حاشیه‌های دور راندند، خردمندان را خوار و شمشیر را عمود خیمه دین و ظاهرپرستی را جانشین خداپرستی کردند. در فهم دین، هیچ سهمی به عقل و دانش ندادند و متن‌پرستی را عین خداپرستی دانستند. خاستگاه خوارج اندیشه‌ای است که به زمان و مکان و عقل و تجربه و اجتهاد هیچ وقعی نمی‌نهد و دین را جامد می‌پندارد. به گمان ایشان، دینداری یعنی تکرار بی‌کم‌وکاستِ قطعه‌ای از تاریخ دین در همه دوران‌ها و همه مکان‌ها. این گمان باطل و ویرانگر اندک اندک راه خود را گشود و در قرن‌های پسین در اردوگاه پیروان علی نیز رخنه کرد.» (بابایی، 1397: 325 ــ 326)

 

یادداشت‌ها:

ـ بابایی، رضا. (1397). دیانت و عقلانیت: جستارهایی در قلمرو دین‌پژوهی و آسیب‌شناسی دینی. اصفهان: نشر آرما.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
انسان اندیشه‌ورز